خانه » همه » مذهبی » عبدالله بن حسن(ع)

عبدالله بن حسن(ع)

در زیارت ناحیه مقدسه آمده است:«السلام علی ابی بکر بن الحسن (ع) …
السلام علی عبد الله بن الحسن (ع) …
السلام علی القاسم بن الحسن (ع) … »(1)
روز عاشورا از فرزندان امام حسن مجتبی(ع)، حضرت قاسم، ابوبکر و عبدالله به شهادت رسیدند. این شهدا در میدان جنگ حاضر شدند و با دشمن جنگیدند و به شهادت رسیدند.
حضرت قاسم، شمشیر به دست گرفت و جنگ کرد. بر پایه برخی روایات سی و پنج نفر از دشمنان را کشت.(2)
پس از حضرت قاسم، عبد الله بن حسن(ع) به میدان جنگ رفت و از دشمن چهارده نفر کشت و به دست نعانی بن ثبیت به شهادت رسید و در حدیثی آمده است که حرمله بن کامل او را به شهادت رساند.(3)
در برخی روایات آمده است که وقتی حضرت امام حسین(ع) زخمی شد و دیگر توان جنگ نداشت عبدالله بن حسن(ع) از خیمه بیرون آمد و به میدان رسید. امام حسین(ع) صدا زد: خواهرم! مانع آمدن عبدالله باش و لکن عبدالله بن حسن(ع) خود را به امام حسین(ع) رسانید و در آن لحظه یکی از دشمنان شمشیر کشید که کار امام حسین(ع) را تمام کند، عبدالله دست خود را جلو آورد و شمشیر آن دشمن دست او را قطع کرد و حرمله هم تیری به آن بچه زد و در نتیجه عبدالله هم به شهادت رسید. بر اساس این روایت، عبدالله به سن تکلیف نرسیده بود.
در منتهی الآمال، ج اول، ص 700 چاپ هجرت آمده است که:(4)
«حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) دخترش حضرت سکینه را به عبدالله بن حسن(ع) تزویج کرد و پیش از این که عروسی صورت بگیرد، عبدالله در کربلا به شهادت رسید.»
در منتخب التواریخ هم آمده است که شوهر اول حضرت سکینه(س) عبدالله بن حسن(ع) بود.(5)
در الانوار النعمانیه آمده است که امام حسین(ع) دخترش سکینه را به عبدالله بن حسن(ع) تزویج کرد و عبدالله در کربلا به شهادت رسید و عروسی صورت نگرفته بود.(6)
بر پایه این روایات می توان چنین گفت:
عبدالله بن حسن(ع) که قبلا با حضرت سکینه(س) ازدواج کرده و در دوران نامزدی بوده در کربلا به شهادت رسید و عروسی صورت نگرفت. بر این اساس، سن عبدالله باید در حد معمول باشد و نمی توان گفت: بچه خردسال بود بلکه جوان و یا نوجوان بسیار رشید بوده است چون نمی توان گفت که بچه کوچک چهارده نفر مرد را کشت. و درباره حضرت قاسم(ع) هم نمی توان گفت که بچه کوچکی بود چون اگر بچه کوچکی باشد نمی توان سی و پنج نفر را بکشد. من چنین به نظرم می رسد که سن واقعی این شهدا معلوم نبود.
——————-
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 45، ص 67، چاپ ایران.
2. همان، صص 34-35.
3. همان، ص 36.
4. همان، ص 53، بند سوم؛ منتهی الآمال، ج 1، ص 723، چاپ هجرت.
5. منتخب التواریخ، یک مجلدی، ص 194.
6. الانوار النعمانیه، ج اول، ص 373، چاپ تبریز، بنی هاشمی و حقیقت.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد