خانه » همه » مذهبی » علت اين كه بعضي افراد بعد از دست يابي به معنويت دوباره به غفلت دچار مي شوند و از دين فاصله مي گيرند،‌ چيست؟

علت اين كه بعضي افراد بعد از دست يابي به معنويت دوباره به غفلت دچار مي شوند و از دين فاصله مي گيرند،‌ چيست؟

پيمودن راه كمال و نيل به مقامات معنوي،‌كار سهل و ساده­اي نيست .برخي افراد از همان اول توفيق پيدا نمي كنند، و برخي ديگر در ادامة راه و بعد از آن كه به مراتبي از معنويت دست يافتند، با مانع رو برو مي شوند. علت اين كه افراد دوباره به غفلت دچار مي شوند، چند چيز است:
1. وسوسة شيطان
شيطان، دشمن ديرينة انسان است و هميشه تلاش مي­كند انسان­هاي مؤمن را بفريبد. خداوند در قرآن بارها اين موضوع را گوشزد نموده و فرموده است: «يابني آدم! لايفتننكم الشيطان كما أخرج ابويكم من الجنّةِ»[1] اي  فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد هم­چنان كه پدر و مادر ما يعني آدم و حوا را از بهشت بيرون كرد.
در روايات آمده است كه وقتي فردي كار نيكي انجام مي­دهد، شيطان به شدّت ناراحت مي شود؛ لذا با تمام وجود سعي مي كند هر طور شده او را بفريبد. در برخي موارد وسوسة شيطان حتي افرادي را كه سال­ها خدا را عبادت كرده اند، از راه راست منحرف مي­كند. علي ـ‌عليه السّلام ـ مي فرمايد: «احذروا عدوّاً نفذ في الصدر خفيّاً، ونفث في الآذان نجيّاً»؛[2] بپرهيزيد از آن دشمني كه پنهاني در سينه ها نفوذ مي كند و آهسته در گوش ها افسون مي­دمد.
2. عدم قابليت
بزرگ ترين مانع سير و سلوك الي الله و نيل به مقامات معنوي، عدم قابليت فرد است. قابليت­هاي افراد، مختلف است. برخي فقط قابليت دارند كه مراتب اولية كمالات معنوي را طي­كنند؛ اما قابليت مراتب بالاتر را ندارند. عوامل سلب قابليت افراد تا حدودي مربوط به پدر و مادر، عوامل ژنتيكي و محيطي است؛ اما بيشتر آن برخاسته از رفتارها و اعمال خود فرد (اختيار فردي) مي­باشد. برخي افراد با ارتكاب گناه اين قابليت را از خود سلب مي­كنند. براي مثال، ممكن است فردي در دوران جواني خود اهل گناه و معصيت باشد؛ امّا بعد از آن در اثر شرايط خاصي به مذهب و معنويت روي آورد و ظواهر اسلامي را رعايت كند؛ اين گونه افراد اگر توبه نكنند، گناهان قبلي آنها باعث سلب قابليت از آنها مي شود و نمي توانند به مراتب بالاتر معنويت و خودسازي دست يابند.
3. تعلقات دنيايي
يكي از عوامل غفلت و موانع بزرگ سير و سلوك معنوي، تعلقات مادي است. مانند علاقة افراد به مال و ثروت، همسر و  فرزند، علاقه به خانه و اسباب زندگي، مقام و رياست و … اين قبيل تعلقات، انسان را از ادامة راه باز مي دارند.
افراد بسياري را سراغ داريم تا وقتي مجرد بوده اند، يا به مقام و رياستي نرسيده بودند، اهل دعا و نماز شب بوده  اند،‌ اما بعد از ازدواج يا وقتي كه به مقام و موقعيتي رسيده اند، كم كم به گناه آلوده شده­اند. يكي از علت هاي عمدة اين گونه انحرافات دلبستگي به زن و  فرزند، و مقام و رياست و فراموشي خدا است. امام صادق ـ‌عليه السّلام ـ فرمود: «محبت دنيا ريشة هر گناهي است».[3] رسول خدا نيز فرمود: «اولين چيزي كه به وسيلة آن معصيت خدا انجام گرفت، شش صفت بود: 1. علاقه به دنيا 2. علاقه به رياست 3. علاقه به زن و همسر 4. علاقه به خوارك 5. علاقه به خواب 6. علاقه به راحتي»[4].
علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «حبّ الدنيا يْفسد العقل و يْضّم القلب عن سماع الحكمة ويوجب اليم العقاب[5]: دنيا دوستي خرد را تباه مي­كند و دل را از شنيدن حكمت، ناشنوا مي سازد و موجب عذاب دردناك مي­گردد.
4. عبادت تجارتي
برخي، عبادت­هايشان جنبة تجارت دارد؛ يعني منتظرند پس از مدتي مراعات آداب شرعي و عبادت، به كمالات و درجات عرفاني و كراماتي دست يابند در واقع اين افراد براي خداوند تعيين تكليف مي­كنند كه چگونه مزد بگيرند. اين افراد پس از مدتي خسته مي شوند، گاهي در جا مي زنند و يا حتي عقب گرد مي­روند.
5. ضعف اراده
يكي از عوامل غفلت كه شايد مهمترين آنها نيز باشد ضعف اراده است. ضعف اراده انسان را از ادامة عمل باز مي دارد و موجب مي  شود كه زمينة نفوذ و سيطرة شيطان را در نفس فراهم كند. وقتي ارادة فرد ضعيف بود، شيطان سعي مي كند او را از ادامة كار هاي نيك و عبادت خدا باز دارد. روش غلبه و تسلط شيطان اين است كه ابتدا كارهاي نيك و عبادت را كوچك جلوه مي دهد. تلاش مي كند انسان را به انجام كارهاي صوري، بدون توجه و حضور قلب قانع سازد. مي گويد: «تو وظيفه اي جز انجام واجبات را نداري، چه كار داري به انجام اعمال مستحبي؟ و اگر احياناً به فكر افتاد كه اعمال مستحبي انجام دهد، با صدها حيله و نيرنگ او را از اراده باز مي دارد و گاهي موضوع را آنقدر براي فرد دشوار جلوه مي دهد كه مأيوس و نااميد گردد.
تكيه گاه محكم
يكي از عوامل عمده تزلزل در امور معنوي نداشتن عقايد و باورهاي محكم است؛ به عبارت ديگر آنها اصول اعتقادات خود را با دليل عقل و قلب نگرفته اند كسي كه براي سؤال هاي بنيادين خود (از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟ و…) دليل قانع كننده اي نيابد در فروع دين و عبادات خود استوار نخواهد بود، با از دست دادن يكي از نزديكان، شكست در تجارتي و … سريع بر مي گردد؛ به همين دليل است در توضيح المسائل اغلب مراجع آمده است كه اصول دين تقليدي نيست؛ اما در احكام و فروع دين انسان مي تواند تقليد كند.

نتيجه گيري:
همة افرادي كه بعد از دستيابي به معنويات، دوباره دچار غفلت مي شوند و مرتكب گناه مي گردند، اگر به دقّت رفتار آنها را مورد مطالعه قرار دهيم، معلوم مي شود كه علّت غفلت و سبب توفيق آنان يكي از عوامل ياد شده بوده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جوانان و پرسش هاي اخلاقي، مصطفي خليلي، مركز مديريت حوزة علميه قم.
2. روش هاي آسيب زا در تربيت ديني؛ محمد رضا قائمي مقدم؛ قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
 
پي نوشت ها:
[1] . اعراف/ 27.
[2] . محمدي ري شهري، منتخب ميزان الحكمه، ‌حميد رضا شيخي ، قم: دارالحديث، ‌ص 294.
[3] . حبّ الدنيا رأس كلّ خطيئة؛ بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 73، ص 90.
[4] . همان، ج 73، ص 94.
[5] . منتخب ميزان الحكمه، ص 202.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد