فاطمه (س)در خانه ي همسر
علي به مردي از بني سعد مي گويد :مي خواهي داستاني از خود و فاطمه را براي تو بگويم :
فاطمه محبوب ترين کسي در ديده پدر خود بود . او در خانه ي من چندان با مشک آب کشيد ، که بند مشک در سينه وي جاي گذاشت . وي چندان دستاس کرد که کف دست او پينه بست .و چندان خانه را روفت که جامه اش رنگ خاک گرفت و چندان …
فاطمه محبوب ترين کسي در ديده پدر خود بود . او در خانه ي من چندان با مشک آب کشيد ، که بند مشک در سينه وي جاي گذاشت . وي چندان دستاس کرد که کف دست او پينه بست .و چندان خانه را روفت که جامه اش رنگ خاک گرفت و چندان …
فاطمه (س)در خانه ي همسر
علي به مردي از بني سعد مي گويد :مي خواهي داستاني از خود و فاطمه را براي تو بگويم :
فاطمه محبوب ترين کسي در ديده پدر خود بود . او در خانه ي من چندان با مشک آب کشيد ، که بند مشک در سينه وي جاي گذاشت . وي چندان دستاس کرد که کف دست او پينه بست .و چندان خانه را روفت که جامه اش رنگ خاک گرفت و چندان …
روزي به او گفتم چه مي شود که از پدرت خادمي بخواهي تا اندکي در برداشتن بار سنگين زندگي تو را ياري دهد ؟ زهرا نزد پدر رفت .اما شرمش آمد از او چيزي بخواهد . پيغمبر (ص) دانست دخترش براي کاري نزد او آمده است . بامداد ديگر به خانه ما آمد . سلام کرد ما خاموش مانديم عادت او چنين بود که سه بار سلام مي گفت و اگر رخصت ورود نمي يافت بر مي گشت .ما سلام او را پاسخ گفتيم و از وي خواستيم تا به خانه در آيد ، به خانه آمد و نزدم نشست و گفت :
ـ فاطمه !ديروز از پدرت چه مي خواستي؟ من ترسيدم شايد وي آنچه را از او خواسته ام نگويد . گفتم داستان فاطمه اين است و او از سختي کار خانه رنج مي برد و اين رنج بر جسم او اثر گذاشته است . از او خواستم نزد تو آيد و خدمتکاري براي خود بخواهد . گفت :آيا چيزي به شما بياموزم که از خدمتگزار بهتر است ؟ چون به جامه خواب رفتيد سي و سه بار خدا را تسبيح ، و سي و سه بار حمد و سي و سه بار تکبير بگوئيد .
منبع:بحار الانوار(ص82)
منبع:مجله ي راه قرآن(ش 21)
/خ
فاطمه محبوب ترين کسي در ديده پدر خود بود . او در خانه ي من چندان با مشک آب کشيد ، که بند مشک در سينه وي جاي گذاشت . وي چندان دستاس کرد که کف دست او پينه بست .و چندان خانه را روفت که جامه اش رنگ خاک گرفت و چندان …
روزي به او گفتم چه مي شود که از پدرت خادمي بخواهي تا اندکي در برداشتن بار سنگين زندگي تو را ياري دهد ؟ زهرا نزد پدر رفت .اما شرمش آمد از او چيزي بخواهد . پيغمبر (ص) دانست دخترش براي کاري نزد او آمده است . بامداد ديگر به خانه ما آمد . سلام کرد ما خاموش مانديم عادت او چنين بود که سه بار سلام مي گفت و اگر رخصت ورود نمي يافت بر مي گشت .ما سلام او را پاسخ گفتيم و از وي خواستيم تا به خانه در آيد ، به خانه آمد و نزدم نشست و گفت :
ـ فاطمه !ديروز از پدرت چه مي خواستي؟ من ترسيدم شايد وي آنچه را از او خواسته ام نگويد . گفتم داستان فاطمه اين است و او از سختي کار خانه رنج مي برد و اين رنج بر جسم او اثر گذاشته است . از او خواستم نزد تو آيد و خدمتکاري براي خود بخواهد . گفت :آيا چيزي به شما بياموزم که از خدمتگزار بهتر است ؟ چون به جامه خواب رفتيد سي و سه بار خدا را تسبيح ، و سي و سه بار حمد و سي و سه بار تکبير بگوئيد .
منبع:بحار الانوار(ص82)
منبع:مجله ي راه قرآن(ش 21)
/خ