1. در علم به معنای science آن هیچ گزاره صد در صد قطعیای وجود ندارد و نظریه حاضر نیز از قاعده فوق مستثنا نیست. برخلاف هیاهوهای رسانهای، خود دانشمند هنوز به قطعیتی که آنها طرح میکنند نرسیده است.
2. تلاش هاوکینگ برای یافتن نظریه واحدی که تمام پدیدههای عالم را توضیح دهد، کوششی بلندپروازانه به نظر میرسد ولی در هر حال ادامه راه انیشتن برای تحقق رؤیای او، در واقع همان حرکت از کثرت به وحدتی است که در حکمت اسلامی از آن سخن به میان آمده است.
3. اینکه هاوکینگ به عنوان یک اندیشمند علوم طبیعی تا زمانی که در محدوده علوم طبیعی و بیان روابط بین پدیدهها اظهار نظر میکند سخن او دارای ارزش و اعتبار است و با ملاکهای علمی قابل بررسی است؛ اما او با همین عنوان و با معیار علوم طبیعی نمیتواند در مورد مبدأ اولیه جهان هستی اظهار نظر کند؛ زیرا در این صورت وارد حیطه فلسفه شده است و سخن او با معیارهای فلسفی مورد بررسی قرار میگیرد در حالی که وظیفه علوم و محدوده اظهار نظر اندیشمندان علوم طبیعی، روابط بین پدیدهها است اما اینکه مبدأ اولیه پیدایش پدیدهها چیست؟ یک بحث فلسفی است.
4. این که تصوّر هاوکینگ و امثال او از خداوند متعال نادرست است. اینان خداوند را علتی در کنار علتهای دیگر فرض میکنند؛ یعنی خداوند در صورتی بر سر کار است که ما نتوانیم برای پدیدههای جهان هستی علت مادی بیابیم. اما اگر در جایی علت مادی وجود داشت نیازی به فرض وجود خداوند نداریم. در حالی که چنین خدایی تنها خدای اساطیری و توهّمی است؛ نه خدای حقیقی و عرفانی و هستیشناسانه.
5. حتی اگر این تئوری به زعم خود وجود خالقی برای جهان را نیز انکار میکرد باز نمیتوانست خللی در اعتقادات دینی یک فرد مؤمن ایجاد کند؛ زیرا راههای ایمان به خداوند منحصر در نگاه به جهان بیرون و به تعبیر قرآن نگاه به آفاق نیست؛ بلکه مهمتر از سیر آفاقی سیر انفسی است که انسان از درون خود شناخت و عشق به خالق و مبدأ هستی را احساس و درک میکند.
2. تلاش هاوکینگ برای یافتن نظریه واحدی که تمام پدیدههای عالم را توضیح دهد، کوششی بلندپروازانه به نظر میرسد ولی در هر حال ادامه راه انیشتن برای تحقق رؤیای او، در واقع همان حرکت از کثرت به وحدتی است که در حکمت اسلامی از آن سخن به میان آمده است.
3. اینکه هاوکینگ به عنوان یک اندیشمند علوم طبیعی تا زمانی که در محدوده علوم طبیعی و بیان روابط بین پدیدهها اظهار نظر میکند سخن او دارای ارزش و اعتبار است و با ملاکهای علمی قابل بررسی است؛ اما او با همین عنوان و با معیار علوم طبیعی نمیتواند در مورد مبدأ اولیه جهان هستی اظهار نظر کند؛ زیرا در این صورت وارد حیطه فلسفه شده است و سخن او با معیارهای فلسفی مورد بررسی قرار میگیرد در حالی که وظیفه علوم و محدوده اظهار نظر اندیشمندان علوم طبیعی، روابط بین پدیدهها است اما اینکه مبدأ اولیه پیدایش پدیدهها چیست؟ یک بحث فلسفی است.
4. این که تصوّر هاوکینگ و امثال او از خداوند متعال نادرست است. اینان خداوند را علتی در کنار علتهای دیگر فرض میکنند؛ یعنی خداوند در صورتی بر سر کار است که ما نتوانیم برای پدیدههای جهان هستی علت مادی بیابیم. اما اگر در جایی علت مادی وجود داشت نیازی به فرض وجود خداوند نداریم. در حالی که چنین خدایی تنها خدای اساطیری و توهّمی است؛ نه خدای حقیقی و عرفانی و هستیشناسانه.
5. حتی اگر این تئوری به زعم خود وجود خالقی برای جهان را نیز انکار میکرد باز نمیتوانست خللی در اعتقادات دینی یک فرد مؤمن ایجاد کند؛ زیرا راههای ایمان به خداوند منحصر در نگاه به جهان بیرون و به تعبیر قرآن نگاه به آفاق نیست؛ بلکه مهمتر از سیر آفاقی سیر انفسی است که انسان از درون خود شناخت و عشق به خالق و مبدأ هستی را احساس و درک میکند.