فرشتگان- جسم داشتن فرشتگان- مجرد بودن فرشتگان-شباهت های فرشتگان و انسان ها
۱۳۹۳/۰۸/۳۰
–
۱۷۵۹ بازدید
ایا فرشتگان مانند انسان ها بدن دارند؟
به دلیل فرامادى بودن ملائکه، چگونگى وجودى آنان براى ما ناشناخته است. ناشناختگى مزبور تا بدان جاست که حتى تعابیرى به ظاهر جسمانى مانند جناح و بال از آنها در قرآن، به معناى خاص خود مى باشد. به عنوان نمونه، آن چه در سوره مبارک فاطر، آیه نخست در این باره آمده است «الحمد لله فاطر السموات والارض جاعل الملائکه رسلا اولى اجنحه مثنى و ثلاث و رباع
ستایش مخصوص خداوندى است آفریننده آسمان ها و زمین که، فرشتگان را رسولانى داراى بال هاى دوگانه، سه گانه و چهارگانه قرار داد».
لزوما بال به مفهوم گونه آن در پرندگان نبوده، بلکه وسیله اى است که، کار بال پرندگان را انجام میدهد از این رو، گمان به این که در بال فرشتگان نیز هم چون بال پرندگان مواردى مانند پر و سایر ویژگى هاى بال پرندگان وجود داشته باشد، تصورى نادرست است(1) قرآن کریم نیز از ملائکه تنها به موجوداتى نمونه بشر یاد کرده است و نه شبیه او، آنجا که مى فرماید: «فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا»
(2) پیداست که نمونه بشر، موجودى است که تنها در ظرف تصور و ادراک نه بشر مانده و خارج از چنین ظرفى، ملک مى باشد(3) از این رو در تصور ملائکه باید نهایت دقت به عمل آید تا آنها را از هر نوع ویژگى هاى مادى و جسمانى به دور بدانیم.
در قرآن کریم در آیات متعددى درباره ملائکه و وظایف و حالات آنها سخن گفته شده و لفظ ملک مجموعا 88 بار به صورت هاى مفرد و تثنیه و جمع به کار رفته و از آنجا که وجود فرشتگان از امور غیبیه ایست که پى بردن به چگونگى احوال و اوصاف آنها جز از راه ادله نقلیه ممکن نیست باید در این رابطه به آیات و روایات تمسک کنیم. از مجموع آیات و روایات بر مى آید که ملائکه داراى وظایف متنوعى از قبیل، تدبیر امور، قبض ارواح، مراقبت اعمال، حفظ انسان از خطرات، مجازات اقوام سرکش و… به عهده دارند و کارهاى مختلف از قبیل: سجده، رکوع، تسبیح، صف کشیدن، نگهبانى و… انجام مى دهند وحالت ها و صفاتى دارند از قبیل این که مى توانند به صورت انسان درآمده بر انبیا و غیر انبیا ظاهر شوند(4) هرگز خسته نمى شوند، نمى خوابند، فراموشى در آنها راه ندارد، سستى و غفلت در آنها راه ندارد و…(5) با این اوصاف ذکر شده در آیات و رو. ایات بدون شک ملائکه نمى توانند متشکل از ماده عنصرى کثیف این عالم باشند و گریه و خنده به این معنا که چشم و دهانى و اشکى باشد در آنها بى معنا خواهد بود. ولى اگر اینها متمثل به صورت انسانى شدند چنانچه از آیات سوره هود و مریم استفاده مى شود آیا در این صورت هم براى آنها خنده و گریه معنا ندارد. در اینجا در بین مفسرین اختلاف شده که آیا این تمثل فرشتگان یک واقعیت عینى است یعنى فرشتگان واقعا به صورت انسان در مى آیند یا به صورت تصرف در قوه ادراکى بینندگان است. ظاهر آیات احتمال اول است و در این صورت باید گفت خنده و گریه براى آنها ممکن است.
اما اگر به صورت تصرف در قوه ادراکى بینندگان باشد به این معنا که این افراد اینگونه خیال مى کردند نه این که ملائکه واقعا به صورت انسان درآمده باشند نمى توان از این آیات اثبات امکان این حالات را براى ملائکه کرد. در حقیقت اصل مسأله برمى گردد به این که آیا فرشتگان مجردند یا داراى جسم هستند، لکن جسمى لطیف که مافوق این عالم ماده است و یا این که مادى از قبیل همین ماده عنصرى عالم هستند. بعضى فلاسفه قائل به تجرد مطلق ملائکه شده اند که بسیارى از آیات و روایات این مطلب را رد مى کند چون در این روایات و آیات براى ملائکه مکان، زمان و صف کشیدن و… مطرح شده، حال آن که مجرد مطلق از این اوصاف برى ء است. اما این که آنها موجود مادى از قبیل موجودات این عالم باشند از مجموع آیات و روایات معلوم مى شود که این ایده هم درست نیست.
چنانچه امام صادق (ع) در ضمن یک حدیث خصائص عالم ماده را از قبیل غذا خوردن، آب نوشیدن، ازدواج. و على (ع) در حدیث دیگرى، سستى، غفلت، عصیان، خواب، نسیان در صلب پدر و رحم مادر قرار گرفتن را از آنها سلب مى نمایند و چنانچه بسیارى از متکلمان و مفسران معتقد هستند از جمع بین مجموع آیات و روایات مى توان استفاده کرد که ملائکه داراى اجسامى هستند، لکن اجسامى لطیف مافوق این ماده معمولى که ما بشناسیم و حالات آنها هم مناسب با همان جسم لطیفى که دارند مى باشد و این که على (ع) در خطبه 91 نهج البلاغه مى فرماید: «استمرار در عبادت پشتشان را منحنى نموده، به طول انجامیدن رغبت و اشتیاق به خداوند ماده ناله و تضرع آنان را تمام نکرده است… طول مناجات با پروردگارشان اطراف زبان هاى آنها را خشک نکرده و اشتغالات دیگرى آنان را مملوک خود نساخته است که صداهاى بلند آنان را زمزمه هاى خفیف تضرع قطع نماید که به ملائکه ناله و تضرع و گریه را نسبت مى دهد. با توجه به سایر روایات خود على (ع) و سایر معصومین (ع) باید بر گریه و ناله اى که متناسب اجسام لطیف یا به اصطلاح عالم نیمه مجرد حمل کرد. به صورت خلاصه مى توان این چنین گفت: همانگونه که ما محبت و غضب و خوشحال شدن را با استناد به آیات و روایات به خداوند متعال نسبت مى دهیم، لکن با سلب خصائص و ویژگى هاى مادى به همین نحو حالاتى از قبیل خنده و گریه را با استناد به روایات به ملائکه نسبت مى دهیم لکن با سلب خصائص و ویژگى هاى عالم ماده و طبیعت از قبیل داشتن دهان و چشم و اشک به نحوى که در عالم ماده متصور است.
(1) (محمد حسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 17، ص 7، مؤسسه الاعلمى).
(2) (مریم، آیه 17).
(3) (همان، ص 17).
(4) [هود، آیات 69 و [77
(5) [بحارالانوار، ج 59، ص 174 به بعد]
ستایش مخصوص خداوندى است آفریننده آسمان ها و زمین که، فرشتگان را رسولانى داراى بال هاى دوگانه، سه گانه و چهارگانه قرار داد».
لزوما بال به مفهوم گونه آن در پرندگان نبوده، بلکه وسیله اى است که، کار بال پرندگان را انجام میدهد از این رو، گمان به این که در بال فرشتگان نیز هم چون بال پرندگان مواردى مانند پر و سایر ویژگى هاى بال پرندگان وجود داشته باشد، تصورى نادرست است(1) قرآن کریم نیز از ملائکه تنها به موجوداتى نمونه بشر یاد کرده است و نه شبیه او، آنجا که مى فرماید: «فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا»
(2) پیداست که نمونه بشر، موجودى است که تنها در ظرف تصور و ادراک نه بشر مانده و خارج از چنین ظرفى، ملک مى باشد(3) از این رو در تصور ملائکه باید نهایت دقت به عمل آید تا آنها را از هر نوع ویژگى هاى مادى و جسمانى به دور بدانیم.
در قرآن کریم در آیات متعددى درباره ملائکه و وظایف و حالات آنها سخن گفته شده و لفظ ملک مجموعا 88 بار به صورت هاى مفرد و تثنیه و جمع به کار رفته و از آنجا که وجود فرشتگان از امور غیبیه ایست که پى بردن به چگونگى احوال و اوصاف آنها جز از راه ادله نقلیه ممکن نیست باید در این رابطه به آیات و روایات تمسک کنیم. از مجموع آیات و روایات بر مى آید که ملائکه داراى وظایف متنوعى از قبیل، تدبیر امور، قبض ارواح، مراقبت اعمال، حفظ انسان از خطرات، مجازات اقوام سرکش و… به عهده دارند و کارهاى مختلف از قبیل: سجده، رکوع، تسبیح، صف کشیدن، نگهبانى و… انجام مى دهند وحالت ها و صفاتى دارند از قبیل این که مى توانند به صورت انسان درآمده بر انبیا و غیر انبیا ظاهر شوند(4) هرگز خسته نمى شوند، نمى خوابند، فراموشى در آنها راه ندارد، سستى و غفلت در آنها راه ندارد و…(5) با این اوصاف ذکر شده در آیات و رو. ایات بدون شک ملائکه نمى توانند متشکل از ماده عنصرى کثیف این عالم باشند و گریه و خنده به این معنا که چشم و دهانى و اشکى باشد در آنها بى معنا خواهد بود. ولى اگر اینها متمثل به صورت انسانى شدند چنانچه از آیات سوره هود و مریم استفاده مى شود آیا در این صورت هم براى آنها خنده و گریه معنا ندارد. در اینجا در بین مفسرین اختلاف شده که آیا این تمثل فرشتگان یک واقعیت عینى است یعنى فرشتگان واقعا به صورت انسان در مى آیند یا به صورت تصرف در قوه ادراکى بینندگان است. ظاهر آیات احتمال اول است و در این صورت باید گفت خنده و گریه براى آنها ممکن است.
اما اگر به صورت تصرف در قوه ادراکى بینندگان باشد به این معنا که این افراد اینگونه خیال مى کردند نه این که ملائکه واقعا به صورت انسان درآمده باشند نمى توان از این آیات اثبات امکان این حالات را براى ملائکه کرد. در حقیقت اصل مسأله برمى گردد به این که آیا فرشتگان مجردند یا داراى جسم هستند، لکن جسمى لطیف که مافوق این عالم ماده است و یا این که مادى از قبیل همین ماده عنصرى عالم هستند. بعضى فلاسفه قائل به تجرد مطلق ملائکه شده اند که بسیارى از آیات و روایات این مطلب را رد مى کند چون در این روایات و آیات براى ملائکه مکان، زمان و صف کشیدن و… مطرح شده، حال آن که مجرد مطلق از این اوصاف برى ء است. اما این که آنها موجود مادى از قبیل موجودات این عالم باشند از مجموع آیات و روایات معلوم مى شود که این ایده هم درست نیست.
چنانچه امام صادق (ع) در ضمن یک حدیث خصائص عالم ماده را از قبیل غذا خوردن، آب نوشیدن، ازدواج. و على (ع) در حدیث دیگرى، سستى، غفلت، عصیان، خواب، نسیان در صلب پدر و رحم مادر قرار گرفتن را از آنها سلب مى نمایند و چنانچه بسیارى از متکلمان و مفسران معتقد هستند از جمع بین مجموع آیات و روایات مى توان استفاده کرد که ملائکه داراى اجسامى هستند، لکن اجسامى لطیف مافوق این ماده معمولى که ما بشناسیم و حالات آنها هم مناسب با همان جسم لطیفى که دارند مى باشد و این که على (ع) در خطبه 91 نهج البلاغه مى فرماید: «استمرار در عبادت پشتشان را منحنى نموده، به طول انجامیدن رغبت و اشتیاق به خداوند ماده ناله و تضرع آنان را تمام نکرده است… طول مناجات با پروردگارشان اطراف زبان هاى آنها را خشک نکرده و اشتغالات دیگرى آنان را مملوک خود نساخته است که صداهاى بلند آنان را زمزمه هاى خفیف تضرع قطع نماید که به ملائکه ناله و تضرع و گریه را نسبت مى دهد. با توجه به سایر روایات خود على (ع) و سایر معصومین (ع) باید بر گریه و ناله اى که متناسب اجسام لطیف یا به اصطلاح عالم نیمه مجرد حمل کرد. به صورت خلاصه مى توان این چنین گفت: همانگونه که ما محبت و غضب و خوشحال شدن را با استناد به آیات و روایات به خداوند متعال نسبت مى دهیم، لکن با سلب خصائص و ویژگى هاى مادى به همین نحو حالاتى از قبیل خنده و گریه را با استناد به روایات به ملائکه نسبت مى دهیم لکن با سلب خصائص و ویژگى هاى عالم ماده و طبیعت از قبیل داشتن دهان و چشم و اشک به نحوى که در عالم ماده متصور است.
(1) (محمد حسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 17، ص 7، مؤسسه الاعلمى).
(2) (مریم، آیه 17).
(3) (همان، ص 17).
(4) [هود، آیات 69 و [77
(5) [بحارالانوار، ج 59، ص 174 به بعد]