عاشورا آيينه تمام نماي حقيقت دين (2)
عاشورا آيينه تمام نماي حقيقت دين (2)
بعد از عاشورا، حقيقت ها و تحريف ها
از پس آن روزي که اين حادثه بزرگ رقم خورد، بسياري از احساسات تحريک شد، حس کنجکاوي روايتگران تاريخ برانگيخته شد؛ رسوايي حاکمان اموي بر عرش اعلي رسيد و در ازاي زمان هر کسي به گونه اي با اين پديده سترگ ارتباط برقرار کرد؛ عالمان، مورخان، شاعران، هنرمندان، پادشاهان، حاکمان و… انديشه و احساس خودشان را در لابلاي اوراق دفتر، به ثبت رساندند و تاريخ نظاره گر برخورد مردمان اين عصر با بزرگ ترين و عبرت انگيزترين واقعه اسلام است.
گرچه پاره اي از گزارشگران تاريخ وابسته به طبقه اي از تفکر معارض با منطق درست تشيع بلکه اسلام راستين، در مقطعي از تاريخ مغرضانه و يا حداقل ناآگاهانه در مقام توجيه عاشورا و جنايتگران آن برآمده اند. (1) اما اين اندک ها هرگز نتوانستند از تأثيرگذاري آن بکاهند. عاشورا همچنان عاشورا و کربلا همچنان کربلا باقي مانده است.
خطر را بايد در جاي ديگر احساس کرد. از درون تهديد بيشتري متوجه عاشورا و به طور کلي هر مقوله ديني، مي شود؛ آن گاه که در عرصه ابلاغ رساني دين، فرصت بازگو کردن گزاره هاي تاريخي ديني براي غيرکارشناسان، فراهم مي شود و چه بسا از فرآيند آن موقعيت اجتماعي و اقتصادي هم پيدا مي کنند، ديگر نيازي به دشمن بيروني نيست. يکي از مناقشاتي که علماء در پيش از پيروزي انقلاب اسلامي درباره دسته جات عزاداري مطرح مي کردند، همين بود که اين تحريکات فاقد روح معرفت شناسانه است. به تعبير يکي از نويسندگان، افسوس که شيعه بيشتر بر مصائب عاشورا گريست و کمتر در مسائل عاشورا انديشيد. (2)
چگونه است که اين هه پژوهش و مقالات تحقيقي درباره عاشورا نگاشته مي شود، همايش هاي متعددي هر ساله برگزار مي گردد، فرياد درون محققان و کارشناسان بر صفحه کاغذ و رايانه بازتاب مي يابد، اما کمتر شاهد تأثيرگذاري آن ها هستيم. چگونه مي توان به توليد يک فرهنگ عاشورايي برسيم ؟ و اصولاً براي تعميم و مناسبت هاي ديني چه کرده ايم؟ اين همه مناسبت ديني در فرهنگ ما وجود دارد؛ اما کمتر تعامل و ارتباط ميان آن ها برقرار کرده ايم و هر يک را به صورت مجرد و جداگانه شناختيم و شناسانده ايم، طبيعي است اين گسستگي ميان آن ها براي مجموعه دين آفت زا خواهد بود.
فرضاً ما هيچ ارتباطي ميان حادثه عاشورا و حرکت امام رضا (ع) و جريان ولايتعهدي آن حضرت برقرار نکرده ايم، ميان حرکت فرهنگي امام باقر (ع) و امام صادق (ع) با صلح امام حسن (ع) همين طور، در حالي که بر اساس عقيده ها همه اين بزرگواران مأمور به ابلاغ يک پيام بودند؛ يعني توحيد و نفي هر چه غير است از مقام اولوهيت، همان پيامي که رسول الله (ص) آورنده آن بود. اين گونه نگاه به کليت دين، زمينه ساز بستر مناسبي براي آموزه هاي آن است. همه حرکات و رفتارهاي مسلمانان را هدفمند و روشمند مي سازد و در نتيجه شکل درست مفاهيم و مقوله هاي ديني نمود پيدا مي کند و فراتر از آن مي توان ابعاد سازنده اين نهضت و ديگر وقايع مهم اسلامي را در چرخه فرهنگ جهاني وارد کرد. يکي از پژوهشگران در تبيين انساني و جهاني از نهضت عاشورا ضمن اشاره به اين که عاشورا در زمانه خود يک رويداد داخلي بود، مي گويد: ولي با گذشت زمان به ويژه پيدايش تمدن غرب حاشيه اي شدن کل سرزمين هاي اسلامي، نهضت عاشورا، عملاً تبديل به نهضتي مربوط به يک مردم بومي که در رابطه با اعتقاد خاصي هستند، شد. امروزه اگر دوباره بخواهيم به نهضت عاشورا بپردازيم، نياز به اين است تا جداي از آن استعمال و کاربرد داخليش، عناصري را از نهضت استنباط و استخراج کنيم که بتواند وارد تبادل و تعاطي با جريان ها و محورهاي انديشه تفکر غرب و اصولاً کل انديشه بشري شود. (3)
چه بايد کرد؟
اين پرسش در مواجهه با هر چالش و مشکلي مطرح مي شود؛ مهم آن است بتوان بهترين راه حل را براي آن مشکل پيدا کرد. هرگز نمي توان احساس را از حادثه عاشورا حذف کرد. مصيبت آن قدر بزرگ بود که تا روز ابديت ريزش اشک بر آن ماتم عظمي سزاست؛ اما مگر ماهيت و هويت عاشورا همين است ؟ مگر مي توان در احساسات متوقف شد و به عمق نرسيد؟ امام حسين (ع) اگر مي خواست خود متأثر از احساسات باشد، بايد با ناله و فغان زنان و کودکان، در آن هولناک واقعه ورود پيدا نمي کرد، پس چه شد که امام در مواجهه با آن همه احساس و عاطفه و حالتهاي غمگنانه اي اهل بيت خود، استوار پا به ميدان جنگ نهاد و اندک ترديدي در راهي که برگزيده بود، وجود آن حضرت را فرا نگرفت. امام همه آنچه را که از مصيبت ها و بلاها اتفاق افتاد، تحمل کرد تا انسانيت انسان از زندان شهوت و ذلت رهايي يابد. امام آگاهانه به استقبال همه سنت هاي الهي مي رفت و هيچ گاه در انتظار معجزه اي براي نابودي جهل و ظلمت، نابرابري و ستم و برپايي عدل و آزادي نبود. اين روش و منش که از آن همه امامان (ع) بود، تصويري از يک زندگي درست فرا روي ما قرار مي دهد و اين همان حقيقت عاشورا است. پس هر آنچه ما را از اين حقيقت دور کند، يک تحريف و انحراف تلقي مي شود و نهضت عاشورا بيش از هر واقعه و اتفاقي در معرض برداشت هاي غيردرست از آن بوده است. بخشي از اين مسئله طبيعي مي نمايد، اما حسب آنچه اسلام شناسان بزرگ بر روي آن تأمل کرده اند، مقوله هاي زيادي به متن نهضت عاشورا اضافه شده که با ماهيت و پيام آن سازگاري و تعامل ندارد.
به تعبير استاد مسلم اسلام شناسي، شهيد مرتضي مطهري، تاريخچه با عظمت کربلا به دست ما افتاده است، هم دچار تحريف لفظي و هم دچار تحريف معنوي شده است، يعني ما از خودمان ساز و برگ هايي بر پيکره اين تاريخ ساخته ايم که چهره با عظمت و نوراني آن را تاريک و ظلماني و قيافه زيباي آن را زشت کرده ايم. (4)
بر اساس آنچه استاد شهيد ما در اين جملات بيان کرده، ما بايد با حقيقت عاشورا خيلي فاصله داشته باشيم، به خاطر همين است که اين حادثه بزرگ کمتر در زندگاني عمومي و خصوصي جامعه تأثيرگذار بوده است. مي توان گفت آنچه استاد در باب تحريف عاشورا در سالهاي 1348 در حسينيه ارشاد، مطرح کرده، سند روشن بيني و واقع نگري آن فرزانه است؛ کسي که خود در عزاي اباعبدالله چنان مي گريست که گويا يک فرد عادي است نه يک فيلسوف بزرگ. اين جامعيت استاد، امروز بايد براي همه الگو قرار گيرد. شهامت استاد در طرح تحريفات عاشورا ستودني است؛ گرچه متأسفانه ديدگاه هاي ايشان بعد از سه دهه عمر انقلاب اسلامي، چندان کاربردي نشده و شايد هم بتوان ادعا کرد، اضافه بر تحريفاتي که ايشان در اثر گرانسنگ خود (حماسه حسيني) در آن روزگار بازگو کرده، موارد فراواني به آن افزوده شده است.
سخنان استاد شهيد مطهري در باب تحريفات عاشورا در واقع رنجنامه ايشان در دور افتادن مردم از حقيقت عاشورا است، جا دارد در سطور پاياني اين مقال، نکاتي چند از آن را با هم مرور نماييم:
1… اگر کوچکترين دخل و تصرفي از طرف ما در اين حادثه صورت بگيرد، حادثه را منحرف مي کند و به جاي اينکه ما ازاين حادثه استفاده بکنيم، قطعاً ضرر خواهيم کرد. (5)
2… اگر بخواهيم روضه هاي دروغي را که مي خوانند جمع آوري کنيم شايد چند جلد کتاب پانصد صفحه اي بشود. (6)
3:. چيزي که بيش تر دل انسان را به درد مي آورد، اين است که اتفاقاً در ميان وقايع تاريخي کمتر واقعه اي است که از نظر نقل هاي معتبر به اندازه حادثه کربلا غني باشد. (7)
در خاتمه ياد آور مي شود براي آسيب زدايي از حقيقت عاشوراي حسيني و طرح درست آن، بايد خاستگاه خرافه ها و تحريفات را شناخت و اصلاح کرد و بديهي است اگر در اين حرکت تعقل ورزيده شود و آنها که مي توانند مؤثر واقع شوند به وظيفه خود عمل نکنند، حتماً در نزد خداوند مسؤول هستند. عوامل گوناگوني در اشاعه خرافات نقش دارند، همچنان که در زدودن آن نيز مي توانند تأثيرگذار باشند.از جمله : منابع مکتوب، رسانه هاي عمومي که مهمترين آن رسانه صدا و تصوير است. پژوهشگران که مي توانند پشتوانه پژوهشي در ارائه درست چهره عاشورا داشته باشند، شاعران با سرودن اشعار، مداحان با خواندن و توصيف واقعيت اتفاقات عاشورا، سخنرانان با تبيين منطقي حرکت امام حسين (ع) درباره منابع مکتوب، يکي از پژوهشگران کتاب شناس اين گونه اظهار مي دارد : خرافه آميزترين کتابي که درباره ي امام حسين (ع) نوشته شده، اکسير العباده في اسرار الشهاده معروف به اسرار الشهاده فاضل دربندي است. (8)
استاد شهيد هم درباره ي اين کتاب مي گويد : واقعا مطالب اين کتاب انسان را وادار مي کند که به اسلام بگريد. (9)
آخرين کلام اينکه چون بيشتر اتفاقات خرافي و تحريفي در هيأت هاي مذهبي رخ مي دهد، پيشنهاد مي گردد با توجه به ضرورتها و اولويت هاي برآمده از مسئله، جا دارد اولياء امور و دست اندرکاران، اقدام به تأسيس يک هيأت مذهبي نمونه بنمايند که در آن همه مؤلفه ها و ضوابط يک عزاداري درست، رعايت شود؛ يعني الگوسازي که در جامعه شناسي، امري پذيرفته شده محسوب مي شود.
پي نوشت ها :
1.جهت اطلاع بيشتر بنگريد به مقاله تحقيقي آقاي اصغر قائدان، نشريه مشکوه، شماره 76 و 77، 1381.
2.حکيمي، محمدرضا، نشريه حضور، پاييز 74، ش 13.
3.انديشه عاشورا (مجموعه مصاحبه ها )، دفتر دهم، ص 188.
4.شهيد مطهري، حماسه حسيني، ج 1، ص 56.
5.همان.
6.همان.
7.همان.
8.محمد اسفندياري، کتاب شناسي تاريخي امام حسين (ع)، ص 32.
9. مرتضي مطهري، حماسه حسيني، ج 1، ص 46.
منبع: نشريه پاسدار اسلام، شماره 337.