علامه بلخي از منظر بزرگان (2)
علامه بلخي از منظر بزرگان (2)
آيت الله العظمي شيخ حسين وحيد خراساني
بنده که براي تحصيلات مقدماتي حوزه بخصوص ادبيات در سال 1305 وارد مدرسه علميه بالاسر مشهد مقدس شدم، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد بلخي از روحانيون پرهيزکار و متدين همراه دو فرزندش مرحوم سيد ابراهيم بلخي و شهيد سيد اسماعيل بلخي در آنجا حجره داشتند. هر سه نفر مشغول درس و بحث حوزوي بودند. وقتي من به جمع آن ها پيوستم، آن ها را چنان يافتم که انگار پدر و برادرانم را پس از سال ها دوري دوباره پيدا کرده ام. سيد محمد و دو فرزندش خوش اخلاق، مهربان، دلسوز و بيش از حد آدم هاي خود ساخته و داراي فضايل و کمالات اخلاقي و معنوي بودند. اهل نماز شب و تلاوت قرآن و دعا و مناجات و فوق العاده با ايمان بودند. ميان ما روابط صميمانه و گرم برقرار شد. سيد محمد بلخي مثل يک پدر و سيد ابراهيم و سيد اسماعيل مانند دو برادر بزرگتر با من رفتار مي کردند. آن ها از خاندان بزرگ بلخي هاي سرزمين بلخ باستان برخاسته بودند، و اين خانواده اصالتا از خانواده هاي بزرگ علمي و عرفاني آن سرزمين محسوب مي شود. خاندان بلخي در بين شيعيان و جامعه افغانستان شناخته شده و صاحب آثار و برکاتي هستند که اغلب مردم اعم از شيعه و سني آن ها را به نيکي ياد مي کنند.
آيت الله العظمي سيد حيدر بلخي، يکي از بزرگان آن خاندان است که آثار زيادي از او در آن ديار باقي مانده که بر اهل ايمان و دوستداران اهل بيت (ع) پوشيده نيست. شخصيت هايي که از اين خاندان برخواسته اند، اکثراً از عرفا و شعرا و علماي بزرگ و خدمت گذاران و شاگردان مکتب اهل بيت (ع) بوده اند. بنده مدت ده سال تمام با آنان در يک مدرسه درس خواندم. خدمات فراوان آنان را در آن مدت هرگز فراموش نمي کنم. سيد ابراهيم بلخي و سيد اسماعيل بلخي جوان هاي بسيار با استعداد، و با ايمان بودند. در بين جوانان طلبه از همه باهوش تر بودند. از نظر علمي هم خيلي زود رشد کردند که ديگران به ندرت به آن مقام مي رسند. آن دو بزرگوار از استعدادهاي خدادادي برخوردار بودند. که کمتر کسي در آن سن و سال به اين مرتبه و مراحل پختگي مي رسد. در سال 1314 که قيام مسجد گوهرشاد به وقوع پيوست، سيد اسماعيل بلخي همراه شيخ محمد تقي بهلول در آن دخالت کرد، و اين باعث شد که ديگر نتواند در مشهد بماند. چون ايشان از همان دوران نوجواني دنبال مسايل سياسي مي رفت و در سياست دخالت مي کرد. من معتقدم که اگر او در سياست دخالت نمي کرد و در حوزه در کنار ما باقي مي ماند، امروز قطعاً از مراجع بزرگ و نامي حوزه محسوب مي شدند. چون واقعاً از نظر استعداد و درس و بحث بسيار قوي تر از امثال ما بود. خداوند آنان را با اجداد طاهرشان محشور کند.
آيت الله شيخ محمد آصف محسني
گرامي باد ياد و خاطره شهادت مرد انديشه و تقوا، سمبل مبارزه و جهاد شهيد سيد اسماعيل بلخي. مرد نبوغ، انديشه، جهاد و حماسه در تاريخ خونبار تشيع و بنيانگذار نهضت اسلامي افغانستان. يک بار ديگر رهپويان خطه توحيد در فقدان بزرگ مردي به سوگ مي نشينند، که نقش پيشگامي و پيشاهنگي آنان را در نبرد همواره در جريان مستمر راهياران اردوي هابيلي بر ضد سپاهيان و چکمه پوشان قابيلي عهده دار بود، و پرچمدار آگاهي بخشي ها و رهاي طلبي هاي مستضعفان مؤمن خلق در گستره جهان و بستر انقلابي آن به حساب مي آمد. زندگي و مرگش، حقيقت جهاد را بر صفحه خونين تاريخ مظلومان افغانستان رقم زد و پرده از روي نفاق و دو رنگي برداشت. او جهادگر راستيني بود که يک تنه با بيدادگران و زالوصفتان عصر درآميخت و تا شهادت از پاي ننشست. در برابر ديگران که يا به خواب رفته بودند يا به دور کباب در عشرت کده هاي به اصطلاح ديني سرگرم… !
آري سيد اسماعيل بلخي در همان شب ها که ديگران در بستر گرم آرميده بودند، در خرابات زندان زمزمه رهايي انسان هاي در قيد و بند ستمگران و نوکران غرب ويرانگر را داشت. و محيطي را که از سردي يخ بسته بود با عمق و انديشه و ژرفائي ديد، با حرکت ها و خيزش هايش در جهت ايجاد يک تحول بنيادين و پر عظمت اسلامي در تاريخ کشور ما به شکل زنده مجسم نمود. علامه شهيد بلخي، تک شمعي بود که محافل را روشني مي بخشيد و در آن زمان ميدان به دست تاخت و تاز سودجويان باز بود، هرگونه که مي خواستند مي تاختند، مي کوشيدند تا مردم خواب رفته، از خواب بيدار نشوند. اما زندان و شهادت علامه بزرگ بلخي، فلقي بود که سياهي شب را دريد و قلب طاغوتيان را مانند شهاب ثاقب که سياهي ها و پلشتي هاي شب را پاره مي کنند، دريد و شبان ظلمت نيوش را يکسره غرق آفتاب خداوند نمود.
آري شهيد سيد اسماعيل بلخي بنيانگذار نهضت اسلامي ما بود، او تحصيلاتش را در حوزه علميه مشهد مقدس، قم و نجف اشرف به پايان رساند و مدت 15 سال در زندان مستبد ظاهر شاه خائن در افغانستان گذراند و بيش از 75000 هزار بيت شعر انقلابي و اسلامي از خود به يادگار گذاشته است.
شهيد سيد مجتبي نواب صفوي
حجت الاسلام و المسلمين سيد اسماعيل بلخي رهبر حزب فدائيان اسلام در افغانستان از شخصيت هاي جهادي و مبارز شيعه و از دوستان و همکاران ماست. او به عنوان يک روحاني و مبلغ اسلام در آن کشور ايفاي وظيفه کرده است و به جرم دفاع از حقانيت اسلام، تبليغ دين و به رسميت يافتن مذهب حقه جعفري (ع) در افغانستان مظلومانه دستگير و زنداني شده است. شنيده ايم که دولت مزدور و وابسته افغان او را به اعدام محکوم کرده و در حال حاضر در شرايط بد زندان بسر مي برد. از ملاقات و ارتباط با مردم به کلي محروم شده است.
اي ظاهر شاه، بدان که جناب آقاي شيخ محمد تقي بهلول، اين روحاني مبارز ايراني در دست توست و او را سال هاست در حبس نگهداشته ايد. اگر کاري کرده در ايران بوده و به دولت افغان کاري نداشته است. او فقط به صورت پناهنده مهاجر به آن کشور سفر کرده و جرم او زنداني سياسي نيست. اين را بدان که اگر اين دو نفر را بزودي از زندان رها نکني، پشيمان خواهي شد. ما در ايران ساکت نمي مانيم و جنايات تو را در سازمان ملل متحد افشا کرده و در برابر کار تو اقدام مي کنيم.
فيلسوف فقيد، علامه شيخ محمد تقي جعفري
در اواخر سال 1346 علامه مجاهد و عالم بزرگوار شهيد سيد اسماعيل بلخي از حوزه علميه نجف اشرف به حوزه علميه قم آمد، و مورد استقبال مراجع تقليد و علما اساتيد و اهل قلم قرار گرفت. حوزه او را جهت سخنراني در دار التبليغ اسلامي سابق و دفتر تبليغات اسلامي فعلي دعوت کرد. مجلسي را که براي علامه بلخي ترتيب دادند در آن زمان بيسابقه بود. سخنراني ها و ديدارهاي او با بزرگان حوزه باعث بيداري و تغييرات در وضعيت فرهنگي و تبليغي حوزه گرديد. او در گذشته در ايران تحصيل کرده بوده و طلبه حوزه هاي علميه قم و مشهد بود. بعد از پايان تحصيلات جهت تبليغ به افغانستان مي رود که در آنجا با وضعيت بد شيعيان مواجه مي گردد. علامه بلخي با بيانات عالمانه و پرمايه اش توانست همه را جذب کند، و تحول بزرگي در سطح حوزه بيافريند.
علامه بلخي مبارزه طولاني را عليه رژيم کشور خود آغاز کرده و بسياري از حقوق شيعيان را بدست آورده بود. در جلسات متعددي که با او داشتم، چيزهاي عجيبي نقل مي کرد. آن ها در وضعيت بسيار تأسف باري زندگي مي کردند. بي عدالتي، تبعيض، فقر و عقب ماندگي در جامعه شيعه بي داد مي کرده است. همين مسايل بود که زمينه مبارزات او را عليه رژيم استبدادي فراهم کرد. او با تشکيل گروه فدائيان اسلام در افغانستان اقدامات افشاگرانه و ظلم ستيزي را آغاز مي کند و سرانجام با عده اي از افراد بازداشت و سپس به حبس ابد محکوم مي گردند. او مي گفت که در زندان يک جلد قرآن به همراه داشتم، و در اين مدت به مطالعه و خواندن قرآن پرداختم. هر بار که قرآن را ختم مي کردم حقايق تازه اي برايم روشن مي شد.
همين مطالعه و تدبّر در آيات قرآن باعث مي شود که بلخي روحيه خود را در زندان از دست ندهد و استقامت کند. با اين شيوه مبارزه به موفقيت هاي بزرگي دست يافت و توده هاي مردم را عليه رژيم به حرکت درآورد. اين اولين باري بود که با چنين انساني برخورد کردم. تاکنون کسي را سراغ ندارم که اينگونه با قرآن انس گرفته باشد. من فضايل او را از زبان بسياري از علما از جمله آيت الله سيد رضا صدر، آيت الله مکارم شيرازي، آيت الله يحيي نوري تهراني، شيخ محمد تقي بهلول، شيخ محمد تقي فلسفي و ديگران شنيده بودم. داستان قرآن او را بارها از زبان آيت الله مکارم شيرازي شنيده بودم. در ميان جلسات سخنراني خود در قم اشعار حماسي مي خواند. علامه بلخي از انديشمندان و متفکران بزرگ اسلام به حساب مي آمد. خدايش رحمت کند.
مرحوم علامه سيد محمد حسين فضل الله
زماني که در حوزه علميه نجف اشرف درس مي خوانديم بسياري از علما از سر تا سر بلاد اسلامي با ما هم درس بودند. اغلب افرادي که درس مي خواندند از عراق، ايران، افغانستان، لبنان، پاکستان، هندوستان و کشورهاي عربي بودند. سومين کشوري که بعد از عراق و ايران طلبه زياد داشت افغانستان بود. در بين آنان علماي بزرگي وجود داشت که از نظر علمي و دانش و تقوا و بزرگواري کمتر ديده بودم. از بين علماي برجسته افغانستان سه نفر به ما نزديک تر بود و خيلي به آن ها علاقمند بودم. يکي علامه مجاهد شهيد سيد اسماعيل بلخي رهبر شيعيان افغانستان، دوم شهيد آيت الله سيد سرور واعظ. و سوم آيت الله شيخ محمد آصف محسني رهبر حرکت اسلامي افغانستان. اين سه شخصيت را خوب مي شناختم و با بنده هم درس بودند. آن ها از نظر استعداد نابغه بودند و سرآمد ساير علماي افغانستان به حساب مي آمدند. آقايان واعظ و محسني با بنده در کلاس درس آيت الله العظمي خويي شرکت مي کرديم. آن ها تقريرات درس فقه و اصول آقاي خويي را مي نوشتند که «مصباح الاصول» آقاي واعظ يکي از آن هاست. آقاي بلخي انسان دانشمند و انديشه هاي جهاني داشت. مثل آقايان امام موسي صدر و آيت الله سيد محمد باقر صدر بود. سيد اسماعيل بلخي برجسته تر از افرادي بود که مي شناختم و شايد افغانستان نظيرش را نخواهد داشت.
آيت الله محمد رضا استادي امام جمعه قم
آيت الله استادي ارادت خاصي به علامه شهيد بلخي دارد. ايشان مي گويد که هنگام ورود علامه بلخي به حوزه علميه قم در سال 1347 يک طلبه جوان بوده است. او کتابي تحت عنوان «سي مجلس پيرامون قرآن و عترت (ع)» نوشته که در آن مطالب زيادي درباره قرآن و اهل بيت (ع) دارد. در اين کتاب خاطرات و داستان هاي زيادي از ائمه معصومين (ع) و علماي شيعه درباره قرآن کريم از جمله داستان قرآن علامه بلخي در زندان را تدوين نموده است. آيت الله استادي افزون بر آن، در جلسات متعددي در حضور شخصيت هاي علمي و حوزوي از شخصيت علامه بلخي سخن گفته و داستان او را درباره چگونگي تلاوت و تدبر در قرآن کريم را براي مردم نقل کرده است.
آيت الله استادي مي گويد که شهيد بلخي شخصيتي است که شهرت جهاني دارد. علماي شيعه و سني چهره برجسته اين شخصيت را مي شناختند. کسي که در زندان قرآن را 1700 بار با آن کيفيت، تلاوت و تدبر کرده خدا هم او را دوست دارد. بنده او را در رديف علماي بزرگ و معاصر شيعه در قرن جاري مي دانم. بلخي در پي اين تدبر و تأمل در اين کتاب آسماني به حقايق فراواني دست يافته که در تاريخ اسلام و تشيع کم سابقه است. من تا بحال نشنيده ام و کسي را سراغ ندارم که 1700 بار قرآن را با تدبر و تأمل خوانده باشد، و هر بار قرآن براي او تازگي داشته باشد. داستان قرآن علامه بلخي در زندان در بين علما معروف است و تاکنون براي کسي اتفاق نيفتاده است.
گاهي پيش آمده که در سخنراني هايم اين داستان را براي مردم نقل کرده ام. قرآن کتاب آسماني است که بلخي در زندان توانسته به درستي با آن انس بگيرد. بنده او را يک قرآن شناس واقعي و مفسر توانا مي دانم که بسياري از معاني قرآن را درک کرده است. به درستي که علامه بلخي يکي از علماي بزرگ شيعه به حساب مي آيد، و مقام او نزد بنده ارجمند و محترم است. زيرا خدمات ارزشمندي براي اسلام و مکتب تشيع انجام داده و علماي دين مديون خدمات او هستند.
شهيد آيت الله سيد محمد حسيني بهشتي
ما موظف هستيم از مجاهدين مسلمان افغانستان با هر مقدار امکاناتي که داريم پشتيباني کنيم. علاوه بر اين هر راه حلي مربوط به مشکل کشور اسلامي افغانستان تنها وقتي مي تواند راه حل منطبق با موازين انقلاب اسلامي باشد که خدمتي به پيدايش جمهوري اسلامي افغانستان باشد. شما مجاهدين مسلمان افغانستان رکود مبارزه را در جهان اسلام شکستيد. مردم مسلمان افغانستان در اين نبرد سرنوشت ساز، طولاني و نابرابر تنها نبودند، بلکه حمايت و پشتيباني قلبي و معنوي ميليون ها مسلمان جهان اسلام را پشتوانه داشت که در رأس آن ها حضرت امام خميني بزرگ (ره) رهبر و پيشواي مسلمين جهان و يگانه حامي و دلسوز مجاهدين، هميشه از جهاد مقدس و افتخارآميز ملت مسلمان افغانستان حمايت کرد. حضرت امام خميني (ره) نه تنها امروز بلکه از سال هاي 1340 به بعد که جناب حجت الاسلام و المسلمين مجاهد شهيد سيد اسماعيل بلخي رهبر و پيشواي شيعيان افغانستان عليه حکومت استبدادي ظاهر شاه مبارزه مي کرد و بعد مظلومانه به دست او شربت شهادت نوشيد، همواره از ملت غيور و مسلمان افغانستان حمايت کردند. حضرت امام وقتي اطلاع يافت که اين ملت بي رهبر و بي حامي شده است هرگز آن را فراموش نکرد و هميشه مجاهدين و مسلمين اين کشور را تحت رهبري و حمايت خويش قرار داد.
حضرت امام خميني فرمود: روزي سفير شوروي پيش من آمد و گفت که افغانستان از ما کمک خواسته و ما مي خواهيم وارد اين کشور شويم. من به او گفتم البته مي شود افغانستان را گرفت ولي بدانيد که نمي توانيد دوام بياوريد. حال فهميده اند، ولي پايشان گير کرده است. مسئله همان طور که من گفتم خواهد شد. چريک هاي قدرت مند افغانستان آن چنان سيلي بر صورت شوروي زدند که بايد سرش را بلند نکند. به فرموده امام امت، ما به نهضت هاي آزادي بخش همه جهان اسلام کمک مي کنيم. حال اگر دولت هاي اين کشورها با حفظ اين اصل مي توانند با ما روابط داشته باشند که خوب است. چون وظيفه ديني ما حکم مي کند که به آن ها کمک کنيم، چون نهضت ما يک نهضت اسلامي و جهاني است.
منبع:شاهد ياران شماره 64
/ج