خانه » همه » مذهبی » علل شهادت امامان(ع)

علل شهادت امامان(ع)

ضمن یادآورى زنده بودن و حضور روحانى و غیبت فیزیکى امام عصر ( ع ) در خصوص علت به شهادت رسیدن سایر ائمه خاطر نشان مى سازیم که علل و عوامل مختلفى در این مسأله دخیل است از جمله :
. 1 روحیه استبدادگرى ، خفقان ، ستمگرى حکام و سلاطین و زورمندان و قدرت هاى حاکم بر کشورها و مبارزه ائمه ( ع ) براساس فرمان الهى و نیز به مقتضاى فطرت و سرشت پاک انسانى که ظلم ستیز است .
. 2 هوا پرستى و غرائز نفسانى طغیانگر و شهوت پرست قدرتمندان و سرمایه داران و حکام و مبارزه ائمه ( ع ) با این روحیه و رفتار .
. 3 دفاع ائمه از محرومین و بسیج آنها براى احقاق حق خود .
. 4 دعوت ائمه به پاکسازى جامعه و رعایت عدالت و عفت و پاکدامنى نقطه مقابل آنچه که هدف و منش و مشى حکام و سلاطین بود .
. 5 محبوبیت ائمه به واسطه روحیه لطیف ، رفتار الهى و انسانى داشتن در حالى که حکام به واسطه بى رحمى ، ظلم و شقاوت منفور در بین مردم بودند و این تقابل آنها را به انتقام گیرى دعوت
مى گردد خصوصا این که با محبوبیت امام ، قدرت طلبى آنها به خطر مى افتاد .
توضیح بیشتر :
حضرت على ( ع ) در میان صحابه پیامبر داراى امتیازات و مقاماتى بود که هیچ کس آنها را نداشت و براى همین نتوانستند وجود او را تحمل کنند . پس از آن که آن حضرت به عنوان جانشین پیامبر انتخاب شد ، بر ضد او قیام کردند و نتیجه این قیام ها به وجود آمدن جنگ جمل و صفین شد و جنگ جمل و صفین جنگ نهروان را به وجود آورد . به طور طبیعى ، در دل برخى از دشمنان على ( ع ) کینه و عداوت خاصى پدید آمد و همین کینه و عداوت موجبات قتل حضرت على ( ع ) را فراهم ساخت و آن حضرت به شهادت رسید . پس از على ( ع ) امام حسن ( ع ) به جاى آن حضرت نشست و آن حضرت با معاویه به نبرد پرداخت و همان کینه ها و عداوت هایى که على ( ع ) را تحمل نکردند و آن حضرت را کشتند ، امام حسن ( ع ) را هم کشتند . پس از روى کار آمدن یزید ، امام حسین ( ع ) را تحت فشار قرار دادند و از او خواستند که حکومت یزید را به رسمیت بشناسد و آن حضرت هم حکومت یزید را به رسمیت نشناخت و نه تنها آن را به رسمیت نشناخت بلکه آن را غیرقانونى و غیر مشروع معرفى کردند . حکومت یزید هم تصمیم گرفت این مانع را از سر راه حکومت جدید بردارد و براى همین آن حضرت را کشتند . بنابراین به شهادت رسیدن حضرت على ( ع ) ، حضرت امام حسن ( ع ) و حضرت امام حسین ( ع ) در پى علل و حوادثى بود که براى همه روشن بود و جاى سؤال هم نیست . آنچه مى توان پرسید این است که امامان دیگر چرا به شهادت رسیده اند ؟ درباره جواب این سؤال باید چند مطلب را در نظر داشت . یکى از آن مطالب این است که به طور کلى اگر در کشورى پادشاه و خلیفه اى باشد و در کنار آن یک شخصیت ممتازى هم باشد و مردم آن شخصیت ممتاز را به عنوان یک شخصیت بزرگ و محبوب بپذیرند و دل و جانشان همواره متوجه او باشد ، این پادشاه و این خلیفه نمى تواند او را بپذیرد و این پادشاه شخصیت عاقل وعادل و مؤمن هم که نیست چون اگر چنین بود به صحنه نمى آمد و با وجود آن شخصیت ممتاز و محبوب ، پادشاه نمى شد .
این پادشاه همواره در فکر از بین بردن آن شخصیت خواهد بود . به خصوص اگر آن شخصیت ، این پادشاه را باطل و ظالم بداند و معرفى کند . داستان امامان ما در رابطه با خلفاى جهان اسلام چنین بود . خلفا با توسل به ظلم و ستم بر سر کار آمدند و بر مردم مسلط شدند . امامان ما در میان مردم محبوبیت فوق العاده داشتند و همین امامان آن خلفا را باطل و ظالم معرفى مى کردند و این خلفا نمى توانستند با امامان کنار بیایند و براى همین آنها را به هر نحوى که مى توانستند از بین مى بردند . بنابراین عامل اصلى درگیرى خلفاى زمانه با امامان این بود که آنان نمى توانستند اینان را تحمل کنند . شما به عنوان مثال حضرت امام هادى ( ع ) را در نظر بگیرید ، حضرت امام هادى در مدینه بود ، پیشنماز حرمین نامه اى به متوکل عباسى نوشت و در آن نامه یادآور شد که اگر تو را به مکه و مدینه حاجتى هست على بن محمد را از این دیار بیرون ببرد که اکثر مردم را مطیع و منقاد خود ساخته است . افراد دیگرى هم نامه هایى به این مضمون به متوکل نوشتند و عبدالله بن محمد که والى مدینه بود ، نسبت به آن حضرت آزار و اذیت فراوانى روا داشت و همین والى نامه هایى به متوکل نوشته بود و خطر حضرت امام هادى را به اطلاع متوکل رسانده بود 1
این مى رساند که دل مردم با امام بوده و متوکل نمى توانسته این وضعیت را تحمل کند متوکل که انسان دیندار و عادل نبوده است .
مطلب دیگر این است که این امامان در برابر این خلفا مى ایستادند و مبارزه مى کردند و با آنان کنار نمى آمدند . گرچه قدرت اقتصادى ، سیاسى و نظامى در دست خلفاء بود ولى از نظر فرهنگى ، امامان از آنها بسیار بسیار قوى تر بودند و رهبرى فرهنگى مردم با امامان بود . امامان ما به خاطر این مبارزات بود که همواره تحت فشار بودند و دشمن به هر طریقى که امکان داشت امامان را از صحنه خارج مى کرد و آنها را دور از چشم مردم ، مخفیانه مسموم مى کردند .
براى آشنایى با مبارزات امامان معصوم به این کتاب ها مراجعه کنید :
– امامان شیعه جنبش هاى مکتبى ، محمد تقى مدرسى ، ترجمه حمید رضا آژیر ، انتشارات آستان قدس رضوى
– جهاد الشیعه فى العصر العباسى الاول ، الدکتوره سمیره مختار اللیثى ، 424 صفحه
شیخ عباس قمى درباره امام سجاد ( ع ) مى گوید : « از اخبار معتبره که بر وجه عموم وارد شده ، ظاهر مى شود که آن حضرت را به زهر شهید کرده اند و ابن باویه و جمعى را اعتقاد آن است که ولید بن عبدالملک آن حضرت را زهر داده و بعضى هشام بن عبدالملک گفته اند » 2
درباره امام باقر ( ع ) مى گوید : « و گفته شده که آن حضرت را ابراهیم بن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده » 3
درباره امام صادق ( ع ) مى گوید : « وفات کرد حضرت صادق در ماه شوال سنه 148 به سبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانید » 4
درباره امام رضا ( ع ) مى گوید : « امام رضا فرمود : زود باشد که کشته شوم به زهر با ظلم و ستم و مدفون شوم در پهلوى هارون الرشید » 5
درباره امام جواد ( ع ) مى گوید : « اشهر آن است که زوجه اش ام الفضل دختر مأمون به تحریک عمویش معتصم آن حضرت را مسموم کرد » 6
درباره امام هادى مى گوید : « معتمد عباسى برادر معتز آن حضرت را مسموم کرد » 7
درباره امام حسن عسکرى ( ع ) مى گوید : « ابن بابویه و دیگران گفته اند که معتمد آن حضرت را به زهر شهید نمود » 8
از آنچه گذشت این مطالب به دست آمد :
. 1 امامان معصوم انسان هاى کامل و محبوب دل مردم بودند و خلفا نمى توانستند وجود آنان را تحمل کنند چون دل مردم با آنان بود . حتى اگر امامان هیچ کارى نمى کردند و فقط در خانه
مى نشستند با زهم خلفاى باطل اموى و عباسى نیم توانستند آنها را تحمل کنند . انسان پست و رذل نمى تواند انسان کامل را تحمل کند .
. 2 امامان ما به علاوه این که انسان هاى کامل و محبوب دل مردم بودند ، با خلفا مبارزه مى کردند و ساکت نبودند و براى همین از سوى خلفا همواره تحت نظر و تحت فشار بودند و اگر خلفاء سستى مى کردند مردم آنها را از بین مى بردند . این طبیعى است که وقتى امامى با خلیفه اى مبارزه مى کند و خلیفه هم داراى تمام امکانات است ، آن امام از سوى این خلیفه آسیب خواهد دید و به خاطر همین امامان را مسموم مى کردند و یا مى کشتند .
( 1 ) ( منتهى الامال ، ج 2 ، ص 672 ، چاپ هجرت ) . ( 2 ) ( منتهى الامال ، ج 2 ، ص 92 ، چاپ هجرت ) . ( 3 ) ( همان ، ص 226 ) . ( 4 ) ( همان ، ص 289 ) . ( 5 ) ( همان ، ص 533 ) . ( 6 ) ( همان ، ص 613 ) . ( 7 ) ( ص 683 ) . ( 8 ) ( ص 733 ) .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد