طلسمات

خانه » همه » مذهبی » طرح هماهنگی مراکز تحقیقاتی حوزه علمیه قم (1)

طرح هماهنگی مراکز تحقیقاتی حوزه علمیه قم (1)

نقد و بررسی راه حل ها

طرح هماهنگی مراکز تحقیقاتی حوزه علمیه قم (1)

تحقق انقلاب اسلامی در ایران سرآغاز طرح مسائل و مباحث جدیدی گردید که حل و گره گشایی آن ها از اسلام و حوزه های دینی طلب می شد. و پیش آمدن ده ها سؤال و مسئله پس از حاکمیت اسلام در کشور، ضرورت تفحص و پژوهش

04382 - طرح هماهنگی مراکز تحقیقاتی حوزه علمیه قم (1)
04382 - طرح هماهنگی مراکز تحقیقاتی حوزه علمیه قم (1)

 

نویسنده: مصطفی درایتی

 

قال علی (علیه السلام): «لا عَمل کالتَحقیق»

تحقق انقلاب اسلامی در ایران سرآغاز طرح مسائل و مباحث جدیدی گردید که حل و گره گشایی آن ها از اسلام و حوزه های دینی طلب می شد. و پیش آمدن ده ها سؤال و مسئله پس از حاکمیت اسلام در کشور، ضرورت تفحص و پژوهش را نمایان ساخت. از یک سو مسئولیت جدیدی که در پی انقلاب بر دوش روحانیت و حوزه های علمیّه قرار گرفت، فضلا و محققان را به جد و کوششی فزون تر فراخواند، و این نکته را به خوبی روشن ساخت که تنها با تحصیل و تدریس، امکان ایفای این وظیفه و انجام آن رسالت فراهم نخواهد شد؛ بلکه میدان های دیگری نیز وجود دارد که حوزه برای رسیدن به اهداف خود می بایست از آن ها بهره ببرد و به آن توجه نماید. دیگر آن که در پی این تحولات، امکاناتی در اختیار روحانیت و حوزه های علمیه قرار گرفت – اگر چه تزریق آن براساس برنامه و سیاست مشخص نبود و هر فرد با توجه به رابطه و نفوذ خود آن را در اختیار می گرفت. طبیعی است که این امکانات باید در مسیری مشخص به کار گرفته می شد، ولی متولیان این امکانات، با توجه به علاقه و ذهنیّت خاص خود، بدون هیچ گونه برنامه ریزی مشخصی، آن را در مسیری که تشخیص می دادند، هزینه می کردند. افزایش و ازدیاد شگفت انگیز ساخت مدارس در حوزه علمیه قم و در شهرستان ها از نمونه های عینی و مشخص آن می باشد. تأسیس و ازدیاد مراکز پژوهشی و تحقیقی در حوزه علمیه قم و برخی از نقاط دیگر، ناشی از این دو عامل بود. در تعدادی از آن ها عوامل اوّل نقش اساسی را ایفا می کرد و در برخی دوّم و در بعضی هر دو علت.
تعدادی از این مؤسسات با انگیزه ی پاسخ به رخدادهای جدید و رفع موانع علمی و تئوری و حل گره ها، عده ای با هدف دفاع علمی از مواریث شیعه و برخی نه به هدفی مشخص بلکه به علت وجود امکانات تأسیس گردیدند و هر روز تعداد آن ها افزایش یافت تا امروز که شاهد شکل گیری بیش از پنجاه مرکز تحقیقی بزرگ و کوچک فقط در حوزه علمیه قم هستیم که هر از چندی مرکز و مؤسسه ای بر آن افزوده می شود.
وجود این مؤسسات آثار و نتایج بسیاری را در برداشته و خواهد داشت و نفس عدم توجه و عنایت حوزه به تحقیق و پژوهش، خلاء و نقصانی بود که با تأسیس و افزایش این مراکز با سرعت رو به جبران است، ولی آن چه به وجود آمده، پاسخگوی کمبودها و عقب ماندگی های گذشته نیز نخواهد بود. راه درازی است که سرمایه گذاری معنوی و مادی بسیاری را می طلبد تا در جایگاه شایسته خود قرار گیرد، و هیچ گاه نباید بر تأسیس و ازدیاد آن – با هر انگیزه و هدفی که باشد – خرده گرفت بلکه باید مشوق جدی آن بود.
تأسیس خودجوش و افزایش بی برنامه و ناهماهنگ این مراکز، عوارض و نابسامانی های خاصی را به دنبال داشت و به علت این که در حوزه، مدیریتی به سازماندهی و هدایت آن ها نپرداخت و مؤسسات علمی جدای از یکدیگر و بدون هیچ رابطه ای – حتی در حد اطلاع – تأسیس گردیدند. تداخل کار، دوباره کاری و بی برنامه گی در آنها به وفور مشاهده می شود، که این ضایعات در ابتدای راه و با کمی امکانات، دلسرد کننده و نگرانی آفرین گردیده است. گر چه نویسنده آن را در آغاز فعالیت با توجه به واقعیات حوزه لاعلاج می داند و معتقد است این ناهماهنگی ها نباید باعث نگرانی شود، زیرا بسیاری از آن ها در ادامه ی روند فعالیت ها خودبه خود حلّ و مرتفع خواهد شد، ولی این نظر بدین معنی نیست که نباید در پی یافتن راه حلّ و درمان بود.
لازم به نظر می رسد که پیش از طرح بحثِ هماهنگی، اندکی به ضرورت تحقیق و پژوهش در حوزه های علمیه پرداخته شود و ارزیابی از وضعیت فعلی آن داشته باشیم و پس از آن ضمن برشمردن اصول و ضوابط هماهنگی، راه حلّی را که به نظر می رسد برای رفع این نواقص راه گشاست ارائه خواهیم نمود، امید می رود متولیان معظم این مراکز و صاحب نظران با اظهارنظر و نقادی و تأمل در طرحهای گوناگون، روش مناسبی را جهت رشد و باروری بیشتر پژوهش و تحقیق و کاستن از نواقص و مشکلات مراکز علمی و تحقیقی، فراروی مصلحان قراردهند و دست اندرکاران تلاشی کارساز را برای هماهنگی بیشتر مؤسسات آغاز نمایند.

پژوهش و حوزه های علمیه

امروز پرداختن به پژوهش و تحقیق، مهم ترین فعالیت کشورهای پیشرفته است و آن ها قبل از هر کاری، ابتدا با صرف هزینه های کلان به پژوهش و تحقیق در اطراف و جوانب آن می پردازند، سهمی که برای تحقیق در هزینه های هر کشور منظور می گردد، نمایانگر میزان رشد، و باروری و آینده نگری و یا عدم آن و محکی برای ارزیابی آینده است، آنان که در هزینه ها سهمی شایسته برای پژوهش و تحقیق منظور نمی نمایند، همواره دنباله رو و جیره خوار دیگران باقی خواهند ماند و در آینده نیز هیچ تلاش و یا ابتکار و نوآوری علمی نخواهند داشت و همیشه منتظر بذل و بخشش دیگران هستند.
در کشورهای پیشرفته ابعاد پژوهش به امور کاربردی و یا علمی محض نیز اختصاص ندارد و آنان به هر آن چه در دایره معرفت بشری است بهای لازم را می دهند. علم و تحقیق ارزش است، با هر اثری که از آن زاییده شود. گرچه برخی معتقدند که طبیعت تحقیقات به گونه ای است که آن را به طرف نیازها هدایت خواهد کرد، ولی وظیفه، بها دادن به این توانایی عظیم بشری است. وجود هزاران محقق، دانشمند و پژوهشگر در تمامی علوم و فنون در کشورهای پیشرفته و توجه خاص به آنان موجب شده است که ضمن پیشرفت در علوم تجربی، حتی در علوم نظری و انسانی به ارائه اندیشه های جدید بپردازند و دستی پیش تر از صاحبان همان تفکر داشته باشند.
حوزه های دینی ما در گذشته مهد تفکر، تحقیق، تألیف و بالنتیجه نوآوری و ابتکار بوده است و به حدی این وظیفه مورد توجه بوده که بسیاری از بزرگان را با نام تألیف آنها می شناختند نه به نام اصلی؛ هم چون صاحب جواهر، صاحب عروة، صاحب مفتاح الکرامه و بسیاری دیگر از بزرگان تشیع، تحقیق و تألیف همیشه یک وظیفه و رسالت بوده است و بزرگان ما این کلام مولی علی (علیه السلام) را نیک دریافته بودند که «لاینفع اجتهاد بغیر تحقیق». البته این سنت امروز نیز هست، فقط چیزی که امروز کاستی آفرین شده آن است که تحقیق و تألیف در دایره خاصی محدود گردیده و تألیفات بزرگ، بیشتر به جمع آوری سخن پیشینیان و تکرار شباهت دارد تا به تحقیق و نوآوری. حوزه ها در گذشته عرضه کننده ی قوی ترین آثار علمی بوده اند که نه تنها در زمان خود حتی برخی پس از آن نیز دارای درخشندگی فوق العاده ای بوده اند. ولی امروز چه؟ در این مختصر در نظر نیست که به تفصیل به این مقوله بپردازیم ولی باید گفت: حفظ کیان اسلام و گسترش معارف اسلامی بیشتر با تحقیق و تألیف صورت پذیرفته تا ابعاد دیگر. دستمایه بقیه ابعاد و تلاش ها نیز همواره تحقیق و تألیف بوده است.
اگر حوزه این رسالت عظیم خویش را از یاد ببرد بیش از نیمی از وظیفه خویش را به نسیان سپرده است. اگر تحصیل و تدریس در ادامه همراه با تحقیق و پژوهش و تألیف نباشد، ابتر و کم نتیجه خواهد بود و باعث درجا زدن و تکرار سخن دیگران است. فضلا و طلاب هیچ گاه از تحصیل بی نیاز نخواهند بود، ولی باید توجه داشت که تحقیق مایه ی تکمیل و باروری تحصیل است و باعث خروج آن از رکود و نشخوارگی می شود.
از هنگامی که حوزه ها بیشتر وقت خود را به فهم و تکرار حرف دیگران و گذشتگان اختصاص دادند و از دایره ی نقادی ها و تعارضات فکری به دور ماندند، از نوآوری باز ایستادند. به هر صورت ایفای رسالت که پس از انقلاب بر دوش روحانیت و حوزه های دینی شیعه نهاده شد. پاسخگویی به سؤالات و ابهاماتی که در بسیاری از زمینه ها فراروی آنان قرار گرفته، و رهایی از خطراتی که در آینده، اسلام و اندیشه ی اسلامی را تهدید می کند همه و همه در گرو توجه و عنایت شایسته به تحقیق و پژوهش است که امکانِ یافتن راه حل و پاسخ مناسب را خواهد داد.
ابعادی از رسالت و وظیفه ی حوزه ها که در پناه تحقیق و پژوهش سامان می یابد گسترده تر از آن است که بتوان از عدم آن به راحتی گذشت. شاید بتوان ادعا کرد که نواقصی که ما در سازمان روحانیت، برنامه های آموزشی، تألیف کتب درسی، وضعیت نابسامان تبلیغ و حفاظت از مرزهای اندیشه ی دینی مردم و … داریم به عدم توجه و بها ندادن به تحقیق و پژوهش و عدم علت یابی مشکلات و راهیابی صحیح باز می گردد.
بیشتر اذهان و افکار جستجوگر محصل را به فهم اِن قُلت و فتأمل های کم اثر دیگران معطوف داشته ایم و هنر استادی را در بازگشایی آن، هیچ مجالی برای تفکر و اندیشه های دیگر نه برای استاد و نه برای شاگرد باقی نگذاشته ایم. تا طلبه در تحصیل سطح است موشکافی ها و کتاب پس از کتاب، من البدو الی الختم بر او عرضه گردیده و چنین قبولانده شده که فضل و دانش و علم فقط در پناه درک و حل ریزه کاریهای همین کتب است، و پس از آغاز خارج، دروس اصول و فقه. چند دهه از عمر بر آن صرف خواهد شد و فقط ممکن است چند احتمال عقلایی دیگر بر بعضی از مباحث افزوده شود، ولی مباد که ترکیب و فروعات آن جابجا شود! همان مباحث، و همان فروعات و همان سبک و لاغیر. من که امروز شاگردم حداقل سه دهه از عمر خویش را محصل ام و آن گاه که به حد ارائه نظر می رسم، بسیاری از اندیشه های گذشته را از کف داده ام و یا نیروی عقلانی ام به تحلیل رفته است، بنابراین شروع به تکرار کلام دیگران و ارائه همان چیزی که آموخته ام، خواهم کرد، و احتمالاً اندکی می افزایم و یا می کاهم.
پس کی زمان تفکر و تحقیق و نوآوری است؟! اگر به محصّل پس از طی مراحلی میدان تفکر و تفحص داده می شد، اگر پژوهش و تحقیق به عنوان اصلی در دستور کار و در جهت تکمیل و باروری تحصیل قرار می گرفت و چون تحصیل و تدریس جایگاه شایسته و ارزشی می یافت، به خوبی روشن می شد که چه استعدادها و خلاقیت هایی در نهان اندیشه های جستجوگر طلاب وجود دارد و چه بسیار موضوعاتی وارد مدار علمی حوزه ها می شد و چه بسیار معضلاتی که با اندیشه آنان سامانی شایسته می یافت و چه بسیار وظایف و رسالت هایی که به خوبی ایفا می گردید و به سرانجام می رسید. امروز در حوزه نه به تحقیق ارج می نهیم و نه به محقق و پژوهشگر، فضل فقط، در تحصیل و تدریس است آن هم در همان موضوعاتی که دیگران بحث کرده اند. حال نیازهای جدید چه؟ باید از دیگران پرسید. مشکلات و شبهات جدید چه؟ به ما ربطی ندارد.
چه کسی وظیفه تربیت این نسل و وظیفه هدایت و رهبری این امت و پاسداری از اندیشه ی دینی این مردم را برعهده دارد؟ همه می گوییم «روحانیت، اما این وظیفه را چگونه باید ادا نمود؟ و با توجه به هجوم های عظیم فکری و فرهنگی چه برنامه مشخصی وجود دارد؟ سؤالاتی که هیچ کس مسئولیت پاسخگویی به آن را به عهده نمی گیرد. همه آن را به مجموعه ای محوّل می کنیم، که گویا خود بیرون از آن هستیم! امروز توجیه شرعی و عرفی حضور در حوزه فقط اشتغال به تحصیل و تدریس است، آن هم فقط فقه و اصول، ولی بقیه وظایف مثل تحقیق چه؟ این کاری نیست که بتواند توجیه گر ارتزاق از شهریه و حضور در حوزه باشد! تا وقتی اندیشه و ذهنیت حاکم این باشد، چگونه می توان انتظار تحوّل و یا ادای وظیفه را داشت، حوزه را به تحصیل و تدریس در موضوعات محدود محصور کرده ایم و تبلیغ را به آن چه که عوام الناس می پسندند!
بنابراین، تأسیس مراکز تحقیقی را در میان این همه مشکلات باید به فال نیک گرفت و آن را در جهت بازگشتی مبارک به یکی از سنت ها و ابعاد فراموش شده ی حوزه، غنیمت دانست و برای گسترش و افزایش آن ها تلاش نمود. در آینده انتظار می رود که با تجهیز و هدایت این مراکز بتوان این رسالت فراموش شده را به خوبی جبران نمود.
این سخن فروگذاریم و به موضوع خود بازگردیم. تحقیق و پژوهش زیربنای بسیاری از تحولات نظری و عملی و نقطه ی اصلی تغییرات و تحولات اساسی است و باید این سنت حسنه حوزه را به هر نحو ممکن به آن بازگرداند، آن گونه که امیرمؤمنان می فرماید: «لاسنة افضل من التحقیق». و نگذاشت در حصار موضوعات محدود نیز گرفتار شود، امروز تمامی دامنه ی زندگی فرهنگی – اجتماعی بشر و تفکر و ایده های انسانی او، موضوع تحقیق حوزه های دینی است. امروز هر آن چه در حاکمیت الهی و تثبیت فضایل اخلاقی و انسانی بشر و ایجاد جامعه ای بالنده و مترقی نقش دارد در دایره ی وظایف و موضوع تفکر و اندیشه ی حوزویان است. هم باید در تدوین تئوری ها و دستمایه های جغرافیایی متفاوت، تحقیق و تفحص نمود، امروز حوزه های دینی باید به خوبی موقعیت و جایگاه خویش را بشناسند و با استفاده از ابزار مناسب نه تنها عقب ماندگی ها را جبران کنند بلکه به رسم جلوداری باید برای آینده نیز بیاندیشند.
آن چه گفتیم سخن دل بسیاری از حوزویان است.همه بر این نکات تأکید دارند که باید اصول اقتصادی و برنامه خرد و کلان سیاست های اقتصادی اسلام را تدوین کرد. همه معتقدند که باید مبانی اصلی روابط خارجی و سیاست های برون مرزی اسلام را روشن ساخت، همه اذعان دارند که باید برای مقابله با کفرگرایی و یا اشاعه ی نفاق و بدبینی برنامه داشت. همه متفق اند که تربیت نسل امروز اعم از کودک و جوان و پیر بدون داشتن برنامه و روش مشخص امکان پذیر نیست. همه معترفند که تبلیغ فقط با منبر راه گشا نمی شود، ولی چه باید کرد؟
چه کسی مسؤلیت آن را بر عهده دارد؟ سؤالی است که هیچ کس پاسخ روشنی بر آن ندارند. فقط می گویند: «روحانیت، حوزه، یعنی احاله به معدوم یعنی هیچ کس.»

مروری بر حجم تلاش های تحقیقی در حوزه

بررسی های انجام شده گویای آن است که در شهر مقدس قم و حوزه ی علمیه بیش از پنجاه مرکز بزرگ و کوچک تحقیقاتی در حوزه ی مسائل اسلامی مشغول به تحقیق می باشند. اکثر این مؤسسات پس از انقلاب شکوهمند اسلامی و به برکت تحولات عظیم سیاسی – اجتماعی در کشور تأسیس گردیده است.
اکثر قریب به اتفاق این مراکز توسط افراد و شخصیت هایی که ذهنیت علمی و تحقیقی داشته اند اداره می شود و تلاش فردی و تحرک و علاقه ذاتی آن ها امکاناتی را جهت انجام ایده های گوناگون علمی فراهم آورده است و تعداد اندکی از آن ها از امکانات مناسب و نسبتاً قابل توجهی برخوردارند. چند مؤسسه نیز مستقیماً به دولت مربوط بوده و تعدادی از کمک های دولتی استفاده می کنند. مجموعه ی این موسسات حدود 1500 نفر محقق، پژوهشگر و دستیار را در اختیار دارند بعضی از آن ها با پنج الی 10 نفر و برخی با بیش از یکصد و پنجاه نفر کادر تحقیقی در حال فعالیت می باشند.
مجموعه ی بودجه ی اداره این مراکز به طور تقریبی و براساس پرداخت های حق التحقیق متداول در قم، حداقل یکصد میلیون تومان در سال می باشد و مجموعه ی فضاهای تحقیقی با توجه به مساحت مراکز حدود بیست هزار متر مربع تخمین زده می شود و جالب توجه آن است که حجم بودجه ی این مؤسسات با توجه به تعداد محققان و کارهای در دست تحقیق شاید کمتر از مراکز تحقیقی رسمی و دولتی است، یعنی با کمترین هزینه ی بالاترین نیرو و توان علمی در حال فعالیت می باشد و این حقیقت را نشان دهنده ی عطش و علاقه ی وافر فضلا به کار تحقیقی و قناعت و مناعت طبع آنان است. گرچه با ورود بعضی از مؤسسات دولتی که بودجه و امکانات بیشتری دارند این توازن در حال به هم ریختگی است، ولی معیار خوبی برای ارزیابی است.
اکثر این مراکز طرح های وسیع و گسترده تحقیقی در دست اجرا دارند و اکثراً با استفاده از شیوه ی شایسته کار گروهی مشغول به تحقیقند. گرچه در گذشته به علت عدم تجربه، نوپایی، و طرح های سنگین و بلندمدت، بسیاری از آن ها نتوانسته اند به معرضه ی آثار خود بپردازد، ولی در آینده می توان امیدوار بود که محصول تلاش این مؤسسات برای مجامع علمی حوزویان آبرو و کارآمد باشد.

حوزه و مطبوعات

یکی از ضعف های حوزه در گذشته عدم توجه به کار مطبوعاتی و عدم درک ارزش و کارآیی آن در شکل گیری اندیشه ها بوده است. قبل از انقلاب فقط چند نشریه آن هم از یک مؤسسه منتشر می گردید، ولی پس از انقلاب از تلاش های مبارکی که صورت پذیرفت بالارفتن تعداد نشریات و مجلات حوزوی است و امروز با انتشار حدود 15 نشریه به صورت ماهانه، دو ماه یکبار و فصل نامه از مؤسسات گوناگون و با سطح های متفاوت و مطابق با اطلاعات و روحیات مخاطبان خاص، پیوندی جدید با جوامع علمی و نیازهای اقشار گوناگون جامعه در حال شکل گرفتن است و این مجلات اکثراً به مراکز علمی و تخصصی تبدیل شده اند، و نویسندگان فاضل، جوان و نواندیش در آن پروریده شده و تجربیات با ارزشی را کسب نموده اند و این میدان خالی آهسته آهسته، میدان داران شایسته ای را در خود جای می دهد. لازم است مجموعه ی این فعالیت های مطبوعاتی را نیز بر حجم تلاش های تحقیقی حوزویان افزود.
شناخت وضعیت تلاش های مطبوعاتی حوزویان تحلیل و بررسی جدی تری را می طلبد، ولی باید متوجه این نکته بود که اخیراً، سامان یافتن امور سیاسی و روال یافتن تنش های اجتماعی، بیشتر مجلات و مطبوعات حوزوی به صورت خاص و علمی تر در محدوده های مشخص تری در حال حرکت اند و به آهستگی به تخصصی تر شدن گرایش می یابند. این توجه و بازاندیشی مقدس می تواند به یک حرکت علمی و تخصصی جدی درآینده مبدل گردد و سرآغاز بازنگری در بسیاری از کاستی ها و زمینه ی ارائه اندیشه های نو را در افکار حوزویان و نویسندگان پدید آورد و آن ها را از پراکنده گویی و همه چیز نویسی بازدارد. ظهور مجلّات تخصصی در حوزه، ثبوت تواناییهای علمی حوزه ها است و هدایت گرِ عقلانی اندیشه های گوناگون.
با تخصصی شدن این مطبوعات، می تواند اندیشه، علاقه و ذوق های گوناگون را پرورش داد و ضمن تشویق به ارائه ی تفکر و نوگرایی، ناهمواری های رایزنی صحیح و نقادیهای علمی را هموار ساخت. اگر متولیان این مطبوعات سعه صدر لازم را در نشر اندیشه های گوناگون داشته باشند، زمینه ی تحولات بسیاری را در حوزه ها فراهم خواهند آورد. گرچه حوزویان کمتر به مطالعه مطبوعات عادت نموده اند، ولی راه های بسیاری وجود دارد که می توان از طریق آن ها این علاقه را ایجاد نمود، و از این طریق افکار و ذهنیت آنان را با مسائل و مباحث جدی روز آشنا ساخت.
به اعتقاد بسیاری از مصلحان، بهترین روش برای پیوند تفکر حوزویان با مسائل و مباحث علمی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روز، از طریق مطبوعات امکان تحقق خواهد یافت و باید ارباب مطبوعات حوزوی بیش از بیش به مسؤلیت درون حوزوی خویش بیاندیشند.
البته نکات مهمّی وجوددارد که برای رسیدن به این مطلوب قابل تأمل است، ولی در این مقال بیش از این جای بحث نیست. به هر صورت ظهور و بلوغ مطبوعات حوزوی و توجه و تلاش گسترده ی نویسندگان جوان و فاضل حوزه، سرآغاز جبران خلاءهایی است که در گذشته کمتر به اهمیت آن توجه گردیده و باید بر آن ارج نهاد و برای گسترش توانمندی و تعمیق بیشتر آنان تلاش نمود.

مراکز تحقیقاتی حوزوی و مشکلات آنان

مراکز تحقیقی در حوزه بدان علت که اکثراً خودجوش و بدون هدایت و نظارت خاصی تأسیس گردیده اند، با مشکلات و مسائل متعددی روبرو هستند که نگارنده به جهت آن که بیش از 6 سال در مسؤلیت چند مرکز علمی و تحقیقی بوده است آن ها را لمس نموده ام و به صورت گذرا و فهرست وار بر آن اشارتی خواهیم داشت. در طرح این مشکلات بیشتر به مسائل کلی و اصولی اشاره خواهد شد که در مجموع بر کلیه مراکز علمی و تحقیقی حوزه حاکم است و از مشکلات جزئی و احتمالاً سازمانی مراکز در خواهیم گذشت، شاید طرح این مشکلات و نابسامانی ها بخش عمده ی بحث «ضرورت هماهنگی» را خود به خود روشن نماید.

1- نداشتن هدف مشخص و تعریف شده:

چنان که متذکر شویم اکثر این مراکز به علت احساس مسؤلیت و یا وجود ذهنی مبهمی از وظایف حوزه، بدون تبیین هدفی مشخص تأسیس گردیده است و یا هدف را بسیار عام و گنگ برای خود طرح نموده اند، بنابراین مشخص نیست که این مراکز در چه محور مشخص و روشنی فعالیت خواهند کرد و چه ضعف و یا کاستی را جبران خواهند نمود و بر این اساس، طرح و برنامه ی روشنی نیز در دستور کار آن ها قرار ندارد. هر روز براساس سخنی کاری را آغاز می کنند و چون عجولانه و بدون بررسی توانایی های لازم است، بسیاری از آن ها را در نیمه رها می سازند، و برخی به علت همین نقیصه، چندین کار بدون ارتباط را آغاز نموده اند و در نیمه راه دچار مشکلات لاینحلی گردیده اند.
در بررسی ساده ای که درباره ی چند مؤسسه صورت پذیرفت به روشنی این نکته دیده می شود که یکی از مشکلات اساسی این مراکز عدم تبیین هدف روشن و مشخص است، بدین معنی که مؤسسه قبل از تأسیس و یا حداقل پس از گذشت چند سال از فعالیت خود، این مطلب را روشن سازد که چه هدف علمی را تعقیب می کند و در کدام محدوده از علوم اسلامی به تحقیق خواهد پرداخت. بازگرایی و پراکنده کاری معلول ابهام در هدف است و باعث اتلاف نیرو و امکانات خواهد شد و اگر ما از این دید به مؤسسات علمی حوزوی بنگریم اکثراً مشابه بوده و تداخل بسیار دارند؛ در صورتی که اگر در برداشتن اولین قدم، این اصل اساسی مورد توجه قرار می گرفت، در شکل گیری بسیاری از امور آنان تأثیر بسیار می داشت. البته بعضی از مراکز که مسؤولان آن به تأثیر آن توجه داشته اند هدفی مشخص برای خود پیش بینی نموده اند و آن چه عرض شد شامل اکثریت این مراکز می شود.

2- عدم برنامه ریزی:

برنامه ریزی برای طرح های پژوهشی یک اصل است. هر محقق و یا مؤسسه تحقیقی که فاقد آن باشد کمتر می تواند کار شایسته ای ارائه دهد، و یا تحقیقی که در زمان معین و با روش و برنامه خاص قابل اتمام است، به چند برابر وقت و نیرو نیاز پیدا خواهد کرد. آن گاه که مراکز تحقیقی بخواهند کار گروهی و جمعی انجام دهند، ضرورت برنامه ریزی را دو چندان خواهد کرد.
از مشکلات عمومی مراکز علمی حوزوی، عدم وجود برنامه ی مدوّن و صحیح برای اجرای پروژه های تحقیقی است. پس از انقلاب طرح های بسیار مفیدی در همین مؤسسات آغاز شده که به علت نداشتن برنامه و عدم پیش بینی های لازم دچار اختلال و یا توقف گردیده است و یا به صرف چند برابر وقت و نیرو منجر گردیده است. البته برنامه ریزی تحقیقی، نیازمند تخصص و تجربه است، ولی این بدان معنی نیست که این مشکل نادیده گرفته شود و از آن بگذریم. طرح هائی آغاز، و وعده ی اتمام چند ماهه و یا چند ساله ی آن ها داده شده است، ولی پس از گذشت سالیان دراز هنوز خبری از آن ها نیست، دلیل عمده ی آن بی برنامگی و در نتیجه چندباره کاری است.

3- کم تجربگی:

نوپایی بسیاری از این مؤسسات، مشکل کم تجربگی در کار تحقیقی را فرا روی آنان قرار داده است، نبودن نیروهای با سابقه و خبره و با تجربه از مشکلات اساسی این مؤسسات است. اکثر فضلای شاغل سابقه ی چندانی در کار ندارند، گرچه مایه های اصلی و علمی در آنها وجود دارد. در مؤسسات برنامه ی خاصی نیز جهت تجهیز آن ها قبل از تحقیق دیده نمی شود. استفاده از این نیروها – که لاعلاج هم می نماید – طرح ها و پروژه های تحقیقی را دچار کندی نموده است. چندگانه کاری برخی از مؤسسات نیز، امکان کسب تجربه ی لازم را در مدت محدودتر از محققین و فضلای حوزه سلب نموده است، و از طرف دیگر افرادی که سابقه ای در کار تحقیقی فردی داشته اند کمتر با این مؤسسات همکاری و مشارکت نزدیک دارند و بیشتر به کارهای فردی خود اظهار علاقه می کنند. اگر چه مسؤلین بسیاری از این مراکز دارای سوابقی مفید در کار تحقیقی می باشند، ولی ضعف ها بیش از آن است که بدون برنامه بتوان آن را جبران ساخت. این افراد هم بیشتر قبل از میدان دادن به فضلای جوان و پرورش آنان، به بهره گیری کمکی از آنان در جمع آوری اطلاعات مورد نیاز خود بسنده می کنند. مجموعه ی این عوامل باعث گردیده تا کمتر نیروی باتجربه و کارآمد در این مراکز پرداخته شود و زمینه ی پرورش سریع تر فضلای جوان را فراهم آورند، لذا اکثر این مراکز به دنبال یافتن نیروهای متخصص و کارآمدتری هستند، در صورتی که باید خود به پرورش و توانمندی نیروها همت گمارند.

4- نداشتن روش:

از مشکلات عمومی که بر سر راه بسیاری از مؤسسات تحقیقی است نداشتن روش علمی مشخصی در کار پژوهشی است و این مقوله کمتر مورد توجه دانشمندان حوزوی قرار گرفته است، در صورتی که بیشترین تأثیر را در سامان دهی پروژه های تحقیقی بر عهده دارد، دیمی کاری بر باد دهنده ی امکانات، استعدادها و باعث عرضه ی آثار کم محتوی و یا درهم ریخته است. مؤسسات نوپای ما به اهمیت و نقش آن کمتر توجه نموده اند، در حالی که بیشترین مشکلات آن ها ناشی از عدم عنایت و مطالعه در روش انجام طرح های تحقیقی است.
این گونه نیست که روشی که در تحقیق یک فرع فقهی کارآمد است، در یک تحقیقی فلسفی نیز مؤثر باشد. تحقیق در مسائل فرهنگی، اجتماعی با پژوهش در مسایل فلسفی و کلامی تفاوت عمده دارد. بررسی روش های مفیدتر در احیای میراث های علمی، روش های کارآمد در معجم نگاری، روش تحقیق در مسائل فکری اجتماعی و … بسیاری از مسائل دیگر ضروری است. باید اعتراف کرد که اگر غربیان در پژوهش و تحقیق گوی سبقتی را در کف گرفته اند، از زمانی است که در روش های مطالعه و تحقیق دقت فراوان نموده اند. و ما در آغاز تحرک و فعالیت جدید خود قبل از انجام هر پروژه ای، نخست به مطالعه و بررسی درباره آن نیازمندیم.

5- ضعف امکانات تحقیقی

تحقیق کامل، نیازمند مقدماتی است که هرگاه فراهم آید، می توان انتظار و توقع کاری شایسته داشت. مراکز علمی و تحقیقی ما، بالاتفاق فاقد امکانات کافی برای تحقیق و پژوهش می باشند. مسئله کتاب که یک منبع اصلی در پژوهش های حوزوی است، مشکل عمده ای است که اکثر مراکز از عدم آن رنج می برند و این مشکل دارای ابعادی است.

اولاً:

کتابخانه های موجود در مراکز علمی اکثراً منحصر به کتاب های داخلی است و اغلب از کتب منتشره در جهان اسلام بی اطلاعند، و اگر مطلع باشند کمتر امکان تهیه آن را دارند، این مشکل باعث می شود که فقط کتاب های خودی دست به دست گشته و کاری محدود درباره ی آن صورت پذیرد. در حالی که منابع و کتبی که روزانه در کشورهای دیگر منتشر می شود با توجه به شرایط و تفاوت ها برانگیزنده ی بسیاری از مسایل فکری است که هیچ گاه کتاب های داخلی محرّک آن نخواهد بود.

ثانیاً:

بسیاری از این مؤسسات فاقد فضای مناسب جهت بهره برداری از کتاب و کتابخانه می باشند و قبل از آن که یک مرکز تحقیقی باشند یک انبار کوچک ارتباطی هستند و به علت عدم وجود امکانات نتوانسته اند فضای لازم را برای بهره برداری از منابع موجود نیز به خوبی فراهم آورند.

ثالثاً:

همان مقدار منابع موجود، فاقد سیستم و رده بندی مناسب و کارآمد است و بهره برداری از آن مشکل و وقت گیر است. البته عدم رده بندی مناسب و عدم وجود کارشناسان کتاب داری جهت راهنمایی و کمک به بهره برداری مناسب تر، مصیبت عمومی است که بر تمامی کتاب خانه های عمومی و خصوصی حوزه حاکم است و کسی برای اصلاح آن فکری نکرده است و باعث شده که اکثر منابع کتاب خانه ها بلا استفاده و راکد باقی بماند که این خود بحثی جدا می طلبد.
حداقل امکاناتی که برای یک تحقیق جامع مورد نیاز است، دست یابی به کلیه منابعی است که در آن موضوع منتشر شده و یا به نحوی با آن در ارتباط است و می توان ادعا کرد که هیچ کدام از مراکز تحقیقی، هنوز نتوانسته اند در موضوع کار خود جامع و بلانیاز باشند و تمامی آن ها از کمبود منابع اصلی و ما در مخصوصاً منابع منتشره در دیگر کشورها – دچار مشکل می باشند.

6- عدم پشتیبانی علمی و آموزشی:

مؤسسات پژوهشی اگر با اتکای علمی بر مؤسسات آموزشی حرکت نمایند می توانند نقش علمی خود را حفظ نموده و در اهداف خود توفیق یابند. سیستم موجود آموزشی حوزویان، در مسیر باروری استعدادهای تحقیقی طلاب حرکت نمی کند و این مشکل باعث شده است که مسیر تحقیقی بسیاری از این مؤسسات نیز به طرف تکرار همان مسائل باشد که آموزش دیده اند با همان محدودیت ها و نواقص.
آن چه تا به حال مانعِ تغییرجهت تحقیقات این مراکز به ضرورت ها و اولویت ها بوده، عدم علاقه ی مسئولین این مراکز نیست، بلکه فقدان نیروی کافی در آن جهت هاست. هیچ گونه پشتیبانی آموزشی و علمی در حوزه وجود ندارد. فاضلی که همکاری خود را با یک مؤسسه ی تحقیقی آغاز می کند، در موضوعات محدودی تحصیل کرده است و اگر علاقه ای به دیگر موضوعات نشان می دهد، واقعاً توان علمی و اندوخته های آموزشی لازم را جهت دست زدن به یک تحقیق گره گشا ندارد و احساس ناتوانی علمی می کند. این عدم پشتوانه، درد جانسوزی است که علاج جانانه ای را از دست اندرکاران سیستم آموزشی حوزه می طلبد.
این مشکل با دست مسئولین مراکز تحقیقی قابل رفع نمی باشد، افرادی که در فکر برنامه ریزی جدید برای مسائل آموزشی حوزه هستند باید به جامعیت حوزه با دقت بیاندیشند و آن را به گونه ای طراحی نمایند که مقدمات و زمینه های علمی طلاب به گونه ای فراهم آید که پس از طی دوره های عمومی و خاص، طلبه ذهنیت و علمیت لازم جهت تحقیق در دیگر ابعاد را نیز در خود احساس نماید. تک بعدی شدن حوزه، مصیبتی است که تحمّل آن برای هیچ خردمندی شایسته است.

7- عدم هدایت:

خودجوشی مراکز تحقیقی نعمت است، ولی آن گاه که با بی سرپناهی و عدم هدایت دلسوزانه همراه باشد سردرگمی است، بطالت است، بلکه فقط سرگرمی است. برخی از این مؤسسات به خوبی نمی دانند چگونه باید حرکت نمایند که نتایج بهتری از تلاش خویش بردارند، چه موضوع و یا موضوعاتی ضروری تر است و راه صحیح تحقیق در آن ها چیست، نه اینکه نمی خواهند. دردی را احساس می کنند، خلائی را لمس می نمایند ولی به علت محدودیت هایی از جهت تجربه و اطلاعات به روزمرگی افتاده اند، هیچ مرکز و یا شخص هدایت کننده ای وجود ندارد که همکار فکری و هادی علمی آن ها باشد و متأسفانه مشاوره و درک ارزش آن برای بهبود امور نیز، جای واقعی خویش را درنیافته است، گذشته از آن که بزرگان ما هم کمتر وقتی برای خود باقی گذاشته اند تا این مرکز به مشورت با آنان دل ببندند و این نقیصه دردی است که باید درمانی مناسب برای آن یافت.

8- عدم اطلاع از کار یکدیگر:

دوباره کاری یا چندباره کاری ها، از جمله مسائلی بوده است که در این چند ساله سخت گریبان گیر مراکز و محققان حوزوی گردیده است، و چه بسیار عمرها و هزینه ها که به هدر رفته و می رود، آن هم در موقعیتی که امکانات را باید در ضروری ترین مسائل به کار برد.
چه بسیاری که سالیان دراز با رنج فراوان، عمر و امکانات خود را بر تحقیق کتاب و یا موضوعی نهادند و پس از چندی مشابه آن را در بازار یافتند و آه از دل خوش برآورند و چه بسیار مؤسساتی که پس از آن، لاعلاج تلاش خود را به هر شکل به بازار عرضه کردند و متقاضی بیچاره را بر سر دو راهی قرار دادند.
بی اطلاعی مراکز از کار یکدیگر و نبودن مرکز اطلاع رسانی مناسب برای محققان علوم اسلامی، باعث وحشتی در میان آن ها شده است که گاهی برای فرار از آن، برخی به شتاب و عجله متوسل شده و کاری سخیف و عجولانه را عرضه داشته اند. این مشکل باید یکی از دردآورترین مسائل مراکز و کلاً محققان اسلامی است که توجه به هماهنگی را بیشتر نموده است.

9- عدم ارتباط با مراکز علمی خارج از حوزه (اعم از داخلی و خارجی):

در یکی از مسافرت ها به دمشق، به طور اتفاقی به یک موسسه ی علمی برخورد نمودم که کارهای گسترده ای را در دست تحقیق داشت. از روی کنجکاوی و علاقه شخصی مدتی را با مسؤلین آن به بحث و مذاکره نشستم تا از کیف و کم کار و روش های آنان بیشتر مطلع شوم.
بسیاری از یافته های آنان برایم جالب و آموزنده بود. تجربه و اطلاعات بسیاری را در اختیار داشتند که در ایران کمتر با آن برخورد نموده بودم و این امر باعث شد تا در مدت توقف خود بیشترین وقت را صرف بررسی آن کنم، ولی تأسف انگیز آن بود که چند طرح نسبتاً سنگین که در دست تحقیق بود و زمان و هزینه بسیاری صرف آن شده بود، گرچه از جهت روش متکامل تر بود ولی عین همان در ایران نیز در دست تحقیق بود و برخی از آنها در چند جا، پس از آن که این مطلب را با آنها در میان گذاشتم بسیار متأسف شدند و فریادشان بلند بود که چرا حداقل مراکز علمی شیعی یک ارتباطی در حداقل آشنایی با هم ندارند، چرا این همه دوری و از هم گسیختگی! چه رسد به این که مراکز پژوهشی بسیاری در میان برادران اهل سنت وجود دارد که اطلاع از کار آنها می تواند برای مؤسسات ما بسیار مفید و ارزنده باشد و همچنین مراکز اسلام شناسی و شرق شناسی در کشورهای دیگر که دارای سوابق، تجربیات و اطلاعات بسیاری هستند که در نوآوری و جولان فکری محققان و مؤسسات پژوهشی، مفید و مؤثراند.
بسیاری از این مؤسسات از نظر منابع جدید و اطلاعات و تجربیات به جهت سابقه و امکانات بیشتر می توانند مساعد و یاری گر ما باشند، گذشته از آن که تنها اطلاع از نوع فعالیت و آثار آن ها خود راه گشا و ذی قیمت است، نه برای مؤسسات ما امکان این ارتباط وجود دارد و نه هیچ کس در حوزه و خارج از آن متکفل ایجاد این رابطه است. و اکثر در یک غربت و انزوای خاصی به فعالیت خود مشغول می باشند.
باید این نکته را یادآور شوم که در امکانات دولتی و تمهیدات ملّی در این کشور اسلامی هیچ گاه محققان و مراکز علمی حوزوی جا و سهمی نداشته اند، حتی آمار فعالیت آن ها هم در هیچ جا منعکس نمی شود. این گونه روابط و رایزنی ها امکاناتی را می طلبد که بیشتر در اختیار مؤسسات رسمی و دولتی است، ولی مراکز تحقیقی و کلاً محققان حوزوی – برخلاف ظاهر – هیچ گاه نتوانسته اند از آن استفاده نمایند، مثل این که حصاری سخت به دور حوزه کشیده شده و برخلاف انتظاری که تمامی مسئولین امر از آن دارند، متوقع اند با دستان در غل و زنجیر کاری کارستان کنند.
باید اعتراف کنم که با توجه به نابسامانی های موجود و عدم امکانات تحقیقی و نبود حمایت های جدی از محققان و مراکز و قطع ارتباط طبیعی حوزه، کاری که تاکنون صورت گرفته به یک معجزه شباهت دارد، و این ادعای موهومی نیست، جای بررسی دارد.
سقف بودجه سالانه تحقیقات کشور و تعداد محققین آن و نتایج حاصله، با بودجه و امکاناتی که در حوزه برای کار پژوهشی اختصاص یافته، با افزودن این نکته که مراکز تحقیقی و محققان غیر حوزوی با همه ی مظلومیت، از امکانات و زمینه ها و حساسیت هائی برخوردارند که باید صراحتاً گفت که تمامی مراکز و محققان حوزوی بالاتفاق از آن محروم می باشند. بعد از مقایسه ی نتایج اعتراف خواهند کرد که «توقع» با «توجه» هیچ تناسبی ندارد، الان بسیاری از فضلای شاغل در این مراکز با بیش از 20 سال سابقه تحصیل و تدریس و با کارآیی نسبتاً خوب با ساعتی 500 ریال و شاید برخی کمتر به تحقیق اشتغال دارند. این رقم با حداقل پرداخت ها در مراکز غیر حوزوی مقایسه شود. اکثر محققان حوزوی با بدترین وضعیت معیشتی فقط جهت ادای وظیفه و علاقه به این کار پرداخته اند و مؤسسات نیز به علت عدم تواناییهای مالی چاره ای جز این کار ندارند. نمی توان انتظار داشت با این بار مسئولیت سنگین پس از انقلاب و ضرورت و تعجیل در پیشبرد بسیاری از مباحث و موانع گوناگون و این بی توجهی و عدم امکانات، کاری شایسته و در خور صورت پذیرد.
در هر صورت، مشکل عدم ارتباط، واقعیت دردآوری است که ضایعات بسیاری را برای محققان و مراکز تحقیقی حوزوی بوجود آورده است و عدم رفع این نقیصه بسیاری از کاستی ها را استمرار خواهد بخشید.

10- عدم جایگاه ارزشی شایسته:

امروز در جامعه ی علمی ما حوزویان، ارزش و فضل هم دایره ی محدودی یافته و این محدودیت در درون خود نیز دارای مضیقاتی است.
تحصیل و تدریس دو مقوله ی ارزشی است. آن گاه که در دایره ی اصول و فقه حرکت کند، این حاکمیت ارزشی مسیر طبیعی گرایش های عمومی حوزویان را شکل می دهد: این مطلب را باز نمی کنم، چون مخاطبان این مسوّده به خوبی آن را درک کرده اند. تحقیق و پژوهش چون بسیاری از ارزش های فراموش شده، جای شایسته ای نیافته است. بدین جهت اگر کسی پس از سال ها تحصیل و تدریس، به تحقیق پرداخت و از آن دو مقوله کنار رود، آن را نقص می پندارد. این حال و هوا، باعث گردیده که بسیاری از استعدادهای درخشان حوزه، کمتر به آن رغبت و گرایش نشان دهند؛ البته تغییر اندکی احساس می شود، ولی روند بسیار کند آن، به این سادگی ها مشگل گشا نخواهد بود، و تا هنگامی که تحقیق، محقق، نویسنده و پژوهشگر جایگاه ارزشی و علمی شایسته ی خود را نیافته اند، این حوزه ی علمیه وظیفه همواره دچار مشکل خواهد بود. تحقیق بایسته، محقق فاضل و شایسته لازم دارد و گرایش عمومی حوزه آن را یک ارزش علمی تلقی نمی کند. لذا بسیاری از محققان برجسته حوزوی برای جمع بین وظیفه و حال و هوای حوزه، بین تدریس و تحقیق جمع نموده اند، بدون این که هیچ رابطه ای بین موضوع تدریس و تحقیق آن ها وجود داشته باشد. تدریس سطوح عالیه و یا خارج برای اثبات فضل است نه یک ضرورت اعتقادی. برای رفع اتهام بی سوادی است نه تکمیل کننده ی تحقیقات. در صورتی که اگر در کار پژوهشی خود خلاصه می شدند می توانستند آثار شایسته ای را عرضه کنند.

11- رقابت غیرصحیح:

عدم هدایت، عدم جامع نگری و محدود اندیشی منجر به رقابتی غیرمعقول در میان مراکز و مؤسسات تحقیقی حوزه گشته است. با توجه به این که سالیان دراز عقب ماندگی پژوهشی داریم و زمینه های کار نشده فراوانی باقی است. این گونه رقابت ها هیچ گونه توجیهی ندارد.
مراکزی هستند که پس از آغاز طرحی در یک مؤسسه و کسب اطلاع از آن، به علت نداشتن هدف و درک صحیح و رقابت نامعقول، آن را بلافاصله آغاز نموده و تلاش نموده اند تا طرف مقابل را دچار مشکل نمایند و هستند مؤسساتی که در پی اطلاع از تحقیق مشابه فقط به خاطر رقابت غیر صحیح بر کار خود پای فشرده و باعث اتلاف نیرو و امکانات شدند و یا برخی در تلاش می باشند یا لطایف الحیل راه را بر دیگران بسته و به نوعی، مانع حرکت آنان شوند.
معتقد نیستیم که رقابت سالم علمی مفید نیست، آنچه تأسف بار است رقابت های غیرعالمانه و تنگ نظرانه است، در این چند سال اخیر فراوانی مراکز، شاهد بوده و هستیم که در یک مؤسسه موضوع، کتاب و یا طرحی تحقیقی آغاز شده و همزمان چندین نفر و یا مؤسسه به همان کار اشتغال ورزیده اند. طبیعی است که این عمل قابل توجیه نبوده و این رقابت، سالم و مثمرثمر نخواهد بود.
مشکلات دیگری همچون عدم وجود روح هماهنگی و همکاری، عدم وجود تشکیلات صحیح تحقیقی، عدم اطلاع از گره ها و اولویت ها، و عدم جامع نگری نیز گریبان گیر برخی مراکز و مؤسسات علمی حوزوی شده است که برای عدم اطاله ی مقال از آن می گذریم.
این ها مشکلاتی است که جامه تحقیقی ما با آن مواجه است و باید برای کاستن آن ها و رشد صحیح کمی و کیفی تحقیقات و برداشتن موانع، راه حلّی مناسب یافت و اندیشه ای نمود.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1371)، کاستی ها و بایسته‌ها، قم: روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد