حقیقت فطری انسان این گونه است که وی با فطرت و سرشت توحیدی آفریده شده است. (1) این فطرت، دو صفت ممتاز دارد که یکی اصلی و دیگری فرعی است. مجموع این دو، اساس و پایه امور طبیعی آدمی را تشکیل می دهد.صفت اصلی، عشق به کمال مطلق و گرایش به خیر و سعادت است که در نهاد تمامی انسان ها، اعم از نیک و بد قرار داده شده است. اگر همه انسان ها از بد و آفرینش مورد بررسی قرار گیرند، نمی توان کسی را یافت که متمایل به کمال و عاشق سعادت نباشد. صفت فرعی، تنفر از نقص و انزجار از شر و بدبختی است.
این دو ویژگی، سرشت آدمی متوجه طبیعت شر و تحت سیطره احکام و ولوازم آن قرار گرفت و به تعبیر دیگر از عالم اصلی خود جدا شد، مبدأ و منشأء همه بدی های و زشتی های خواهد گردید.
هم چنین قلب انسان (که مرکز حقیقت فطری و کانون عواطف و گرایشات او هست) دور رویکرد دارد:
1. توجه به عالم غیب و روحانیت:
2. توجه به عالم شهادت و طبیعت:
و چون انسان زاییده و پرورش یافته طبیعت و نشئه دنیاست. از بدو خلقت، فطرت ذاتی و روحانیت او، در این حجاب و پوشش وارد، گردیده، کم کم احکام طبیعت بر آن چیره می شود. هر چه فرد در عالم طبیعت رشد کند، بیشتر به احکام مزبور پوشیده و گرفتار می شود. به عنوان نمونه تنها در عالم طفولیت باسه قوه هم آغوش است؛ قوه شیطنت، قوه غضب و قوه شهوت. (2)
به این ترتیب حجاب ها و کدورت های طبیعت بر نفس چیده می شود. به دنبال این چیرگی، کم پیش می آید کسی به خودی خود بتواند از حجاب ها و موانع رو شده، با فطرت اصلی سیری به سوی کمال و عالم اصلی خود بنماید. به همین دلیل پروردگار حکیم، انبیاء را برای هدایت بشر فرستاد تا ایشان را از طبیعت و پستی دنیا بیرون آورده، متوجه عالم قدس نماید.
تو مکانی، اصل تو در لامکان این دکان بربند و بگشا آن دکان
(3)
بدین گونه دریافتیم گرایش به خوبی ها و فضایل در نهاد آدمی ریشه دار است ولی زدایل و زشتی ها اموری عارضی و تبعی اند. در زمینه مسائل عملی نیز چنین است که وقتی روح به بدن تعلق گرفت اگر چه باک و عاری از زدایل اخلاقی بود ولی خالی از فضایل نبود، بلکه با فضایل گرایش به حق آفریده شد که از آن به فطرت توحیدی یاد می شود. (4)
در سوره «شمس» با ایشان به آفرینش روح انسان و این که خلقش معتدل است، فرمود: «قسم به جان آدمی و آن کسی که او را نیکو و بدون نقص بیافرید و به او فجور و تقوا (شر و خیرش) را الهام کرد. (5)
اعتدال خلقت انسان به آگاهی از مایه سعادت و شقاوت خویش است. اگر خداوند نفس انسان را به زشتی و زیبای خود آگاه نمی کرد، هرگز جان آدمی خلقتی نداشت بلکه همواره گرفتار عیب نادانی می شد.
پس خداوند نفس انسان را آگاه به حسن و قبح فطری خلق کرد؛ به طوری که از هنگام ولادت می داند که چه می خواهد و به چه سمت باید برود. (6) بعد از آگاهی اختیار با اوست که راه صحیح را برگزیند تا مقام خلافت الهی را تحقق بخشد یا به بیراهه برود و از مقام شایسته خود تنزل یابد.
بنابراین اگر فردی یا وجود این سرمایه خدادادی (فطرت توحیدی)، در بند طبیعت و تابع شهوت و غضب شد. نظیر این است که با دست خویش، فطرت خود را در قعر پلیدی ها مدفون ساخته است. هر چه توجه او به طبیعت و عالم ماده بیشتر شود، از توجه اش به معنویات و عالم روحانیت کاسته خواهد شد. در نتیجه این فرد تمایلش به گناه بیش از کارهای خوب خواهد بود. موانع بازگشت چنین انسانی به راه اصلی شامل غفلت، شیطان، هوای نفس، آرزوها و امیال و دنیای نکوهیده است در مقابل، کسی که موانع شکوفایی فطرت را کنار زند، تمایلش به کارهای خوب بسیار بیشتر خواهد شد. به همین علت است که در اخلاق، تزکیه و پاکسازی درون از موانع، اولین مرحله سیر به سوی خداوند به شمار می آید.
موانع تا نگردانی ز خود درون خانه ی دل بایدت نور
موانع چون در این عالم چهار است طهارت کردن از وی هم چهار است
نخستین پاکی از احداث و انجاس دوم از معصیت، و ز شر وسواس
سیوم پاکی ز اخلاق ذمیمه ست که با او آدمی هم چون بهمیمه است
چهارم پاکی سر است از غیر که اینجا منتهی می گردوش سیر
هر آن کو کرد حاصل این طهارات شود بی شک سزاوار مناجات
تو تا خود را به کلی در نبازی نمازت کی بود هرگز نمازی
چو ذاتت پاک گردد از همه شین نمازت گردد آنگه قره العین
(7)
———————————
پی نوشت ها:
1. روم، 30: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خداى تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمى دانند».
2. نگا: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 76.
3. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 206.
4. نگا: آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضعی قرآن کریم، مراحل اخلاق در قرآن، ص 22.
5. الشمس، 7 و 8.
6. نگا: آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، فطرت در قرآن، ص 267.
7. شیخ محمود شبستری، گلشن راز، ص 58.
این دو ویژگی، سرشت آدمی متوجه طبیعت شر و تحت سیطره احکام و ولوازم آن قرار گرفت و به تعبیر دیگر از عالم اصلی خود جدا شد، مبدأ و منشأء همه بدی های و زشتی های خواهد گردید.
هم چنین قلب انسان (که مرکز حقیقت فطری و کانون عواطف و گرایشات او هست) دور رویکرد دارد:
1. توجه به عالم غیب و روحانیت:
2. توجه به عالم شهادت و طبیعت:
و چون انسان زاییده و پرورش یافته طبیعت و نشئه دنیاست. از بدو خلقت، فطرت ذاتی و روحانیت او، در این حجاب و پوشش وارد، گردیده، کم کم احکام طبیعت بر آن چیره می شود. هر چه فرد در عالم طبیعت رشد کند، بیشتر به احکام مزبور پوشیده و گرفتار می شود. به عنوان نمونه تنها در عالم طفولیت باسه قوه هم آغوش است؛ قوه شیطنت، قوه غضب و قوه شهوت. (2)
به این ترتیب حجاب ها و کدورت های طبیعت بر نفس چیده می شود. به دنبال این چیرگی، کم پیش می آید کسی به خودی خود بتواند از حجاب ها و موانع رو شده، با فطرت اصلی سیری به سوی کمال و عالم اصلی خود بنماید. به همین دلیل پروردگار حکیم، انبیاء را برای هدایت بشر فرستاد تا ایشان را از طبیعت و پستی دنیا بیرون آورده، متوجه عالم قدس نماید.
تو مکانی، اصل تو در لامکان این دکان بربند و بگشا آن دکان
(3)
بدین گونه دریافتیم گرایش به خوبی ها و فضایل در نهاد آدمی ریشه دار است ولی زدایل و زشتی ها اموری عارضی و تبعی اند. در زمینه مسائل عملی نیز چنین است که وقتی روح به بدن تعلق گرفت اگر چه باک و عاری از زدایل اخلاقی بود ولی خالی از فضایل نبود، بلکه با فضایل گرایش به حق آفریده شد که از آن به فطرت توحیدی یاد می شود. (4)
در سوره «شمس» با ایشان به آفرینش روح انسان و این که خلقش معتدل است، فرمود: «قسم به جان آدمی و آن کسی که او را نیکو و بدون نقص بیافرید و به او فجور و تقوا (شر و خیرش) را الهام کرد. (5)
اعتدال خلقت انسان به آگاهی از مایه سعادت و شقاوت خویش است. اگر خداوند نفس انسان را به زشتی و زیبای خود آگاه نمی کرد، هرگز جان آدمی خلقتی نداشت بلکه همواره گرفتار عیب نادانی می شد.
پس خداوند نفس انسان را آگاه به حسن و قبح فطری خلق کرد؛ به طوری که از هنگام ولادت می داند که چه می خواهد و به چه سمت باید برود. (6) بعد از آگاهی اختیار با اوست که راه صحیح را برگزیند تا مقام خلافت الهی را تحقق بخشد یا به بیراهه برود و از مقام شایسته خود تنزل یابد.
بنابراین اگر فردی یا وجود این سرمایه خدادادی (فطرت توحیدی)، در بند طبیعت و تابع شهوت و غضب شد. نظیر این است که با دست خویش، فطرت خود را در قعر پلیدی ها مدفون ساخته است. هر چه توجه او به طبیعت و عالم ماده بیشتر شود، از توجه اش به معنویات و عالم روحانیت کاسته خواهد شد. در نتیجه این فرد تمایلش به گناه بیش از کارهای خوب خواهد بود. موانع بازگشت چنین انسانی به راه اصلی شامل غفلت، شیطان، هوای نفس، آرزوها و امیال و دنیای نکوهیده است در مقابل، کسی که موانع شکوفایی فطرت را کنار زند، تمایلش به کارهای خوب بسیار بیشتر خواهد شد. به همین علت است که در اخلاق، تزکیه و پاکسازی درون از موانع، اولین مرحله سیر به سوی خداوند به شمار می آید.
موانع تا نگردانی ز خود درون خانه ی دل بایدت نور
موانع چون در این عالم چهار است طهارت کردن از وی هم چهار است
نخستین پاکی از احداث و انجاس دوم از معصیت، و ز شر وسواس
سیوم پاکی ز اخلاق ذمیمه ست که با او آدمی هم چون بهمیمه است
چهارم پاکی سر است از غیر که اینجا منتهی می گردوش سیر
هر آن کو کرد حاصل این طهارات شود بی شک سزاوار مناجات
تو تا خود را به کلی در نبازی نمازت کی بود هرگز نمازی
چو ذاتت پاک گردد از همه شین نمازت گردد آنگه قره العین
(7)
———————————
پی نوشت ها:
1. روم، 30: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خداى تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمى دانند».
2. نگا: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 76.
3. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 206.
4. نگا: آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضعی قرآن کریم، مراحل اخلاق در قرآن، ص 22.
5. الشمس، 7 و 8.
6. نگا: آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، فطرت در قرآن، ص 267.
7. شیخ محمود شبستری، گلشن راز، ص 58.