عوامل مؤثر در معاني بلاغي استفهام در آيات قرآن كريم
عوامل مؤثر در معاني بلاغي استفهام در آيات قرآن كريم
روش پرسش از مخاطب و پاسخ دروني و وجدان او در تعليم و تربيت، بسيار مؤثر و خصوصا در مورد افراد جاهل و لجوج بسيار راهگشاست. استفهام در آيات قرآن كريم ـ در بيش از هزار آيه ـ به دو صورت حقيقي و غير حقيقي بكار رفته است؛ همانطور كه توجه داريد معناي حقيقي استفهام، طلب علم نسبت به مجهول است و استفهام در صورتي حقيقي است كه سؤال كننده نسبت به مورد سؤال هيچگونه آگاهي نداشته باشد. با توجه به اينكه سؤال كننده، پروردگار حكيم علي الاطلاق است، غرض او از استفهام، آگاهي يافتن نسبت به مجهول نيست؛ بلكه به دليل و اغراض بلاغي خاصي، كلام خويش را به استفهام آراسته است كه در هر يك از اين استفهامات راز و رمز و حكمتي نهفته است، چنانكه مفسران و دانشمندان علوم بلاغت درباره استفهامات قرآني نظرات مختلفي دادهاند. عدهاي قائلند كه استفهام حقيقي در قرآن وجود ندارد و همه استفهامات قرآن داراي معني مجازياند.1
سبكي2 معتقد است كه گاهي اوقات سؤال كننده عالم است و هدف او از سؤال، فهماندن مطلب به ديگر افرادي است كه
نسبت به آن، علم ندارند. ثمانيني1 ذكر كرده است كه استفهام حقيقي از جانب حق تعالي صورت نميگيرد ولي جايز است كه تقرير، توبيخ و سرزنش كند.
عبدالعليم فوده2 ميگويد از مجموع استفهامات قرآني (1260 مورد) فقط نوزده مورد استفهام حقيقي ديده ميشود و در بقيه موارد، استفهام بصورت حقيقي نيست.
براي فهم معاني بلاغي استفهام در آيات قرآني، عوامل مختلفي را بايد در نظر گرفت كه بدون توجه به آنها معناي دقيقي از آيات بدست نميآيد. مهمترين اين عوامل عبارتند از:
الف) اختلاف در گوينده
«أفَما نحنُ بِمَيّتين. إلاّ موتَتَنَاالاولي و ما نَحْنُ بِمعذَّبين.3
ابوحيان4 معتقد است كه اگر آيه از قول قريني به قرينش باشد با در نظر گرفتن آيه قبل، معناي استفهام، «توبيخ» است و اگر آيه از قول مؤمنان در بهشت باشد، به
ب) اختلاف در مخاطبان
چنانكه در آيه: «ألم يعلموا أنّهُ مَنْ يُحاددِ اللّه و رسولهُ فأنّ له نارَ جهنَّمَ»1 و در آيه: «ألَمْ يعلمْ بِاَنَاللّه يري»2
زمخشري و سبكي استفهام را به معني تقرير ميدانند. اين در صورتي است كه مخاطب ما پيامبر يا يكي از مؤمنان باشد؛ اگر مخاطب، كافر انكار كننده باشد، استفهام به معني توبيخ است.
يا در آيه: «يا أيُّهَاالَّذين امنُوا لِمَ تقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ »3 اگر مقصود آيه، اهل ايمان باشد، عتابي همراه با نرمش است؛ و اگر مقصود منافقان باشد كه فقط با زبان، ايمان را پذيرا شدهاند، با تهكّم و استهزاء، آنان را به مؤمنان توصيف كرده است، معناي استفهام را ميتوان توبيخ و انكار و تهكم دانست.4
ج) اختلاف حالت مخاطبان
أبوحيان5 در آيه: «ألَمْ تَرَ إلي الّذين خَرَجُوا مِن ديارهم و هم اُلوفٌ حذر الموت6» استفهام را به معني تقرير ميداند، اين در حالتي است كه مخاطب قبل از نزول آيه، اين داستان را ميدانسته و اگر اين داستان را نميدانسته است، معني تنبيه تعجّب دارد.
د) اختلاف در مقدّر
اين درصورتي است كه در عبارت استفهام، حذفي صورت گرفته باشد، مانند: «و كَمْ أهلكنا قبلهم مِنْ قرنٍ هم أشدُّ مِنهم بَطْشا فنقَّبوا في البلاد هل من محيصٍ»7 نظر ابوحيان8 اين است كه اگر قبل از «هل» فعل «يقولون» را در تقدير بگيريم، استفهام معني تمنّي دارد، و اگر فعل «يقولون» را در تقدير نگيريم، استفهام به معني نفي و تقرير است.
ه) اختلاف در قرائت
به عنوان مثال در آيه: «اِذ قال الحواريّون يا عيسي بن مريم هل يستطيع ربُّك أن ينزّل علينا مائدةمن السماء9» در صورتي كه آيه به صورت فوق قرائت شود، استفهام به معني تمني يا مبالغه در تقاضا است.10
كسائي آيه را به صورت «هلْ تستطيع ربَّكَ» خوانده است.11 كه معني آن ميشود: « آيا ميتواني از پروردگارت سؤال كني؟» كه در اين صورت، استفهام حقيقي است.
و ) تغيير در مكان وقف
در آيه: «يسئلونك عن السّاعة أيّان مرساها فيم أنتَ من ذِكْراها»12 اگر وقف به هر حال اسلوب استفهام در بيان عواطف و حالات و انفعالات دروني انسان، و رساندن معناي بسيار با لفظي اندك و دعوت مخاطب به راه صحيح با لطيفترين حالت، از ساير اساليب انشا قويتر ميباشد.
بر روي كلمه «مُرساها» باشد يعني «فيمَ»
به جمله بعدش وصل شود، استفهام به معني نفي است؛ يعني «لست من ذكرها في شيء». و اگر روي كلمه «فيمَ» وقف شود به معني «فيم سؤالهم» است كه در اين صورت استفهام به معني انكار و توبيخ است؛ و جمله «أنت من ذكراها» جمله مستأنفه ميباشد كه معني خبري ميدهد.1
خلاصه كلام اين است كه مهمترين عامل در اغراض بلاغي استفهام، همان وجود قرينههاي مختلف و سياق كلام است؛ لذا ما اغراض استفهام را بخوبي نميتوانيم روشن كنيم مگر اينكه «قائل» و «مقول له» و حالات حاكم بر آنها را بدقت بررسي و قرينههاي لفظي و معنوي موجود كه در كلام را شناسايي كنيم. نقش اين قرينهها در رساندن و فهم معاني استفهام گاهي پيشتر از خود ادوات استفهام است؛ به مواردي چند از اين قرينهها اشاره ميكنيم:
1ـ گاهي در جمله استفهامي كلمهاي وجود دارد، كه راهنماي ما به سوي معني استفهام ميشود. در آيه: «أهذا الّذي يذكر آلهتكمْ2» معناي «تحقيري» كه از اسم اشاره به دست ميآيد، بيشتر از دلالت همزه بر آن است و در آيه: «كيف تكفرون باللّه و كنتم أمواتا فاحياكمْ3» معناي انكار و تعجب و توبيخ از جمله حاليه «وكنتم أمواتا» استنباط ميشود.
2ـ گاهي ذكر جمله و يا عبارتي بعد از جمله استفهام، معني جمله استفهامي را روشن ميسازد؛ چنانكه در آيه «قالت يا ويلتا أَأَلِدُ و أنا عجوزٌ و هذا بعلي شيخا؟ إِنّ هذا لشيءٌ عجيبٌ4» جمله «انّ هذا لشيءٌ عجيبٌ» معناي تعجب را كه به وسيله استفهام در جمله قبل آمده است، واضح ميسازد؛ همينطور در آيه «أجعل الالهة الها واحدا؟ انّ هذا لشيءٌ عُجاب5» و در آيه «أفمن كان مؤمنا كمن كان فاسقا؟ لا يستوون6»
جمله «لا يستوون» نفي مشابهتي را كه استفهام به واسطه همزه در بردارد، بيشتر مشخص ميكند. و در آيه «أيعدُكم أنّكم اذا متُّم و كنتم ترابا و عظاما أنّكم مخرجون؟ هيهات هيهات لما توعدون7» عبارت «هَيْهاتَ» معني استبعادي را كه به واسطه استفهام در جمله قبل وجود دارد، روشن ميسازد.
3ـ گاهي عبارت يا جملهاي قبل از استفهام و بعد از آن واقع شده است، كه روشن كننده معني استفهام ميباشد، چنانكه در آيه «بَلْ عجبوا أن جاءهم منذرٌ منهم فقال الكافرون هذا شيءٌ عجيبٌ.ءإذا متنا و كنّا ترابا؟ ذلك رجعٌ بعيدٌ8» عبارت «هذا شيٌ عجيبٌ» روشن كننده معني تعجبي است كه استفهام بعدش دلالت بر آن دارد. و همچنين عبارت «ذلك رجع بعيدٌ» معناي استبعادي را كه استفهام قبل از آن در بردارد، واضح ميكند.
به هر حال اسلوب استفهام در بيان عواطف و حالات و انفعالات دروني انسان، و رساندن معناي بسيار با لفظي اندك و دعوت مخاطب به راه صحيح با لطيفترين حالت، از ساير اساليب انشا
قويتر ميباشد؛ چنانكه گفته شده:
«انّ للكلام قمّةً عليّا في البلاغة و تكون اسلوب الاستفهام محتلاً أعلي مكانٍ في تلك القمّة.1»
در اسلوب استفهام متكلم ارتباطش را با مخاطب حفظ ميكند و هر دو در مقابل اين استفهام داراي نقش و مسؤوليتي ميباشند و با توجه به اينكه حالات نفساني و غرايز و انگيزههاي انساني بسيار زياد است، اسلوبي كه بتواند بيانگر اين غرايز و حالات دروني باشد و مجال بر آن تنگ نيايد، اسلوب استفهام است. به هر حال جملات استفهامي مزايايي خاص در دلالت بر معاني بلاغي دارند كه به مواردي از آن اشاره ميشود؛ به عنوان مثال:
جملاتي كه استفهام در آن معني «تقرير» ميدهد از جملات مثبت، بليغتر و در رساندن مقصود، گوياتر است؛ چنانكه در مورد آيه «أليس اللّه بكافٍ عبدَه2» ذكر شده كه حد كفايت به ميزاني از ظهور و تحقق رسيده است كه احدي را ياراي ردّ اين مطلب نيست. يا در ارتباط با آيه «فهل أنتم منتهون3»
معناي امر توسط «هل» و جمله استفهاميه بعد از آن، از امر صريح، بليغتر است. ابوالبقاء در ارتباط با اين آيه ميگويد كه ذكر استفهام به دنبال معايب، در رساندن مقصود، از امرِ صريح، گوياتر است. در اين آيه بعد از ذكر معايب شراب و قمار اين جمله استفهامي ميآيد. آمدن «هل» بر سر جمله اسميهاي كه خبر مفرد دارد، دلالت بيشتري بر طلب ميكند؛ چنانكه ذكر شده است عبارت «فهل أنتم شاكرون» در رساندن طلب شكر، گوياتر از دو عبارت «فهل أنتم تشكرون؟» يا «فهل تشكرون» ميباشد؛ زيرا «همزه» جايز است بر سر جمله اسميه و فعليه بيايد؛ درحاليكه «هل» اختصاص به «فعل» دارد و آمدنش بر سر جمله اسميه، طلب را تقويت كرده است. دلالت اساليب استفهام بر نفي، نسبت به نفي صريح مزيت بيشتري دارد. تمنّي به واسطه «هل» نيز نسبت به تمنّي صريح، از مزيّت بيشتري برخوردار است.
خلاصه اينكه اسلوب استفهام برانگيزنده عواطف و حالات دروني مخاطب است و او را فرا ميخواند به اينكه با سؤال كننده در آنچه كه او احساس ميكند مشاركت جويد و برانگيزنده عواطف و حالات دروني انسان است. توجه به گوينده، مخاطب، قرينههاي لفظي و معنوي، سياق كلام، كيفيت نزول آيه و شأن نزول آن، كيفيت قرائت و وقف و غيره براي فهم معاني استفهام در آيات قرآني بسيار ضروري است. از اين روست كه علماي تفسير و بلاغت، در فهم معاني آيات اختلاف بسيار دارند. و همه اينها خود دليل محكمي است كه فهم كامل قرآن ميسّر نميباشد مگر به واسطه «من خوطب به» و ضروري است كه قرآن صامت را قرآن ناطق همراهي كند، چنانكه رسول الله صلياللهعليهوآله فرمودند: «فاِنَّهُما لنْ يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض.»
پينوشتها:
1) الدماميني، بدرالدين، تحفة الغريب علي مغني اللبيب، ج 1، ص 21
1) اساليب الاستفهام في القرآن،فوده السيد عبدالعظيم، ص 192
1) اساليب الاستفهام في القرآن، ص 251
11) اتحاف فشلاءالبشر بالقراءات الأربع العشر، احمد الدمياطي، القاهرة، عبدالحميد، 1359 ه••، ص 204
10) الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمودبن عمر الزمخشري، البنان، دارالكتب العلمية، 1415 ه•• .، الطبيعة الاولي، ج 1، ص 691
1) توبه، 63
1) اساليب الاستفهام في القرآن، ص 293
1) زمر، 36
12) نازعات، 42 و 43
2) مائده، 91
2) عروس الافراح من شروح التلخيص، بهاءالدين السبكي، ص 307
2) أنبياء، 36
2) علق، 14
2) اساليب الاستفهام في القرآن،فوده السيد عبدالعظيم، ص 192
3) بقره، 28
3) صافات، 58 و 59
3) صف، 2
4) هود، 72
4) البحر المحيط، أثير الدين محمدبن يوسف أبوحيـان، ج 7، ص 362
4) البحر المحيط ، ج 10، ص 261
5) ص، 5
5) البحر المحيط ، ج 11، ص 271
6) بقره، 243
6) سجده، 18
7) ق، 36
7) مؤمنون، 34 و 35
8) ق، 2و 3
8) البحر المحيط، پيشين، ج 8، ص 129
9) مائده، 112
منبع:http://www.seraj.ir
ارسال توسط کاربر محترم سایت :mikelsan
/ج