خانه » همه » مذهبی » علت پیدایش فرقه های شیعه

علت پیدایش فرقه های شیعه

مسلمانان، پس از پیامبر اسلام به دو گروه بزرگ تقسیم شدند: شیعه و سنى. این دو گروه، هر کدام به گروه‌هاى متعددى تقسیم شدند. شیعه در زمان حضرت على، امام حسن و امام حسین(ع) هیچگونه انشعابى نداشت. پس از شهادت حضرت امام حسین(ع) اکثریت شیعه به امامت فرزند ایشان حضرت امام زین‌العابدین(ع) قائل شدند و اقلیتى به امامت محمد بن حنفیه معتقد گشتند. این اقلیت به نام «شیعه‌ى کیسانیه» معروف شدند. پس از شهادت امام زین‌العابدین، اکثریت شیعه به امامت فرزند آن حضرت امام محمدباقر(ع) قائل شدند و اقلیتى زید را امام دانستند. این اقلیت را « شیعه‌ى زیدیه» مى‌گویند. پس از رحلت حضرت امام باقر(ع)، شیعیان او به فرزندش امام صادق(ع) ایمان آوردند. پس از رحلت حضرت امام صادق(ع) اکثریت شیعه به فرزند او امام موسى الکاظم(ع) روى آوردند و اقلیتى پسر دیگر امام صادق(ع) اسماعیل را به امامت انتخاب کردند. این اقلیت به نام «شیعه‌ى اسماعیلیه» معروف شدند. پس از شهادت امام موسى الکاظم(ع) اکثریت شیعه به امامت فرزندش حضرت امام رضا(ع) قائل شدند و برخى در خود امام موسى الکاظم توقف کردند. این اقلیت به نام «واقفیه» معروف هستند. پس از امام رضا(ع) تا حضرت مهدى(ع) انشعاب قابل توجهى به وجود نیامد و شیعیان پس از امام رضا به امام جواد و پس از او به امام هادى، امام حسن عسکرى و امام زمان ایمان آورند. این اقلیتها، در اندک زمانى منقرض شدند جز دو فرقه‌ى زیدیه و اسماعیلیه که تاکنون پایدار مانده‌اند، ( شیعه در اسلام، ص 32 ).
شیعه‌ى دوازده امامى دو گونه است:
الف . شیعه‌ى دوازده امامى پایبند به احکام شریعت و معتدل در اعتقاد.
ب . شیعه‌ى دوازده امامى غالى.
گروه دوم، اقلیت ناچیز را تشکیل مى‌دهند. جمع کلمه غالى «غلات» است. غلات به معناى غلو کنندگان مى‌باشد.
کلمه‌ى غلو به معناى تجاوز از حد است، ( صحاح اللغه ). این اقلیت، درباره امامان معصوم اعتقادات خاصّى دارند. به عنوان مثال برخى از آنان معتقدند که خداوند، کار جهان را به حضرت على(ع) سپرده است، برخى از آنان مى‌گویند: امام صادق(ع) غایب شده و وفات نکرده است و برخى مى‌گویند: ابن ملجم على(ع) را نکشت بلکه على(ع) به آسمان عروج کرده و کسى که کشته شده، او نبوده است و حتى برخى از اینها مى‌گویند که جبرئیل وحى را باید به على(ع) مى‌رسانید و خیانت کرد که وحى را بر حضرت محمد(ص) آورد، ( تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 3 ، ص 1364، عبدالله مبلّغى آبادانى). این نوع اعتقادات، تجاوز از حد و غلو نامیده مى‌شوند.
على اللهى‌ها، جزو غلات شیعه‌ى دوازده امامى هستند، ( شیعه در اسلام، ص 40 ، س 5 )
براى مطالعه عقاید على اللهى‌ها به لغتنامه‌ى دهخدا، کلمه‌ى «على اللهى» مراجعه کنید و مى‌توانید به تاریخ ادیان و مذاهب جهان نوشته‌ى عبدالله مبلغى آبادانى مراجعه کنید.
درباره کافر بودن و کافر نبودن على اللهى‌ها باید گفت:
غلات به معناى غلو کنندگان در اعتقاد و متجاوزان از حد اعتدال، چند طایفه‌اند: طایفه‌اى مى‌گویند: حضرت على ( ع ) اله و خداى مجسم است. اگر چنین گفته باشند هم نجس و هم کافر هستند. طایفه‌اى از غلات مى‌گویند: جهان را خداوند آفریده ولى کار تشریع و تکوین به دست حضرت على(ع) سپرده شده است. این اعتقاد را تفویض و معتقدان به آنرا مفوضه گویند. اگر کسى آگاهانه و عمدا چنین بگوید، تردیدى در کفر او نیست ولى اگر شبهه‌اى براى او حاصل شده و در اثر مطالعه برخى از روایات و دعاها به چنین اعتقادى رسیده، در این صورت، نمى‌توان به کفر او حکم کرد.
به طور کلى غلوى که به توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت تکوینى و تشریعى و توحید در الوهیت و عبودیت ضرر نزند، هر چند مردود است اما موجب کفر نمى شود،1
با توجه به مطالب فوق از جهت معناى لغوى واژه شیعه به معناى پیروى کردن و دنباله رو بودن است و از نظر کلامى و اعتقادى شیعه به کسى گفته مى شود که اولین خلیفه و جانشین پیامبر ( ص ) را على ( ع ) بداند. در اصطلاح اخلاقى شیعه على ( ع ) بودن به معنى پیرو آن حضرت بودن , یعنى این که انسان شیوه زندگى و رفتار و اخلاق خود را بر اساس زندگى على ( ع ) تنظیم نماید یعنى آن حضرت و اولاد طاهرینش را عملا راهنما و الگوى زندگى خویش قرار دهد و بکوشد تا کیفیات نفسانى , اخلاقى و همچنین ظواهر زندگى خود را به کیفیات و کمالات آن حضرات ( ع ) نزدیک نماید یعنى این که انسان در زندگى فردى و اجتماعى اش و همچنین در زندگى طبیعى و معنوى , پایش را جاى پاى آن اولیا معصوم ( ع ) بگذارد و شیعه و دنباله رو ایشان باشد منتهى نکته قابل توجه این است که این تشیع , دنباله روى و همانند سازى , بدون محبت , عشق , دلبستگى و ارادت قلبى به ایشان هرگز میسر نمى باشد و از لوازم بسیار ضرورى و اساسى شیعه بودن همانا محبت و علاقه قلبى به ایشان است .
آنچه از مجموعه روایات درباره صفات شیعه مى‌توان فهرست نمود به شرح زیر است :
1 – محافظت بر وقت نمازها
2 – حفظ اسرار
3 – بذل اموال و مواسات با برادران دینى
4 – عبادت و شب زنده‌دارى و روزه فراوان
5 – گریه و زارى بسیار در برابر خداوند
6 – دورى از شهوات و پرخورى
7 – اطاعت و پیروى کامل از ائمه ( ع ) و اوامر آنها
براى توضیح بیشتر به بحارالانوار جلد 68 صفحه 149 و ترجمه کتاب « صفات الشیعه » شیخ صدوق مراجعه نمایید .
تشیع در طول تاریخ پر بار خود ، فراز و نشیب‌هاى فراوانى را پشت سر گذاشته است فرازهایى که گاه این مکتب را در آستانه تسلط بر کلّ جهان اسلام قرار داده و نشیبهایى که گاه آن را در سراشیبى سقوط نمایانده است . در این میان ، آنچه این مکتب را متمایز کرده ، عناصرى ما نند پیشینه دیرین غنا در ابعاد مختلف معارف اسلامى ، ادّعاى توان تشکیل حکومت و به اثبات رسانیدن این ادّعا در مقاطعى چند و بالاخره هویّت مستقل آن در طول تاریخ بوده است هویتى که گاه آن را در تقابل با جریان‌هاى کلامى – سیاسى دیگر قرار داده و موجبات تنش هایى را فراهم آورده است . این تنش‌ها گاه از برخوردهاى فیزیکى فراتر رفته بستر ابهام زادیى و تشکیک در مبانى عملکرد و هویت این مکتب را گسترده است .
برخى از مورخان وارونه نگار و تحلیلگران وارونه نگر در ارائه چهره‌اى غیر حقیقى از این مکتب به جهانیان نقشى بس مهم داشته‌اند به گونه‌اى که متأسفانه برخى از مطالبى که در طول تاریخ تشیع بارها نادرستى آن توسط متفکران شیعى اثبات شده است هنوز در بعضى از نوشته‌ها به صورت اصولى مسلّم این مکتب آورده مى‌شود .
از این رو ، اهدافى چون ابهام زدایى از خاستگاه و جرهان‌هاى تاریخى این مکتب و نیز پاسخگویى به پر سش‌هاى تاریخى غیر مغرضانه مى‌تواند انگیزه مناسبى براى پژوهش و نگارش درباره تشیع فراهم آورد .
{J واژه شناسى J}
{J اصولاً واژه شیعه به چه معنا است ؟ J}
به منظور روشن‌تر شدن بحث ، بررسى معناى لغوى و اصطلاحاتى این واژه ضرورت دارد :
{J شیعه در لغت J}
کتاب‌هایى چون « القاموس المحیط » 1 ، « تاج العروس » 2 « لسان العرب » 3 و « النهایه ابن اثیر » 4 شیعه را داراى معانى زیر دانسته‌اند :
. 1 پیرو و یاور در این کتب آمده است : « شیعه الرجل اى اتباعه و انصاره 5 شیعه کسى ، یعنى پیروان و یاورانش » در قرآن کریم نیز این واژه در این معنا به کار رفته است چنان که در داستان حضرت موسى ( ع ) مى‌خوانیم : در فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه 6
حضرت موسى ( ع ) در شهر با دو نفر برخورد کرد که با هم در نزاع بودند یکى از آن‌ها از پیروانش بود و دیگرى از دشمنان او .
درباره این معنا توجه به د و نکته ضرورت دارد :
الف ) لازم نیست شخصى رهبر مثبت باشد براى مثال پیروان خاندان ابو سفیان « شیعه – آل ابى سفیان » خوانده مى‌شوند .
ب ) کار برد این واژه نشان دهنده شدت همبستگى میان پیرو و رهبر است همبستگى اى که در کاربرد و اژه هایى چون « اتباع » ( پیروان ) دیده نمى‌شوند .
بنابر این ، مى‌توان چنین نتیجه گرفت نسبت میان واژه‌هاى شیعه و « تبع » عموم و خصوص مطلق است . یعنى هر شیعه‌اى تبع خوانده مى‌شود ، ولى هر تبع و پیروى شیعه نیست . این سخن را مى‌توان با تعریف راغب اصفهانى از واژه شیعه نیز تأیید کرد زیرا او که معمولاً به ریشه یابى واژه‌هاى قرآنى مى‌پردازد ، این واژه را از خانواده شیاع به معناى انتشار و تقویت ، شمرده است و شیعه را کسانى دانسته که انسان به وسیله آن‌ها تقویت مى‌شود و انتشار پیدا مى‌کند 6
به عبارت دیگر شیعیان فرد ، کسانى هستند که از جهت زمان و مکان باعث افزایش گستره وجودى وى مى‌گردند .
. 2 گروهى که حول محورى خاص اجتماع کرده‌اند « H کل قوم اجتمعوا على امرتهم شیعه E » این معنا بر خلاف معناى قبلى ، غیر نسبى است در آن نسبت میان پیرو و رهبر دیده نشده است و به هر گروه مستقل داراى مرام گفته مى‌شود . آیه شصت و نهم سوره مریم از موارد استعمال قرآنى این معنا به شمار مى‌آید : « ثم لننزعن من کل شیعه ایهم أشد على الرحمن عتیّا 7 سپس از میان هر گروه آن را که بر خداوند نافرمان‌تر بود ، بیرون مى‌کشیم .
. 3 هماهنگ در اهداف اصول و مبانى
در این کاربرد ، دو شخص که اهداف و اصول و مبانى مشترک دارند ، شیعه یکدیگر خوانده مى‌شوند گرچه معمولاً شخص متأخر را شیعه شخص متقدم مى‌نامند . در کتب واژه‌شناسى به این معنا کم‌تر اشاره شده است ، اما مى‌توان کاربرد آن را در قرآن کریم مشاهده کرد . در آیه هشتاد و سوم سوره صافات آمده است : « وان من شیعته لابراهیم . . . ابراهیم از شیعیان او ( نوح ) بود . . . »
این آیه حضرت ابراهیم ( ع ) را از شیعیان حضرت نوح ( ع ) معرفى مى‌کند . با توجه به برخوردارى ابراهیم از شریعت مستقل نمى‌توان او را پیرو حضرت نوح ( ع ) دانست . آن‌ها در اصول و مبانى و اهداف مشترک بودند .
جالب آن است که بعضى در این آیه ضمیر « شیعته » را به حضرت محمد ( ص ) بر گردانده‌اند . در این صورت معناى آیه چنین مى‌شود : حضرت ابراهیم ( ع ) از شیعیان حضرت محمد ( ص ) بود . . . . 8 با توجه به آن که حضرت ابراهیم ( ع ) از نظر زمانى پیش از حضرت محمد ( ص ) مى‌زیست ، شیعه را در این جا به معناى « منهاج و دین یکسان داشتن » تفسیر کرده و چنین گفته‌اند : « هو ( ابراهیم ) على منهاجه [ محمد ( ص ) ] و دینه . . .
{J شیعه در اصطلاح J}
این واژه در میان مسلمانان وابستگى ویژه‌اى با حضرت على ( ع ) پیدا کرده است وابستگى اى که در نوشته‌اى مختلف به شکل‌هاى مختلف نمود یافته است
. 1 شیعه به معناى دوستدار و محبّ حضرت على ( ع ) است .
. 2 شیعه یعنى کسى که حضرت على ( ع ) را از عثمان برتر مى‌داند و در مقابل شیعه على ( ع ) شیعه عثمان قرار دارد .
. 3 شیعه کسى است که حضرت على ( ع ) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همه صحابه برتر مى‌داند .
. 4 شیعه کسى است که به جانشینى بلا فصل حضرت على ( ع ) اعتقاد دارد .
البته هیچ یک از این تعاریف جامع و مانع نیست .
شاید بتوان با توجه به فرقه‌هاى مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف براى این واژه دانست : شیعه کسى است که جانشینى حضرت على ( ع ) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت على ( ع ) را سزاوارترین شخص براى جانشین حضرت پیامبر اکرم ( ص ) مى‌داند .
در این تعریف بر واژه نصّ تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و گروه‌هاى دیگر است زیرا گروه‌هاى دیگر جانشینى پیامبر اکرم ( ص ) را انتخابى مى‌دانند ، ولى شیعه آن را به نص و بیان حضرت پیامبر اکرم ( ص ) منوط دانسته است .
واژه نص در این جاعام است و هر دو نوع نص جلىّ و خفى [ نصّ اسمى و نصّ وصفى ] را شامل مى‌شود :
مراد از نصّ جلىّ یا نصّ اسمى آن است که بگوییم : پیامبر اکرم ( ص ) جانشین خود ( حضرت على ) را مشخصاً با ذکر نام معرفى کرده است چنان که گروه جارودیه از فرقه زیدیه چنین اعتقادى دارند . 9
مراد از نصّ وصفى آن است که بگوییم پیامبر اکرم ( ص ) تنها اوصاف جانشین خود را ذکر کرده و این اوصاف تنها بر حضرت على ( ع ) منطبق است اما امت آن را بر افراد دیگر تطبیق دادند .
عمومیت واژه نصّ به ماکمک مى‌کند تا برخى از گروه‌هاى زیدیه را که قائل به نصّ وصفى‌اند ، از دایره تشیع خارج نسازیم . قید توضیحى سزاوارترین شخص نیز به همین جهت آورده شده است زیرا این گروه‌ها بر خلاف بعضى دیگر از گروه هاى‌شیعه خلافت دو خلیفه اول را نیز نا مشروع نمى‌دانند .
با این تعریف افرادى که تنها در شمار دوستداران حضرت على ( ع ) جاى دارند ، از دایره شمول واژه شیعه خارج مى‌شوند .
{J تشیع اعتقادى و سیاسى J}
تشیع اعتقادى و سیاسى یعنى چه ؟ و چه تفاوتى میان آن دو وجود دارد ؟
برخى از نویسندگان مفهوم تشیع را به دو بخش اعتقادى یاروحى و سیاسى تقسیم کرده‌اند و به تبیین جداگانه آن‌ها پرداخته‌اند . در نظر اینان شیعه اعتقادى کسى است که اولاً در بعد کلامى به خلافت بلا فصل حضرت على ( ع ) اعتقاد داشته باشد و ثانیاً در بعد فقهى مشروعیت انحصارى مرجعیت علمى حضرت على ( ع ) و اهل بیت عصمت را بپذیرد نه آن که آنها را مانند صحابه و تابعین دیگر ، داراى حق افتا بدانند . در نگاه شیعه اعتقادى ، حق اظهارنظر نهایى در بیان احکام فقهى تنها به حضرت على ( ع ) و ائمه علیهم السلام تعلق دارد . 10
تشیع سیاسى آن است که شخص ، بدون اعتقاد به مبانى فکرى شیعه ، در جهت درگیرى‌هاى سیاسى از رهبرى اهل بیت ( ع ) در مبارزه با ظلم و بیداد خلفا حمایت کند . طبق این تعریف ، بسیارى از زیدیه که در قیام هایى همچون قیام زید و فرزندش یحیى علیه حکومت اموى شرکت جسته یا از آن جانبدارى کردند شیعه سیاسى به شمار مى‌آیند . 11
این نظر به خروج بسیارى از شیعیان زیدى از دایره تشیع اعتقادى ( مفهوم حقیقى تشیع ) مى‌انجامد در حالى که کتب ملل و نحل و کلامى آن‌ها از شیعیان شمرده‌اند . افزون بر این ، زیدیان به جوهره اصلى تشیع اعتقاد دارند ، گرچه بعضى از آن‌ها دایره نص را وسیع‌تر کرده آن را شامل نص وصفى نیز مى‌دانند .
{J شیعه و واژه‌هاى متداول J}
واژه‌هایى مانند رافضى که گاه به معناى شیعه استعمال مى‌شود ، چه تفاوتى با مفهوم شیعه دارد ؟
واژه شیعه مفهومى عام است که طبق تعریف پذیرفته شده همه فرقه‌ها و گروههاى شیعى ، مانند زیدیه و کیسانیه و اسماعیلیه و . . . را شامل مى‌شود اما در این میان واژه‌هاى دیگرى نیز وجود دارد که با این مفهوم عام تفاوت هایى دارد برخى از این واژه‌ها عبارت است از :
. 1 رافضى : رفض به معناى رد کردن و ترک و و اگذاشتن کارى است . مخالفان شیعه این واژه را معمولاً براى مذمّت و بد گویى به کار مى‌برند . 12
درباره این واژه گفته شده است : از آن جا که شیعیان خلافت دو خلیفه اول را رد کردند رافضى خوانده مى‌شوند . 13
برخى نیز گفته‌اند . رافضى به شیعیانى گفته مى‌شود که به جهت موضع نسبتاً ملایم زید درباره دو خلیفه اول در هنگام قیام خود ، اردوى وى را ترک کردند . 14
هر یک از دو معنا را که بپذیریم واژه رافضى با شیعه در مفهوم عامش مترادف نیست زیرا این کلمه گروه هایى از زیدیه را در بر نمى‌گیرد .
. 2 جعفرى : امام جعفر صادق ( ع ) با تلاش بسیار خود به شیعیان معتقد به رهبرى امامان معصوم ( ع ) هویّت فقهى و کلامى ویژه‌اى بخشید . از این رو ، شیعیان بهره‌مند از آموزه‌هاى آن بزرگوار جعفرى شهرت یافتند .
امروزه واژه جعفرى با شیعه اثنى عشرى مترادف مى‌نماید اما ذاتاً اسماعیلیان را نیز شامل مى‌شود زیر آن‌ها به امامت امام جعفر صادق ( ع ) اعتقاد دارند .
. 3 امامى : در دوران هر یک از امامان به شیعیانى که به امامت امامان معصوم ( ع ) از فرزندان حضرت فاطمه ( س ) اعتقاد داشته‌اند و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه مى‌دادند ، امامى خوانده مى‌شدند . امامى در سیر تاریخى اش ، به تناسب زمان‌هاى مختلف معانى دیگر ، چون ترادف با شیعه در زمان حضرت على ( ع ) نیز داشته 15 ولى امروزه معنایى معادل اثنا عشریه دارد .
. 4 خاصّه : این واژه بیش‌تر درمتون فقهى و در مقابل لفظ عامه ( اکثریت مسلمانان ) به کار مى‌رود و به معناى شیعه است . معناى ویژه‌تر این واژه درمتون فقهى امامیه اثنا عشریه است که فقه خود را از امامان معصوم دوازده گانه مى‌گیرند .
. 5 علوى : شاید این واژه در زمان هایى برگرایش کلامى شیعه ( اعتقاد به برترى حضرت على ( ع « دلالت مى‌کرده است اما بعدها بیش‌تر در معناى نسبى اش بیان وابستگى نسبى افراد به حضرت على ( ع ) به کار رفته است .
. 6 فاطمى : این واژه بیش‌تر درمعناى نسبى کار برد دارد و براى تبیین تمایز فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام – از فرزندان محمد حنفیه که کیسانیه خود را بدو منسوب مى‌ساختند ، به کار مى‌رود زیرا محمد حنفیه از فرزندان حضرت فاطمه ( س ) نبود هر چند در شمار فرزندان حضرت على ( ع ) جاى داشت .
. 7 طالبى : این واژه نیز مفهومى نسبى دارد ولى دایره شمولش از دو واژه پیشین بیش‌تر است . طالبى به معناى فرزندان ابو طالب است که فرزندان آن بزرگوار از طریق غیر از حضرت على ( ع ) را نیز شامل مى‌شود .
فهم دقیق این واژه با مطالعه کتاب « مقاتل الطالبین » ابو الفرج اصفهانى به دست مى‌آید که در آن از قیام‌هاى همه طالبى‌هاى و از جمله قیام‌هاى فرزند ان جعفر بن ابى طالب نیز نام برده است .

2
( 1 ) ( التنقیح فى شرح العروه الوثقى ، ج 2 ، ص 73 ، میرزا على تبریزى غروى ، چاپ نجف ) . ( 2 ) پى‌نوشت :
. 1 القاموس المحیط ، ج 3 ، ص 61 و . 62
. 2 تاج العروس ، ج 5 ، ص 405
. 3 لسان العرب ، ج 7 ، ص . 258
. 4 النهایه ابن اثیر ، ج 2 ، ص . 246
. 5 قصص ( آیه ) : . 15
. 6 معجم مفردات الفاظ القرآن ، ص . 279
. 7 مریم ( 19 ) : . 69
. 8 لسان العرب ، ج . 7 ص . 258
. 9 الملل و النحل ، شهرستانى ، ج 1 ، ص . 255
. 10 با استفاده از تاریخ تشیع در ایران رسول جعفریان ، ص 24 – . 28
. 11 همان ، ص . 22
. 12 الشیعه فى مسارهم التاریخى ، سیدمحسن امین عاملى ، ص . 43
. 13 مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین ، ابوالحسن اشعرى ، ص . 16
. 14 تاریخ شیعه و فرقه‌هاى اسلام تا قرن چهارم هجرى محمد جواد مشکور ، ص 59 الملل و النحل ، شهرستانى ج 1 ، ص . 251
. 15 الملل و النحل ، ج 1 ، ص 265 – . 271

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد