خانه » همه » مذهبی » طبق عقیدۀ شیعه امام زمان(عج) در سن کودکی به امامت رسید، آیا چنین چیزی امکان‌پذیر است و اساسا امامت در سن طفولیت، چگونه توجیه می‌شود؟

طبق عقیدۀ شیعه امام زمان(عج) در سن کودکی به امامت رسید، آیا چنین چیزی امکان‌پذیر است و اساسا امامت در سن طفولیت، چگونه توجیه می‌شود؟

پاسخ اجمالی

بر اساس عقیدۀ ضروری‌ مذهب شیعه – که بر گرفته‌ی از آیات کثیره و روایات نبوی‌ (ص) است – امامت منصبی‌ الاهی‌ است؛ از این‌رو اگر نصب شخصی‌ به این مقام از سوی‌ خداوند احراز گردد، یک مسلمان بدون چون و چرا – از روی‌ تعبد – باید به فرامین و ولایت او گردن نهد؛ زیرا خداوند حکیم و متعال “از همه آگاه‌‌تر است که رسالت و امامت را به چه کسی اعطا نماید”.[1] احراز نصب فردی‌ به این مقام، از سوی‌ خداوند، از راه‌‏های‌ گوناگون حاصل می‌شود:

  1. روایات نبوی،‌
  2. معرفی‌ و تعیین ایشان از سوی‌ ائمه‏ (ع) و به خصوص امام قبلی‌،
  3. داشتن شرایط دیگر امامت؛ مثل علم لدّنی‌، أعلمیت أهل زمانه، عصمت، سلامت و اعتدال جسمی‌ و روحی‌ و روانی‌ و اعجاز و ارائۀ اموری‌ غیر عادی‌.

شیعیان معاصرِ ائمۀ خردسال؛ یعنی‌ امام جواد(ع) در سن 8 سالگی‌ و امام هادی (ع) در سن 9 سالگی‌ و امام مهدی‌ در سن 5 سالگی‌، از این امور غافل نبوده و پس از جست‌وجو و تحقیق فراوان، به یقین کامل به امامت ایشان رسیده و به ولایت و امامت ایشان گردن نهادند. نسل‏های‌ بعد نیز به اسناد تاریخی‌ و تحقیقات ایشان و نصوص مأثوره، اعتماد می‌‏نماید. از سوی‌ دیگر، مقام امامت و تأییدات غیبی‌ الاهی‌ از ایشان و بروز خوارق عادات از سوی این بزرگواران، مانع این است که با سایر افراد عادی‌ قابل قیاس باشند. به علاوه برای‌ یک مسلمان معتقد به قرآن، اعطای مقامی‌ الاهی‌ که برخاسته از حکمت و علم و عنایت خدا است به فردی‌ خردسال، نباید تعجب برانگیز باشد؛ زیرا نبوت عیسی‌، یحیی‌ و سلیمان (ع) نیز در خردسالی‌ ثابت گردیده است؛ از این‌رو کرایم قرآنی‌ دالّ بر اینها، مکرر توسط ائمه‏(ع) مورد استشهاد واقع شده‏اند.

 


[1]. انعام، 124.

پاسخ تفصیلی

امامت از دیدگاه شیعه، إعمال ولایت ولی‌ اللَّه بر سایر انسان‌‏ها است.[1] به تعبیری‌ امامت منصبی‌ الاهی‌ برای‌ ادارۀ دین و دنیای‌ مردم و هدایت آنها به قلۀ سعادت و انسانیت است؛ از این‌رو امام برای‌ مردم قابل شناسایی‌ و انتخاب نیست؛ زیرا علم لدّنی‌ و عصمت باطنی‌ امری‌ نهانی‌اند که جز خدا کسی‌ از آن آگاه نیست و این دو مهم‌ترین لوازم ولی‌ اللَّه بودن است.

انسان موحدی‌ که ولایت خداوند بر خویش را پذیرا گردیده، از هر حیث مطیع اوامر و نواهی‌ خدای‌ خویش است. پس در مورد پذیرش ولایت، وُلاتی‌ که از سوی‌ آن ذات اقدس تعیین می‌گردند، باید کاملاً مطیع و منقاد باشد، به ولایت آنها نیز گردن نهد و از مقایسۀ آنها با دیگران و چون و چراهایی‌ بی‌پایه اجتناب نماید. شناخت کسانی‌ که به عنوان امام و والی‌ از طرف خدا منصوب‌اند از چند راه ممکن است:

الف) بررسی‌ سیره و راه و روش ایشان.

ب) مراجعه به ویژگی‌‏ها و علایمی‌ که از سوی‌ اولیای قبلی‌، در مورد ولی‌ بعدی‌، ارائه شده‏اند.

ج) درخواست معجزه و تفحص از وجود شرایط و لوازم امامت؛ با مراجعه به سیر و تواریخ می‌‏توان از احوالات و سیرۀ ایشان کسب اطلاع نمود و با مراجعه به منابع روایی‌ می‌‏توان به روایاتی‌ که از طریق پیامبر(ص) رسیده، دست یافت و سپس با مراجعه به روایات هر امامی‌، امام(ع) پس از او را شناسایی‌ کرد. ائمه هدا(ع) در دوران زندگی‌ و حتی‌ پس از شهادتشان در هر دوره‏ای‌ دارای‌ کرایم و معجزاتی‌ می‌‏باشند. وقوع این امور خارق العاده برای‌ متوسلان به ایشان آن‌قدر زیاد است که به شمارش نیامده است و برای‌ هر جویای‌ حقیقتی‌ قابل تجربه است.

نتیجه این‌که، در احراز مقام امامت، سن خاصی‌ شرط نیست، بلوغ روحی‌ و علمی‌ و فکری‌ لازم برای‌ این امر می‌‏تواند، به صورت خدا دادی‌، از بدو تولد به ایشان اعطا گردد و خود این امر یکی‌ از خوارق عاداتی‌ است که امامت ایشان را اثبات می‌‏کند، نه این‌که مخّل به امامت ایشان باشد.

پیدا است که با دید ظاهری‌ و کوته‌بین، گردن نهادن بزرگان و علما و پیران و جوانان و…، به ولایت شخصی‌ کم‌سن و سال، سنگین می‌‏نمایاند و پذیرش این ولایت، به راحتی‌ پذیرش اولیای دیگر که از حیث سن و سال دورانی‌ را گذرانده‏اند، برای‌ مردم عادی‌ یکسان نخواهد بود. معاصران ائمۀ خردسال؛ یعنی‌ امام جواد(ع) که در سن 8 سالگی‌ به امامت رسید و امام هادی(ع) که در سن 9 سالگی‌ امام شد و امام مهدی(عج) که در سن 5 سالگی‌ امام شد، نیز از این امر مستثنا نبوده و همین سؤال و شبهه را از امام رضا(ع) نموده و توضیح می‌‏خواستند. به عنوان نمونه به احادیث زیر استشهاد می‌‏شود:

حسن بن جهم می‌گوید: من در حضور حضرت رضا(ع) بودم، حضرت جواد هم که کودکی‌ بود در محضر آن بزرگوار بود. پس از گفت‌وگوی‌ طولانی‌ حضرت رضا(ع) به من فرمود: “ای‌ حسن! اگر من به تو بگویم این بچه امام تو خواهد بود چه خواهی‌ گفت؟” گفتم: فدایت شوم، شما هر چه بفرمایید من نیز همان را می‌‏گویم. امام(ع) فرمود: “درست می‌‏گویی‌”. آن‌گاه حضرت رضا(ع) کتف حضرت جواد(ع) را باز کرد و رمزی‌ را که نظیر دو انگشت بود، به من نشان داد و فرمود: “نظیر همین رمز، در همین موضع از بدن حضرت موسی‌ بن جعفر(ع) بود”.

هم‌چنین از محمودی‌ روایت شده است که گفت: من در طوس در حضور حضرت رضا(ع) بودم. یکی‌ از یاران آن بزرگوار گفت: اگر حادثه‏ای‌ برای‌ حضرت رخ دهد، امام بعد از آن برگزیده خدا که خواهد بود؟!

حضرت رضا(ع) به وی‌ توجهی‌ کرد و فرمود: “بعد از من باید برای‌ امر امامت به پسرم حضرت جواد(ع) رجوع شود”. وی‌ گفت: سن امام جواد(ع) کم است؟! حضرت رضا(ع) فرمود: “خدا حضرت عیسی‌ بن مریم(ع) را برای‌ مقام پیامبری‌ برانگیخت، در صورتی‌ که سن آن‌حضرت(ع)، از امام محمد تقی(ع) کمتر بود”.[2]

لکن به خاطر دغدغه‏ای‌ که برخی‌ از شیعیان امام رضا(ع) داشته‏اند، علی‌رغم این نصوص به جست‌وجوی‌ امام بعدی‌ و شناخت او پرداختند؛ از این‌رو “برخی‌ از آنها به دنبال عبداللَّه بن موسی (ع) برادر امام رضا(ع) رفتند، ولی‌ از آن‌جا که حاضر نبودند بدون دلیل امامت کسی‌ را بپذیرند، جمعی‌ از آنها پیش وی‌ سؤالاتی‌ را مطرح کردند و هنگامی‌ که او را از جواب مسائل خود ناتوان دیدند، وی‌ را ترک کردند”؛[3] زیرا آنچه اهمیت داشت بروز این وجهه الاهی‌ بود که می‌‏بایست در علم و دانش امامان باشد… . از این‌رو آنان دربارۀ تمامی‌ امامان این اصل را رعایت کرده و آنان را در مقابل انواع پرسش‏ها قرار می‌‏دادند و تنها موقعی‌ که احساس می‌‏کردند آنان به خوبی‌ از عهدۀ پاسخ‌گویی‌ به این سؤالات بر می‌‏آیند (با وجود نص بر امامتشان) از طرف شیعیان به عنوان امام معصوم، شناخته می‌‏شدند”.[4] امامان خردسال نیز از این امر مستثنا نبودند، و از طرف بزرگان شیعه مورد تفحض قرار گرفتند و بر توان علمی‌ و انجام کرایم و اعجاز ایشان یقین حاصل کردند.

از سوی‌ دیگر دشمنان ائمه‏(ع) که همیشه منتظر فرصتی‌ برای‌ کنار زدن ائمه‏(ع) و پراکنده کردن شیعیان از اطراف ایشان بودند، بی‌کار ننشسته و با تشکیل مجامع علمی‌ و… خواستند تا سن و سال پایین این بزرگواران را بهانه کرده و آنها را از صحنه اجتماع به کلی‌ کنار بنهند. لکن هر چه دست و پا زدند، بیشتر خود را رسوا کردند و اعلمیت ایشان بر همۀ علما معاصرشان بیشتر اثبات گردید.[5]

علاوه بر مطالب فوق بر آشنایان با قرآن و قصص انبیا این امر پنهان نیست که انبیای چندی‌ در سن و سال پایین به مقام نبوت و رسالت، بلکه امامت رسیده‏اند، مثل عیسی‌[6] و یحیی‌ (ع)[7] و… در حالی‌که اغلب انبیا در سن کهولت 40 سالگی‌ یا بیشتر به این مقامات دست یازیده‏اند.

پس این امر را باید به حکمت و علم الاهی ارجاع داد و در مقام تشخیص به قراین و ادله و شواهد مراجعه نمود. چنانچه می‌‏فرماید: “بگو، پروردگارا! که تو مالک حکومت بر زمین و آسمانی،‌ ملک را به هر کس بخواهی‌ می‌‏دهی‌ و از هر که بخواهی‌ سلب می‌‏کنی‌ و هر آن‌کس را بخواهی‌ عزت می‌‏بخشی‌ و هر آن‌که را بخواهی‌ ذلیل می‌‏کنی‌، خیر به دست تو است و هر آنچه از تو صادر شود جز خیر و صلاح بندگانت نیست و تو بر هر کاری‌ توانایی‌”.[8]

و شبهه و جواب به بنی‌ اسرائیل را این‌گونه تشریح می‌‏نماید: “نبی‌ آنها به آنها گفت: همانا خداوند طالوت را مَلِک شما برانگیخته است.” آنها گفتند: او چگونه مَلِک ماست در حالی‌که ما به پادشاهی‌ (فرماندهی‌) از او سزاوارتریم؟ و او دارایی‌ وسیعی‌ ندارد! گفت: “خداوند او را بر شما برگزیده و توانایی‌ علمی‌ و جسمی‌ به او عطا نموده و خدا است که مُلکش را به هر که بخواهد می‌‏دهد و خدا واسع و عالم است. و نشانه مُلک او ارایه معجزه؛ یعنی‌ آوردن صندوق است.”[9]

بر این اساس؛ امامت امام زمان(عج) در سن طفولیت هیچ بعد عادی و عقلی ندارد.[10]


[1]. ر. ک: «معناى ولایت»، 153؛ «ولایت در قرآن و اهل سنت»، 8435؛ «امامت در سن طفولیت»، 176؛ «ولایت ائمه معصومین (ع)»، 12611.

[2]. نجفى، محمد جواد، ستارگان درخشان، ج 11، ص 24 – 25، (سرگذشت حضرت امام محمد تقى).

[3]. جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه (‏ع)، ص 473.

[4]. همان، ص 474.

[5]. ر. ک: قمی، شیخ عباس، منتهى الآمال، ص 943 – 955؛ عاملى، جعفر مرتضى، ترجمه، حسینى، سید محمد، زندگانى سیاسى امام جواد (ع)، ص 68 – 109.

[6]. مریم، 34، 26.

[7]. مریم، 15، 12.

[8]. آل عمران، 26.

[9]. بقره، 248، 247.

[10]. برای‌ مطالعۀ بیشتر، ر ک: فاضل، جواد، معصمومین 14 گانه؛ پیشوایی‌، مهدی‌، سیرۀ پیشوایان، ص 555 – 531؛ نجفی‌، محمد جواد، ستارگان درخشان، ج 11 و 14، ج 11، ص 25 – 22، ج 14، ص 69 – 67؛ جمعی‌ از نویسندگان، معارف اسلامی‌، ج 2، (نهاد رهبری‌ در دانشگاه‏ها)، ص 123 – 122.

  1. قمی‌، شیخ عباس، منتهی‌ الآمال، ص 955 – 943.
  2. جعفریان، رسول، حیات سیاسی‌ و فکری‌، ص 472- 473، قم، انصاریان، 1381ش.
  3. عاملی‌، جعفر مرتضی‌، زندگانی‌ سیاسی‌ امام جواد (ع)، ترجمه، حسینی‌، سید محمد، ص 109 – 68.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد