عواملی که باعث می شود کار امروز را به فردا بیندازیم
اگر تصمیم داشتید رژیم لاغری بگیرید و پس از مدتی آن را رها کردهاید، اگر مصمم بودید زبان خارجی یاد بگیرید اما هرگز این کار را انجام ندادهاید، اگر ایدهی نوشتن کتابی را داشتید اما هرگز آن را شروع نکردهاید، اگر علاقهمند به نقاشی هستید ولی تاکنون یک نقاشی هم نکشیدهاید، اگر تجربههایی از این نوع را داشتید، پس شما هم نیروی بازدارندهی مقاومت درونی را احساس کردهاید.
دشمن درون خود را بشناسید
از سنین نوجوانی همیشه نوشتن را دوست داشتم. ایدههای زیادی هم برای نوشتن داشتم اما هر وقت کاغذ سفید را روی میز میگذاشتم با نیروی بازدارندهی عجیبی روبهرو میشدم که اجازهی نوشتن حتی یک کلمه را به من نمیداد. این نیرو آنچنان قوی بود که معمولا بر من پیروز میشد. برخی مواقع نیز که موفق میشدم و نوشتن را شروع میکردم، مرا از ادامهی کار بازمیداشت. به مدت بیست سال این وضع ادامه داشت و من همچنان در رؤیای نوشتن به سر میبردم بدون اینکه چیزی بنویسم. برایم عجیب بود که بدون وجود هیچ مانع بیرونی چرا نمیتوانم بنویسم؟! تا اینکه چند سال پیش به کتابی برخورد کردم با عنوان «نبرد هنرمند» از نویسندهای به نام استیون پرسفیلد (ترجمه نوشین دیانتی، نشر پیکان) و با خواندن این کتاب بود که متوجه شدم یک دشمن نامرئی و قدرتمند در درون من پنهان است که مانع نوشتن من میشود. این نیروی بازدارنده مقاومت درونی نام داشت. پرسفیلد مقاومت را «مسمومترین نیروی روی زمین» میداند که بیشتر از فقر و بیماری و اختلالات جسمی، ریشهی بدبختی است زیرا تن دادن به مقاومت روح و روان ما را از شکل میاندازد. ما را از رشد بازمیدارد و از آنچه هستیم و به دنیا آمدهایم تا باشیم، کوچکتر میکند. اما این نیروی بازدارنده یک نشانهی خوب هم هست.
مقاومت سایهی نبوغ است
مقاومت یک نیروی منفی است اما این نیرو یک وجه مثبت هم دارد و آن استعداد و نبوغ درونی شماست. در روانشناسی یونگ بخش تاریک وجود ما که شامل نیروهای منفی است «سایه» نام دارد. مقاومت هم یکی از همین سایههاست. اما وقتی سایهای باشد پس نوری هم هست. هر خورشیدی سایه ایجاد میکند و سایهی نبوغ هم مقاومت است. هرقدر که شور و اشتیاقتان برای تحقق نبوغتان بیشتر باشد، نیروی مقاومت شما در برابر آن نیز بیشتر خواهد بود. مقاومت سریعتر از گلولهی شلیک شده، قدرتمندتر از لوکوموتیو و ترک آن هم سختتر از ترک مواد مخدر است. ما تنها افرادی نیستیم که این مقاومت شکستمان داده است. میلیونها انسان بااستعدادتر و باهوشتر نیز پیش از ما به زمین افتادهاند. اما اکثر ما حتی نمیدانیم که چه چیزی ما را به زمین زده است. اگر اجازه بدهیم مقاومت همچنان ما را شکست بدهد، زندگی حسرتباری در پیش خواهیم داشت.
مقاومت درونی در چه مواقعی بروز میکند؟
مقاومت در برابر انجام کارهای مختلف خود را به میان میکشد. در اینجا فهرستی از مواردی که مقاومت را برمیانگیزند میآوریم:
انجام و پیگیری هر کار هنری و خلاقانه از جمله نویسندگی، نقاشی، موسیقی، فیلم و هر نوع فعالیت هنری و مبتکرانه؛
هرگونه رژیم تناسب اندام و سلامتی؛
هر نوع ریسک و خطر برای تغییر و تحول در شغل، پیشرفت مالی و کارآفرینی؛
هر برنامهای در جهت رشد شخصی و خودشکوفایی؛
هر تصمیمی برای تغییر و ترک عادات منفی یا ایجاد عادات مثبت؛
هرگونه آموزش و یادگیری.
در تمام این موارد و وضعیتهای مشابه، ما با مقاومت درونی مواجه میشویم. مقاومت به شکلهای مختلف مانع انجام کار میشود. شناخت این شیوهها میتواند ما را برای غلبه بر آن یاری کند.
مقاومت، درونی و نامرئی است
بسیاری مواقع ما علت تعلل در انجام یا اتمام کارها را به عوامل بیرونی و قابل مشاهده مثل همسر، والدین، دوستان یا شرایط نسبت میدهیم در صورتی که آن نیروی بازدارنده در درون ماست و دیده نمیشود. ما فقط آن را به شکل یک انرژی و قدرت بازدارندهی منفی در درون خود تجربه میکنیم که حواسمان را به شکلهای مختلف پرت میکند و ما را از انجام کار بازمیدارد.
مقاومت در آغاز کار قد علم میکند
حتما تجربه کردهاید که گاهی شروع کردن برخی کارها برای ما خیلی دشوار است. مقاومت همیشه در شروع به میان میآید و میخواهد به هر شکلی مانع آغاز کار شود. طفره رفتن از شروع کار معمولا نشانهی آشکاری از غلبهی مقاومت است. طفره رفتن بارزترین مظهر مقاومت است. چون توجیه آن آسان است. ما به جای اینکه بگوییم: «هرگز نمیخواهم زبان خارجی یاد بگیرم»، میگوییم: «از تابستان آینده در کلاس زبان ثبتنام خواهم کرد». خطر بزرگ طفره رفتن این است که اگر به عادت تبدیل شود، ما همواره و تا دم مرگ، زندگی به روش دلخواهمان را به تعویق خواهیم انداخت. «شروع کردن» مشکلترین قسمت کار است و انجام کار معمولا بسیار راحتتر از شروع کردن آن است. پس هر ایده و هر برنامهای که در سر دارید بلافاصله قدمی در جهت انجام آن بردارید و کار را شروع کنید.1
مقاومت موذی است
مقاومت ترفندهای زیادی برای بازداشتن ما از کار بلد است. مقاومت با پیشنهادهای کوچک و خوشایندی مثل صرف یک قهوه، سر زدن به شبکههای اجتماعی، چک کردن ایمیلها، تماس با یک دوست، یک چرت ده دقیقهای به سراغ شما میآید و اگر موفق شود، شما ناگهان میبینید که ساعتها گذشته و شما همچنان در حال سیاحت در اینترنت هستید و هیچ کاری هم انجام ندادهاید. اگر مقاومت با پیشنهادهای کوچک نتوانست بر شما پیروز شود از راههای مرموزتر و زیرکانهتری وارد میشود. برای انجام ندادن کار دلایل و بهانههای بسیار منطقی و معقول میآورد و فلسفهی انجام آن کار را زیر سؤال میبرد. به شما میگوید که توانایی انجام کار را ندارید و صدها توجیه و بهانهی دیگر.
مقاومت از ترس تغذیه میکند
مقاومت هیچ قدرتی از خود ندارد. آن تمام انرژی و نیرویش را از خود ما میگیرد. ترس یکی از منابع تغذیهی مقاومت است. بر اساس یک قاعدهی کلی «هرچه بیشتر از یک فعالیت یا از یک چالش بترسیم، باید با اطمینان بیشتری به طرف آن برویم»، زیرا شدت ترس ما نشانهی آن است که انجام آن کار میتواند به رشد و شکوفایی ما بیشتر کمک کند. شدت ترس با شدت مقاومت ارتباط مستقیم دارد. اگر از انجام کاری ترس زیادی داشته باشیم، برای انجام آن با مقاومت زیادی نیز روبهرو خواهیم بود. تنها راه غلبه بر ترس، مواجه شدن با آن است. اگر از صحبت در جمع میترسید، این ترس مربوط به قبل از شروع صحبت است و بهمحض شروع به حرف زدن در جمع تمام ترستان از بین میرود و مقاومت نیز نیرویش را از دست میدهد. پس هر چه زودتر باید با ترسهایمان روبهرو شویم.
مقاومت باعث خودتخریبی میشود
گاهی مقاومت باعث میشود که بهجای انجام کار مورد نظر عکس آن را انجام دهیم. مثلا بهجای شروع رژیم لاغری به پرخوری بیشتر روی میآوریم. گاهی ما بزرگترین دشمن خویشتنیم و دائما در حال گستردن دامهایی هستیم که در نهایت خود در آنها گرفتار میشویم. خود تخریبی یکی از این دامهاست. خودتخریبگرها معمولا انسانهای بسیار مستعدی هستند اما فقط بخش کوچکی از قوای خود را در جهت فعالیتهای سازنده به کار میگیرند. قسمت عمدهی توان آنها، صرف خنثی کردن فعالیتهای از پیش برنامهریزیشده و در نهایت آماده ساختن خود برای روبهرو شدن با شکست میشود. عنصر مشترک در تمام الگوهای خودتخریبی این است که «فرد به انجام کاری مبادرت میورزد که برای خودش زیانآور است». مقاومت از طریق خودتخریبی دو بار ما را شکست میدهد. هم مانع انجام کار مفید میشود و هم با وادار کردن ما به انجام کار مخرب به ما لطمهی بیشتری میزند.
کمالگرایی، شکل دیگری از مقاومت
کمالگرایی نیز میتواند یکی از اشکال مقاومت باشد. نقاشی که چند رنگ مختلف را با هم ترکیب میکند، اما به دلیل عدم رضایت از ترکیب رنگ بهدست آمده، بارها و بارها این کار را تکرار میکند و هیچ کار دیگری انجام نمیدهد و نویسندهای که پشت سر هم صفحات یک دستنوشته را پاره میکند و تا ابد «کارش را دوباره آغاز میکند»، در دام کمالگرایی گرفتار شدهاند. کمالگرایی آنها بهتدریج تمام انرژی و ارادهشان را سست میکند و انجام کارها را به تعویق میاندازد. کمالگرایی باعث میشود که هرگز نتوانیم یک فعالیت خلاقانه را به اتمام برسانیم.2
مقاومت در پایان کار نیرومندتر میشود
مقاومت بسیار سرسخت است. وقتی که شما به مقاومت در شروع کار غلبه کردید و اجازه ندادید که شما را از ادامهی کار باز دارد باید حواستان باشد که در پایان کار با نیروی بیشتر به شما حمله خواهد کرد. آیا برایتان پیش آمده که در نزدیکیهای اتمام یک کار رهایش کرده باشید؟ اینجا نقطهی حساسی است چون شما در حال غلبهی کامل بر مقاومت هستید و آن همهی نیروهایش را علیه شما بسیج میکند.
حرفهای شدن؛ راه غلبه بر مقاومت
در برخی کارها مثل کنترل وزن یا یادگیری زبان شاید آگاهی از مقاومت و شیوههای بروز و ظهور آن به غلبه بر آن کمک کند، اما برای غلبه بر مقاومت در انجام کارهایی که مربوط به شکوفایی استعدادها و تواناییهای ماست باید نقش و اهمیت آن را در زندگی خود مشخص کنیم و به شکل حرفهای آن را پی بگیریم. علت اینکه سالها برای نوشتن تعلل میکردم این بود که حرفهای نبودم. آن زمان فکر میکردم فقط به خاطر علاقه و برای دل خودم میخواهم بنویسم اما هیچ وقت نیز این کار را نمیکردم. درست زمانی که تصمیم گرفتم نوشتن را به یک حرفه و کار تبدیل کنم، شروع کردم به نوشتن و توانستم به مقاومت بیست سالهی خود غلبه کنم. منظور از حرفهای بودن در اینجا در مقایسه با انگیزهها و تعهدات فرد تازهکار یا غیرحرفهای است. برخی تفاوت فرد حرفهای و تازهکار چنین است:
تازهکار برای لذت و سرگرمی کار میکند اما حرفهای برای معاش؛
برای تازهکار، کار در درجهی دوم اهمیت قرار دارد در صورتی که برای حرفهای وظیفه اصلی و در درجهی اول است؛
تازهکار پارهوقت کار میکند و حرفهای تماموقت.
به نظر میرسد تازهکار عشق بیشتری برای کار دارد و از آن لذت بیشتری میبرد اما چنین نیست. اگر کار را دوست داشت آن را در درجهی اول اهمیت قرار میداد، آن را به شغل اصلیاش تبدیل و زندگیاش را وقف آن میکرد.
مقاومت درونی هیچوقت از بین نمیرود
مقاومت مانعی نیست که بشود آن را یک بار و برای همیشه از میان برداشت و پس از آن با خیال راحت به انجام کارهای مثبت و مفید پرداخت. مقاومت یک نیرو و یک بخش از وجود ماست و همانطور که دیدیم با ترس، خودتخریبی، کمالگرایی، بهانهتراشی و بسیاری از جنبههای وجود و رفتارهای ما در ارتباط است. تنها کاری که ما در برابر مقاومت میتوانیم انجام دهیم غلبه بر آن است و این مبارزه تا زنده هستیم ادامه خواهد داشت. با هر بار موفقیت در غلبه بر مقاومت درونی، قویتر میشویم و زندگیمان کمی بهتر و غنیتر میشود.3
پی نوشت:
1.www.chetor.com
2.www.fu.blogfa.com
3.www.khaandaniha.ir