آنچه حضرات معصومين (انبياء و ائمه = انسان كامل) ـ عليهم السلام ـ ، از آن برخوردارند، موجود يا موجودات قدوسي است كه در اصطلاح آموزه هاي ديني و روايات به اسامي خاصي ياد شده، و در اصطلاح محاورات فلسفي به تعبير نام ديگري ياد مي شود، که بايد توجه داشت كه بين آنها در حد تعبير تفاوت وجود دارد و گرنه حقيقتشان يكي است، براي روشن شدن مطلب به نکات زير توجه کنيد:
1. در روايتي آمده: در پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ پنج روح قرار داده شد كه يكي از آن به اسم روح القدس است و حضرت بار نبوت را با همان روح بر دوش مي كشيد. وقتي پيامبر رحلت كرد، آن روح القدس به امام منتقل شد. و خاصيت روح القُدس آن است كه از خواب، غفلت، لهو، ياوه گويي و امثال آن منزه است چه اين كه به وسيله روح القدس همه چيز درك مي شود.[1]در روايتي ديگر نيز آمده: امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمود: در انبياء و اوصياء پنج روح وجود دارد، يكي از آنها روح القدس است. و با روح القدس تمام آنچه در زير عرش و زمين قرار دارد، مي دانند.[2] (يعني انسان كامل تمام قلمرو هستي را با همان روح القدس خود درك مي كند)
و در روايتي ديگر آمده: خداوند انبياء و خواص از بندگان خود را با روح القدس مورد تأييد قرار داده است.[3]در روايتي ديگر نيز آمده: امام صادق ـ عليه السلام ـ به ابابصير فرمود: اين كه خداوند به پيامبرش فرمود: روحي از امر خود به سويت فرستادم، مراد مخلوقي از مخلوقات الهي است كه از جبرئيل و ميكائيل بزرگتر است و اين روح همراه پيامبر بود و او را رهنمايي كرد، و بعد از پيامبر همراه امام ـ عليه السلام ـ است.[4]و در روايتي ديگر آمده از امام معصوم ـ عليه السلام ـ درباره اين آيه سؤال شده كه مي فرمايد: «و كذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا»[5] يعني و همين گونه، روحي از امر خودمان به سوي تو وحي كرديم.
حضرت فرمود: از زماني كه آن روح را بر محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ فرو فرستاد به آسمان بالا نرفته است و آن روح هم اكنون در ماست.[6]در اين باره اين گونه احاديث فراوان آمده كه به منابع ذيل مراجعه شود.[7]آنچه به طور كلي از اين روايات به دست مي آيد آن است كه پيامبر و ائمه ـ عليهم السلام ـ از روحي به نام روح القدس برخوردار بوده اند كه اختصاص به آنها دارد چه اين كه برخي از صاحب نظران نيز به همين نكته اشاره كرده اند.[8]2. مطلب ديگر آن است كه گرچه در اصطلاح روايات از آن موجود به روح القدس ياد شده اما در اصطلاح فلاسفه احياناً از آن به عقل فعّال نام برده شده چه اينكه نوعاً در اصطلاح فلسفي آنچه در آموزه هاي ديني به نام ملائكه خوانده مي شود. در اصطلاح به نام عقول مجرده ياد مي شود، وآنچه در فلسفه مشاء به نام عقول عشره ياد شده از همين باب است.[9]درباره عقل فعال و عقول فعّال گفته شده: عقل فعال نسبت به جهان واسطة در فيض است و چيزي كه در زبان شريعت به ملائكة مقربين ياد شده عقول فعاله گويند كه: افلاطون عقول فعاله را مُثل نوريّه ناميده است، و در مجموع آنچه را در زبان دين به نام ملائكة مقرب يا جبرئيل و روح القدس مي خوانند به اصطلاح فلاسفه به نام عقل مجرد و عقول فعاله ياد مي كنند.[10] پس از اين نظر مي توان گفت: آنچه را معصومين ـ عليهم السلام ـ از آن بهره مند بوده و هستند موجود و يا موجودات هستند كه در زبان دين به نام ملائكه، روح القدس و مانند آن ياد شده و در اصطلاح فلسفه به نام عقول فعاله يا عقل فعال خوانده مي شود.
3. درباره اين كه در سفر معراج پيامبر از عقول فعاله يا عقل فعال كه در اصطلاح شرع، به نام جبرئيل ياد مي شود[11] چگونه سوده برده است؟ بايد گفت: جبرئيل تا بخشي از راه در ركاب پيامبر بوده است و در منازل و مراحل مختلف به عنوان يك راهنما حضرت را همراهي كرده است، وقتي به مقام «سدرة المنتهي» كه آخرين مقام و جايگاه جبرئيل است رسيدند، جبرئيل از مقام خود بالاتر نتوانست به سفر ادامه دهد لذا خطاب به حضرت عرض كرد: اگر از اين مقام به اندازه يك بند انگشت بالاتر پرواز كنم فروغ نور حق بال هايم را مي سوزاند.[12] بنابراين سود بردن پيامبر از جبرئيل ـ و به تعبير فلسفي عقل فعال ـ تا بخشي از راه بوده است و چون مقام انسان كامل بالاتر از جبرئيل و عقل فعال است لذا ادامه سفر معراج را حضرت بدون راهنمايي او انجام داده است، چه اين كه در اين سفر پيامبر از موجوداتي كه در روايات به رفرف و براق ياد شده است نيز استفاده كرده اند.
4. اما درباره اين فراز پرسش كه «نحوة و خصوصيات دست يابي به آن چگونه است؟»
در اين باره بايد گفت اگر مراد آن است كه پيامبر و امام از عقول فعاله و يا روح القدس در تمام امور از جمله در شب معراج چگونه استفاده كرد؟ پاسخ آن است كه نحوه بهره مندي معصومين ـ عليهم السلام ـ از روح القدس و يا عقل فعال و يا نحوة استفاده پيامبر از راهنمايي هاي جبرئيل (عقل فعال) و يا موجودات مرموزي به نام براق و رفرف در منابعي كه به تفصيل بيان شده مراجعه شود. و در منابع كه به عنوان مطالعه بيشتر معرفي مي شود مطالبي آمده و استفاده بفرماييد.[13]اما اگر مراد آن است كه افراد ديگر غير از معصومين ـ عليهم السلام ـ از روح القدس و نظاير آن چگونه استفاده مي كنند؟ بايد گفت برخي بهره مندي از عقول فعاله و يا عقل فعال و جبرئيل و به تعبير روايات روح القدس، جزء خصايص و اختصاصات حضرات معصومين ـ عليهم السلام ـ است كه ديگران از آن نحوه استفاده بي بهره هستند البته برخي استفاده هايي علمي و معرفتي را انسان ها مي توانند از ملائكه و عقل فعال داشته باشد كه تفصيل آن را بايد به منبع ذيل جويا شويد.[14]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علامه طباطبائي، الميزان، ج 13، ص 5، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1372 ش.
2. علامه طباطبائي، الميزان، ج 19، ص 29، ص 32، ص 27، نشر پيشين.
3. كليني، فروع كافي، ج 3، كتاب الصلوة، نشر دار التعارف بيروت، 1401 ق.
4. سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، ج 1، ص 381، نشر دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1375 ش.
5. مجلسي، بحار، ج 26، نشر دارالاحياء لتراث العربي، بيروت، 1403 ق.
6. مصباح، محمدتقي، راهيان كوي دوست، شرح حديث معراج، نشر مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، قم، 1381 ش.
پي نوشت ها:
[1] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، تهران، نشر دفتر نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بي تا، ج 2، ص 17، باب: ذكرالارواح التي في الائمه ـ عليهم السلام ـ ، ح3.
[2] . همان، ح2.
[3] . همان، ح1.
[4] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 2، باب الروح التي سدّد الله بها الائمه ـ عليهم السلام ـ ، ح1، ص 17.
[5] . شوري/ 52.
[6] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، همان، ح2، ص 18.
[7] . همان.
[8] . مصطفوي، جواد، ترجمه اصول كافي، نشر پيشين، ج 2، ص 16.
[9] . سجادي، جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفي ملاصدرا، تهران، نشر وزارت ارشاد اسلامي، 1379 ش، ص 338.
[10] . همان، ص 339، ملاصدرا، اسفار، بيروت، نشر دارالاحياء لتراث العربي، بي تا، ج 3، ص 461.
[11] . سجادي، جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفي ملاصدرا، نشر پيشين، ص 339.
[12] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، نشر دار احياء التراث العربي، 1403 ق، ج 18، ص 283 ـ 410، باب 3، مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج12.
[13] . همان.
[14] . ملاصدرا، اسفار، نشر پيشين، ج 3، ص 461.