طلسمات

خانه » همه » مذهبی » علي (ع) از زبان پيامبر (ص) در منابع اهل سنّت

علي (ع) از زبان پيامبر (ص) در منابع اهل سنّت

علي (ع) از زبان پيامبر (ص) در منابع اهل سنّت

راستي درباره عظمت و فضائل و مقامات اميرمؤمنان علي(ع) سخن گفتن هرچند در ابتدا سهل مي‏نمايد ولي با مقداري فرورفتن در بحر فضائل بي‏شمار او انسان متوجه مي‏شود كه بيان فضائل سخت مشكل و دشوار است “كه عشق اول نمود آسان ولي افتاد مشكلها” زيبا گفته خليل بن احمد وقتي از او درباره فضائل علي(ع) پرسش شد: “كيف اصف رجلاً كتم اعاديه محاسنه و حسداً و احبّائه خوفاً و ما بين الكلمتين ملأالخائفين؛ (1) چگونه مي‏توانم مردي را توصيف كنم كه دشمنانش از روي حسادت و

50336c0b cd8c 493c b036 73d3781ba063 - علي (ع) از زبان پيامبر (ص) در منابع اهل سنّت
140275 - علي (ع) از زبان پيامبر (ص) در منابع اهل سنّت
علي (ع) از زبان پيامبر (ص) در منابع اهل سنّت

نويسنده:جواد حسينى
در مدح تو اي مظهر اضداد چه گوييم
بالاست مقام تو و گفتار قصير است
با اين كه تويي پادشه عالم هستي
كرباس تو را جامه و فرش تو حصير است
راستي درباره عظمت و فضائل و مقامات اميرمؤمنان علي(ع) سخن گفتن هرچند در ابتدا سهل مي‏نمايد ولي با مقداري فرورفتن در بحر فضائل بي‏شمار او انسان متوجه مي‏شود كه بيان فضائل سخت مشكل و دشوار است “كه عشق اول نمود آسان ولي افتاد مشكلها” زيبا گفته خليل بن احمد وقتي از او درباره فضائل علي(ع) پرسش شد: “كيف اصف رجلاً كتم اعاديه محاسنه و حسداً و احبّائه خوفاً و ما بين الكلمتين ملأالخائفين؛ (1) چگونه مي‏توانم مردي را توصيف كنم كه دشمنانش از روي حسادت و دوستانش از ترس(دشمنان) محاسن او را پنهان نمودند، در بين اين دو رفتار شرق و غرب عالم محامدش را فراگرفته است.
آنچه پيش رو داريد نگاهي است گذرا به فضائل و اوصاف اميرمؤمنان علي(ع) از زبان پيامبر اكرم(ص) در منابع اهل سنّت چرا كه:
خوشتر آن باشد كه وصف دلبران
گفته آيد در كتاب ديگران

علي را جز خدا و نبي(ص) نشناختند

راستي اين اعجوبه كيست كه همه در شناخت او در مانده‏اند، عدّه‏اي او را تا سر حدّ خدايي بالا برده‏اند، و عدّه‏اي حتي در بندگي او شك دارند كه:
در مسجد كوفه شهيدش كردند
گفتند مگر اهل نماز است علي؟!
و آن كه او را حقيقتاً شناخت خداي او و رسول خدايش بود.
پيامبر اعظم(ص) خطاب به علي(ع) فرمود: “يا علي ما عرف اللّه حق معرفته غيري و غيرك و ما عرفك حق معرفتك غير اللّه و غيري؛ (2) اي علي! خداوند متعال را نشناخت به حقيقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه كه حق شناخت توست، جز خدا و من. ”
و در جاي ديگر فرمود: “يا علي لايعرف اللّه تعالي الّا انا و انت و لايعرفني الّا اللّه و انت و لا يعرفك الّا اللّه و انا؛ (3) اي علي! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من. ”

فضائل بي‏شمار

كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست
كه‏تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم
پيامبري هم كه علي را شناخته اعتراف دارد كه فضائل او قابل شماره و احصي نيست.
ابن عباس مي‏گويد پيامبر اكرم(ص) فرمود: “لو انّ الفياض(4) اقلام و البحر مدادٌ و الجنّ حسّابٌ و الانس كتابٌ مااحصوا فضائل علي بن ابي طالبٍ؛ (5) اگر انبوه درختان (و باغها) قلم، و دريا مركب، و تمام جنّيان حسابگر، و تمام انسان‏ها نويسنده باشند قادر به شمارش فضائل علي بن ابي طالب نخواهند بود”
و در جاي ديگر پيامبر اعظم فرمود: “انّ اللّه تعالي جعل لاخي علي فضائل لاتحصي كثرة فمن ذكر فضيلةً من فضائله مقرّابها غفر اللّه له ما تقدّم من ذنبه و ماتأخّر؛ براستي خداوند براي برادرم علي(ع) فضائل بي‏شماري قرار داده است كه اگر كسي يكي از آن فضايل را از روي اعتقاد و اعتراف بيان نمايد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مي‏بخشد. و من كتب فضيلةً من فضائله لم تزل الملائكة تستغفرله ما بقي لتلك الكتابه رسم، و من استمع فضيلةً من فضائله كفّر اللّه له الذّنوب الّتي اكتسبها بالاستماع و من نظر الي كتابٍ من فضائله كفّر اللّه له الذّنوب الّتي اكتسبها بالنّظر، (6) اگر كسي يكي از فضائل آن حضرت را بنويسد، تا هنگامي كه آن نوشته باقي است، ملائكه براي او استغفار مي‏كنند و اگر كسي يكي از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهاني را كه از راه گوش انجام داده است مي‏بخشد، و اگر كسي به نوشته‏اي درباره فضائل علي(ع) نگاه كند، خداوند تمام گناهاني كه از راه چشم كرده است مي‏پوشاند و از آن در مي‏گذرد. ”
آنچه خوبان دارند تو تنها داري
علي نه تنها اوصاف خوبان عالم را داراست و “آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد” بلكه اوصاف تمامي پيامبران اولواالعزم را كه عصاره هستي هستند بجز پيامبر خاتم در او جمع آمده است.
بيهقي يكي از دانشمندان نامي اهل سنّت چنين روايت نموده كه پيامبر اكرم(ص) فرمود:
“من احبّ ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوحٍ(ع) في تقواه و ابراهيم في حلمه و الي موسي في عبادته فلينظر الي علي بن طالب عليه الصّلوة و السّلام؛ (7) هر كسي دوست دارد به علم و دانش آدم بنگرد و مقام تقوا و خودنگهداري نوح را(مشاهده نمايد) و بردباري ابراهيم(نظاره كند) و به عبادت موسي(ع) (پي ببرد) بايد به علي بن ابي طالب(ع) نظر بيندازد. ”
مناقب، روايت فوق را در دو مورد به اين صورت نقل نموده است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: “من اراد ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوح في مهمه و الي يحيي بن زكريا في زهده، و الي موسي بن عمران في بطشه، فلينظر الي علي بن ابي طالب عليه‏السلام؛ (8) هر كس مي‏خواهد دانش آدم را، فهم (ژرف) نوح را، و زهد يحيي را و قاطعيت موسي بن عمران را بنگرد، به علي بن ابي طالب نظر كند. ”

محبت و علاقه پيامبر(ص) به علي(ع)

هر كس جامع كمالات باشد محبوب دلها نيز هست، پيامبر اكرم(ص) كه خود محبوب عالميان و خوبان و پاكان است، عاشق شيداي علي است، چرا كه به تصريح آيه مباهله، علي جان پيامبر است “انفسنا” و جان هر كس شيرين و دوست داشتني است.
به همين جهت بارها پيامبر اكرم(ص) مي‏فرمود: “من احبّ علياً فقد احبّني…؛ (9) هر كس علي را دوست بدارد به من محبّت ورزيده است. ” و فرمود: “محبّك محبّي و مبغضك مبغضي؛ (10) دوستدار تو دوست من است، و دشمن تو دشمن من. ”
شخصي از پيامبر اكرم(ص) پرسيد: “يا رسول اللّه انّك تحبّ علياً؟ قال: او ماعلمت انّ علياً منّي و انا منه؛ (11) اي رسول خدا علي(ع) را دوست مي‏داري؟ فرمود: مگر نمي‏داني كه علي از من و من از اويم.”
آيا كسي جان شيرين و پاره تنش را دوست نمي‏دارد؟
مناقب با اسنادش از رسول خدا نقل مي‏كند كه آن حضرت فرمود: “انّ اللّه عزّ و جلّ امرني بحبّ اربعةٌ من اصحابي و اخبرني انّه يحبّهم. قلنا: يا رسول اللّه من هم؟ فلكنّا يحبّ ان يكون منهم، فقال: الا انّ علياً منهم ثم سكت، ثمّ قال: الا انّ علياً منهم ثمّ سكت؛ (12) براستي خداي عزيز و جليل مرا امر كرده است به دوستي چهارنفر از اصحاب، و خبر داد مرا كه خداوند(نيز) آنها را دوست مي‏دارد، گفتم: اي رسول خدا آنها كيستند؟ پس هر يكي از ماها دوست داريم جزو آنان باشيم. پس فرمود: آگاه باشيد علي از آنهاست، سپس سكوت كرد، دوباره فرمود: به راستي علي از آنهاست و سكوت كرد. ”
عايشه مي‏گويد: هنگامي كه رسول خدا(ص) به حالت احتضار درآمد فرمود: ادعوا الي حبيبي؛ محبوب مرا بخوانيد، من به سراغ ابي بكر رفتم و او را احضار نمودم. وقتي ابابكر بر پيغمبر داخل شد حضرت نظري به سوي او افكند سپس از او روي گردانيد و (براي مرتبه دوم) فرمود: “ادعوا الي حبيبي؛ محبوب مرا بخوانيد. آنگاه حفصه عمر را احضار كرد پيغمبر همان گونه كه از ابي‏بكر روي گردانيد از عمر نيز روي گرداند. عايشه گويد: من گفتم واي بر شما پيغمبر علي بن ابي طالب(ع) را مي‏خواند، سوگند به پروردگار جز علي را نمي‏خواهد. پس رفتند سراغ علي (ع)، وقتي كه پيغمبر علي را ديد، او را محكم به سينه چسبانيد آنگاه در گوش آن حضرت هزار حديث بيان فرمود كه هر حديثي راهگشاي هزار حديث بود. “(13)
از ابن عباس نقل شده است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: “علي منّي مثل رأسي من بدني؛ (14) علي نسبت به من مانند سر است نسبت به بدن. ”
صد البته كه محبّت‏هاي پيامبر اكرم(ص) به علي صرف محبّت عاطفي نيست بلكه بر اساس لياقت‏ها و كمالاتي است كه مولا علي(ع) دارا مي‏باشد كه به نمونه‏هايي از كمالات و فضائل آن حضرت، از زبان خود پيامبر اكرم(ص) اشاره مي‏شود.

علم علي(ع)

علم و دانش علي اكتسابي نيست تا استاد برتر از خود و شاگردان و هم دوره‏هايي همسان خود داشته باشد، بلكه علم او “لدني” است و و ريشه در علم الهي و آسماني دارد، به اين جهت علم او برهمه انسان‏هاي معمولي و غير مرتبط با وحي آسماني برتري و امتياز دارد، و به همين جهت است كه حتي در منابع اهل سنّت نيز از او به عنوان “اعلم النّاس” ياد شده است كه به نمونه‏هايي اشاره مي‏شود:
1ـ پيامبر اكرم(ص) فرمود: “اعلم امّتي من بعدي علي بن ابي طالب عليه السّلام؛ (15) داناترين امّت من بعد از من علي بن ابي‏طالب(ع) است. ”
2ـ عبداللّه بن مسعود مي‏گويد، پيامبر اكرم(ص) فرمود: “قُسّمت الحكمة علي عشرة اجزاءٍ فاعطي علي تسعة و النّاس جزءً واحداً؛ (16) حكمت (و دانش) به ده جزء تقسيم شده است و به علي نه قسمت آن و به (مابقي مردم) يكدهم داده شده است. ”
تمامي علوم بشري و پيشرفت‏هاي آن جزء همان يكدهم است، و علم علي(ع) نه برابر دانش تمامي بشريت است. و راز آن هم اين است كه ريشه در مهبط وحي الهي يعني پيغمبر اكرم(ص) دارد، كه خود فرمود: “انا مدينة العلم و علي بابها، فمن ارادالعلم فيأت الباب؛ (17) من شهر علم (الهي و وحياني) هستم و علي دَرِ آن است پس هر كس اراده دانش دارد بايد از درب (شهر) وارد شود”.
3ـ عايشه درباره علي(ع) مي‏گويد: “هو اعلم النّاس بالسّنة؛ (18) او داناترين مردم نسبت به سنّت (پيامبر اكرم(ص)) مي‏باشد. ”
اي كاش خود عائشه به اين حديث عمل مي‏كرد، و به توصيه‏هاي اميرمؤمنان(ع) توجّه مي‏كرد و جنگ جمل را به وجود نمي‏آورد. ”
4ـ پيامبر اكرم(ص) بعد از تزويج فاطمه به علي(ع) به دختر خود فرمود: “زوّجتك خير اهلي، اعلمهم علماً و افضلهم حلماً و اوّلهم سلماً؛ (19) تو را به تزويج بهترين بستگانم و اهلم درآوردم، كه از نظر دانش داناترين، و از نظر حلم و بردباري برترين، و از نظر اسلام اوّلين مي‏باشد. ”

عبادت علي(ع)

عبادت و بندگي مولا امير مؤمنان علي(ع) شهره جهان است، و مركز ثقل مقامات و منزلت‏هاي علي(ع) در كنار علم خدادادي همان عبادت‏ها و نمازها و ناله‏ها و نيازهاي شبانه اوست، اين مسئله تا آنجا اهميت دارد كه خداوند به ملائكه مباهات و فخرفروشي بوسيله عبادت‏هاي اميرمؤمنان مي‏كند.
پيامبر اكرم(ص) مي‏فرمايد: صبحگاهي جبرئيل با شادي و حالت بشارت بر من وارد شد. گفتم حبيب من چه شده تو را خوشحال و بشارت رسان مي‏بينم؟ پس گفت: اي محمد!(ص) چگونه خوشحال نباشم و حال آن كه چشمم بخاطر اكرامي كه خداوند نسبت به برادرت و جانشينت و امام امتت علي بن ابي طالب روا داشته، روشن شده است، پس پيامبر اكرم(ص) فرمود: چگونه خداوند برادرم و امام امتم را گرامي داشته است؟
“قال: باهي بعبادته البارحة ملائكته و حملة عرشه و قال: ملائكتي انظروا الي حجّتي في ارضي علي عبادي بعد نبيي، فقد عفر خدّه في التّراب تواضعاً لعظمتي، اشهدكم انّه امام خلقي و مولي بريتي؛ (20) گفت: خداوند با عبادت ديشب علي بر ملائكه و حاملان عرش مباهات نموده است. و فرموده است: ملائكه من نگاه كنيد به حجّتم بر برندگانم در زمين بعد از پيغمبرم، براستي صورت و گونه‏اش بر خاك نهاده است بخاطر تواضع در مقابل عظمت من، شما را شاهد مي‏گيرم كه او (علي) پيشواي مخلوقم، و سرپرست مردمان من مي‏باشد. ”
در منابع شيعه آن قدر از عبادت اميرمؤمنان(ع) سخن به ميان آمده كه نياز به يك كتاب دارد، خالي از لطف نيست كه به ترجمه يك روايت اشاره كنيم:
ضراربن ضمره در حضور معاويه درباره علي(ع) چنين گفت: “پس خدا را شاهد مي‏گيرم كه او را در بعض جايگاهش ديدم. در وقتي كه شب پرده‏هاي تاريكي‏اش را انداخته بود و ستارگان ظاهر شده بودند، در حالي كه در محرابش ايستاده بود و محاسن خود را بر دست گرفته و مانند انسان مار گزيده به خود مي‏پيچيد و چون انسان غمديده گريه مي‏كرد… (گويا هنوز آواز او را در گوش جان دارم كه مي‏فرمود:) آه آه از كمي توشه، طولاني بودن سفر، وحشت راه و بزرگ بودن جايگاه ورود. ”
پس آنگاه اشك معاويه جاري شدو با آستينش آن را پاك كرد و ديگران هم اشك ريختند سپس معاويه گفت، آري ابوالحسن چنين بود… “(21)
نيمه شب زمزمه‏اي هست بلند
كه مرا مي‏گسلد بند از بند
هست جانسوزتر از ناله ني
كرده صد ناله به يك زمزمه طي
چه روان بخش صدايي دارد
سوز عشق است و نوايي دارد
بس كه با شور و نوا دمساز است
به سماوات طنين انداز است
آسمان‏ها همه با آن عظمت
رفته زين حال فرو در حيرت
دشت و صحرا همه در بهت و سكوت
كه بلند است نواي ملكوت
اين نواي ابديت ازليست
شايد آهنگ مناجات علي است
نيمه شب خلوت و رازي دارد
با خدا راز و نيازي دارد(22)

امامت علي(ع)

آن علم بي پايان و آن عبادت بي مثال زمينه لياقت امامت و پيشوايي او را فراهم نموده است. رواياتي كه بر امامت بلافصل آن مولا در منابع اهل سنّت وجود دارد بيش از آن است كه منعكس گردد و از طرفي حديث معروف ثقلين، حديث منزلت، حديث يوم الدّار، حديث غدير و امثال آن كه معروفند و متواترند بارها مطرح شده و در منابع فراواني آمده است. آنچه در اين جا بدان اشاره مي‏كنيم برخي رواياتي است كه دلالت صريحتري دارند و كمتر در گفته‏ها به آن‏ها اشاره شده است:
1ـ پيامبر اكرم(ص) به علي(ع) فرمود: انگشتر به دست راست كن تا از مقرّبين باشي، عرض كرد يا رسول اللّه ؟ چه انگشتري بر دست كنم. فرمود: عقيق سرخ پس براستي آن كوه و سنگي است كه به وحدانيت خدا اقرار كرده است: “ولي بالنّبوّة ولك بالوصية ولولدك بالامامة…؛ (23) و به نبوت من و جانشيني (بلافصل) تو و امامت (يازده نفر) فرزندانت اقرار نموده است. ”
2ـ از ابن بريده… نقل شده است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: “لكلّ نبي وصي و وارث و انّ علياً وصييي و وارثي؛ (24) براي هر پيغمبري جانشين و وارثي است، و براستي علي جانشين و وارث من است. ”
3ـ در روايت مربوط به عبادت آن حضرت اين جمله را داشتيم كه خداوند به ملائكه‏اش فرمود: “اشهدكم انّه امام خلقي
و مولي بريتي؛ (25) شما را شاهد مي‏گيرم كه او (علي) امام مخلوقم و سرپرست آفريده‏هاي من است. ”
4ـ عمروبن ميمون از ابن عباس نقل نموده كه رسول خدا(ص) به علي(ع) فرمود: “انت ولي كلّ مؤمنٍ بعدي؛ (26) يا علي! تو بعد از من رهبر و سرپرست تمام مؤمنين هستي. ”
در اين حديث با توجّه به كلمه “بعدي” معناي ولي صراحت در رهبري و امامت دارد، و معني ندارد كه پيامبر بفرمايد تو محبوب مؤمنان بعد از من هستي.
راستي بايد گفت پيامبر اكرم(ص) در معرّفي علي(ع) و بيان منزلت‏ها و مقامات اميرمؤمنان (ع) هرگز كوتاهي نكرد و با شيوه‏هاي مختلف محوريت و رهبريت او را به جامعه معرّفي نمود، گاه دست او را بالا برد و فرمود: “اين علي مولا و رهبر مردم است” و گاه مي‏فرمود: “علي مع القرآن و القرآن مع علي لن يفترقا…؛ (27) علي با قرآن است و قرآن با علي(ع) است و هرگز آن دو از هم جدا نمي‏شوند. ”
و گاه او را محور حق معرّفي نمود، در حديث متواتر اين جمله آمده است كه پيغمبر اكرم(ص) فرمود: “علي مع الحقّ و الحقّ مع علي و لن يفترقا حتي يردا علي الحوض يوم القيامة؛ (28) علي با حق است و حق با علي است و هرگز آن دو از هم جدا نمي‏شوند تا در روز قيامت در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. ”
در روايت ديگر فرمود: “سيكون من بعدي فتنة، فاذا كان ذلك، فالزموا علي بن ابي طالب، فانّه الفاروق بين الحقّ و الباطل؛ (29) بزودي بعد از من فتنه(ها) پيدا مي‏شود، پس همراه علي بن ابي طالب باشيد، زيرا او(معيار) جدا كننده بين حق و باطل است.”
و فرمود: “كسي كه از علي جدا شود از من جدا شده، و كسي كه از من جدا شود از خدا فاصله گرفته است. “(30)

قرآن در شأن علي(ع)

آيات فراواني را علماي اهل سنّت و مفسرين آنها در شأن امام علي(ع) تفسير كرده‏اند و در تأييد آن رواياتي را از پيغمبر اكرم(ص) آورده‏اند به طوري كه برخي از آنها مانند ابن حجر، خطيب بغدادي، سيوطي، گنجي شافعي، ابن عساكر، شيخ سليمان قندوزي و… از ابن عباس نقل كرده‏اند كه گفت: “نزلت في علي ثلاث مأئة آيه؛ (31) سيصد آيه در شأن علي(ع) نازل شده است. ”
و همين ابن عباس از پيامبر اكرم(ص) نقل نموده كه آن حضرت فرمود: “ما انزل آية فيها “يا ايها الذين آمنوا” و علي رأسها و اميرها؛ و آيه‏اي كه در آن “يا ايها الذين آمنوا” آمده، نازل نكرده است خداوند مگر آن كه علي در رأس آن قرار دارد. “(32) يعني تمامي اين آيات در ابتدا و قبل از همه در شأن علي و مربوط به آن حضرت است.

اطاعت از علي(ع)

وقتي علي(ع) امام و پيشواي مردم است و محبوب پيغمبر، و داراي علم لدنّي و الهي، و در اوج طاعت و بندگي قرار دارد، و معيار حق و باطل و ثقل جدا نشدني از قرآن بحساب مي‏آيد بر مردم است كه از او و هر كس را كه او تعيين نموده است اطاعت كنند، و اين اطاعت لازم و ضروري است پيامبر عظيم الشأن درباره اطاعت و پيروي از اميرمؤمنان تعبيرات فوق العاده ارزشمندي دارد كه به نمونه‏هايي اشاره مي‏شود:
1ـ سلمان با سندش به فاطمه زهرا(س) نقل مي‏كند كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: “عليكم بعلي بن ابي طالب عليه السّلام فانّه مولاكم فاحبّوه، و كبيركم فاتّبعوه، و عالمكم فاكرموه، و قائدكم الي الجنّة(فعزّزوه) و اذا دعاكم فاجيبوه و اذا امركم فاطيعوه، احبّوه بحبّي و اكرموه بكرامتي، ماقلت لكم في علي الّا ما امرني به ربّي جلّت عظمته؛ (33) بر شما باد به (همراهي) علي بن ابي طالب عليه السلام، براستي او مولا و سرپرست شماست پس او را دوست بداريد، و بزرگ شماست پس از او پيروي كنيد و دانشمند شماست پس از او اكرام كنيد و پيشواي شما به سوي بهشت است پس او را عزيز داريد، هرگاه شما را (به كاري) دعوت كند اجابت كنيد، و اگر دستور داد اطاعت كنيد، بخاطر دوستي من او را دوست بداريد و به خاطر بزرگي من او را بزرگ شماريد. (بدانيد) من چيزي درباره علي به شما نگفتم جز آنچه خداي بزرگ عظمت به آن امر كرده است. ”
حديث آن قدر گويا و روشن است كه نيازي به هيچ توضيحي ندارد، و بالصراحة مي‏گويد آنچه درباره علي(ع) سفارش شده، تماماً اوامري است كه از سوي خداوند متعال صادر شده است راستي اگر جامعه اسلامي فقط به همين حديث عمل مي‏كردند، اين همه دچار انحراف و اختلاف و انشعاب نمي‏شدند.
2ـ پيامبراكرم(ص) به عمّار فرمود: “يا عمّار! ان رأيت علياً قدسلك وادياً و سلك النّاس وادياً غيره فاسلك مع علي ودع النّاس انّه لن بدلك علي ردي و لن يخرجك من الهدي؛ (34) اي عمّار! اگر ديدي علي به راهي مي‏رود، و مردم به راهي غير از او، تو با علي حركت كن، و مردم (ديگر) را رها كن، زيرا علي (فقط بر حق هدايت مي‏كند و) بر بدي و پستي راهنمايي نمي‏كند و از هدايت خارج نمي‏سازد. ”
و با تأسف بايد گفت اكثريت مردم به هر راهي رفتند و سرشان به سنگ خورد، جز راه علي را. و فقط گروه قليلي در طول تاريخ با علي و راه علي و اهداف و آرمان‏هاي علي ماندند.

محبّت به علي(ع)

يقيناً اطاعت و پيروي بدون محبت و عشق يا ممكن نيست و يا بسيار سخت و طاقت فرساست.
آنچه اطاعت و پيروي صددرصد از يك امام و پيشوا را شيرين و سهل و راحت مي‏سازد محبّت به آن رهبر است. علي(ع) از رهبراني است كه در طول تاريخ محبوب بوده است، درباره محبّت به آن حضرت آن قدر روايات فراواني وجود دارد كه يك كتاب قطور خواهد شد، آنچه به عنوان حسن ختام بيان مي‏شود برخي روايات است از منابع اهل سنّت:
1ـ پيامبراكرم(ص) فرمود: “عنوان صحيفة المؤمن حبّ علي بن ابيطالب(ع)؛ سرلوحه و تيتر نامه كردار مؤمنين دوستي علي بن ابي طالب است. هر كس دوست مي‏دارد زندگيش همانند من(خداپسندانه) باشد و مردنش همانند من و جايگاهش در بهشتي باشد كه پروردگارم درختان آن را كاشته بايد “دوستدار علي” باشد و دوستان علي را نيز دوست بدارند، و به پيشوايان پس از من (از فرزندان علي) اقتدا نمايند زيرا آنان عترت و ذريه و فرزندان من هستند و از گِل من به وجود آمده‏اند، و از طرف خدا رزق و علم داده شده‏اند، واي بر تكذيب كنندگان فضل آنها از امّت من، آناني كه صِله من با آنها را قطع مي‏كنند، و خداوند شفاعتم را به آنها نرساند. “(35)
2ـ جابر از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده است كه پيامبر فرمود: “جبرئيل از طرف خداي عزيز و جليل ورقه سبزي از ياس را آورد كه بر روي آن (با رنگ) سفيد نوشته بود: “اني افترضت محبّة علي بن ابي طالب علي خلقي عامةً، فبلّغهم ذلك عنّي؛ (36) براستي من محبت علي را بر همه مردم واجب كردم و اين را از طرف من (به همه) برسان. “(37)
3ـ ابوبرزه مي‏گويد: پيامبر اكرم در حالي كه ما نشسته بوديم فرمود: روز قيامت از چهار چيز پرسش مي‏شود قبل از آن كه كسي قدم از قدم بر دارد: 1ـ از عُمر كه كجا فاني نموده 2ـ از بدنش كه كجا كهنه كرده 3ـ و از مالش كه از كجا آمده و كجا مصرف شده است 4ـ و عن حبّنا اهل البيت؛ و از دوستي ما اهل بيت پرسش مي‏شود. فقال له عُمَرُ: فما آية حبّكم من بعدكم؟ قال: فوضع يده علي رأس علي ـ و هو الي جانبه ـ و قال ان حبّي من بعدي حبّ هذا؛ پس عمر به حضرت عرض كرد: نشانه محبّت به شما بعد از شما چيست؟ راوي مي‏گويد: پيامبر دست خود را بر سر علي ـ در حالي كه در كنارش نشسته بود ـ قرار داد و فرمود: براستي محبّت به من بعد از (مرگ) من محبّت به اين (علي) است. “(38)
4ـ مناقب با اسنادش از پيامبر اكرم(ص) نقل نموده كه آن حضرت فرمود: “يا علي! هرگاه بنده‏اي خداي عزيز و جليل را بندگي كند همانند آن مقداري كه نوح در ميان قومش ماند(بيش از هزار سال) و برايش به اندازه كوه احد طلا باشد و آن را در راه خدا ببخشد، پس آن را در راه خدا انفاق كند و عمرش به قدري طولاني شود تا هزار مرتبه با پاي پياده به حج مشرّف شود سپس در ميان (كوه) صفا و مروه مظلومانه شهيد گردد، ولي محبّت و ولايت تو را نداشته باشد، اي علي! بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد و داخل بهشت نخواهد شد. “(39)
و راستي با اين نمونه‏ها و صدها امثال آن درباره محبّت علي(ع) باز كسي مي‏تواند دشمن علي باشد جز كساني كه پيامبر اكرم(ص) آنها را اين گونه معرّفي نمود: “فانّه لايبغضك من العرب الّادعي ولامن الانصار الّا يهودي و لا من ساير النّاس الّا شقي؛ (اي علي!) براستي تو را دشمن نمي‏دارد از عرب مگر كسي كه زنازاده باشد و نه از انصار مگر كسي كه يهودي باشد، ونه از ساير مردم مگر كسي كه شقي باشد. ”

پي نوشتها:

1- روضةالمتقين، ج 13، ص 265.
2- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 268.
3- محمد تقي مجلسي، روضةالمتقين، ج 13، ص 273.
4- در نقل بحارالانوار دارد، «الرّياض = با همه درختان» ر ک بحارالانوار، ج 28، ص 197 و بحار ج 35، ص 8 – 9.
5- المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمي، قم، جامعه مدرسين، چاپ چهارم، ص 32، ابن شاذان، مأة منقبه، قم مدرسةالامام المهدي(ع)، ص 177، حديث 99، اين حديث را منابع متعدد اهل سنت مانند، عسقلاني، لسان الميزان، ج 5، ص 62، ذهبي، ميزان الاعتدال، ص 467و…نقل نموده است. 6- المناقب، همان ص 32، حديث 2؛ فرائد السمطين، ج 1، ص 19، ينابيع المودة، قندوزي باب 56، مناقب السبعون، حديث 70.
7- به نقل از شيخ طوسي، امالي، قم، دارالثقافه، 1416، ص 416، مجلس 14، ديلمي، ارشادالقلوب، انتشارات شريف رضي، 1412 ه.ق، ج 2، ص 363؛ علامه حلّي، شرح تجريد الاعتقاد، جامعه مدرسين قم، ص 221.
8- المناقب همان، ص 83، حديث 70، و ص 311، حديث 309.
9- کنزالعمّال، متقي هندي، بيروت، مؤسسة الرساله، ج 11، ص 622، حديث 33024.
10- همان، روايت 33023.
11- المناقب، همان، ص 64.
12- همان، ص 69، حديث 42.
13- خصال صدوق، جامعه مدرسين، ج 2، ص 651.
14- المناقب، همان، ص 144، روايت 167.
15- همان، ص 82، روايت 67، فرائد السمطين، جويني، ج 1، ص 97، کفاية الطالب، الکرخي ص 332.
16- همان، ص 82، روايت 68 ؛ و حلية الاولياء، ابي نعيم، ج 1، ص 64.
17- المناقب، همان، ص 91، روايت 84، انساب الاشراف، ج 2، ص 124.
18- کنزالعمّال، همان، ج 11، ص 605، حديث 32926.
19- المناقب، همان، ص 319، حديث 322.
20- بحارالانوار، داراحياء التراث العربي، ج 41، ص 21 ذيل روايت 28.
21- اشک شفق، ص 182.
22- المناقب، ص 326، ح 335.
23- همان، ص 85، روايت 84.
24- همان، ص 319، حديث 322.
25- ابن کثير دمشقي، البداية و النهاية، بيروت، مکتبةالمعارف، ج 7، ص‏346.
26- المستدرک علي الصحيحين، حاکم نيشابوري، بيروت، دارالمعرفه، ج 3، ص 124، ينابيع المودة، سليمان قندوزي، باب 20، ص 103، تاريخ الخلفاء سيوطي، باب فضائل علي(ع)، ص‏173.
27- المستدرک للحاکم همان، ج 3، ص 124، حديث 61، فرائد السمطين، همان، ج 1، ص 439، ينابيع المودة، همان، باب 20، ص 104، هيثمي، مجمع الزوائد، ج 9، ص 135.
28- المناقب، همان، ص 105، روايت 108.
29- همان، ص 105، روايت 109.
30- خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج 6، ص 221، شماره 3275؛ ينابيع المودة، همان، باب 42، ص 148؛ تاريخ دمشق، ابن عساکر، ج 2، ص 431.
31- المناقب، همان، ص 267، ح 249.
32- المناقب، همان، ص 316، حديث 316؛ فرائد السمطين، ج 1، ص 78.
33- کنزالعمال، همان، ج 11، ص 614، روايت 32971.
34- تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، ج 4، ص 410، و ابونعيم، حلية الاولياء، ج 1، ص 86.
35- المناقب، همان، ص 66، روايت 37.
36- همان، ص 77، روايت 59.
37- المناقب، ص 67، روايت 40؛ خوارزمي مقتل الحسين، ج 1، ص 69، ينابيع الموده، همان ص 252؛ و ج 2، ص 76 ؛ لسان الميزان، ج 5، ص 219 ؛ مودة القربي، شافعي همداني، چاپ لاهور؛ ص 64 ؛ مناقب ابن مردويه، ص 73.
38- المناقب، خوارزمي، همان، ص 323، روايت 330.

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد