عوامل توفیق و سلب توفیق عبادت (2)
عبادت یک نوع فعالیت است که ممکن است، بدنی و ظاهری باشد مانند: نماز، حج، صدقه و … و ممکن است قلبی و درونی باشد مثل تفکر، توکل، یاد خدا و … و در هر حال، نیت رکن اصلی
عوامل توفیق و سلب توفیق عبادت (2)
نویسنده : سید حسین مرتضوی
مقدمه
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ »
« ای آدم زادگان، آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید، زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست و مرا پرستش کنید که این راه مستقیم است».
عبادت یک نوع فعالیت است که ممکن است، بدنی و ظاهری باشد مانند: نماز، حج، صدقه و … و ممکن است قلبی و درونی باشد مثل تفکر، توکل، یاد خدا و … و در هر حال، نیت رکن اصلی عبادت محسوب میشود؛ حضرت علی علیه السلام، میفرمایند: « النیۀ اساس العمل»(1) یعنی نیت پایه و اساس عمل است و از طرفی گفتار و کردار و نیت صحیح نیست مگر مطابق با سنت؛ از این جهت آگاهی نسبت به عمل و شرایط آن برای درست انجام دادن آن لازم است و عبادت در عمل نقش خود را دارد و هیچوقت نیت به تنهایی نمیتواند انسان را از فعل عبادت بینیاز کند.
بنابراین سخن برخی صوفیان، مبنی براینکه عبادت در مرحلۀ «فنا و وصال» از انسان ساقط میشود، یک سخن پوچ و انحرافی است.
و اما عبادت گسترههای وسیعی دارد که میتوان آن را در سه محور بررسی کرد:
1. گسترۀ فردی: هر شخصی با هر حیثیتی، در هر سن و شغلی، میتواند به عبادت خدا بپردازد و از این جهت محدودیتی برای وی نیست. و حالات و صفات گوناگون از فقر، غنا، سفر، حضر، سلامتی، بیماری، و … نیز مانع عبادت نیست.
2. گسترۀ عملی: هر کاری در صورتیکه انگیزۀ الهی داشته باشد، میتواند، مصداق عبادت باشد و از این لحاظ، عبادت به عبادت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و … تقسیم میشود.
3. گسترۀ زمانی و مکانی: در هر زمان و مکانی میشود، خدا را عبادت کرد و هر زمان و مکانی، طرف عبادت متناسب با آن است.(2)
بنابراین هیچگاه باب رحمت و تکامل بر انسان بسته نیست و همواره راه صعود از طریق عبادت باز است و انسان میتواند تمام زندگانی خود را در خط عبودیت قرار دهد و هیچ لحظهای از فضای نورانی عبادت خارج نگردد.
اهمیت و ضرورت عبادت :
برای رسیدن به اهمیت و ضرورت موضوع بهتر است، جایگاه عبادت را در آیات و روایات بررسی اجمالی کنیم.
1- هدف خلقت :
در اهمیت عبادت همین بس که درقرآن کریم، هدف از آفرینش انسان و بعثت انبیاء ، عبودیت و بندگی پروردگار ذکر شده. « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ»(3) یعنی جن و انس را نیافریدیم جز برای عبادت. عبادت خدا، امری است که بدون آن بشر به کمال واقعی خود نمیرسد و پلههای سعادت را طی نخواهد کرد. در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) در تفسیر آیه آمده است.
« خلقهم لیأمرهم بالعبادۀ»(4) یعنی خداوند متعال آنها را آفرید تا به آنها دستور به عبادت بدهند.
2- بهترین وسیله تقرب به خدا
علی (علیه السلام) میفرمایند:« ما تقرب متقربٍ بمثل عبادۀ الله»(5) یعنی هیچ چیز مانند عبادت، انسان را به خدا نزدیک نمیکند.
آری، عبدالله بودن مقدمه عندالله شدن است که در اثر عبودیت کامل نقطه عبدالله ترقی کرده و بالا میرود و عندالله میشود و شاید سرّ مقدّم شدن کلمۀ عبده بررسوله در تشهد نماز همین باشد زیرا اگر پیامبر «صلی الله علیه و آله» عبودیت مطلقه نداشتند، هرگز به رسالت نمیرسیدند، همانطور که قرآن کریم در عروج آن حضرت به همین مقام عبودیت آن بزرگوار اشاره کرده و میفرماید:« سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی … »(6) یعنی «پاک و منزه است خدایی که شبی، بندۀ خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر داد…» که میرساند ؛ عبودیت مطلقۀ حضرت، سبب سیر ایشان به عالم ملکوت بوده است.(7)
3- رستگاری
حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: «اذا احب الله عبداً الهمه حسن العبادۀ»(8) یعنی وقتی خدا بندهای را دوست دارد به او خوب عبادت کردن را میآموزد.
فلسفۀ عبادت :
آنچنان که بعضی پنداشتهاند، هدف از عبادت، برطرف کردن نیازهای خداوند نیست، زیرا او وجودی نامحدود و نامتناهی و پیراسته از هرگونه نقص و نیاز است و احتیاج به پرستش ما ندارد.
حضرت علی (علیه السلام) در نهجالبلاغه میفرمایند: « فإنّ الله خلق الخلق حین خلقهم غنیاً عن طاعتهم آمناً من معصیتهم»(9) یعنی خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بینیاز و از معصیت و نافرمانی آنها در امان بود.
و اما اینکه چرا انسان باید خدا را عبادت کند و اصلاً فلسفۀ عبادت چیست را باید در حقیقت انسان و ساختار وجودی او جستوجو کرد، یعنی ویژگی حامل روح الاهی بودن انسان که به او شخصیت ممتاز و خاص بخشیده و او راسرشار از استعدادهای توحیدی و معنوی کرده است. عبادت و پرستش برای انسان به مقتضای ساختار وجودیش کمال است و عامل به فعلیت رسیدن استعدادهای شگرف معنوی اوست. حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: «الذکر نورٌ و رشدٌ» (10) یعنی یاد خدا، نور و رشد است. از این رو تکامل، همه جانبه انسان بدون عبادت هرگز تحقق پیدا نمیکند.
شاید بتوان گفت؛ عبادت مثل سوختی است که انسان باک خودش را با آن پرمیکند تا در طول روز و در زندگی سوخت لازم رابرای اطاعت از فرمان الهی و دوری از معصیت داشته باشد و در نتیجه به کمال حقیقی خودش که همان هدف خلقت اوست، برسد.
عوامل سلب توفیق
1- گناه :
«عمدهترین عامل بازدارنده، عبادت هوای نفس است که در این زمینه، نقش کلیدی دارد.
«بل إتبع الذین ظلموا أهواءهم بغیرعلم فمن یهدی من أضلّ الله و مالهم من ناصرین»(11)
آری، مردم ستمکار هوای نفس خود را از جهل و نادانی پیروی کردند و آن را که خدا گمراه کرد که میتواند هدایت کند؟ و آن گمراهان ستمکار را هیچ یارویاوری نخواهد بود.
« و آنها که از هواهای خود پیروی کنند، خداوند رهایشان سازد) و مسلم است کسانی را که خدا رهایشان سازد و به خویشتن واگذار کند، برای آنها هیچ یار و یاوری نخواهد بود. آنها به تاریکی هوا و هوس روی آوردهاند، طبیعی است که خداوند، توفیقش را از آنها سلب میکند و در ظلمتها رهایشان میسازد و هیچ یار و یاوری برای آنها باقی نمیماند»(12) (خدا چنین کسی را فرو خواهد گذاشت) یعنی به سبب خذلان منع لطف و توفیق گمراه خواهد شد»(13)
«کلاً بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون»(14) (چنین نیست بلکه ظلمت ظلم و بدکاریهایشان و بردلهای تیرۀ آنها غلبه کرده است.)
هرآنچه انسان کسب میکند، یعنی عمل میکند، برقلب او اثر میگذارد، اگر قلب بر اثر اعمال گناه، تیرهگشت، دیگر میلی به عبادت نخواهد داشت.
آیات بسیار دیگری با همین مضامین وجود دارد که به دلیل اختصار از آنها خواهیم گذشت و اما معصومین (علیهم السلام) نیز این معنا را در کلام خود به ما رساندهاند که بعضی از آنها را ذکر مینمائیم: امام صادق (علیه السلام): « در گناه، انسان را از عبادت و تهجد محروم میسازد و لذت مناجات با خدا را از او سلب میکند» (15)
امام صادق (علیه السّلام): « إنّ الرجل یذنب الذنب فیحرم صلاۀ اللیل، و إنّ العمل السیّ، أسرعُ فی صاحبه من السکّین فی للّحم» (16) یعنی همانا، بنده گناهی میکند و به سبب آن از نماز شب محروم میشود، سرعت تأثیرکار بد در آدمی از سرعت تأثیر کارد در گوشت بیشتر است.
امام باقر(علیه السلام): « إنّ العبد لیذنب الذنب فیزوی عنه الرزق»(17) همانا بنده، گناه میکند و به سبب آن روزی از او گرفته میشود.
2- جهل و نادانی :
یکی از اساسیترین عواملی که انسان را از بهرهمندی از عبادت محروم میکند، جهل است. «انما یخشی الله من عباده العلماء…» (18) (تنها مردمان عالم و دانا مطیع و خدا ترسند…)
« در حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) آمده است که فرمود: علم و عمل دو دوست صمیمیاند، کسیکه خدا را بشناسد، از او میترسد و همین ترس او را وادار به عمل و اطاعت فرمان خدا میکند، صاحبان علم و پیروان آنها کسانی هستند که خدا را به خوبی شناختهاند و برای او عمل میکنند و به او عشق میورزند» (19) و علی (علیه السّلام) در اینباره میفرمایند:«إنّ قلوب الجهال تستفزّها الاطماع و ترهنها المنی و تستعلقها الخلائع» (20) یعنی دلهای مردمان نادان را طمعها از جا برکنند و آرزوها به گروگان گیرند و فریبها به بند کشند.
البته آگاهی باید صحیح و با بینش باشد، آگاهی سطحی، ایمان سطحی میآورد و ایمان سطحی، دستاوردی جز عبودیت سطحی و ناقص نخواهد داشت. به همین دلیل وقتی بینش لازم را نداشته باشد، میلی برای آن، نخواهد داشت و شاید آنچه هم از عبادات انجام دهد، از روی عادت باشد که اثر لازم را نخواهد داشت.
علی (علیه السّلام):« الناس اعداء ما جهلوه» (21) یعنی مردم دشمن آنچیزی هستند که نمیدانند.
جاهلان یا اصلاً عبادت نمیکنند و یا اگر هم عبادت کنند، صحیح انجام نمیدهند و حتی گاهی به دلیل اینکه جهل آنها، جهل مرکب است، نمیدانند که نمیدانند، بنابراین فکر میکنند که میدانند و عمل خود را صحیح انجام میدهند، و به همین دلیل جهلشان، مانع از تعلّم میشود و نه تنها نیازی به یادگیری خود نمیبینند بلکه دیگران را تخطئه میکنند ونسبت اشتباه به آنها میدهند.
3- حب دنیا
اصل همۀ خطورات قلبی که انسان را از یاد خدا باز میدارد، و به خود مشغول میسازد، محبت به دنیا و اشتغال به آن است.
«یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون»(22) (ای اهل ایمان مبادا هرگز، مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد و البته کسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند، آنها به حقیقت زیانکاران عالمند)
کسی که مشغول به دنیا گردد، البته از یاد خدا غافل میگردد، زیرا که امور طبیعی و الهی به اعتباری ضد هم و مقابل یکدیگرند. این است که طالب سعادت بایستی از دنیا و خطوطات مادی قناعت نماید به قدری که مسافر سفر آخرت، محتاج به آن است. آری، کسی که تمام عمر خود را صرف امور مادی و مشغول امور طبیعی گردید. البته از یاد حق تعالی اعراض مینماید و چنین کسی سرمایه عمر خود را که میتوانست با آن سعادت خود را که در اثر یاد خدا نصیب اهلش شده تأمین نماید، از دست داده و زیان برده است» (23)
حضرت علی (علیه اسلام) میفرمایند:« … و من إطمأنّ إلیها أرکتبه الغفلۀ» (24)
یعنی هرکه به دنیا تکیه کند، دنیا او را بر مرکب غفلت نشاند.
البته، انسان به مقتضای حیات دنیائی خود، نیازمندیهای گوناگونی دارد که باید به روش صحیح، تأمین گردد. لکن بهرهمندی از امکانات زندگی، غیراز دلبستگی و دلدادگی به آن است، در حال اول، انسان نگاه ابزاری به دنیا دارد ودر حالت دوم، آن را هدف تلقی میکند. استفاده ابزاری از دنیا با استفادۀ هدفمند از آن، از نظر فکری، روانی و عملی بسیار متفاوت است.
علی (علیه السّلام) میفرمایند: « فارفض الدنیا، و إنّ حبّ الدنیا یعمی و یصّم و یبکم ویذلّ الرقاب» (25)
دنیا را رها کن که دنیا دوستی (انسان را) ، کرو کور و لال و خوار میسازد.
همه میدانیم که فشارهای مختلف روحی در زندگی هر انسانی وجود دارد، فشارهایی از ناحیه کمبود وسائل معیشتی بیماریها، بیمهریها ، … ، وجود دارد. مشغول کردن خود به دنیا و به این مشکلات، توفیق عبادت رااز ما سلب خواهد کرد، و حتی گاهی خوشیها و نعمتها، انسان را مشغول میسازد و فقط با دلکندگی از دنیا و خارج کردن حب دنیا از قلب است که میتوانیم فکر و ذهن خود را به این امور مشغول نکنیم و یاد خدا را در قلب زنده نگه داریم و توفیق عبادت یابیم. (26)
حضرت علی (علیه السّلام) میفرمایند: «إجعل الدنیا شوکاً و انظر أین تضع قدمک منها، فانّ من رکن إلیها خذلته، و من أنس فیها أوحشته، و من یرغب فیها أو هنته» (27)
یعنی (دنیارا چون بوتۀ خاربدان و بنگر که پایت را در کجای آن میگذاری؛ هر که به دنیا تکیه کرد، دنیا خوارش نمود و هرکه با دنیا، انس گرفت، دنیا تنهایش گذاشت و هرکه به آن رغبت کرد، دنیا سست و ناتوانش ساخت).
4- تنبلی و کسالت :
« إنّ المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا إلی الصلوۀ قاموا کسالی یراؤون الناس و لا یذکرون الله الا قلیلاً» (28)
همانا منافقان، با خدا مکر و حیله میکنند و خدا نیز با آنها، مکر میکند و چون به نماز آیند، با حال بیمیلی (و برای ریاکاری) آیند و ذکر خدا را جز اندک ( آن هم به قصد ریا) نکنند.
حالت کسالت و سستی در واقع روحیه منافقینی است که تظاهر به عبادت و دعا میکنند و چون قلباً مایل نیستند با حالت به نماز و عبادت میایستند.
امام باقر (علیه السلام) میفرمایند:« … أیّاک و الضّجر و الکسل، فانّهما یمنعان حظّک من الدنیا و الآخره» (29) از بی قراری و بیحالی دوری گزین، زیرا، تو را از نصیب دنیا و آخرت باز دارند.
کسی که تنبلی میکند و لو عالم متذکر هم باشد، به نتیجه نمیرسد، عمدۀ نتیجه، همیشه در عمل و کنار گذاشتن تنبلی به دست آید و الا همۀ انسانها در دوست داشتن کمال با هم برابر و مساویند، تفاوت از وقتی شروع میشود که یکی عمل میکند و دیگری عمل نمیکند(30)
حضرت علی (علیه السّلام): « من قصّر فی العمل ابتلاه الله سبحانه بالهمّ» (31)
کسیکه در عمل کوتاهی کند، خدای سبحان او را به اندوه گرفتار سازد.
به راستی که کسالت، بسیار بدحالتی است و ائمه معصمین (علیهم السلام)نیز، از آن به خداوند متعال پناه بردهاند: «اللهم إنّی اعوذ بک من الکسل و الفشل» (32) حضرت علی (علیه السّلام) در حدیثی میفرمایند:« الجهل موتٌ، التوانی فوتٌ» (33) نادانی،مرگ است و سستی، از دست دادن.
و پیامبر(صلی الله علیه و آله) سه نشانه، برای تنبل و کسل ذکر میفرمایند: (34)
للکسلان ثلاث علاماتٍ:
1- یتوانی حتّی یفرّط: چندان سستی کند که به کوتاهی گراید.
2- و یفرّط حتی یضیّع: چنان کوتاهی نماید که به فرو گذاری انجامد.
3- و یضیّع حتّی یأثم: چندان فروگذاری نماید که گناهکار و دل مرده گردد.
5- پرخوری :
حضرت علی (علیه السّلام) : «ایّاکم و البطنۀ، فانّها مقساۀ للقلب، مکسلۀ عن الصلاۀ، مفسدۀ للجسد» (35)
از پرخوری دوری کنید که مایه سنگدلی، تنبلی نسبت به نماز و تباهی بدن است.
بله، به راستی که پرخوری، مایۀ تنبلی و از دست دادن فرصتهاست، بزرگان میفرمایند:
کسی که سیرخورد، آب زیاد میآشامد، و آشامیدن آب زیاد، موجب کثرت خواب میشود و در کثرت خواب، اتلاف عمر است.
این معنا در احادیث بسیاری نقل شده که چند نمونه از آنها را ذکر میکنیم:
علی (علیه السّلام):« اذا ملیء البطن من المباح عمی القلبُ عن الصّلاح» (36) هرگاه شکم از خوردنیهای مباح پرشود، دل از دیدن خیر و صلاح کور شود.
نقل شده، در ملاقاتی که ابلیس با حضرت یحیی (علی نبینا و آله و علیه السلام) داشت، ایشان پرسیدند، آیا تا به حال بر من پیروز شدهای؟ گفت: نه، ولی از خصلتی از تو تعجب میکنم و آن اینکه، گاهی سیر میخوری و سنگین میشوی و از نماز و ذکر باز میمانی. یحیی (علی نبینا و اله و علیهم السلام) فرمود: «عهد میکنم به خدا که دیگر هیچگاه شکم خود را از طعام سیر نکنم تا وقتی که خدا را ملاقات کنم» (37) پیامبر (صلی الله علیه و آله): « من تعوّد کثرۀ الطعام و الشراب قساقلبُهُ» (38)
هرکه به زیاد روی در خوردن و آشامیدن عادت کند، دلش سخت میشود.
و کسیکه دلش سخت شده، دیگر میلی به عبادت خدای خود نخواهد داشت، نقل کردهاند که وقتی جبرئیل نزد پیامبر آمد خزائن دنیا را به ایشان عرضه کرد تا انتخاب کنند، پیامبر امتناع کردند و فرمودند: « مرا رها کن، روزی گرسنه و روزی سیر باشم، روزی گرسنهام و به تضرع و سؤال از پروردگار و روز سیری، او را شکر و حمد کنم. جبرئیل گفت: (وفقت لکل خیرٍ) : در اینصورت به هرکار خیری موفق میشوی(39).
و پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: « لا تشبعوا فیطفأ نور المعرفۀ من قلوبکم»
شکم خود را از غذا سیر نکنید که نور معرفت، دردلهای شما میفسرد.
6- همنشین بد :
« یا ویلتا لیتنی لم اتّخذ فلاناً خلیلاً 28 لقد أضلنی عن الذکر بعد اذجائنی …»(40)
وای برمن، ای کاش که فلانی را دوست نمیگرفتم. رفاقت او از پیروی قرآن و رسول حق مرا محروم ساخت. یکی از موانع یاد خداوند متعال، دوست و همنشین بد است(41).
«فاعرض عن من تولّی عن ذکرنا و لم یرد الّا الحیاۀ الدنیا» (42)
از کسیکه از یاد ما اعراض کرده و جز زندگی دنیا، ارادهای ندارد. دوری کن.
خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نموده که از مردمانی که تمام همشان، همین حیات دنیا و تقویت قوای حیوانی است، اعراض نما.
حضرت علی (علیه السّلام) میفرمانید:« جماع الشرّ فی مقارنۀ قرین السوء» (43) یعنی همنشینی با همنشین بد، مجمع همۀ بدیهاست. به راستی گاه نقش دوستی در خوشبختی وبدبختی یک انسان از هر عاملی مهمتر است، گاه او را تا سرحدفنا و نیستی پیش میبرد و گاه او را به اوج افتخار میرساند.
حضرت علی (علیه السّلام): « مجالسته اهل الهوی منساۀ الایمان و محضرۀ للشیطان» (44)
همنشینی با هوسرانان باعث ازیاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است.
از جناب آقای طیّاره (از عرفا اهل دل و مورد تأیید) سؤال شد. که چرا بعضی اوقات از انسان سلب توفیق میشود که نه حال عبادت دارد نه حال درس و … ؟
ایشان فرمودند: علتش میتواند، معاشرت با بعضی افراد باشد، زیرا وقتی انسان با شخصی روبرو میشود، اگرانسان مؤمن و با صفا باشد، گاهی تا یک هفته تأثیر مثبت میگذارد و انسان پرانرژی است ولی بعضیها هستند، وقتی با آنها، معاشرت میکنی اثر منفی میگذارند و باید از آنها دوری کرد، اینها هستند که بیتوفیقی میآورند(4).
7- موسیقی :
« و من النّاس من یشتری لهو الحدیث لیضلّ عن سبیل الله بغیر علم» (46)
( برخی مردمان، کسی است که گفتار و سخن باطل را به هر وسیله تهیه میکند، تا خلق را به جهالت از راه خدا گمراه سازد.)
نقل شده از حضرت ابی جعفر (علیه السلام) که این آیه را خواندند و فرمودند: غنا از چیزهایی است که خداوند وعدۀ آتش به آن داده است(47). و اکثر مفسرین، برآنند که مقصود از «لهو الحدیث» در اینجا یعنی موسیقی و آوازخوانی میباشد(48).
کسی که موسیقی گوش دهد، پای عقل و ذهن و اندیشۀ خود را به خیالات و اوهام ( شادی یا نشاط ، غم و اندوه یا خیالات عرفان گونه ) بسته و در همان مسیر خیالبافی های موسیقی، در حرکت است ودیگر نمیتواند به خود آید، و نه در زندگی مادی و نه اخلاقی و معنوی و نه مذهبی و … گامی فرانهد و چون نتوانست ، از حرکت در راه خدا و به سوی کمال، گم گشته و حیران و درمانده، خواهد شد. پس در این حال از راه خدا، گمراه شده است(49).
حضرت علی (علیه السّلام): « اللهو یفسد عزائم الجدّ» (50)
سرگرمی، تصمیمات جدی را تباه میکند.
کسی که مشغول لهویات شد، دیگر تمایل به عبادات و مسائل جدی نخواهد داشت. همانطور که امام خمینی (ره) در سخنرانی خود در سال 58 فرمودهاند:
«موسیقی ازاموری است که البته هرکس به موجب طبع خوشش میآید، لکن انسان را از جدیت بیرون میبرد و به یک موجود هزل و بیهوده میکشاند. جوانی که اکثر اوقاتش را پای موسیقی صرف بکند، از مسائل زندگی و از مسائل جدّی به کلی غافل میشود» (51)
و نیز، یکی از میراثهای موسیقی، نفاق است. چنانکه در حدیث است.
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «فإنّ الملاهی تورث قساوۀ القلب و تورث النفاق» (52)
کارهای لهو و سرگرم کننده، سختدلی میآورد و نفاق برجای میگذارد.
و پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: « الغناء ینبت النفاق فی القلب کما ینبت الماء الزرع» (53)
غنا، نفاق دردل میرویاند، همچنانکه آب، زراعت را.
و طبق آیۀ 142 نساء ( انّ المنافقین یخادعون الله … لایذکرون الله الا قلیلاً)، منافقین ذکر خدا را جزاندک و آن هم به قصد ریا) نکنند.
بله، فریبکاری، بینشاطی در نماز، ریاکاری و غفلت از یاد خدا از نشانههای نفاق است.
8- حرام خواری :
حضرت صادق (علیه السّلام) : «کثره السحت یمحق الرزق» (54) ( حرامخواری بسیار، روزی را از بین میبرد)
آنچه مسلم است، غذای پاک و حلال، در روح و قلب انسان اثر نیکو و غذای حرام اثر بدی میگذارد. و حتی مورد لعن ملائک خواهد شد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله): «إذا وقعت اللقمۀ من حرام فی جوف العبد، لعنه کل و ملک فی السموات و الارض» (55)
هرگاه لقمه حرامی در شکم بنده قرار گیرد، ملائک آسمان و زمین او را لعنت میکنند.
از مرحوم کربلائی که خداوند به او عنایت فرموده بود و بدون اینکه سواد داشته باشد، نور قرآن، قلب او را روشن کرده بود، گاهی میدیدند، بعد از خوردن غذا سعی میکند، غذاها را از شکم خود، خارج کند، از او میپرسیدند چرا اینکار را میکنی؟ میگفت: غذائی که خوردم، حلال نبوده، نور قلبم کم شده (56) اینچنین است، کسانی که مراقب طعام خود هستند و «فلینظر الانسان إلی طعامه» را در نظر دارند و مراقبند که غذای حرام نخورند، قلبی نورانی و مشتاق عبادت و مناجات با خالق خود را خواهند داشت.
9- کفران نعمت :
« لإن شکرتم لإزیدنّکم و إن کفرتم إن عذابی لشدید» (57) (اگر شکر نعمت بجای آورید، برنعمت شما میافزائیم و اگر کفران کنید، به عذاب شدید گرفتار میکنیم.)
علی (علیه السّلام): «جحود الاحسان یوجب الحرمان» (58) نمک نشناسی ، موجب محرومیت میشود.
بدون شک، خداوند دربرابر نعمتهایی که به ما میبخشد، نیازی به شکر ما ندارد و اگر دستور به شکرگذاری داده آن هم موجب نعمت دیگری برما و یک مکتب عالی تربیتی است.
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند
کفر ، نعمت از کفت بیرون کند
حضرت علی (علیه السّلام): « أحب الناس إلی الله العامل فی ما انعم به علیه بالشکر و ابعضهم الیه العامل فی نعمه بکفرها» (59)
یعنی (محبوبترین مردم، نزد خداوند کسی است که سپاسگزار نعمتهایی که خدا به او داده است باشد ودشمنترین مردم، نزد خدا، ناسپاس کنندگان به نعمتهای اویند)
و همانطور که شکر نعمت، مصرف نعمت به اندازه و به جا است، یکی از موارد کفر نعمت نیز، اسراف و درست مصرف نکردن نعمت است که خداوند میفرماید:
«لایهدی من هو مسرف کذّاب» (60) (خدا البته مردم مسرف و دروغگو را هدایت نخواهد کرد)
کسی که اسراف میکند، در واقع، زمینۀ هدایت و توفیق الهی را از خود سلب کرده است و نیز در آیه دیگری خداوند میفرماید:« یضلّ الله من هو مسرف مرتاب»(61) یعنی خداوند کسانی را که اسراف کننده و در شک و ریبهاند، را گمراه میکند که این آیه نیز میتواند به همان معنا باشد که خودش با عمل خود که اسراف و کفران نعمت الهی است، قابلیت هدایت را، از دست داده است.
حضرت علی (علیه السّلام):« ویح المسرف، ما إبعده عن صلاح نفسه و استدراک امره» (62)
بیچاره اسرافکار، چه دور است از اصلاح نفس و جبران کار خود.
10- غفلت :
در مقابل جاهلان که ذکر آنها گذشت، دستهای دیگر از انسانها هستند که عالمند ولی غافل.
فراموش میکنند که دردانۀ آفرینشند.
این عده از انسانها، گرچه به خاطر علمشان یک درجه از دسته قبلی جلوتر هستند ولی غفلت آنها باعث میشود که در مقام عمل، همان خطا و اشتباه گروه اشتباه گروه اول را انجام دهند و به همان نتیجۀ اخروی (پشیمانی و عذاب) برسند.
«یا ویلنا قد کنّا فی غفلۀٍ من هذا بل کنّا ظالمین» (63) ای وای برما که از این روز غافل بودیم و سخت به راه ستمکاری شتافتیم.
حضرت علی(علیه السّلام): «الغفلۀ فقدٌ» (64) غفلت، موجب گم کردن (راه حق) است.
ضرر غفلت، کمتر از جهل انسان نیست، با توجه و عنایت به اینکه شخص غافل همیشه دچار دو غفلت است. یکی غفلت از وظیفۀ خود و دیگری غفلت از غفلت خویش و مسلم است که هیچکس مایل نیست، غفلت براو عارض شود، اما چه کند که وقتی غافل شود، نمیداند که غافل است، لذاگاه ضررش از جهل بیشتر است(65).
حضرت علی (علیه السّلام) میفرمایند:« لا عمل لغافل» (66) یعنی شخص غافل را عمل نباشد
و نیز میفرمایند:« من غلبت علیه الغفلۀ مات قلبه» (67) یعنی هرکه غفلت براو چیره شود، دلش بمیرد.
و در دعاهای ماه رجب میخوانیم: « و لا تجعلنی من الغافلین المبعدین» یعنی خدایا ما را از غافلینی که غفلت آنها سبب بعد و دوری آنها شده، قرار مده.
11- لغو :
« قد أفلح المؤمنون … و الذین هم عن اللغو معرضون» (68) (همانا اهل ایمان به رستگاری میرسیدند… و آنانکه از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز میکنند).
لغو تنها، شامل سخنان و افعال بیهوده نمیشود. بلکه افکار بیهوده و بیپایهای که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است، به خود مشغول میدارد، همه درمفهوم لغو، جمع است. درواقع مؤمنان، آنچنان ساخته شدهاند که نه تنها به اندیشههای باطل و سخنان بیاساس و کارهای بیهوده دست نمیزنند بلکه به تعبیر قرآن از آن «معرض» و رویگردانند(69).
حضرت علی(علیه السّلام): « من اشتغل بما لا یعنیه فاته ما یعنیه»(70) یعنی هرکس به امور بیهوده بپردازد، امور سودمند را از دست بدهد.
بله، کسیکه به امور لغو و بیهوده، مشغول شود، اموری را که برای او سودمند است و برای آن خلق شده، از دست خواهد داد و این لغویات، قلب او را نیز، تیره و تار میسازند و دیگر؛ به عبادت و مناجات با خداوند میلی نخواهد داشت.
حضرت علی (علیه السّلام) میفرمایند: « من شغل نفسه بما لا یحب ضیّع من امره ما یحب» (71)
هرکس خود را به آنچه ضرورت ندارد سرگرم سازد، آنچه را برایش ضرورت دارد ضایع گرداند.
12- نیت بد :
« قل کل یعمل علی شاکلته» (72) : تو به خلق بگو که هرکس برحسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد. در چند حدیث آمده که حضرت صادق (علیه السّلام)، کلمۀ «شاکلته» را به نیت انسان تفسیر نمودهاند افرادی که از نعمت بیبهرهاند، طبق نیت و تصمیم خود عمل میکنند و اینطوری میپندارند که عملشان مطابق واقع و بر حق خواهد بود (73).
امام صادق (علیه السّلام): « انّما قدّر الله عون العباد علی قدر نیّاتهم …. و من قصرت نیته قصر عنه العون بقدر الذی قصر» (74) در حقیقت، یاری خداوند به بندگان به اندازۀ نیتهای آنان است، هرکه نیتش کاستی داشته باشد، یاری خدا نیز، به همان اندازۀ کاستی نیست او، از وی کاسته میشود.
بله، همانطور که اگر انسان، نیت کارهای خوب و عبادت داشته باشد خداوند به او کمک میکند و توفیق میدهد، اگر نیت گناه نیز داشته باشد. به دلیل نیت سوئش، توفیق الهی را از دست خواهد داد.
امام صادق (علیه السّلام): « إنّ المؤمن لینوی الذنب فیحرم رزقه» (75)
همانا مؤمن نیت گناه میکند و بدان سبب از روزی خود محروم میشود.
فهرست منابع :
1- قرآن کریم، ترجمه : الهی قمشهای
2- آمدی، عبدالواحد؛ غرر الحکم و درر الکلم، جامعۀ طهران، سوم، 1360 ش(به نقل از سایت hawzah.net)
3- امین اصفهانی، نصرت؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، نهضت زنان مسلمان، تهران، بیچا، 1361 ش.
4- جواد آملی، عبدالله، مقاله درمحضر امام صداقت (به نقل از سایت shia.ir)
5- حرّانی؛ ابومحمد، تحف العقول، حسن زاده، انتشارات آل علی (علیه السّلام)، اول، 1382 ش.
6- خمینی، روح الله؛ آداب الصلوۀ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره)، تهران، دوم، 1372 ش.
7- دستغیب، سید عبدالحسین؛ گناهان کبیره، دفتر انتشارات اسلامی، قم، نهم، 1375 ش.
8- دهقان، اکبر، هزار و یک نکته از قرآن کریم، مؤسسه انتشارات حرم، دوم، 1388 ش.
9- رضی، محمد بن حسین؛ نهجالبلاغه، شهیدی، سید جعفر، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران، پنجم، 1373 ش.
10- شریعت موسوی، سید مصطفی؛ موسیقی از نظر کتاب و سنت، انتشارات اسماعیلیان، بیجا، اول. 1372، ش.
11- صداقت، سید علی اکبر، یکصد موضوع، پانصد داستان، رازبان، قم، اول، 1385 ش.
12- صدوق، علل الشرایع؛ ذهنی تهرانی، جواد، انتشارات مؤمنین، قم، هشتم، 1386 ش.
13- کاشانی، ملا فتح الله، ؛ خلاصۀ المنهج، انتشارات اسلامیه، تهران، 1373 ش. (به نقل از جامع التفاسیر)
14- مترجمان، ترجمه مجمع البیان، انتشارات فراهانی، تهران، 1360 ش. ( به نقل از نرمافزار جامع التفاسیر)
15- محمد ری شهری، محمد، میزان الحکمه، شیخی، دارالحدیث، قم، اول، 1377 ش.
16- مختاری، رضا، سیمای فرزانگان (به نقل از سایت andishe.qom.net)
17- مکارم شیرازی، ناصر ودیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب اسلامیه، تهران، سی و دوم، 1374 ش.
18- _______؛ ناصر؛ اخلاق اسلامی در نهجالبلاغه، انتشارات مدرسه امام علی (علیه السّلام)، (به نقل از نرمافزار باب العلم)
19- مهدوی، ابوالحسن، هدف خلقت، انتشارات محبّان، اصفهان، دوم، 1386 ش.
20- نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیرآسان، انتشارات اسلامیه، تهران. بیچاپ، 1398 ش. (به نقل از جامع التفاسیر)
21- سایت : Roshe.com
22- سایت: salehin.com
23- سایت:moude.omam.com
پی نوشت ها :
1 – محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمۀ، ، ج13، ص6560، ح20947.
2 – برگرفته از مقاله عبادت و عبودیت؛ محمد علی مدرسی به نقل از سایت «balagh.net»
3 – سوره ذاریات، آیه 56.
4 – صدوق، محمد بن علی؛ علل الشرایع، ذهنی تهرانی، ج 1، ص67.
5 – آمدی، عبدالواحد؛ غرر الحکم و درر الحکم، ماده عبد به نقل از سایت «hawzah.net»
6 – سوره اسراء ؛ آیه 1.
7 – مهدی، ابوالحسن؛ هدف خلقت، ص 71.
8 – غررالحکم؛ ماده عبد به نقل از سایت «hawzah.net»
9 – نهجالبلاغه، شهیدی، سید جعفر، خ184، ص611.
10 – میزان الحکمۀ، ج4، ص1848، ح6405.
11 – سوره روم، آیه 29
12 – تفسیر نمونه، ج16، ص416
13 – خلاصۀ المنهج؛ ج 4، ص228، به نقل از نرمافزار جامع التفاسیر نور
14 – سوره مطفقین، آیۀ 14
15 – جامع السعادات، ج3، ص48 به نقل از سایت «moude omam.com»
16 – میزان الحکمۀ، ج4، ص1898، ح6632
17 – همان؛ ص 1900، ح6639
18 – سوره فاطر؛ آیه 28
19 – تفسیر نمونه؛ ج 18، ص249.
20 – میزان الحکمۀ، ج18، ص249
21 – میزان الحکمۀ، ج2، ص878، ح2879
22 – سوره منافقون، آیه 9
23 – مخزن العرفان؛ ج12، ص326
24 – میزان الحکمۀ، ج 4، ص1704، ح5843
25 – میزان الحکمۀ، ج4، ص1704، ح5826
26 – مهدوی، ابوالحسن، هدف خلقت، ص32.
27 – میزان الحکمۀ، ج4، ص1724، ح 5912
28 – سوره نساء؛ آیه 142
29 – تحف العقول، ص 746، ح5
30 – هدف خلقت؛ ص24.
31 – میزان الحکمۀ، ج2، ص862، ح2794
32 – مفتایح الجنان؛ دعای ابوحمزه ثمالی
33 – میزان الحکمۀ، ج2، ص862 ح2796
34 – تحف العقول، ص100،ح186
35 – میزان الحکمۀ، ح1، ص160، ح611.
36 – همان، ح، 614.
37 – صداقت، سید علی اکبر، یکصد موضوع پانصد داستان، ج3، ص78 به نقل از لئالی الاخبار، ص150.
38 – میزان الحکمۀ، ج1، ص160، ح615.
39 – مکارم شیرازی، ناصر؛ اخلاق اسلامی در نهجالبلاغه، ج2، نقل از نرمافزار باب العلم.
40 – سوره فرقان، آیه 28 و 29.
41 – دهقان، اکبر؛ هزار و یک نکته از قرآن کریم، ص281
42 – سوره نجم، آیه 29
43 – میزان الحکمۀ، ج2، ص751، ح2402
44 – میزان الحکمۀ، ج2، ص751، ح2424.
45 – سایت «salehin.com»، حکایات صالحین به نقل از کتاب جان شیفته.
46 – سوره لقمان، آیه 6
47 – شریعت موسوی، مصطفی، موسیقی از نظر کتاب و سنت، ص 199 به نقل از وسائل الشیعه، ج 6، ص226، ح6
48 – مترجمان، ترجمۀ مجمع البیان، ج19، ص162
49 – موسیقی از نظر کتاب و سنت، ص 226.
50 – میزان الحکمۀ، ج11، ص5356، ح18384
51 – موسیقی از نظر کتاب و سنت؛ ص 17 به نقل از روزنامه کیهان، شماره 10764
52 – میزان الحکمۀ، ج 11، ص5360، ج18363
53 – همان؛ ج9، ص4420، ح15391
54 – تحت العقول، ص676؛ ح133
55 – سایت «hawzah.net» به نقل از سفینۀ البحار، ج1، ص245
56 – مقاله اثر غذای حلال یا حرام از سایت : «Roshd»
57 – سوره ابراهیم ؛ آیه 7
58 – میزان الحکمۀ، ج3، ص1210، ح 4028
59 – دستغیب، عبدالحسین؛ گناهان کبیره؛ ج2، ص350 به نقل از مستدرک ص 316
60 – سوره غافر؛ آیه 28
61 – سوره غافر؛ آیه 34
62 – میزان الحکمۀ؛ ج 5، ص 2459، ح8475
63 – سورۀ انبیاء: آیه 97
64 – میزان الحکمۀ؛ ج 9، ص4362، ح15141
65 – هدف خلقت، ص19
66 – میزان الحکمۀ، ج9، ص4372 ح15202
67 – همان؛ ج15207
68 – سورۀ مؤمنون؛ آیه 1-3
69 – تفسیر نمونه ج 14، ص196
70 – میزان الحکمۀ، ج11، ص5336، ح18287
71 – میزان الحکمۀ؛ ج 11، ص5336، ح18297
72 – سور اسراء ، آیه 84
73 – نجفی خمینی، محمد جواد؛ تفسیر آسان، ج10، ص155
74 – میزان الحکمۀ، ج 13، ص 6574، ح20985
75 – میزان الحکمۀ، ج 13، ص 6574، ح 20985
/ن