غنچهی خونین کربلا (2)
منبع اختصاصی:راسخون
حکمت دفن حضرت علی اصغر علیهالسلام
بسیاری از مورخین عامه نیز مانند شیعه نقل کردهاند که سیدالشهداء علیهالسلام با شمشیر زمین را گود کرد، و آن طفل را دفن نمود که عبارت بعضی را نقل کردیم.
مرحوم شوشتری در این زمینه مینویسد:
به حسب بعضی روایات، امام حسین علیهالسلام برای طفل شیرخوارش با شمشیر قبری حفر نمود و او را دفن کرد، شاید سرش چند وجه باشد:
1- به تنهایی امکان داشت که آن طفل را به خاک بسپارد.
2- مانند سائر شهداء سر آن طفل را از بدنش جدا نکنند.
3- او را دفن کرد تا (مثل سائر بدنها) تا سه روز روی زمین برهنه و عریان نماند.
4- اینکه پامال سم اسبان نشود.
5- چون حضرت (و اهل حرم) طاقت نداشتند دگرباره این بدن را به این حالت مشاهده نمایند.
بلی، آنچه را آن جناب نسبت به اصحاب متمکن شد بجا آورد، مثلاً اجساد ایشان را جمع نمود و بعضی را کنار بعضی میگذاشت. عدهای را خود حمل میکرد و اگر دیگری آن را حمل مینمود آن حضرت تشییع میکرد. (29)
لکن مگر آن مردم پست گذاشتند آن بزرگوار به مقصودش برسد.
و شاید حضرت خواست با خواندن نماز بر جنازهی طفل، خود را آرامش دهد.
علیاصغر علیهالسلام مرد میدان نبود، لباس رزم نداشت، شمشیرزن نبود، و در هیچ ملتی طفل گناه ندارد و کسی کودک را نمیکشد. بعلاوه تصمیم کشتن داشتند دیگر تیر سه شعبه نمیخواست، لذا در آن شعر منسوب به حضرت:
لیتکم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی
کطیف أستسقی لطفی فأبوا أن یرحمونی
حضرت فقط این کشته را یاد آوری میکند.
به هر حال آن جناب با نماز و دفن طفل خود را تسلی داد.
جدا کردن سر علی اصغر علیهالسلام از تن
ابوخلیق را پیش مختار بردند. مختار از او پرسید: ای ملعون، در کربلا هیچگاه دلت به حال آقای ما حسین علیهالسلام سوخت؟
گفت: بلیای امیر، یک مرتبه آنقدر دلم سوخت که مرگ خود را از خدا خواستم تا آن حالت زار حضرت را نبینم. فرمود: بگو ببینم چه وقت بود؟
گفت: امیر، هنگامیکه سیدالشهداء علیهالسلام طفل کشته خود را زیر عبا گرفت، و از میدان برگشت، رو به خیمهها کرد. من تماشا میکردم، دیدم زنی مجلله، چادر به سر و نقاب به صورت، بیرون خیمه ایستاده، گویا مادر آن طفل بود که انتظار بچهاش میبرد.
همینکه امام علیهالسلام چشمش به مادر افتاد که منتظر ایستاده، برگشت مقداری صبر کرده، دوباره رو به خیمه آورد. باز خجالت کشیده، برگشت. تا سه مرتبه امام رو به خیام رفت و برگشت؛ و از مادر علیاصغر خجالت کشید. چون آن حالت حسین علیهالسلام را دیدم جگرم کباب شد.
مختار گفت: ای ملعون، آخر چه شد؟ گفت: امیر، بالاخره امام از مرکب پیاده شد، طفل را روی زمین نهاد، و با غلاف شمشیر قبری حفر نمود، بر آن طفل نماز خواند و او را به خاک سپرد و برگشت.
مختار از شنیدن این گفتار صیحهای کشید، افتاد و غش کرد. بعد از به هوش آمدن، گریبان درید و بر سر و سینه زد و فرمود: این حالت آخر امام حسین علیهالسلام دلم را از همه بیشتر سوزانید که نخواست بعد به بدن این طفل کسی آزار برساند، یا سرش را ببرند، و یا در زیر سم اسبها پایمال شود.
ابوخلیق گفت: ای امیر، به خدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل صحیح و سالم بماند. روز یازدهم سر هر سروری به سرداری دادند که جهت افتخار بر نیزه کند و به کوفه نزد ابنزیاد برد و جایزه بگیرد.
به ابو ایوب غنوی – که سرکردهی بیلداران بود – سری از شهداء نرسید، لذا به بیلداران دستور داد زمین کربلا را زیر و رو کردند، و جسد آن طفل را یافتند، و بیرون آورده سرش را بریدند، و بر سر نیزه زدند و به کوفه آوردند.
ابوخلیق گوید: خودم در حضور ابنزیاد بودم که سر حسین علیهالسلام با سر علی اصغر هر دو در میان یک طشت بود، و نیز سائر سرها در میان طبقها و سپرها در حضور نهاده بود، و دائماً صورت حسین علیهالسلام محاذی صورت علیاصغر بود… (30)
داستانی زیبا
در اینجا مناسب است این داستان نقل شود، در بنیاسرائیل جوانی بود که گاو و گوسالهای داشت که وسیلهی معیشت خود قرار داده بود. روزی جهت گرانی گوشت، دست و پای گوساله را بست و در حضورش مادرش، با کارد او را ذبح کرد.
گاو بر طفل سر بریدهی خود نظر کرد، چنان نعرهای کشید که در و دیوار از نالهاش به لرزه درآمد و مثل باران اشک میریخت و سر به آسمان بلند کرد، فورا دستهای آن جوان اسرائیلی خشک شد.
آن جواب پیش موسی آمد و طلب شفاعت کرد. حضرت به غضب آمد، او را از خود دور نمود و فرمود: چقدر بیرحم و بیانصاف بودی که در حضور مادر سر طفل را جدا کردی. (31)
کمیت شاعر بر امام صادق علیهالسلام وارد شد و برای آن حضرت اشعار و مرثیه میخواند و آن جناب گریه شدیدی مینمود، و همچنین زنها و اهل حرم در پشت پرده گریه مینمودند و نالهی آنها بلند بود.
ناگاه کنیزی از پشت پرده بیرون آمد و کودکی در دامن امام صادق علیهالسلام گذاشت. گریه حضرت بینهایت شدید شد و صدای آن حضرت و زنان از پشت پرده به گریه بلند شد (32)
سرنوشت قاتل حضرت
منهال بن عمرو گوید: از کوفه به سفر حج رفتم و در مراجعت در مدینه خدمت علی بن الحسین علیهالسلام رسیدم. آن حضرت فرمود: از حرمله چه خبر داری؟
عرض کردم: در کوفه زنده است.
آن حضرت دستهای خود را بلند نمود و فرمود:
«اللهم أذقه حر الحدید، اللهم أذقه حر الحدید، اللهم أذقه حر النار»
«خدایا حرارت آهن را به او بچشان، خدایا حرارت آهن را به او بچشان، خدایا حرارت آتش را به او بچشان».
منهال گوید: چون به کوفه آمدم، دیدم مختار خروج کرده بود، به خاطر سفر چند روز در خانه ماندم، بعد به ملاقات مختار رفتم، در بیرون خانهاش او را دیدم، گفت: چه شد به دیدن ما نیامدی! و به ما تبریک نگفتی؟ گفتم: به مکه رفته بودم.
با هم رفتیم تا به کناسه کوفه رسیدیم. لحظهای صبر کرد، گویا انتظار چیزی میکشید، که ناگاه جماعتی با شتاب آمدند و میگفتند: البشاره ای امیر، حرمله را دستگیر کردهاند. طولی نکشید او را (دست بسته) آوردند.
چون مختار او را دید، حمد خداوند بجای آورد که بر او ظفر یافته. سپس دستور داد دست و پای او را قطع کردند و بعد از آن او را آتش زدند.
چون چنین دیدم، گفتم: سبحان الله، مختار پرسید: سبب تسبیح تو چیست؟ من جریان ملاقات خود را با امام سجاد علیهالسلام و نفرین آن حضرت را نقل کردم. مختار گفت: بخدا این کلمات را از علی بن الحسین شنیدی؟! گفتم: آری. مختار (برای شکرگزاری) از اسب پیاده شد، دو رکعت نماز خواند و سجده شکر نمود و سجده را طول داد.
با هم برگشتیم چون نزدیک خانهی ما رسید، من او را به خانه دعوت کردم، تا غذا میل نماید.
مختار گفت: ای منهال، تو مرا خبر دادی که حضرت علی بن الحسین علیهالسلام چند دعا نمود که آن دعاها بدست من مستجاب شد. پس از من خواهش خوردن طعام میکنی؟ نه، امروز روزی است که به خاطر سپاسگزاری باید روزه باشم. (33)
از حضرت امام باقر علیهالسلام روایت شده که به عقبة بن بشر اسدی فرمودند: ما در میان شما بنیاسد خونی داریم. عرض کرد: ای اباجعفر، رحمت خدا بر شما باد، گناه من چیست و آن خون کدامست؟
آن حضرت فرمودند: کودکی از حضرت حسین علیهالسلام را نزد او آوردند، و در دامنش نهادند، یکی از شما بنیاسد تیری زد و او را ذبح نمود. حضرت حسین علیهالسلام دو کفش را از آن خون پر کرد و بر زمین ریخت (به روایت صحیح به هوا پاشید). سپس فرمود:
«رب ان تک حبست عنا النصر من السماء، فاجعل ذلک لما هو خیر و انتقم لنا من هؤلاء الظالمین»
«پروردگارا، اگر در این وقت مصلحت در یاری ما ندانستی ما را پاداشی بهتر عنایت فرما و از این ستمکاران انتقام ما را بگیر» (34)
علل چهارگانه در فرستادن خون علی اصغر علیهالسلام به آسمان
مورخین بزرگ اسلامی مخصوصاً تاریخ نویسانی که حادثه مهم عاشورا در آثار خود به رشته تحریر در آوردهاند، درباره شهادت طفل شیرخوار امام حسین علیهالسلام، یک نکته را همگی اشاره کردهاند و آن این که هنگام نشستن تیر بر گلوی مبارک حضرت علی اصغر علیهالسلام، وجود مقدس عزیز زهرا علیها السلام سیدالشهداء، با دو دست مبارک خود، خون حضرت علی اصغر علیهالسلام را بر گرفت و به آسمان فرستاد؛ و میفرمود: چون در راه خداست این همه آزارها سهل است. حضرت امام محمد باقر علیهالسلام میفرماید: خونی که امام حسین علیهالسلام به آسمان فرستاد قطرهای از آن به زمین برنگشت. (35)
همواره یکی از پرسشهایی که در میان اهل تحقیق و عاشقان و پیروان ولایت رایج و مطرح است این است که علل چهارگانه (فاعلی، مادی، صوری و غایی) در این حرکت و پدیده چیست؟ لازم به ذکر است برای پاسخ دادن به این سئوال میبایست مختصراً توضیح داده شود که منظور از علل چهارگانه چیست؟
در مکتب الهی به خلاف مکتب مادی گری، برای جهان و انسان، علت فاعلی و علت غایی معتقد است.
در مکتب الهی اعتقاد به این است که هر پدیده طبیعی، دارای علل چهارگانه است که بدون آن تحقق نمیپذیرد، علت فاعلی، علت مادی، علت صوری و علت غایی، صندلی که روی آن نشستهایم، بخاری که کنار ما میسوزد و کولری که باد خنک میدهد، هر کدام دارای علل چهارگانه است. مثلاً آهنگر و نجار علت فاعلی آن است، آهن یا چوبی که از آن ساخته شده است، علت مادی آن است، صورت و شکلی که کولر، بخاری، صندلی به آن شکل ساخته شده علت صوری آن است، هدفی که آهنگر، نجار و کولرساز را برای ساختن آن وارد کرده است علت غایی آن به شمار میرود.
به بیانی واضحتر این پرتاب خون به آسمان یک نوع حرکت محسوب میشود، خواه این حرکت در زمین باشد یا خواه در آسمان، فرقی ندارد حرکت در هر دو حال برای خود هدف و غرضی لازم دارد و در حقیقت حرکت، چنین هدفی نهفته است به عنوان مثال شما از منزل خود حرکت میکنید تا دوست خود را در نقطه خاصی دیدن فرمایید؛ و یا اینکه حرکت در جوهر و طبیعت میباشد مثل حرکت نقطه از حالت سلولی به صورتهای مختلف جنینی که در اصطلاح قرآن از آنها به نطفه، علقه، … یاد شده است. به هر حال طبق آن چه که از بیان مبتکر حرکتِ جوهری؛ صدرالمتالهین شیرازی این فیلسوف و دانشمند اسلامی، استفاده میشود حرکت چه در مکان، چه در جوهر و طبیعت باشد، به طور مسلم فاقد هدف و غایت نیست و حتماً میبایست غایت و هدفی را دنبال کند.
با توجه به این توضیحاتی که ارائه شد، علل چهارگانه این پدیده مهم که موجب شد تا درخت تنومند اسلام با خون سیدالشهداء و عزیزانش، آبیاری شود بدین صورت است:
علت فاعلی: پرواضح و روشن است که انجام دهنده و فاعل، وجود مقدس حضرت امام حسین علیهالسلام میباشد. شما تأمل کنید در آن موقع و لحظه که از یک طرف تمام یارانش به شهادت رسیدهاند و از طرف دیگر تمام زن و بچه و خواهرانش، با چه حالی امام مظلوم را مشاهده میکنند و از طرفی خود، یکه و تنها و غریب قنداقه طفل شیرخوار را در بغل گرفته، یک لحظه مشاهده کند که گلوی علی از گوش تا گوش بریده شد در این موقع بادست نازنین خود خون علی اصغر علیهالسلام را بر گرفته و بر آسمان پرتاب میکند.
علت مادی: علت مادی این پدیده خون مقدس این طفل بزرگوار است. این خون با دیگر خونها فرق دارد، چه فرقی؟ هم از لحاظ فیزیکی و مادی و هم از لحاظ معنوی و برکتی که در آن وجود دارد. دیگر خونها همه تشکیل شده از گلبولها و غیره میباشد که اینها همه برگرفته از غذایی است که انسان میخورد و به غیر از این، هیچ نوع معنویت و اثر خاصی مترتب بر آن نیست. ولی خون مقدس این طفل شیرخوار مزیتی دیگر دارد و آن اینکه اولاً از لحاظ جنس و نوع و ذرّات تشکیل دهنده باید گفت: همان گلبولهایی که در خون زهرا و علی علیهما السلام هست، گلبولهایی که در خون سیدالشهداء هست، در خون علی اصغر علیهالسلام هم هست و به طور کلی ذرات خون علی اصغر علیهالسلام برگرفته شده از میوههای بهشت است مگر نه این است که پیامبر چهل روز قبل از انعقاد نطفه حضرت زهرا سلام الله علیها در حال عبادت به سر برد و پس از آن مدت خداوند شاخهای پر از رطب برای آن حضرت فرستاد. (36) و اما از لحاظ معنوی روشن است که خون علی اصغر علیهالسلام همان اثر و معنویتی را داراست که خون شهداء اسلام دارا هستند بلکه بالاتر.
علت صوری: در این زمینه باید گفت این خون که به آسمان فرستاده شد ولی برنگشت کجا رفت؟ کجا ماند؟ خدا میداند، البته میتوان گفت: که این خون در جایگاه خاصی نگه داشته میشود تا اینکه تا روز قیامت ملائکه مقرب درگاه الهی با آن رخسار خود را گلگون سازند و هدیه به سوی بهشت برند. (37)
علت غایی: حتماً وجود مقدس سیدالشهداء علیهالسلام از این حرکت، هدف و مقصود خاصی را دنبال کرده، ولی به طور کوتاه بگویم: حضرت امام حسین علیهالسلام، به تمام جهانیان ثابت کرد که هیچ گروهی ظالمتر و بی رحمتر از بنیامیه نمیباشند، یزید لعنهالله علیه و دیگر همدستانش بی رحمی و بی مروتی را به حد اعلاء رساندند. در هیچ مذهب و آیین پذیرفته نیست که طفلی در آن حال مورد هجوم قرار گیرد در حال حاضر اگر تمامی مکاتب بشری اعم از الهی و غیر الهی، تمام قوانین اروپایی، آمریکایی، آسیایی و غیره از قدیم تا به حال را، اگر حقوق بشر امروز که به صورت مجموعهای در آمده و بین دولتها و ملتها مورد قبول واقع شده، مورد بررسی قرار دهی سریعاً به این نقطه میرسی که کشتن اطفال در میدان جنگ و غیر جنگ از نظر عقلاء و عموم مردم مذموم و کاری ناپسندیده و ظالمانه است.
کشتن این طفل آن هم در موقعی که سه روز است شیر نخورده و لب تشنه است، آن هم در این لحظههای حساس، بزرگترین سند مظلومیت و در عین حال شهامت و شجاعت وجود عزیز زهرا سلام الله علیها سیدالشهداء میباشد. بنابراین خون فرزندش را به آسمان فرستاد تا باقی بماند و در فردای قیامت شکایت از این مردم را پیش جدش رسول خدا ببرد. (38)
سر فرستادن خون علی اصغر علیهالسلام به آسمان
در لحظاتی که تمام اصحاب و یاران امام حسین علیهالسلام به درجه رفیعه شهادت رسیده بودند از یک طرف تحمل این همه داغ و مصیبت، نظاره کردن ابدان قطعه قطعه و تیرخوردهی شهداء، در صدای العطش اطفال، گریه و زاری اهل حرم، تشنگی بر آن حضرت غلبه کرده، در این لحظات حساس، صدای استغاثهی عزیز زهرا سلام الله علیها بلند شد، آیا کسی هست به فریاد ما برسد و ما را کمک کند… (39) کسی استغاثه امام علیهالسلام را پاسخ نداد. امام به سوی خیمه آمد و به خواهرش حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: «کودک صغیر من را بیاورید تا با او وداع کنم که حرمله لعنهالله با پرتاب تیر سه شعبه قلب امام علیهالسلام را به درد میآورد و علی اصغر علیهالسلام را شهید میکند». با توجه به این موقعیت چرا امام علیهالسلام خون علی اصغر را به آسمان پرتاب میکند؟ حتماً در این کار حکمتی وجود دارد. شاید سرش این باشد که مراتب عبودیت و فناء حسینی را اهل آسمان ببینند و همت عالیه او معلوم شود که در راه حق طفل شیرخوار خود را فدای دین جدش رسول خدا نمود.
و یا سرش این است که خواست قطرهای از آن خون به زمین نریزد که مبادا زمین منخف (متلاشی) شود.
و یا سرش این است که آسمان را مشرف نمود و او را گنجینه خون این طفل شیرخوار قرار داد. (40)
ولی صاحب کتاب وقایع الایام میگوید: بعضی گمان کردند که علت بازنگشتن خون علی اصغر علیهالسلام به جهت این است که عذاب نازل نشود ولی چنین نیست چون افضل از خون گلوی علی اصغر خون گلوی حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است پس به اقتضای حکمت کامله ربالعالمین و از برکت وجود بقیه الله فی الارضین حضرت سید سجاد علیهالسلام عذاب نازل نشد. خلاصه کلام اینکه امام علیهالسلام بدین وسیله خون را به آسمان فرستاد که ملائکه اسمان آن را هدیه به بهشت ببرند. (41)
و یا سِرش این است – و روایاتی وارد است- که چون ملائک آسمانها در روز قیامت این منظره وحشت انگیز شهداء را ببینند، اشک بریزند و لعنت بر کشندگان آنها بفرستند. (42)
چرا خون حضرت علی اصغر علیهالسلام به زمین برنگشت
مورخین اسلامی از قبیل: ابن شهر آشوب در مناقب، ابن نما حلی در مثیرالاحزان، سید در لهوف، ابن کثیر در البدایه و النهایه، قرمانی در اخبار الدول، میرزا محمد تقی سپهر در ناسخ التواریخ، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین، عبدالرزاق موسوی مقرم در مقتل الحسین علیهالسلام و علامه سید حسن امین در اعیان الشیعه و … قضیه فرستادن خون گلوی علی اصغر علیهالسلام به آسمان را نقل نمودهاند.
و یا سِرش این است که این خون نمیبایست به زمین برگردد چرا ملائکه آسمان میخواستند خون را در شیشهای بهشتی تحفه و هدیه به سوی جنت ببرند چنانچه این مطلب در زیارت چهارم تحفه الزائر وارد شده است. (44)
و یا سِرش این است که اگر خون علی اصغر علیهالسلام به زمین میریخت عذاب نازل میشد چنانچه بعضی مورخین نقل نمودهاند.
مظلومیت حضرت علی اصغر علیهالسلام از دیدگاه جرجی زیدان
جرجی زیدان یکی از نویسندگان مشهور مسیحی در کتاب خود دربارهی این طفل شیرخوار مینویسد: «شهادت این طفل بی گناه، مظلومیت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را ثابت میکند چرا که اگر شهادت این طفل نبود، امکان داشت دستگاه تبلیغاتی بنیامیه واقعه عاشورا را طوری دیگر و وارونه جلوه دهد و بگویند ای مردم اینها مردانی مسلح بودند که برای تصاحب قدرت و حکومت دست به مبارزه زدهاند و ما باتمام قدرت در مقابل آنها ایستادهایم. ولی با شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام این نقشه دستگاه تبلیغات بنیامیه را نقش بر آب کرده هر انسانی به هر آئین و مذهبی این سئوال را از بنیامیه میکند که طفل شیرخوار گناهی نداشت که شما او را کشتید. (45)
مسلمان شدن بانوی آمریکایی به برکت حضرت علی اصغر علیهالسلام
در هندوستان، نسبت به امام حسین علیهالسلام، علاقه و ارادت عجیبی موج میزند. نه تنها ارادتمندان امام حسین علیهالسلام گروه مسلمانان هستند، بلکه هندوها هم نسبت به عزیز زهرا علیها السلام عرض ادب مینمایند.
چنان که داستان «امام باره» (یعنی عاشورا) روزی که آتش پرستان به امام علیهالسلام اختصاص داده و در گودالی بزرگ آتش میافروزند و آن را برای عاشورا یا روز معین پر از آتش حاضر میسازند، آن گاه هر کدام لباسی سپید بر تن نموده و از آتش عبور کرده و از طرف دیگر به سلامت بیرون میروند و حرارت آتش به آنها هیچ صدمهای نمیزند. باری در هند مجلس سوگواری تشکیل شده بود، جمعی از زنان مسلمان در منزلی اجتماع کرده و بر مصیبتهای امام حسین علیهالسلام میگریستند. در همسایگی این خانه، زنی از اهالی آمریکا زندگی میکرد، پرسید: اینجا چه خبر است؟ گفتند: مجلس سوگواری سومین پیشوای شهید شیعیان است. گفت: بسیار مایلم من هم در این مجلس بروم و ببینم چگونه است. او را به مجلس بردند و در جایی که باید جای دادند. آن گاه مرثیه خوان توسل به حجت الهی علی اصغر علیهالسلام پیدا کرد. صدای گریه و شیون زینان برخاست، این زن غیر مسلمان با توجه به جریان شهادت کودک شیرخوارهی امام حسین علیهالسلام گریان شد و اشک فراوان ریخت. سپس از سایر زنان و از گوینده خواست تا جریان را مفصل برایش توضیح دهند. آنان صحنهی کربلا را برایش مجسم و بیان نمودند. با استماع این حقیقت و پی بردن به اصل داستان، گفت: «من میخواهم مسلمان شوم، زیرا حقایقی در این مذهب احساس میکنم که شایسته نیست به حال کفر باقی باشم. به عبارت دیگر، مکتبی که این گونه مردان فداکار تربیت کند که حاضر باشند به قیمت جان کودک عزیز خود در راه آن مکتب و دین فداکاری نمایند تا انحرافی نیابد، معلوم میشود این دین، دینی است حق و با حقیقت توأم، بنابراین مسلمان میشوم.»
شیعیان در همان مجلس شهادتین را به وی تلقین کردند و بانوی آمریکایی از صمیم دل مسلمان گردید. (46)
نتیجه گیری:
با مطالبی که بیان شد به این نتیجه میرسیم که: اولاً: سند مظلومیت حضرت اباعبدالله طفل شیرخواره اشان میباشد زیرا طفل شش ماهه در هیچ مکتب و آیینی گناهی ندارد و چه زیبا شیخ جعفر شوشتری میفرمایند: اگر دشمنان به حضرت علی اصغر علیهالسلام هم آب میدادند ایشان باز به هلاکت میرسیدند، و این مطلب نشانگر اتماتم حجت امام حسین بر لشکر اعداء در روز عاشورا میباشد و ثانیاً: حضرت خون ایشان را به هوا فرستادند و ثالثاً: حضرت علی اصغر از کسانی هستند که شفاعت میکنند. رابعاً: ایشان روی سینهی پدر بزرگوارشان مدفون هستند. خامساً: حضرت اباعبدالله ایشان را دفن نمودند حتی دشمنان ایشان ار از قبر بیرون و سر او را از بدن جدا نمودند.
خدا انشاءالله در دنیا زیارت حضرت و در آخرت شفاعت حضرت باب الحوائج علی اصغر علیهالسلام را نصیب و روزی ما بگرداند.
پینوشتها:
(1)- سحاب رحمت/ ص 535-536.
(2)- مزار کبیر ابن مشهدی/ ص 488؛ سحاب رحمت/ ص 536؛ بحارالانوار/ ج 45/ ص 66.
(3) – مقتل ابی مخنف/ ص 129.
(4)- ناسخ التواریخ/ ج 2/ ص 263.
(5)- الوقایع و الحوادث/ ج 3/ ص 93.
(6)- مریم/1
(7)- بابالحوائج علی اصغر علیهالسلام / ص 161.
(8)- بابالحوائج حضرت علی اصغر علیهالسلام / ص 161؛ تبسم خونین/ص 21.
(9) – مفاتیحالجنان/ زیارت آل یس.
(10)- کتاب رجعت علامه مجلسی/ ص 73.
(11)- قمقام زخار/ ج 2/ ص 653؛ نفس المهموم/ ص 527.
(12)- قمقام زخار/ ج 2/ ص 654.
(13)- نفس المهموم/ ص 528.
(14)- فرسان الهیجاء/ ص 270.
(15)- سحاب رحمت/ ص 538.
(16)- ریاض القدس/ ج 2/ ص 101.
(17)- نفس المهموم/ ص 350.
(18)- بحارالانوار/ ج 45/ ص 47.
(19)- مقتل ابی مخنف/ ص 130.
(20)- ریاض القدس/ ج 2/ ص 101.
(21)- ناسخ التواریخ/ ج 2/ ص 363.
(22)- مهیج الاحزان/ ص 243/ م 10.
(23)- مهیج الاحزان/ ص 244.
(24)- احتجاج/ ج 2/ ص 25.
(25)- مقتل خوارزمی/ ج 2/ ص 32.
(26)- لهوف/ ص 116.
(27)- ریاض القدس/ج 2/ ص 100.
(28)- غنچهی خونین/ ص 75 به نقل از روضه الشهداء/ ص 343.
(29)- الخصائص الحسینیه/29 ص 55؛ تذکره الشهدا/ ص 225؛ منتخب التواریخ / ص 271.
(30)- سحاب رحمت/ ص 547.
(31)- ریاض القدس/ ج 2/ ص 104-105.
(32)- سحاب رحمت/ ص 548.
(33)- بحارالانوار/ ج 45/ ص 332؛ منتهی الآمال/ ج 1/ ص 451.
(34)- نفس المهموم/ ص 349.
(35)- مثیرالاحزان/ ص 70.
(36)- کبریت احمر/ ص 148.
(37)- وقایع الایام در احوال محرم الحرام، / ص 515.
(38)- غنچه خونین/ ص 81- 85.
(39)- لهوف/ ص 49.
(40)- منتخب التواریخ/ص 270.
(41)- وقایع الایام/ ص 514.
(42)- غنچه خونین/ ص 86-87 به نقل از زندگانی قمر بنی هاشم حضرت علی اکبر و علی اصغر شهید، عمادزاده/ ص 386؛
(43)- اکلیل المصائب/ ص 66.
(44)- وقایع الایام/ ص 515.
(45)- زندگی اباعبدالله الحسین علیهالسلام، ترجمه لهوف/ ص 132.
(46)- الوقایع و الحوادث/ ج 3/ ص 98.
منابع و مآخذ
مزار کبیر/ ابوعبدالله محمد بن جعفر مشهدی/ ترجمه: محمد فربودی/ نشر دیوان/ چاپ اول/ 1389ش.
سحاب رحمت/ عباس اسماعیلی یزدی/ مسجد مقدس جمکران/ چاپ سوم/ سال 1380ش.
بحار الانوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
قمقام زخار/ فرهاد میرزا معتمدالدوله/ انتشارات اسلامیه/ چاپ اول/ 1363ش.
ناسخ التواریخ/ میرزا محمد تقی سپهر/ کتابخانه اسلامیه/ طهران، چا پ اول، بی تا.
الوقایع و الحوادث/ محمد باقر ملبوبی/ موسسه مطبوعاتی دین و د انش/ چاپ اول/ چاپخانه علمیه قم، 1378ش.
تبسم خونین/ حسن معینی/ انتشارات سلسله/ چاپ اول/ فروردین ماه 1384ش.
نفس المهموم/ شیخ عباس قمی/ مترجم آیت الله کمرهای/ انتشارات مسجد مقدس جمکران/ چاپ شانزدهم/ 1382ش.
لهوف/ سید ابن طاووس/ ترجمه: علی رضا رجالی تهرانی/ انتشارات نبوغ/ چاپ دوم/ 1379ش.
ریاض القدس/ صدرالدین واعظ قزوینی/ کتابفروشی اسلامیه/ چاپ دوم/ 1376ش.
مهیج الاحزان/ حسن بن محمد علی یزدی/ انتشارات کتابفروشی اسلامیه/ چاپ اول/ محرم الحرام 1375ش.
احتجاج/ ابی منصور احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی/ نشر المرتضی/ تاریخ 1403ق.
مقتل الحسین علیهالسلام/ خوارزمی/ قم/ انتشارات انوارالمهدی. بی تا/ بی نا.
منتهی الآمال/ شیخ عباس قمی/ انتشارات هجرت/ چاپ یازدهم/ 1376ش.
غنچهی خونین/ مجید زجاجی کاشانی/ انتشارات مرسل/ چاپ سوم/ زمستان 1380.
خصائص الحسیینه/ شیخ جعفر شوشتری/ دارالکتب الاسلامیه/ چاپ اول/ تابستان 1372ش.
زندگی امام حسین علیهالسلام، ترجمه لهوف، سید محمد صحفی، انتشارات اهل بیت، چاپ چهارم، تابستان 77.
وقایع الایام در احوال محرم الحرام/ مولی علی واعظ خیابانی تبریزی/ کتابفروشی قرشی/ چاپ سوم/ شعبان 1387ق.
اکلیل المصائب/ محمد بن سلیمان تنکابنی/ تحقیق موسسه فرهنگی ضحی، انتشارات عالمه/چاپ دوم/ سال 1381ش.
کبریت احمر/ محمد باقر خرسانی بیرجندی/ کتابفروشی اسلامیه/ چاپ سوم/ 1376ش.
مثیر الاحزان/ ابن نما حلی/ مدرسه الامام المهدی علیهالسلام، قم/ چاپ اول/ 1406ق.
تحفه الزائر/ علامه مجلسی/ انتشارات پیام امام هادی علیهالسلام/ قم، چاپ اول/ سال 1386ش.
تذکره الشهداء/ ملا حبیب الله شریفی/ نوشته به سال 1389ق/ چاپ چهاردهم/ 1380ش.
تذکره الخواص/ سبط ابن جوزی/ مکتبه النینوی/ طهران/ طبع الاولی/ 1410ق.
/ج