خانه » همه » مذهبی » عقيده اشاعره و معتزله درباره هدايت و ضلالت چيست؟

عقيده اشاعره و معتزله درباره هدايت و ضلالت چيست؟

معتزله که در اول قرن دوم هجري پيدا شدند، و با کناره گيري واصل بن عطا از حسن بصري به اين نام ناميده شدند؛ گروهي هستند که در مقابل جبرگرايان به وجود آمدند و جبرگرايان معتقداند که، انسان در برابر افعال خود، از خود اختيار ندارد و هر کار خير و شري که از انسان صادر مي شود آن را به خدا نسبت مي دهند و نسبت آن افعال به انسان را مجازي مي دانند.[1]امّا معتزله معتقد بودند که انسان در قبال اعمال خود مختار است يعني خداوند انسان را آفريده و توانايي بر انجام فعل را نيز به او داده است و از آن پس ديگر در تحقق فعل او دخالت ندارد و انسان خود به طور مستقل افعال خود را انجام مي دهد.[2] که البته شيعه هيچ يک از دو نظر را قبول ندارد بلکه معتقد است که انسان نه مجبور مطلق است نه مختار مطلق.
اين دو فرقه کلامي اهل سنت در خيلي از مسائل کلامي و شاخه هاي آن در مقابل هم قرار دارند و يکي از اين مسائل مسئله هدايت و ضلالت هست، که در قرآن کريم به دفعات در آيات مختلف با معاني مختلف آمده است. به طوري که ماده هدي با مشتقاتش 236 بار در قرآن ذکر شده است و مفسران تفسير هاي مختلفي از آن ارائه داده اند. و نيز فرق مختلف درباره هدايت و ضلالت نظرات متفاوتي ارائه داده اند.
گروه معتزله درباره اضلال قبول دارند که اگر اراده ازلي خدا به افعال بندگان تعلق بگيرد ديگر اختياري باقي نمي ماند. و براي اينکه مختار بودن انسان را ثابت کنند، ناگزير شده اند بگويند، افعال بندگان مورد اراده ازليه خدا نيست آنها معتقد هستند تمام موجودات خالقي دارند و افعال انسان نيز خالقي دارد و آن خود انسان است. غافل از اينکه اين هم نوعي دو خدايي و ثنويت است.[3]اشاعره و افراد جبرگرا مي گويند ايمان و کفر فعل خداست که هر کس از بندگان را بخواهد از ايمان بهره مند نموده و او را هدايت مي کند و هر کس را بخواهد کافر مي گرداند و به ضلالت مي کشاند بنابراين وقتي که اشاعره آيه «فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء»[4] خدا هر که را بخواهد به ضلالت مي کشاند و هر که را بخواهد به مقام هدايت مي رساند» را مي خوانند؛ مي گويند: هدايت و ضلالت هر دو به دست خداست. پس نظام عالم همه جبر است.
و اين توجيه و تفسير بر اساس آن پيش فرضي است که در ذهن خود دارند يعني اعتقاد به جبر، در مقابل معتزله که قائل به تفويض و اراده مطلق انسان هستند و در قرآن هم به آياتي استناد مي کنند که «خداوند در هيچ قومي تغييري ايجاد نمي کند مگراينکه مردم خودشان تغيير ايجاد کنند».[5]علامه طباطبائي در تفسير آيه «وَعَلَى اللّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَاء لَهَدَاکمْ أَجْمَعِينَ».[6]بر خداست که قصد سبيل (راه هدايت) را معين و روشن کند و بعضي راهها جور است و اگر خدا مي خواست همه را به هدايت مي کشيد» مي فرمايد: اين آيه نيز از جمله آياتي است که محل معرکه آراء و اختلاف عقيده دو فرقه اشاعره و معتزله مي باشد.
معتزله به اين آيه استدلال کرده اند بر اينکه: پاره اي از امور ديگر را نمي شود به خدا نسبت داد، چون در اين آيه قصد السبيل (هدايت) را به خدا نسبت داده، و سبيل جائر را نسبت نداده ـ در مقابل، اشاعره براي پاسخ گويي به آنان و اينکه اين دلالت را از آيه بگيرند خود را به زحمت انداخته اند، يکي گفته است: هر دو را به خدا نسبت نداده منظور رعايت ادب است نسبت به خداوند، ديگري گفته: مقصود از عبارت « وعلي الله قصد السبيل» اين است که فضل و کرم خدا باعث شد که از ميان دو راهي که او خودش درست کرده حق را بيان کند و راه باطل و جائر را بيان نکند و گرنه در اصل هر دو راه مجعول از جانب خداي متعال مي باشد.[7]بنابراين با توجه به اينکه مفهوم هدايت و ضلالت يکي از شاخه هاي مسئله جبر و اختيار عنوان شده و از ديرباز بين معتقدين به مسئله جبر و اختيار در مورد هدايت و ضلالت اختلاف وجود داشته و دارد. معتزله معتقد است که هدايت و ضلالت از افعال اختياري و ارادي انسان است ولي اشاعره چون معتقد به جبر هستند هدايت و ضلالت را بر مبناي اعتقادي خود تفسير مي کنند و هر دو را به خدا نسبت مي دهند.
اما شيعه معتقد است که گمراه کردن خدا اينان را به اين خاطر است که درمقابل اعمال زشتي که انسان انجام مي دهد لذا فرد مستحق ضلالت مي باشد. نه اينکه خداوند ابتداء برخي از افراد را اگر بخواهد بدون هيچ گونه اعمال ناپسند مجازات کند.
و ضلالت ابتدائي از طريق خود بشر شروع مي شود چرا که خداوند هم از طريق فطرت و هم به وسيله دعوت انبياء بشر را هدايت کرده و راه را يادشان داده است پس اگر کسي با اين حال راه را گم مي کند خودش مي کند، نه کس ديگري. درباره هدايت هم بايد گفت که خداوند وسايل و ابزار هدايت را در معرض شناخت و بهره برداري انسان ها قرار داده است و در عين اينکه حجت بر آنها تمام شده است هرگز براي وصل به هدايت و خيرات و کمالات مجبور نيستند.[8] 
پي نوشت ها:
[1]. مشکور، محمد جواد، موسوعة الفرق الاسلامية، بيروت، مجمع البحوث الاسلاميه، 1415ق، ص474.
[2]. رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب کلامي، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، 1381ش، ص368.
[3]. طباطبائي، محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي، ج1، ص155.
[4]. ابراهيم / 4.
[5]. رعد / 11.
[6]. نحل / 9.
[7]. طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ج12، ص213.
[8]. جعفري، محمد تقي، تفسير نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1368ش، ج8، ص20.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد