علماء مصر و تقریب مذاهب اسلامی
“بنی الاسلام علی کلمتین؛ کلمه التوحید و توحید الکلمه” (اسلام بر دو ستون پی ریزی شده است؛ کلمه توحید و توحید کلمه). این سخن کوتاه اما بسیار پرمغز و گویا از علامه شیخ محمّدحسین آل کاشف الغطاء، عصاره مانیفست وحدت گرایی جریان بیداری اسلامی است. عصاره ای که جان های ارزشمند بسیاری در طول تاریخ اسلام در راه آن ریخته شده و سرسلسله آن ها در سده اخیر، سیّدجمال الدّین اسدآبادی نیز در همین راه جان سپرد.
سیّدجمال به علّت پیش رو بودن مصر در آشنایی با فرهنگ غربی و سابقه تمدّنی و فرهنگی مصر و زمینه های فکری فراهم در این سرزمین رحل اقامت افکند و توانست شاگردانی در مصر تربیت کند که رأس آن ها شیخ محمد عبده قرار دارد. آن ها منادیان دعوت مسلمین به وحدت اسلامی بودند. زمانی که سیّدجمال به استانبول رفت، «جمعیّت اتّحاد اسلامی» را تشکیل داد که هدفش وحدت اسلامی بود. البته مدّنظر او وحدت سیاسی بود نه وحدت مذهبی؛ می گفت مسلمانان باید یک حکومت واحد اسلامی تشکیل دهند. اگر هم حکومت های مختلف دارند، یک سیاست را دنبال کنند. بعد هم شاگردان سیّدجمال مثل «شیخ محمّد عبده»، همین افکار را رواج دادند. کسانی که در مصر دارالتّقریب را تأسیس کردند، اغلب از شاگردان محمّد عبده بودند یا شاگردان شاگردان او.(1)
در واقع پیش از انقلاب اسلامی، مهم ترین اتّفاقی که منجر به تحقّق بخشی از اهداف تقریبی در جهان اسلام شد، همین تأسیس دارالتّقریب در مصر بود که در هیأت مؤسّس آن از مذاهب اهل سنّت و شیعیان دوازده امامی و زیدی حضور داشتند. امری که شاید بیشتر از همه مدیون آیت الله العظمی بروجردی و مخصوصاً علامه شیخ محمّدتقی قمی به عنوان نماینده ایشان در مصر بود.
«علامه شیح محمّدتقی قمی، پیام شفاهی آیت الله را به شیخ مجید سلیم که مقام شیخ الازهر را در آن زمان داشت، ابلاغ نمود و پیام متقابل شیخ سلیم به آیت الله بروجردی، باب مکاتبات و مراودات تقریبی بین حوزه قم و دانشگاه الازهر در مصر را باز کرد. طولی نکشید که یکی از علمای مصر به نام شیخ حسن باقوری که استاد دانشگاه الازهر و وزیر اوقاف مصر بود، به ایران مسافرت و با آیت الله العظمی بروجردی ملاقات کرد. متعاقباً کتاب “مختصرالمنافع” علامه حلّی و تفسیر “مجمع البیان” شیخ طوسی در مصر، طبع و مورد بهره برداری اساتید و طبقه دانشمند مصر قرار گرفت. به دنبال این تماس ها، دانشگاه الازهر برای اوّلین بار در تاریخ پیدایش خود در روز عاشورا مجلس بسیار مجلّل و باشکوهی برای عزای امام حسین(علیه السلام) برپا کرد.»(2)
یکی دیگر از مؤسّسین و فعّالان حلقه اوّل دارالتّقریب، امام حسن البّنا، نخستین مرشد إخوان المسلمین مصر بود. شهید دکتر فتحی شقاقی درباره وی می نویسد: «امام شهید حسن البنّا، پرچم دار بزرگ ترین حرکت اسلامی معاصر و یکی از پیش گامان اندیشه نزدیکی میان شیعه و سنّی و از مؤسّسین و تأثیرگذاران در فعّالیت های جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی قاهره بود که بعضی ها به این نتیجه رسیدن آن را محال می دانستند ولی البنّا و گروهی از مردان و مشایخ بزرگ اسلام، آن را امکان پذیر و نزدیک می دانستند و توافق کردند که مسلمانان همگی(شیعه و سنّی) در اعتقادات و اصول مورد توافق، گرد هم جمع شوند.»
وی همچنین معتقد است از زمانی که جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی تأسیس شد و امام البنّا و آیت الله قمی در تأسیس آن سهیم بودند، همکاری میان إخوان المسلمین و شیعیان برقرار شده و این امر به دیدار شهید نوّاب صفوی از قاهره در سال 1954 انجامید.(3)
فتحی شقاقی در خلال این بحث، به موضوع مهم دیگری نیز می پردازد؛ «امام البنّا هنگام مراسم حجّ در سال 1948 با آیت الله کاشانی، رهبر شیعیان ایران دیدار کرد؛ و میان آن دو تفاهم برقرار شد. یکی از شخصیت های کنونی و مهم إخوان المسلمین و یکی از شاگردان سن البنّاء، یعنی استاد عبدالمتعال جبری به نقل از روبر جاکسون در کتاب خود می نویسد: “اگر عمر این مرد-حسن البنا-طولانی شد، ممکن بود بسیاری از موارد مهمّ برای این دو کشور تحقّق یابد؛ به ویژه اگر حسن البنّا، و آیت الله کاشانی، بر سر از میان بردن اختلاف میان شیعه و سنّی توافق می کردند. آن دو در مکّه به سال 1948 دیدار کردند و ظاهراً پس از تفاهم به نقطه اصلی رسیدند، ولی حسن البنّاء نابهنگام ترور شد.”»(4)
در هر حال پس از رحلت شیخ مجید سلیم، شیخ محمود شلتوت زعامت دانشگاه الازهر را به عهده گرفت. وی که از افراد علاقه مند به اتّحاد امّت اسلام و دارای دیدی عمیق و ژرف در مسائل تقریبی بود، ارتباط نزدیکی با آیت الله بروجردی برقرار کرد و نهایتاً در اقدامی شجاعانه و تقریباً بی نظیر از خاستگاه مفتی اهل سنّت، طی فتوایی جواز پیروی از مذهب تشیّع را مانند مذاهب چهارگانه اهل سنّت صادر نمود:
ترجمه: «عدّه ای از مردم معتقدند که هر فرد مسلمان برای آن که عبادت و معاملاتش صحیح انجام گیرد، باید تابع احکام یکی از مکتب های معروف چهارگانه باشد و در میان این مکتب های چهارگانه، نامی از مکتب شیعه امامی و شیعه زیدی برده نشده است. آیا جنابعالی با این نظر کاملاً موافقید که مثلاً پیروی از مکتب شیعه امامیه اثنی عشری مغایرتی با دین ندارد؟»
پاسخ ایشان: «1- آیین اسلام هیچ یک از پیروان خود را ملزم به پیروی از مکتب معیّنی ننموده، بلکه هر مسلمانی می تواند از هر مکتبی که به طور صحیح نقل شده و احکام آن در کتب مخصوص به خود، مدوّن گشته، پیروی نماید و کسی که مقلّد یکی از این مکتب های چهارگانه باشد، می تواند به مکتب دیگری (هر مکتبی که باشد) منتقل شود.
2- مکتب جعفری، معروف به مذهب امامی اثنی عشری، مکتبی است که شرعاً پیروی از آن مانند پیروی از مکتب های اهل سنّت جایز می باشد. بنابراین سزاوار است که مسلمانان، این حقیقت را دریابند و از تعصّب ناحق و و ناروایی که نسبت به مکتب معیّنی دارند، دوری گزینند. زیرا دین خدا و شریعت او تابع مکتبی نبوده و در احتکار و انحصار مکتب معیّنی نخواهد بود. بلکه همه صاحب مذهبان، مجتهد بوده و اجتهادشان مورد قبول درگاه باری تعالی است و کسانی که اهل نظر و اجتهاد نیستند، می توانند از هر مکتبی که مورد نظرشان است، تقلید نموده از احکام فقه آن پیروی نمایند و در این مورد فرقی میان عبادات و معاملات نیست.
امضاء: محمود شلتوت»
این فتوا در سال 1378 ه.ق در هفدهم ربیع الاول، روز میلاد پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلم و امام همام جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام، در حضور نمایندگان مذهب شیعه امامی و شیعه زیدی و مذاهب شافعی، حنبلی، مالکی و حنفی صادر شد.
***
مرحوم میرزا خلیل کمره ای در زمینه انگیزه شیخ شلتوت در صدور این فتوای تاریخی می نویسد: «این جانب و هیئت همراه در سفر به مصر در دو نوبت با شیخ جامع ازهر، محمود شلتوت دیدار داشتیم. یک نوبت در جامع ازهر و یک نوبت در منزل شخصی ایشان. در این دیدار، شیخ الازهر ما را از حقایق اموری مطلع کرد و رازی را فاش کرد که پایه مداخله بیگانگان و تأثیر نفوذ آنان را در امور ممالک شرق حتّی در امور بین مذاهب اسلام روشن می ساخت. عظیم مصر گفت:”من از دیرزمانی حدود سی سال قبل درصدد دیدن فقه امامیه برآمدم و از عراق و ایران، کتاب های فقهی امامیه را خواستم. ولی تا این اخیر که مصر از زیر زنجیر استعمار بیرون آمد، کتاب ها نمی رسید و سانسور می شد. تا بعد از فتح کانال(سوئز)، کتب شما آمد و من مطالعه کردم. حجّت بر من تمام شد و آن فتوی را دادم، بدون این که تحت تأثیر هیچ مقامی یا سخنی بروم.”».(5)
شیخ محمّدجواد مغنیه نیز می گوید: «در یکی از سفرهایم به مصر با علامه شلتوت دیدار کردم. در حالی که جمعی از بزرگان دانشگاه ازهر نیز در محضرش بودند، از انگیزه فتوایش بر جواز تعبّد به مذهب جعفری جویا شدم. وی پاسخ داد: “خدا می داند در مورد این فتوای، انگیزه های سیاسی و اجتماعی و غیره نداشتم. من در مقام استنباط احکام فقهی، وقتی بعضی از دلایل فقه شیعه را مورد دقّت و نظر عمیق قرار دادم. مشاهده کردم که دلایل این فقه از قوّت و متانت و ظرافت خاصّی برخوردار است، و این امر باعث شد که فتوایی بر جوار پیروی از مذاهب شیعه صادر نمایم. من خود در بعضی مسائل فقهی بر اساس فقه مذهب جعفری فتوی داده ام.” آن گاه شیخ محمود شلتوت رو به حاضران کرد و گفت: “بر شماست که کتاب های شیعه را با دقّت مورد مطالعه قرار دهید.”» (6).
شیخ محمود شلتوت در جای دیگری به صراحت اظهار می دارد: «الازهر شریف، اکنون به حکم اصل تقریب میان اعضای مذاهب گوناگون، گردن می نهد و مقرّر می دارد که فقه مذاهب اسلامی، از سنّی گرفته تا شیعه، را بررسی کند. بررسی ای که بر دلیل و برهان استوار است و از تعصّب به این و آن خالی است… کاش می توانستم درباره جلسات دارالتّقریب سخن بگویم. آن گاه که مصری در کنار ایرانی با لبنانی یا عراقی یا پاکستانی یا دیگران از سایر ملل اسلامی می نشیند. حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی در کنار امامی و زیدی، دور یک میز می نشینند و صداهایی که به گوش می رسد که در آن علم، تصوّف و فقه است و افزون بر این، در آن روحیه اخوت، طعم مودّت، محبّت و همکاری در عرصه علم و عرفان است»(7).
شیخ شلتوت اشاره می نماید که بعضی ها به گمان این که هدف از فکر تقریب، لغو مذاهب یا ادغام آن ها در یکدیگر است. با این فکر به ستیز برخاستند: «افراد تنگ نظر با این فکر، ستیز ورزیدند؛ هم چنان که گروه دیگری از غرض ورزان بدخواه با آن جنگیدند. هیچ امّتی از این گونه افراد خالی نیست. آنان که تضمین بقاء و معیشت خود را در تفرقه می یابند، با آن جنگیدند وآدم های بددل و دارندگان هوا و هوس ها و گرایش های خاص با آن مبارزه کردند. این ها و آن ها کسانی هستند که برای سیاست های تفرقه افکن، قلم خود را می فروشند. سیاست هایی که با شیوه های مستقیم و غیرمستقیم، با هر حرکت اصلاحی مبارزه می کند و بر سر هر راه کاری که باعث اتّحاد مسلمانان است، می ایستد».(8)
***
پس از آن که در دوران پهلوی و انورسادات، روابط ایران و مصر، کاملاً در راستای منافع غرب تنظیم شده و موضوعات اسلامی کاملاً در حاشیه رفته بود، بنیان گذار انقلاب اسلامی که با نفس پیامبرگونه خود در تمامی حوزه های اسلامی، انقلابی عظیم به وجود آورد، در زمینه وحدت و تقریب مذاهب اسلامی نیز به گونه ای ممتاز، امّت اسلامی را به نقاط حسّاس و کلیدی رهنمون ساخت.
شهید دکتر فتحی شقاقی در کتاب “شیعه و سنّی؛ غوغای ساختگی” پس از تجلیل فراوان از انقلاب اسلامی ایران، به توطئه ها و فتنه هایی نظیر تحریک اقلیت ها، حمایت از گروه های سکولار و ضدّ انقلاب، محاصره اقتصادی و سیاسی ایران و تجاوز خارجی صدام حسین اشاره می کند و تصریح می کند تنها محوری که غرب توانست در مهار انقلاب اسلامی به موفّقیت هایی دست یابد، محور اختلاف افکنی میان شیعه و سنّی است: «از آن جا که استعمار و دست نشاندگانش، شاهزادگان نفتی و خودکامگان- عروسک های خیمه شب بازی- به خوبی می دانند که این جبهه به سلاح و قشون نیاز ندارد، بلکه به رهبری که فتوا بدهد احتیاج دارد، پس بگذار نقش موردنظر به وسیله عمّامه به سرها و ریش دارها اجرا شود. خواه آن ها در دستگاه های رسمی رژیم ها باشند یا در خارج از این دستگاه ها.»(9)
بدیهی است که در این آشفته بازار دروغ و شایعات، از پایگاه و جایگاه مصرو مخصوصاً الازهر غفلت نشده و از ظرفیت های تأثیرگذاری آن بر جریان های فکری معاصر در جهت آلوده سازی آب زلال جریان تقریب، بهره گرفته شود. این چنین بود که پس از احساس خطر جریان های استکباری و استعماری از قدرت روزافزون انقلاب اسلامی و ترس از اتّحاد امّت اسلام، دستگاه های تبلیغاتی غرب و شبکه زهرآلود وهّابیت با انتشار کتب و نشریات فراوان سعی در مشوّه نمودن چهره تشیّع در جوامع سنّی مذهب نمودند. «بر این اساس، کتاب هایی که شیعه را مورد ملامت قرار داده بود و کتب دیگری از دوران صفویه که اهل سنّت را مورد تهاجم قرار داده بودند، از مخازن بیرون کشیده و دوباره مطرح شدند. بهره برداری از انتشارات “الصّحوه”جهت انتشار کتب علیه تشیّع در مصر آغاز شد. این شرکت انتشاراتی، بیش از صد کتاب را طی سال های 1983 تا 1986 منتشر کرد. کلیّه هزینه های مادّی انتشار این کتب از طرف رهبریت وهّابیون تأمین می شد.»(10)
“یوسف ندا” یکی از شخصیت های مؤثّر إخوان المسلمین در این زمینه می نویسد: «از آراء و فتاوای مردود در نزد إخوان، سخنان و دیدگاه های تنگ نظرانه و تنش زایی است که درباره شیعیان گفته می شود و به تفرقه و شکاف می انجامد. همان دیدگاه هایی که گاه آنان را “رافضی” و گاه “مبتدع”-بدعت گزار- می خواند. سیل عظیمی از کتاب ها در این زمینه تألیف شده است تا بدان جا که بسیاری از اهل سنّت گمان کردند آن چه در این کتاب ها از افتراء و دروغ و مبالغه در دست کاری و بدعت گزاری به شیعیان نسبت داده شده، همگی حقایقی ثابت و غیرقابل انکار هستند. اما حقیقت آن است که مؤلّفان این گونه کتاب ها یا کینه توزانی که خون بهای عزیزان شان را نتوانسته اند باز بستانند، یا فریب خورده و نادانند و یا فرصت طلبان و سیاست مداران سودجویی هستند که دین خود را می فروشند تا حاکمان را خشنود سازند و بدتر از همه این که-از طرف بعضی ها!- گاه کافران و اهل کتاب، بر شیعیان ترجیح داده می شوند!»(11)
همچنین شیخ “عمر التلمسانی” سوّمین مرشد إخوان در این زمینه به نقل خاطره ای زیبا از امام حسن البنّاء پرداخته و می گوید: «اخوان المسلمین در گذشته و امروز و در آینده، در راه این وحدت خواهد کوشید، ولو این که در این هدف بزرگ، دچار مشکلاتی بشود، به خاطر دارم که در سال های 40م، آقای قمی-که یک عالِم شیعی بود-در ساختمان مرکزی إخوان، به عنوان میهمان اقامت داشت و در آن هنگام، امام البنّاء، به طور جدّی در راه تقریب بین مذاهب اسلامی می کوشید تا دشمنان نتوانند از دوری و جدایی مسلمانان، سوء استفاده کرده و وحدت امّت اسلامی را از بین ببرند.
روزی از امام، درباره مسئله اختلاف بین شیعه و سنّی سؤال کردیم. ایشان ما را از ورود در این قبیل مسائل منع کرد و گفت که مسلمانان نباید خود را با این قبیل مسائل مشغول کنند و باید متوجّه باشند که دشمنان اسلام، از این قبیل مسائل برای آتش افروزی و ایجاد فتنه بهره می گیرند. به حضرت ایشان گفتم: ما از روی تعصّب و یا برای گسترش دامنه اختلاف بین مسلمانان، این موضوع را مطرح نکردیم؛ بلکه هدف ما آگاهی از این حقیقت است. چون مطالبی که در کتاب ها درباره شیعه و سنّی مطرح هست، قابل شمارش نیست و ما به طور طبیعی نمی توانیم به بررسی و تحقیق درباره این کتاب ها و منابع بپردازیم.
امام حسن البنّاء(رضوان الله علیه) فرمود: بدانید که اهل سنّت و شیعه همگی مسلمان اند و کلمه توحید لا اله الا الله و أشهد أن محمّداً رسول الله، همه آنان را گرد هم می آورد و در این اصل اساسی عقیدتی، شیعه و سنّی یکسان اند و به هم می رسند… باید توجّه داشته باشیم که هر دو مذهب، صدها سال در کنار همدیگر بدون هیچ گونه برخوردی-مگر در کتاب ها-با یکدیگر مشکلی نداشته اند و باز می دانیم که امامان و پیشوایان شیعه، آثار بسیاری از خود به یادگار گذاشته اند که در واقع ثروت گرایی بهایی در کتاب خانه های مسلمانان است.»(12)
***
الأزهر در واقع دارای چند بخش است: مشیخه الازهر، جامعه الازهر، مجمع البحوث الاسلامیه، دارالافتاء و … که مهم ترین آن ها شیخ الازهر است و دانشگاه (جامعه) و مجمع تحقیقات(مجمع البحوث) و خانه فتوی(دارالافتاء)، نهادهای وابسته به «مشیخه» محسوب شده و در واقع زیر نظر شیخ الازهر اداره می شوند.
امروزه الازهر به طرز چشمگیری گسترش یافته و صدها هزار دانشجو را از سرتاسر جهان اسلام پذیرش کرده است. در مورد ساختار فعلی و جایگاه شیخ الازهر و تفاوت آن با رئیس دانشگاه الازهر و مفتی مصر نیز باید گفت: این مقام های سه گانه کاملاً متغایر بوده و وظایف متفاوتی دارند؛ الازهر بزرگ ترین و عالی ترین مؤسسه دینی کشور مصر است که دارای سه بخش «دانشگاه الازهر، مجمع البحوث الاسلامیه و مشیخة الازهر» است.
«دانشگاه الازهر توسّط ریاست دانشگاه الازهر نظارت می شود که این ریاست، 450 هزار دانشجوی حاضر در دانشکده های این دانشگاه را اداره می کند؛ دانشجویان این دانشگاه عمدتاً در رشته های دینی و جمعی نیز در 50 ساله اخیر در رشته های علوم انسانی و علوم تجربی مانند: فلسفه، اقتصاد، تاریخ، پزشکی، رایانه و کشاورزی تحصیل می کنند. اکثر دانشکده های این دانشگاه در مصر و تعدادی از آن ها در کشور های اسلامی به عنوان شعبه های این دانشگاه فعالیت می کنند. همه دانشجویان رشته های علوم دینی، حافظ کلّ قرآن هستند، چون شرط ورود به رشته های علوم دینی دانشگاه الأزهر، حفظ کلّ قرآن مجید است. دانشجویان رشته های غیردینی نیز برای ورود، باید بخشی از قرآن را حفظ و در طول تحصیل به حفظ کامل قرآن مجید بپردازند. بنابراین همه علمای دینی، اساتید فلسفه، فقه، اقتصاد و نیز پزشکان، مهندسین رایانه و کشاورزی و دکترهای فارغ التّحصیل این دانشگاه، حافظ کل قرآن مجید هستند.
مجمع البحوث الاسلامیه، بخش دوّم دانشگاه الازهر است که جایگاه پژوهشی و علمی دارد و اعزام مبلّغ، انتشار مجلّات و صدور فتوا در این مجمع با حضور بیش از 60 نفر از متفکّران و اندیشمندان بزرگ دینی مصر صورت می گیرد و تصمیم گیری های اصلی در این مجمع انجام می پذیرد؛ ریاست آن با دبیر کل مجمع البحوث الاسلامیه است.
مَشیخة الازهر، بخش سوّم این دانشگاه است که مکتب و دفتر شیخ الازهر محسوب می شود و دارای بخش های متعدّدی از جمله معاهد الازهریه است که شامل مراکز آموزشی دبستانی تا پیش دانشگاهی الازهر است و بیش از 2/5 میلیون دانش آموز در این مراکز ازهری تحصیل می کنند تا به دانشگاه الازهر وارد شوند. شیخ الازهر، عالی ترین مقام دینی کشور مصر است که اشراف عالی بر هر سه بخش را به عهده دارد. مفتی مصر، مقامی خارج از الازهر است و از نظر تشکیلاتی به وزارت اوقاف و امور دینی مصر وابستگی دارد.»(13)
آیت الله خسروشاهی که دارای سابقه ای طولانی در زمینه حدت اسلامی و فعالیت های فرهنگی برون مرزی جهت تحقّق اهداف والای انقلاب اسلامی است، در مدّت حضور خود به عنوان مسئول رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مصر، روابط حسنه ای با شیوخ الازهر برقرار نموده و خود نمونه ای از برکات این روابط را چنین بیان می کند: «با مرحوم شیخ محمّد سیّد طنطاوی شیخ سابق الازهر، روابط بسیار حسنه ای داشتم و گاهی هم به عنوان “بحث طلبگی” موضوعات مورد نقد را مطرح می ساختم و او هم به آرامی گوش می کرد و توضیحی می داد و اگر هم من نمی پذیرفتم، سکوت می کرد… البته او مرد باسواد و ملّایی بود و مدّتی هم در عراق بوده و با علمای نجف هم ارتباط داشته است… در دوره اقامت بنده در قاهره، جناب شیخ احمد الطّیب، نخست «مفتی دیار مصر» بود و بعد رئیس دانشگاه الازهر شد و پس از فوت شیخ طنطاوی، به عنوان شیخ الازهر انتخاب گردید و از عضویت حزب الوطنی-حزب حاکم- استعفا داد… هم شیخ قبلی- سید طنطاوی- و هم شیخ کنونی- احمد الطّیب- نسبت به تشیّع نظر مثبت دارند… متأسفانه علی رغم تحریم اهانت به مقدّسات مذهبی برادران اهل سنّت از سوی مقام معظّم رهبری، بعضی از دوستان با چاپ و نشر کتب شامل بر سبّ و لعن و تکفیر، مانع نشر اندیشه تقریب و یا نشر دقیق عقاید شیعه می شوند… و به همین دلیل هم هست که در نمایشگاه های بین المللی کتاب، در کشورهای عربی و اسلامی، مانند مصر، سودان، کویت، قطر و غیره، یا به ایران اجازه شرکت نمی دهند و یا عرضه ی کتب چاپ ایران را ممنوع اعلام می دارند و حتّی آن ها را از نمایشگاه ها جمع آوری می کنند.
… چندی پیش احمد بن سعد حمدان غامدی، از شیوخ سلفی-وهّابی وابسته به آل سعود که از اساتید دانشگاه أمّ القری در مکّه مکرّمه است، خواستار “بازپس گرفتن موضوع به رسمیت شناختن مذاهب شیعه اثنی عشری” از سوی الازهر گردید و مدّعی شد که “شیعیان، علاوه بر خدا و پیامبر و قرآن، دوازده منبع دیگر برای عقاید خود قائلند” و از اسلام خارج شده اند. شیخ احمد الطّیب به صراحت اعلام کرد که “هیچ کس حق ندارد این درخواست را بپذیرد زیرا که اهل سنّت و شیعیان، دو جناح امّت اسلامی هستند و طی 14 قرن با همدیگر زندگی مسالمت آمیزی داشته اند و هیچ گاه تفرقه افکنی و تلاش برخی برای ایجاد اختلاف و تولید جنگ مذهبی را نپذیرفته اند.”
در این جا بی مناسبت نیست که به یک نمونه از موضع گیری های شیخ سابق الازهر هم اشاره کنم؛ پس از انتشار کتابی از طرف یکی از علمای سابق الازهر علیه شیعه و این که پایه گذار تشیّع، “عبدالله بن سبا”ی یهودی بوده است، من به دیدار شیخ الازهر محمّد سیّد طنطاوی رفتم و کتاب او را نشان دادم: “الجذور الیهودیّه للتّشیع”!.. شیخ گفت: این فرد، ربطی به مشیخ الازهر و جامعه الازهر ندارد. او سابقاً عضو مجمع البحوث الاسلامیه بود و به علّت اندیشه های انحرافی، از آن مجمع هم برکنار شد… گفتم: او به عنوان جبهه ی علماء الازهر این کتاب را منتشر ساخته است. شیخ گفت: اصولاً همچو جبهه ای وجود خارجی ندارد و ادّعای باطلی است… به هر حال گفتم: برای رفع سوء تفاهم در جهان اسلام، بی مناسبت نیست که الازهر بیانیه ای صادر کند و نفی محتوای کتاب و وحدت شیعه و سنّی را اعلام دارد. شیخ گفت: بدون این که با آن فرد طرف شویم، خود در مصاحبه ای حقیقت را خواهم گفت که “فرقی بین شیعه و سنّی وجود ندارد و هر کس که برای ایجاد اختلاف بین این دو کوشش کند، مزدور است”. شیخ به وعده خود وفا کرد و در یک مصاحبه اختصاصی با هفته نامه”صوت الازهر”-ارگان رسمی الازهر- این نکته را بیان کرد، و افزود: “ما باید در مقابل کسانی که ایجاد اختلاف می کنند، واکنش نشان دهیم و بر ضدّ دشمن مشترک، مقاومت کنیم.”
قائم مقام وقت وی، شیخ محمود عاشور هم در مصاحبه با همان روزنامه اعلام کرد: “استعمار می کوشد تا برای از بین بردن وحدت امّت اسلامی، بین شیعه و سنّی، جدایی افکند تا آن ها به مسئله اساسی خود که مقابله با تهاجم فرهنگی غربی است، نپردازند.”
این دو مصاحبه کوتاه در صفحه اوّل هفته نامه “صوت الازهر” مورخ جمعه 11 محرم 1424 هـ.ق درج گردید و نشان داد که با حسن تفاهم و تبادل افکار، می توانیم توطئه دشمنان را خنثی کنیم».(14)
***
بی تردید یکی از مهم ترین شروط لازم جهت برقراری هرگونه اتّحاد استراتژیک میان ایران و جهان عرب، تقویت رویکرد تقریبی میان شخصیت های اثرگذار و مخصوصاً علمای دینی است. چرا که از یک سو همواره مهم ترین ابزار دشمنان جهت مقابله با امّت اسلام، اختلاف افکنی و سوء استفاده از حسّاسیت های دینی مردم است و از سوی دیگر؛ فرصت بی بدیل تجمیع و رهاسازی انرژی متراکم ملّت های مسلمان، جز با وحدت کلمه و تمرکز بر مشترکات، حاصل نمی شود. هرچند که متأسّفانه این مهم، همواره در درون جهان اسلام از یک سو مورد هجمه گروه های تندرو سلفی قرار گرفته و از سوی دیگر، از طرف جریان های متحجّر و مقدّس مآب شیعی، مورد انکار و هجو قرار می گیرد.
منابع تحقیق:
1. واعظ زاده، آیت الله شیخ محمّد، گفت و گو با روزنامه خراسان، موّرخ 89/11/24، صفحه اندیشه
2. پاک آیین، محسن، «ایران، مصر و اندیشه تقریب»، پایگاه اینترنتی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
3. شقاقی، دکتر فتحی، «شیعه و سنّی؛ غوغای ساختگی»، ترجمه استاد سیّد هادی خسروشاهی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389، ص 44، به نقل از “لماذا اغتیل حسن البنّا”، ص 32
4. همان
5. پایگاه اینترنتی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
6. همان
7. شقاقی، دکتر فتحی، «شیعه و سنّی؛ غوغای ساختگی»، ترجمه استاد سیّدهادی خسروشاهی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389، ص 49
8. همان، ص 50
9. همان، ص 39
10. پاک آیین، محسن، «ایران، مصر و اندیشه تقریب»، پایگاه اینترنتی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
11. «إخوان المسلمین و شیعه»، پایگاه اطّلاع رسانی استاد سیّدهادی خسروشاهی
12. شقاقی، دکتر فتحی، «شیعه و سنّی؛ غوغای ساختگی»، ترجمه استاد سیدهادی خسروشاهی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389، صص 20 و 21، به نقل از مجلّه “الدّعوه”، چاپ اتریش، شماره 73، مورّخ شعبان1403، صص 13 و 14.
13. زمانی، «همه چیز درباره الازهر مصر و شیخ جدید آن»، پایگاه اطّلاع رسانی حوزه
14. پایگاه اطّلاع رسانی استاد خسروشاهی
منبع مقاله:
دوماهنامه علمی فرهنگی خط شماره 6، مهر و آبان 91
/م