نخستين نشانه هاي موجود از دين، گرايش به پرستش طبيعت است. در اين گرايش به منظور رام كردن نيرو هاي طبيعت بايد از آن نيروها تجليل كرد و از آنها درخواست لطف و احسان داشت. اديان ابتدائي با آنكه در مناطق مختلف جهان پراكنده بودند و نمي توان ميان آنها هيچ نوع ارتباطي تصور كرد، ولي شگفت است كه آن اديان باورهايي مشابه يكديگر دارند كه از نظر مفاهيم خيلي به هم نزديك مي باشند كه در اين نوشته به برخي از آنها اشاره مي شود:
1. تابو: در ضمير انسان ابتدائي يك دغدغه خاطر و يك انديشه و علاقه به نيروئي ناپيدا مكنون بوده است و او در داخل اشياء خاصي به وجود يك قدرت اعتقاد داشته است. محرمات مخصوص هر دين را در اصطلاح «تابو» مي گويند.[1]2. توتم: ايمان و احترام خاص به بعضي نباتات، حيوانات و موجودات زنده يكي ديگر از انديشه هاي بدوي انسان عصر حجر است. هر قبيله و عشيره در اعصار قبل از تاريخ نسبت به آن نبات و حيوان حرمتي قائل مي شدند و اين عقيده كه از آن به عنوان توتم[2] ياد مي شود، هنوز هم در برخي نقاط دنيا كمابيش موجود است.
3. اشياء مقدس: در نزد اقوام و اديان گذشته برخي اشياء را چنان اعتباري مي دادند كه براي آنها يك قوة فوق طبيعي قائل مي شدند و آن را داري قدرت احياء و اعدام مي دانستند و اين گونه اشياء در عقيده انسان ابتدائي منشأ خير و بركت يا مصدر شر و بدي مي باشد.[3]4. اعتقاد به مانا: يك نيروي روحاني غيبي است كه اعتقاد به آن در نزد اقوام بدوي عموميت دارد، ولي در هر ناحيه و اقليم رسوم و آداب و واكنش هاي خاصي نسبت به آن معمول مي شد و به آن شيء تبرك مي جستند كه از آن به عنوان مانا ياد مي كنند.[4]5. سحر و جادو: در اديان ابتدائي جادو و سحر عبارت است از مراسمي براي دلجويي و مدد خواهي از نيروهاي طبيعت. اين گونه مراسم معمولاً توسط فردي كه رياضت هاي زياد مي كشيد و رهبر مي شد اجرا مي گشت و معمولاً به جادوگران شَمَن مي گفتند.[5]6. خدا و خدايان: به زعم برخي اديان، خدايان در تاريخ براي انسان جلوه گر شده اند و بت ها، نمادي از آنها مي باشند.
7. قرباني: ميان اقوام جهان قرباني براي فرو نشاندن خشم خدايان گونه هاي مختلف داشته از ريختن جرعه اي آب يا شراب تا اهداي گياهان و محصولات، ذبح حيوانات و كودكان و بزرگسالان و به آتش افكندن كودكان را شامل ميشد.[6]8. احترام به اموات يا پرستش اجداد: ترس از مرگ، خرافاتي را در جوامع ابتدائي پديد آورد و آن اقوام دربارة ارتباط مردگان با زندگان عقايدي داشتند و اين ترس اندك اندك به احترام مردگان و سرانجام به نياكان پرستي تبديل شد و در دوره هاي مختلف در سراسر جهان وجود داشته است و هم اكنون نيز مظاهري از آن در برخي سرزمين ها مثل ژاپن به چشم مي خورد.[7]از مشتركات ديگر در اديان بدوي اين است كه آنها در شخصيت و فرديت خود به قدري وابسته به جامعه و قبيله خود بوده اند كه نمي توان گفت هر يك از افراد، استقلال عقيدتي داشته است، بلكه مردم تابع اخبار و روايات و عادات و رسوم قبيله خود بوده و اغلب به رسوم خود پايبند و متعبد به عقايد خود هستند و در برابر هر گونه تغيير و تبديلي شديداً مقاومت مي كردند و همچنين اين رسوم و عقايد مردمان بدوي به مناسبت نيازمندي هاي نيروي جسماني و رواني آنها پديدار مي گشت.[8]اعتقاد به اساطير و پرستش طبيعت و روح و همچنين آداب تطهير و تصفيه در نزد اقوام ابتدائي از آئينهاي آنها به شمار مي آمد.[9]بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه عناصري چون خداوند و خدايان، پرستش نياكان، جادو و سحر، قرباني كردن و اعتقاد به توتم، تابو و مانا و اشياء مقدس، تطهير و تصفيه، پرستش طبيعت و روح و اعتقاد به اساطير از عناصر مشترك در اديان بدوي مي باشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اديان جهان باستان، يوسف اباذري.
2. اسطوره قرباني، علي اصغر مصطفوي.
پي نوشت ها:
[1] . حكمت، علي اصغر، تاريخ اديان، تهران، بدون نام انتشارات، چاپ پنجم،1371، ص29.
[2] . همان، ص 35.
[3] . جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هفتم، 1374، ص13.
[4] . همان، ص14.
[5] . توفيقي، حسين، آشنائي با اديان بزرگ، تهران، انتشارات سمت، چاپ هفتم، 1384، ص11.
[6] . همان، ص 12.
[7] . تاريخ جامع اديان، ص18.
[8] . رضائي، عبد العظيم، تاريخ اديان جهان، تهران، انتشارات علمي، چاپ دوم،1380، ج 1، ص 47.
[9] . تاريخ جامع اديان، ص 19.