خانه » همه » مذهبی » عدم علم حضرت سلیمان علیه‌السلام به اخبار هدهد

عدم علم حضرت سلیمان علیه‌السلام به اخبار هدهد

تعارضات علم امام با آیات قرآن (4)

عدم علم حضرت سلیمان علیه‌السلام به اخبار هدهد

در آیه شریفه «أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ» هدهد خطاب به حضرت سلیمان می‌گوید من چیزی را می‌دانم که تو نمی‌دانی. این آیه دلالت دارد که علم سلیمان (علیه السلام) با اسباب و وسایل عادی، از جمله فرستادن

06606 - عدم علم حضرت سلیمان علیه‌السلام به اخبار هدهد
06606 - عدم علم حضرت سلیمان علیه‌السلام به اخبار هدهد
 
نویسندگان:
دکتر محمدزمان رستمی، طاهره آل بویه
در آیه شریفه «أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ» (1) هدهد خطاب به حضرت سلیمان می‌گوید من چیزی را می‌دانم که تو نمی‌دانی. این آیه دلالت دارد که علم سلیمان (علیه السلام) با اسباب و وسایل عادی، از جمله فرستادن مأموری از انسان یا پرندگان حاصل می‌شود و ممکن است که گاهی یک پرنده به چیزی احاطه داشته باشد که او به آن احاطه نداشته است. احاطه به معنای علم به جمیع جهات است و این جمله از زبان هدهد می‌رساند که او می‌دانسته که سلیمان (علیه السلام) به اخبار او علم داشته است، ولی تصور می‌کرده، که حضرت علم کامل به تمام فضایل آنگونه که خودش کسب کرده بود نداشته است.
در پاسخ به این شبهه می‌توان گفت: بی‌تردید حضرت سلیمان دانشی فراتر از علوم عادی داشته است که می‌توانسته بر جن و انس و طیر و باد غیر آن‌ها حکومت نماید و همه را به تسخیر خود درآورد. از سویی، وقتی وصی حضرت، واقف به علمی از کتاب (علم من الکتاب) بود، بی‌تردید خود وی بر علومی بسیار بالاتر واقف بوده است، اما نکته آن است که تمام انبیا و اولیا در سراسر زندگی خود به طور عمده بر اساس اسباب عادی عمل می‌کرده‌اند و جز در موارد خاص که خداوند اذن می‌داده است، مانند دیگر مردم زندگی نموده و در ظاهر از علوم ماورایی و غیبی خود در رفتار با مردم استفاده نمی‌نمودند؛ از این رو، اکثریت اطرافیان ایشان از علوم غیبی ایشان آگاه نمی‌شدند و این جمله هدهد، بر جهل وی بر علوم غیبی حضرت سلیمان دلالت می‌کند و دلیل بر جهل حضرت نمی‌باشد، چنان که علامه می‌فرماید: وقتی سلیمان سبب غیبت هدهد را پرسید و عتابش کرد، هدهد از ترس تهدیدی که سلیمان کرد و برای این که او را آرام کند، قبل از هر سخن دیگر، اولین حرفی که زد این بود که «أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ» وگرنه جا داشت از اول بگوید من به شهر سبأ رفتم و چنین و چنان شد. (2)
از ابن عبّاس نیز روایت شده است که هدهد برای این که برای غیبت خود عذر موجّهی آورد گفت: من به چیزی آگاهی یافتم که تو از آن آگاه نیستی و یا این که خداوند به هدهد این الهام را کرد تا امتحانی باشد برای سلیمان و متوجه شود که ممکن است موجود کوچکی مطلبی را بداند که او با دانش بسیارش از طریق عادی نداند و آن چه از علوم غیبی می‌داند، تنها از طریق وحی است که تماماً از الطاف الهی است و یا این که خداوند اخبار را به طور استثنایی از طریق هدهد به سلیمان آموخت تا امتحانی برای وی باشد که بداند هر آنچه می‌داند از سوی خداوند متعال است. (3)
همچنین گفته می شود یکی از معتقدات امامیه آن است که پیغمبر و امام باید اعلم اهل عصر باشند، به مرتبه‌ای که هیچ چیز بر ایشان مخفی و پوشیده نباشد. مراد از علم ایشان، انکشاف معلومات است نزد پیغمبر و امام فعلاً در مقابل انکشاف شأنی بالقوه، به عبارت دیگر، اگر اراده کند بداند، می‌داند، و نیز مراد آن است که هر چه متعلق به امور دین و احتیاج امت باشد، پیغمبر و امام باید بدان عالم باشد. (4)

پی‌نوشت‌ها:

1. نمل، آیه 22.
2. طباطبائی، ترجمه المیزان، ج 15، ص 506.
3. طبرسی، ترجمه جوامع الجامع، ج 4، ص 459.
4. حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثناعشری، ج 10، ص 32.

منبع مقاله:
رستمی، محمدزمان و آل بویه، طاهره، (1390)، علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد