قبل از بيان عقايد فرقه ي بابيه ابتداءً بايد بحث اجمالي در مورد سيد علي محمد باب و فرقه ي بابيه داشته باشيم تا با عقايد آن ها بهتر آشنا شويم.
فرقه ي بابيه در قرن سيزدهم هجري قمري توسط سيد علي محمد شيرازي، بنيان گذاري شد.
سيد علي محمد در سال 1235 هـ . ق، در شيراز بدنيا آمده و در همان اوان کودکي پدرش را از دست داد و دايي او سيد علي سرپرستي او را بر عهده گرفت و او را به مکتب شيخ عباد شيرازي سپرد و در آنجا خواندن و نوشتن فارسي و عربي را تا حدي آموخت.
استاد سيد علي محمد (شيخ عابد شيرازي) از شاگردان شيخ احمد احسائي و سيد کاظم رشتي از سران شيخيه بوده و به همين خاطر در دوران کودکي با عقايد شيخي گري آشنا شد و پس از مدتي که از شيراز به بوشهر به همراهي دائي خود براي تجارت رفته بود براي کسب علم بيشترعازم عراق شد. و به خاطر همان آموزه هاي استاد خود در بدو ورود نزد سيد کاظم رشتي رفته و در کلاس هاي ايشان شرکت کرد و پس از مدتي در سال 1257 هـ . ق، به شيراز باز گشت. وي در مدت حضوري که در عراق داشت تماماً با عقايد شيخي گري آشنا شد و پس از بازگشت هم در شيراز هر کتابي که با مذاق شيخي گري سازگار بود از مطالعه آن دريغ نکرد تا آن که سيد کاظم رشتي در سال 1259 هـ . ق، در گذشت و چون معتقد بود که ظهور امام زمان بسيار نزديک است براي خود جانشيني انتخاب نکرده بود به همين خاطر شيخيان بعد از او بدون سرپرست ماندند و در اين مدت (يعني پس از فوت سيد کاظم) چون از ظهور امام زمان خبري نشد، چند نفري مدعي جانشيني سيد کاظم شدند که سيد علي محمد نيز جزو آن ها بود و در رقابت با مدعيان جانشيني عملاً پيروز گشته و توانست اکثر طرفداران سيد کاظم رشتي را به دور خود جمع کند و نيز علاوه بر جانشيني، مدعي بابيت و واسطه گري ميان امام غائب و شيعيان شد. بدين گونه که بخشهائي از قرآن کريم را با روش تأويل گري که از اساتيد خود آموخته بود تفسير کرده و در کتاب احسن القصص به صراحت نوشت که امام دوازدهم او را مأمور به ارشاد جهانيان کرده و تصريح کرده که (همانا خدا مقدر کرده که اين کتاب در تفسير بهترين داستان ها (داستان يوسف) از نزد محمد پسر حسن پسر علي پسر محمد پسر علي پسر موسي پسر جعفر پسر محمد پسر علي پسر حسين پسر علي پسر ابي طالب بر بنده اش بيرون آيد تا از نزد ذکر (علي محمد) حجت بالغه خدا بر جهانيان باشد).
ولي پس از مدتي در مجلس مناظره اي که به دستور ميرزا آغاسي وزير وقت قاجار در تبريز با علماء برگزار شد اينبار مدعي مهدويت شده و خود را مهدي موعود خواند و در همان مجلس اظهار کرد که (من همان قائم موعودي هستم که هزار سال است منتظر ظهور او هستيد) بعد از اين ادعا در کتاب بيان دوره اسلام و قرآن زا با ظهور خود و با آوردن کتاب خود (بيان) پايان يافته شمرده و احکام قرآن و اسلام را نسخ شده دانست و خود و کتاب بيان را اشرف از حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و قرآن پنداشت و در کتاب بيان چنين مي نويسد: «نفوسي که به عيسي بن مريم ايمان آوردند اگر شناخته بودند که ظهور محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به عينه همان ظهور بوده به نحو اشرف در آخرت و کتاب او همان انجيل بوده به نحو اشرف احدي از نصاري از دين خود برنگشته کل، به رسول الله ايمان آورده و به کتاب او تصديق نموده و همين قسم، اگر مومنين به رسول الله و کتاب او يقين کنند که ظهور قائم و بيان، همان ظهور رسول الله است به نحو اشرف در آخرت و اين کتاب بعينه همان فرقان است که به نحو اشرف نازل شده در آخرت).[1]سيد علي محمد به خاطر ادعاهاي متفاوتي که داشته براي جمع و جور کردن ادعاهايش به فکر توجيه افتاده و چنين مي نويسد که (نظر کن در فضل حضرت منتظر که چقدر رحمت خود را در حق مسلمين واسع فرموده تا اين که آن ها را نجات بدهد، مقامي که اول خلق است و مظهر ظهور انني انا الله، چگونه خود را به اسم بابيت قائم آل محمد ظاهر فرموده و به احکام قرآن در کتاب اول (تفسير سوره يوسف) حکم فرموده تا آن که مردم مضطرب نشوند از کتاب جديد و امر جديد)[2]وي باز در اين ادعاي خود توقف نکرده و اين بار پا را فراتر از آن چه بوده نهاد و خود را با ذات خداوند يکي دانست و دعوي الوهيت کرد و در اين باره چنين ادعا مي کند (خدا گواهي داد که معبودي جز وي نيست، او پادشاه و داراي پادشاهي ها است و علي پيش از نبيل ذات خدا و هستي اوست)[3]حال بعد از مطالبي که بيان شد به عقايد بابيه که مخالف با موازين و ضروريات دين اسلام و معيارهاي عقلي مي باشد اشاره مي شود:
1. آنان معتقدند که علي محمد باب در آغاز واسطه بين امام زمان و شيعيان بود، که برگرفته از عقايد شيخيه مي باشد چرا که در عقايد شيخيه پس از توحيد و نبوت و ولايت چهارمين رکن و با همان رکن رابع، شيعه کامل مي باشد.[4] که واسطه ميان امام و خلق است.
2. سيد علي محمد معتقد به نوعي بودن نزول عيسي مسيح و رجعت امام حسين ـ عليه السلام ـ بوده که در روايات اسلام و شيعه آمده است، يعني شخص معين و مشخصي نيست بلکه نوعي مي باشد پس خودشان رجعت نخواهند کرد بلکه نوع آن ها رجعت خواهد کرد که ممکن است هر فردي باشد در نتيجه وجود شخصي امام دوازدهم را انکار کرده و امام غائب را نيز نوعي دانست.[5]3. سيد علي محمد باب همان قائم و مهدي موعود است. صاحب کواکب دريه چنين مي نويسد (به مجرد آن که علماء، از داعيه ايشان سوال نمودند فورا اظهار مهدويت فرمود.)[6]4. آنان اعتقاد به نوت و پيامبري سيد علي محمد دارند. چرا که معتقدند هر پيامبر اولوالعزم و صاحب کتاب دوره ي معيني دارد که هزار سال مي باشد و حال پس از پايان دوره ي شريعت اسلام، باب مبعوث شده و دينشان ناسخ اسلام مي باشد.[7]5. معتقدند که کتاب بيان از سوي خداوند نازل شده و از قرآن برتر و اشرف مي باشد چنان که در کتاب بيان مي نويسد (و اين کتاب (بيان) بعينه همان فرقان است که به نحو اشرف نازل شده در آخرت)[8]6. معتقد به برتر بودن سيد علي محمد بر حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشند. در کتاب بيان مي نويسد (اگر مومنين به رسول الله و کتاب او يقين کنند که ظهور قائم و بيان همان ظهور رسول الله هست به نحو اشرف در آخرت)[9]7. پيروان باب عقيده دارند که خداوند داراي دو ذات مي باشد يکي ذات باطني و ديگري ظاهري، ذات باطني که هيچ گونه نام و ناشني از آن نيست و اصولاً از آن نام برده نمي شود اما جنبه ي ظاهري ذات خداوند عبارت است از انبياء و سيد باب، پس بايد اينان را معبود و آفريدگار واقعي دانست.[10]8. معتقدند که پيامبران با اينکه مقام خدائي دارند ولي داراي هيچ گونه معجزه و کارهاي غير طبيعي نبودند.
9. معتقدند که پيامبران معصوم نبودند و هرکاري که از صواب و خطا انجام مي دادند آزاد و عين صواب است مانند مرتکب گناه شدن بعضي از پيامبران مانند حضرت آدم، نوح، لوط و سليمان که در کتاب انجيل و تورات آمده.
10. به عقيده آنان قيامت به معناي روز قيام باب است و اهل بهشت به کساني گفته مي شود که به دين باب واردشدند و اهل دوزخ هم عبارندت از مردماني که منکر دين باب شده اند.
11. آن ها بر اين عقيده اند که عدد 19 مقدس بوده و بيشتر احکام و حدود آئين خود را بر حروف جمل يعني حساب ابجد و عدد 19 قرار داده اند چنان که نام خود علي محمد را برابر حساب ابجد و حروف جمل، مطابق با کلمه ي رب دانسته و آن را دليل بر حقانيت نبوت ايشان مي دانند.
12. علي محمد باب در کتاب بيان که کتاب ديني بابيان مي باشد مي نويسد (عمر جهان از پيدايش آدم تا ظهور خود دوازده هزار و دويست و ده سال مي باشد و اکثر مردم روي زمين با زبان آشنائي دارند)[11] و در احسن القصص که يکي از کتابهاي معتبر بابيان مي باشد در مورد شکل زمين مي نويسد (همانا خدا، اسب را مرکز باء (حرف ب) مقدر فرموده وقاطر را در صورت او آفريده و خر را به شکل زمين قرار داده تا در سفرهاي خود بر آن ها سوار شويد).
برخي از احکام بابيه:
1. پرهيز نکردن از فضولات حيوانات.[12](از آن چه از حيوان (سگ و خوک و …) بيرون مي آيد پرهيز نکنيد مگر اين که لطافت را دوست داشته باشيد).
2. قبله عبادت، خود علي محمد است.
(بگو همانا قبله، کسي است که او را ظاهر مي سازيم. آن کس به هر سو بگردد، قبله هم مي گردد تا آن که قرار و آرام گيرد (بميرد))
3. بر هر کس از پيروان باب واجب است که براي طلب اولاد ازدواج کند، اما اگر زن کسي باردار نشد حلال است براي حامله شدن او از يکي از برادران بابي خود ياري بگيرد نه از غير بابي.[13]4. هر چيزي بهترين آن متعلق به نقطه (يعني سيد علي محمد) و متوسط آن متعلق به حروف حي (18 تن از ياران باب) بوده و پست ترين آن براي بقيه مردم است.
5. رفع حجاب و آزادي معاشرت زنان و مردان.[14](در اين که کساني که در ميان ما پرورش يابند چه مرد باشند و چه زن حلال است به همديگر نگاه کنند و سخن گويند) و نيز در تفسير سوره يوسف خطاب به قره العين چنين مي نويسد (اي قره العين به زنان اجازه داده مي شود که مانند حوران بهشت، لباسهاي حرير بپوشند و خود را بيارايند و به صورت حوران بهشت از خانه هايشان بيرون آيند و ميان مردان وارد شوند و بدون حجاب بر صندلي ها بنشينند.)[15]6. احکام نجاسات و مطهرات: چيزهايي که در دين اسلام نجس بودند پاک و طاهر دانسته شده و در مورد مطهرات که آن ها را دوازده نوع شمرده، چنين مي نويسد (اولين از مطهرات ايمان به باب است که مبدل مي فرمايد جسد او را به طهارت دوم کتاب بيان سوم اسم الله که اگر شصت و شش مرتبه بر شيئ نجس خوانده شود پاک مي شود چهارم قطع نسبت از غير اهل بيان و وصل او با همان بيان…)[16]7. حرام بودن برپاداشتن نماز جماعت مگر نماز ميت که در آن هم بايد در يک جا جمع شد ولي نماز خود را فرادي نيت کند. و نيز تغيير کلي نماز که با نماز مسلمانان متفاوت است.
8. مناسک حج: سيد باب وصيت کرده که جسد او را در يکي از حرمين يعني مکه و مدينه دفن کنند و براي آن گنبد و بارگاه بسازند تا بندگانش به آن جا بيايند و به عنوان (زيارت حج) خدا را زيارت کنند ولي بعد ها نظرش عوض شده و حکم جديد را در مورد مناسک حج چنين مي نويسد که در شيراز برايش حرمي بسازند و بابيان آن جا را کعبه خود قرار دهند و هر سال مناسک حج مخصوص خود را در آن جا انجام دهند.
و اما در مورد اين که بابيان در کدام نقاط سکونت دارند بايد گفت که پس از تيرباران سيد علي محمدباب آئين او به دو قسمت تقسيم شدند.
1. پيروان يحيي صبح ازل، که به آئين باب وفادار ماندند که هم بابيه خوانده مي شدند و هم ازليه، اين فرقه بخاطر عدم فعاليت صبح ازل رفته رفته رو به غروب نهاد و پيروان آن رو به انقراض رفتند.
2. پيروان ميرزا حسينعلي بهاء، که به او ايمان آوردند و او را پيامبر تازه اي پنداشتند و از آئين باب و پيروي صبح ازل که جانشني باب بود سرپيچي کردند. اين فرقه بخاطر تلاشهاي فراوان حسينعلي بهاء و جانشينانش پا برجا مانده و معتقد به نبوت و الوهيت حسينعلي بهاء شده و ادعا کردند که حسينعلي بهاء دين جديدي آورده و علي محمد باب تنها بشارت دهنده ظهور حسينعلي بهاء بوده است و قائل شدند که قيامت اصلي همان قيام و بعثت بهاء الله مي باشد و نسبت باب به بهاء مانند نسبت يحيي به حضرت عيسي مي باشد يعني همان گونه که مقام يحيي، مژده دادن به ظهور عيسي بود، مقام باب هم نسبت به مقام بهاء الله مژده دهنده بود.
بنابر اين در عصر حاضر فرقه اي به نام فرقه بابيه وجود ندارد و فرقه بهائيت که ادامه فرقه بابيت مي باشد در کشورهاي مختلف دنيا فعاليت دارند و مرکزيت آن در شهر حيفا يکي از شهر هاي اسرائيل مي باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
ـ تحقيق در تاريخ و عقايد شيخي گري، بابي گري، بهايي گري … و کسروي گرايي. دکتر يوسف فضايي.
ـ فرق و مذاهب کلامي ـ علي رباني گلپايگاني.
ـ پژوهشي نو و مستند درباره بهايه گري ـ ماجراي باب و بهاء ـ مصطفي حسيني طباطبايي.
ـ آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي ـ رضا برنجکار.
پي نوشت ها:
[1]. حسيني طباطبايي، مصطفي، ماجراي باب و بهاء، صفحه 48.
[2]. همان، ص 49.
[3]. همان، ص 48.
[4]. حسيني طباطبايي، مصطفي، ماجراي باب و بهاء، انتشارات روزنه، چاپ سوم، 1380، صفحه 45، پاورقي.
[5]. فضائي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد شيخي گري، بابي گري…، تهران، انتشارات آشيانه کتاب، چاپ دوم، 1384، صفحه 120.
[6]. همان، ص 47.
[7]. همان، ص 124.
[8]. ماجراي باب و بهاء، ص 47.
[9]. همان، ص 47.
[10]. فضائي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد شيخي گري، بابي گري …، صفحه 127.
[11]. حسيني طباطبايي، مصطفي، ماجراي باب و بهاء، صفحه 78.
[12]. حسيني طباطبايي، مصطفي، ماجراي باب و بهاء، صفحه 117.
[13]. رباني، علي، فرق و مذاهب کلامي، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، چاپ دوم، 1381، صفحه 345.
[14]. فضايي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد شيخي گري، بابي گري، …، صفحه 149 – 150.
[15]. فضائي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد شيخي و بابي گري، صفحه 150.
[16]. فضائي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد شيخي و بابي گري، صفحه 151 – 152.