عزاداری اباعبدالله و تعظیم شعائر
۱۳۹۲/۰۸/۱۲
–
۴۵۵۴ بازدید
A}«ذَلِکَ وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوب»{A؛V} حج (۲۲)، آیه ۳۲.{V
«این است «مناسک حج»! و هرکس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دل هاست».
T}مقدمه {T
یکى دیگر از برکات برپایى مجالس امام حسین علیه السلام این است که برگزارى این مجالس مصداق کامل تعظیم شعائر الهى است. منظور از شعائر الهى در این آیه شریفه انجام مناسک حج و انجام قربانى در حج است.
«این است «مناسک حج»! و هرکس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دل هاست».
مقدمه
یکى دیگر از برکات برپایى مجالس امام حسین علیه السلام این است که برگزارى این مجالس مصداق کامل تعظیم شعائر الهى است. منظور از شعائر الهى در این آیه شریفه انجام مناسک حج و انجام قربانى در حج است. حال اگر ما نام و یاد کسى را بزرگ بداریم که خودش و فرزندان و خاندانش را به قربانگاه برده است به یقین تعظیم شعائر مهم تر و بزرگ ترى از انجام قربانى حج، انجام گرفته است و اگر بزرگداشت قربانى حج نشانه تقواى قلب است، بزرگداشت قربانیان صحراى کربلا بالاترین نشانه تقوا و ایمان است. نعمت تقواى دل اختصاص به مؤمنان وارسته دارد که باید شکر آن را به جا آورند.
اینک جهت شناخت بیشتر نسبت به موضوع آیه شریفه و چگونگى تعظیم شعائر الهى به شرح مختصر در این باره مى پردازیم.
شعائر در لغت
در قاموس آمده: شعائر «جمع شعیره»، به معنى علامت و نشانه است. در تفسیر مجمع البیان فرموده: «شعائر اللّه» محل هاى معلوم و نشان دارى است که خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معین براى عبادت، مَشعر آن عبادت است.
در مفردات آمده: و هی کل ما کان من موقف أَو مسعى أَو ذبح شعائر هر چیز نشان دارى که محل وقوف یا جاى سعى و یا قربانى را شامل مى شود البته به گونه اى که مقامات خداوند متعال و کبریا و عظمت پروردگار در آنجا درک شود.
کاربرد این واژه در قرآن
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً…»؛ مائده (5)، آیه 2.؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید، حرمت شعایر خدا، و ماه حرام، و قربانى بى نشان، و قربانى هاى گردن بنددار، و راهیان بیت الحرام را که فضل و خشنودى پروردگار خود را مى طلبند، نگه دارید…».
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ»؛ بقره (2)، آیه 158.؛ «در حقیقت، «صفا» و «مروه» از شعایر خداست (-(که یادآور اوست)-)؛ پس هر که خانه (-(خدا)-) را حج کند، یا عمره گزارد، بر او گناهى نیست که میان آن دو سعى به جاى آورد. و هر که افزون بر فریضه، کار نیکى کند، خدا حق شناس و داناست».
روایات تفسیرى
عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَى (-(ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ)-) قَالَ تَعْظِیمُ الْبُدْنِ جَوْدَتُهَا؛ مستدرک الوسائل، 29، 103، باب: أن الهدی إذا نتج وجب ذبحهما..
امام صادق علیه السلام درباره آیه شریفه «هر کس شعائر الهى را بزرگ بدارد» فرموده است: «بزرگداشت قربانى و نحر شتر، انتخاب شتر فربه و خوب است».
تفسیر آیه
ترجمه المیزان: «ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» کلمه «ذلک» خبر است براى مبتدایى که حذف شده، و تقدیر آن «الامر ذلک- قضیه از این قرار است» بوده و کلمه «شعائر» جمع «شعیرة» است، و شعیره به معناى علامت است، و شعائر خدا، علامت هایى است که خداوند آنها را براى اطاعتش نصب فرموده، هم چنان که خودش فرمود: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ».
و نیز فرموده: «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ…».
ائمه اهل بیت علیهم السلام آیه را چنین تفسیر کرده اند که مراد از آن، شترى است که براى قربانى سوق داده مى شود، و با شکافتن کوهانش از طرف راست آن را علامت گذارى مى کنند تا معلوم شود که این شتر قربانى است.
«فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» یعنى تعظیم شعائر الهى از تقوى است، بنابراین ضمیر در «فانها» به تعظیم شعائرى برمى گردد که از کلام مفهوم مى شود و اضافه تقوى به قلوب اشاره است به اینکه حقیقت تقوى و احتراز و اجتناب از غضب خداى تعالى و خویشتن دارى از محارم او، امرى است معنوى که قائم است به دل ها، پس براساس تقواى قلبى و خویشتن دارى درونى است که اعمال زیبا و زشت انسان شکل مى گیرد.
در تفسیر روح المعانى آمده است: «من» در عبارت «من تقوى القلوب…» یا براى تعلیل است و یا براى ابتدا غایت. حال اگر به معنى تعلیل باشد معنى آن این که «همانا تعظیم شعائر به خاطر تقوى القلوب مى باشد». و اما اگر «من» براى ابتدا غایت باشد معنى این است که «تعظیم شعائر ناشى از تقوى القلوب است».
اضافه تقوى به قلب (تقوى القلوب) اشاره به این است که تقوى دو قسم است:
1. تقواى حقیقى و صادق.
2. تقواى کاذب و ظاهرى که به صورت ادعاست و آبشخور آن نفاق است.
صاحب تفسیر کشاف مى گوید: دلیل این که در آیه از قلب یاد شده، چون قلب کانون و مرکز گرایش هاست، ابتدا در قلب نیت و تصمیم و شوق صورت مى یابد و بعد اثرش در سایر اعضاء ظاهر مى گردد.
صاحب تفسیر کبیر مى گوید: برخى صاحبان تفسیر «شعائر» را به کل عبادت اطلاق مى کنند و برخى دیگر شعائر را عبارت از مناسک حج مى دانند و برخى نیز هدى را جزء شعائر مى دانند و مراد از هدى، شترى باشد که براى قربانى به حج مى فرستند و داراى علامت خاصى است. و بعد جناب فخر رازى اصل در شعائر را اعلام و آگاهى به چیزى مى داند که به واسطه آن، شى شناخته مى شود. و تعظیم شعائر به این معناست که در انجام آن کوتاهى نشود بلکه بدون چانه زنى و با سرعت، دعوت الهى اجابت گردد.
پیام ها
1. حفظ شعائر اسلامى مورد توصیه قرآن است.
2. تقواى درونى باید آثار بیرونى هم داشته باشد، هرکس به شعائر بى اعتنا باشد، در حقیقت تقواى قلبى او کم است «مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»؛ حج (22)، آیه 32..
3. قربانى از قداست خاصى برخوردار است «یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ».
4. بزرگداشت ها باید بر اساس تقوا باشد، نه رقابت «مَنْ یُعَظِّمْ … تَقْوَى الْقُلُوبِ».
5. تقواى در قلب مورد عنایت ویژه خداى متعال است «…فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ».
محرّم یکى از مصادیق حفظ شعائر الهى
همانطور که در لغت مشاهده کردیم شعائر دایره گسترده اى دارد و مى تواند مصادیق دیگرى غیر از حج و ذبح را نیز در بر بگیرد، چنانچه تفسیر نمونه در این باب مى فرماید:
گرچه بدون شک «مناسک حج» از جمله شعائرى است که در این آیه مقصود بوده است، ولى روشن است که عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامى به قوّت خود باقى است و هیچ گونه دلیلى بر تخصیص آن به خصوص قربانى یا همه مناسک حج وجود ندارد، به خصوص اینکه قرآن در مورد قربانى حج با ذکر کلمه «من» که براى «تبعیض» است این حقیقت را گوشزد کرده که قربانى یکى از آن شعائر است، همانگونه که در مورد «صفا و مروه» نیز در آیه 158 سوره بقره مى خوانیم که از شعائر الهى است «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه».
در تفسیر روح المعانى از مالک و ابن زید نقل شده که شعائر شامل منى، عرفه، مزدلفه، صفا و مروه و کعبه و دیگر مواقف حج مى شود.
کوتاه سخن اینکه تمام آنچه در برنامه هاى دینى وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او مى اندازد شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه تقواى دلها است تفسیر نمونه، ج 14، ص 97..
تأیید این برداشت روایت امام رضاعلیه السلام مى باشد که آن حضرت، آیه شریفه مورد بحث را بر موضوع فضیلت نماز اول وقت تطبیق دادند و به آن استشهاد فرمودند.
از این روى مى توان گفت اگر نماز از شعائر الهى است، عاشورا که حیات مجدّد کلّ اسلام بود و موجب دوام این دین مبین گشت.
از مهمترین شعائر خواهد بود، چرا که در زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السلام مى خوانیم:
… أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُولَ وَ تَلَوْتَ الْکِتَابَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ وَ دَعَوْتَ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ…؛ الکافی، ج 4، ص 574، باب: زیارة قبر أبی عبد الله الحسین..
و از این بالاتر خود آن حضرت تصریح فرمودند:
…وَ عَلَى الْإِسْلاَمِ السَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید …؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 326، باب: ما جرى علیه بعد بیعة الناس.؛ «باید با اسلام خداحافظى کرد آن گاه که امت به سرپرستى همچون یزید گرفتار شود».
و این تعبیر به خوبى حساس بودن موقعیت تاریخى آن دوره را نشان مى دهد که اصل اسلام در معرض نابودى قرار داشته است.
با برپایى مجالس امام حسین علیه السلام روحیه عبادت، ایثار، اقدام براى امر به معروف و نهى از منکر بیش از پیش در میان دوست داران و عزاداران امام حسین علیه السلام افزایش مى یابد.
و هم چنین با برپایى مجالس امام حسین علیه السلام شکوه و عظمت تجمع شیعیان در برابر دشمنان به نمایش گذاشته مى شود و ظلم ستیزى و استکبارستیزى به نقطه اوج خود مى رسد.
به همین جهت در روایات جهت برپایى مجالس امام حسین علیه السلام بسیار سفارش شده و ثواب فراوانى بر آن آمده است زیرا بیشترین تأثیر را در هدایت فرد و اصلاح جامعه دارد.
بین مفسرین در اینکه ذبح در مناسک حج به حسب آیه مورد نظر از شعائر الهى است، اختلافى نمى باشد، حال باید پرسید آیا قهرمانانى که در کربلا جان خود را به قربانگاه حضرت حق جل و اعلى بردند و براى اعتلاى کلمه توحید قیام به حق کردند از شعائر الهى نمى باشند؟ و حال آنکه در زیارت اربعین مى خوانیم:
… وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلاَلَة…؛ تهذیب الأحکام، ج 6، ص 113 ؛ زیارة الأربعین، ص 113.؛ «و خون قلب خود را در راه خدا ارزانى داشت تا بندگانت را از نادانى و سرگردانى گمراهى نجات دهد».
از این روى با اطمینان مى توان گفت که محرم و جریان کربلا از اعظم شعائرالهى است و مى بایست مورد تعظیم قرار گیرد و تعظیم آن ممکن از بارزترین نشانه هاى مگر با تقواى قلب است. جهت آگاهى بیشتر ر.ک: فرهنگ موضوعى تفاسیر، ج 2، واژه شعائر.
برترى سرزمین کربلا
اگر تعظیم صفا و مروه به این است که آنجا طواف شود و پا به پاى کوه صفا و مروه زده شود، تعظیم کربلا به این است که خاک آنجا تربت سجّاده ما شود و پیشانى خضوع بر آن بساییم.
در فضیلت این سرزمین از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
ان ارض الکعبه قالت: من مثلى… و قَدْ بنى بیت الله على ظهرى یأتینى الناس من کل فج عمیق؟ و جعلت حرم الله و أمنه؟ فأوحى الله کفى و قرى، ما فضل ما فضلت به فیما أعطیت ارض کربلاء؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 403.؛ «زمین کعبه گفت: چه چیزى مانند من است!؟ همانا خانه خدا بر پشت من ساخته شده و مردم از هر راه دورى به سوى من مى آیند و من حریم امن خدا هستم؛ خداوند وحى فرستاد به سوى کعبه که بسنده کن و آرام بگیر! فضلیت پیدا نکردى به آنچه سرزمین کربلا فضلیت پیدا کرده است».
صفوان جمال گفت از امام صادق علیه السلام شنیدم:
ان الله فضل الارضین و المیاه بعضها على بعض ان کربلاء و ماء الفرات، اول ارض و اول ماء قدس الله و بارک علیه فقال لها: تکلمنى بما فضلک الله فقالت: انا ارض الله المقدسه المبارکه الشفاء فى تربتى و مائى و لافخر، بل خاضعه ذلیله لمن فعل بى… فاکرمها و زادها بتواضعها و شکرها لله، بالحسین و اصحابه ثم قال ابوعبدالله علیه السلام من تواضع لله رفعه الله…؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 404.؛ «همانا خداوند برخى سرزمین ها و آب ها را بر برخى دیگر برترى داده است. همانا سرزمین کربلا و آب فرات اولین سرزمین و اولین آبى است که خداوند آن را پاک گردانید و برکت را در آن قرار داد پس به آن سرزمین گفت: بگو درباره آنچه خداوند به تو فضلیت داده است. پس گفت: من سرزمین مقدس و با برکت خداوند هستم، شفا، در تربت من و آب سرزمین من است. البته افتخارى نیست بلکه فروتن هستم. به جهت لطف خدا، پس خداوند آن را گرامى داشت و برکت آن فزونى بخشید به جهت تواضع و سپاسگزارى آن براى خدا، با ورود امام حسین علیه السلام و یاران ایشان به آن سرزمین».
سپس امام صادق فرمود: «هر کس براى خدا تواضع کند خدا او را بالا مى برد».
حال اگر سرزمین کربلا به جهت تواضع براى امام حسین علیه السلام و یاران ایشان به این مقام و فضلیت رسیده است. شخصیتى مانند مسلم بن عقیل که پیش قراول و سفیر امام حسین علیه السلام بوده تا زمینه حضور امام حسین علیه السلام را فراهم کند چه مقامى خواهد داشت.
ذکر مصیبت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
مسعودى و ابوالفرج گفته اند: «چون مسلم از خانه بیرون شد و آن هنگامه و اجتماع کوفیان را دید و نظاره کرد که مردم از بالاى بام ها سنگ بر او مى زنند و دسته هاى نى را آتش زده بر بدن او فرو مى ریزند فرمود:
اکلما ارى من الاجلاب لقتل ابن عقیل یا نفس اخرجى الى الموت الذى لیس منه محیص .
یعنى آیا این هنگامه و اجتماع لشکر براى ریختن خون فرزند عقیل شده؟ اى نفس بیرون شو به سوى مرگى که از او چاره و گریزى نیست، پس با شمشیر کشیده در میان کوچه شد و بر کوفیان حمله کرد و به کارزار مشغول شد و رجز خواند.
اَقسمتُ لااُقتَل اِلاَّ حُراً وَ اِنْ رَأیتُ الموتَ شیئاً نُکرا
«سوگند یاد کردم که کشته نشوم مگر با آزادگى، اگر چه مرگ را به بدترین شکل ببینم»
به عالم هر کسى را پر شود پیمانه مى میرد یکى در کوه و صحرا وآن دگر در خانه مى میرد
یکى در ناز نعمت مرگ مى گیرد گریبانش یکى دور از وطن در گوشه اى بیگانه مى میرد
یکى چون مسلم و هانى شهید راه حق گردد یکى بدنام هم چون زاده مرجانه مى میرد
یکى گردد شهید جاودان چون زاده زهرا یکى همچون یزید ظالم دیوانه مى میرد
خوشا آن کس که تسلیم ستمکاران نمى گردد شرافتمند و عالى رتبه و مردانه مى میرد (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/310015)