واژه «فتوت» از ریشه «فتی»[1] به معنای جوان،[2] و جوان قوی[3] است که معادل آن در زبان فارسی کلمه «جوانمردی» است.[4] این واژه و مشتقات آن در قرآن به صورت «فَتًی»،[5] «فِتْیةٌ»،[6] «الْفِتْیةُ»،[7] «فَتَیاتِ»،[8] و «فَتَیانِ»،[9] در مورد برخی از پیامبران و اولیای الهی به معنای جوانی به کار رفته است؛ مانند:
- حضرت ابراهیم(ع): «قالُوا سَمِعْنا فَتًی یذْکرُهُمْ یقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ…»؛[10] گفتند: شنیدهایم که جوانی به نام ابراهیم، از آنها سخن میگفت.
- حضرت یوشع(ع): «وَ إِذْ قالَ مُوسی لِفَتاهُ…»؛[11] و زمانی که موسی به جوانی که در رکابش بود گفت: …
- حضرت یوسف(ع): «وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدینَةِ امْرَأَتُ الْعَزیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا …»؛[12] زنان شهر گفتند: زن عزیز در پی کامجویی از غلام خود شده و شیفته او گشته است.
فتوت و جوانمردی در اصطلاح عرف یک حالت نفسانی است که باعث میشود انسان همواره در مرزهای محاسن اخلاقی باشد، به عادات زیبا عمل کند و از معاصی و گناهان بپرهیزد.
از آنجا که در سن جوانی بدن نیرومند و احساسات پرجوش و عواطف پرخروش است، و از جنبههای روحی قلب جوان آماده پذیرش نور حق و کانون محبت و سخاوت و عفو و گذشت است، بسیار میشود که این کلمه (فتی و فتوت) به معنای مجموعه این صفات به کار میرود، هر چند در سن و سالهای بالا باشد.[13]
مانند آنچه قرآن کریم در مورد اصحاب کهف فرمود: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیک نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدی»؛ ما خبرشان را براستی برای تو حکایت میکنیم. آنها جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و ما نیز بر هدایتشان افزودیم.
امام صادق(ع) نیز در مورد اصحاب کهف فرمود: سن و سال اصحاب کهف بالا بود، اما خداوند، آنان را به دلیل ایمانشان، جوان (جوانمرد) نامید».[14]
امام علی(ع) در مورد اهمیت جوانمردی فرمود: «انسان به زینتی زیباتر از جوانمردی آرایش نیافته است».[15]
برخی معتقدند؛ جوانمردی بخشش، سخاوت، خودداری از آزار دیگران و ترک شکایت از حوادث و مشکلات است.[16]
البته بعضی دیگر جوانمردی را چنین تفسیر کردهاند: «جوانمردی پرهیز از گناهان و به کارگرفتن فضایل انسانی است».[17]
در روایات متعددی، پیامبر(ص) و امام علی(ع) نیز جوانمرد[18] معرفی شدهاند.
پیامبر اسلام(ص) فرمود: من جوانمرد و پسر جوانمرد و برادر جوانمرد هستم؛ زیرا من پسرم ابراهیم(ع) هستم که خدا او را جوانمرد نامید. برادر جوانمرد هستم؛ زیرا در جنگ احد منادی از آسمان ندا داد که «شمشیری جز ذوالفقار و جوانمردی جز علی نیست» و علی برادر من است و من برادر او».[19]
نشانهای جوانمردی
آموزههای اسلامی نشانههای یک فرد جوانمرد را در چند چیز اعلام میکنند:
- راستگویی: پیامبر اسلام(ص): «راستگویی بالاترین مرتبه جوانمردی است».[20]
- ایمان و تقوا: امام صادق(ع): «کسی که ایمان به خدا و تقوا داشته باشد، جوانمرد است».[21]
- کمک به دیگران و خودداری از آزار مردم: امام علی(ع): «نشان جوانمردی، کمکهایی است که انجام میشود و آزارهایی است که از انجام آن خودداری میشود».[22]
- دوری از هر صفت زشت: امام علی(ع): «دوری آدمی از صفات و اخلاق پست، نشانگر رسیدن به مرتبه جوانمردی است».[23]
- رسیدگی به همسایگان و بخشش اشتباهات دیگران: امام علی(ع): «نظام جوانمردی و رشته پیوستگی آن، تحمّل کردن لغزشهای برادران و نیکویی رساندن به همسایگان است».[24]
- عفت(پاکدامنی): امام علی(ع): «پاکدامنی از برترین ویژگیهای جوانمردی است».[25]
- دوری از مواضع اتهام: امام علی(ع): «جلوگیری از در معرض اتهام قرار گرفتن از نیکوترین ویژگیهای جوانمردی است».[26]
- دوری از بخل: امام علی(ع): «افزایش بخل، جوانمردی را لکّهدار و برادری را فاسد میکند».[27]
- 9. دوری از حرص: امام علی(ع): «حرص برای نفس انسان ننگآور بوده، دین را تباه میکند و جوانمردی را از بین میبرد.[28]
گفتنی است؛ جوانمردی صفت ویژه مردان نیست، بلکه زنان نیز میتوانند جوانمرد باشند. به عبارت دیگر، وجود کلمه «مرد» در اصطلاح «جوانمرد» ناظر به معنای جنسیتی آن نیست، بلکه مانند واژهی «مردم» هم مردان و هم زنان را در بر میگیرد.
[1]. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، محقق، مصحح، آل یاسین، محمد حسن، ج 9، ص 470 – 471، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق.
[2]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم، ج 8، ص 137، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[3]. مطرزی، ناصر بن عبدالسید، المغرب، محقق، فاخوری، محمود، مختار، عبدالحمید، ج 2، ص 122، حلب، مکتبه اسامه بن زید، چاپ اول، 1979م.
[4]. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی – فارسی، مترجم، مهیار، رضا، ص 655، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
[5]. انبیاء، 60.
[6]. کهف، 13.
[7]. کهف، 10.
[8]. نساء، 25؛ نور، 33.
[9]. یوسف، 36.
[10]. انبیاء، 60.
[11]. کهف، 60.
[12]. یوسف، 30.
[13]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 360، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[14]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 395، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[15]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 259، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
[16]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 700، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[17]. همان.
[18]. «پوشاندن گناه دیگران»، 103980؛ «ابلاغ ولایت در غدیر خم»، 1955؛ جوانمردی حضرت علی(ع) در برخورد با فراریان و زخمیهای جنگها»، 51946.
[19]. شیخ صدوق، امالی، ص 200، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[20]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 131 – 132، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412ق.
[21]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 323، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[22]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 259.
[23]. همان، ص 325.
[24]. همان، ص 420.
[25]. همان، ص 256.
[26]. همان، ص 71.
[27]. همان، ص 294.
[28]. همان، ص 296.