خانه » همه » مذهبی » فرشتگان حفظ كننده (2)

فرشتگان حفظ كننده (2)

فرشتگان حفظ كننده (2)

بر اساس آيات و روايات، گروه ديگري از فرشتگان مأمور به حفظ انسان از مخاطراتي هستند كه حيات معنوي و اخروي انسان ها را تهديد مي كند. اين فرشتگان موظف اند تا «حفظ ربوبيت» را در حيات باطني انسان ها جاري كنند. اين موضوع بسيار عميق و اسرار آميز بوده و از نعمت هاي گران سنگ حضرت حق است. انسان ها از اين امر نيز ــ مانند حفظ حيات دنيوي ــ در غفلت اند؛ مگر افراد نادري كه بر حقيقت امر آگاه مي باشند. امام علي (عليه السلام) در فرازي از دعاي كميل اين چنين با خداي خويش نجوا مي كند:

64775235 b6db 4898 8de8 1ed75cc5617c - فرشتگان حفظ كننده (2)

nn403 - فرشتگان حفظ كننده (2)
فرشتگان حفظ كننده (2)

 

 

(لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَينِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يحْفَظونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَالٍ)(2)

فرشتگان «حفيظ» در امور معنوي
 

بر اساس آيات و روايات، گروه ديگري از فرشتگان مأمور به حفظ انسان از مخاطراتي هستند كه حيات معنوي و اخروي انسان ها را تهديد مي كند. اين فرشتگان موظف اند تا «حفظ ربوبيت» را در حيات باطني انسان ها جاري كنند. اين موضوع بسيار عميق و اسرار آميز بوده و از نعمت هاي گران سنگ حضرت حق است. انسان ها از اين امر نيز ــ مانند حفظ حيات دنيوي ــ در غفلت اند؛ مگر افراد نادري كه بر حقيقت امر آگاه مي باشند. امام علي (عليه السلام) در فرازي از دعاي كميل اين چنين با خداي خويش نجوا مي كند:
«اللهم مولاي كم من قبيح سترته و كم من فادح من البلاء اقلته و كم من عثار وقتيه و كم من مكروه دفعته»
«خدايا، مولاي من چه بسيار زشتي مرا پوشاندي، چه بسيار بلاي سنگين از من گرداندي و چه بسيار لغزشي كه از آنم رهاندي و چه بسيار بدي كه از من دور كردي».
عبارت «و كم من عثار وقتيه» نشانگر وجود ملائكه حفظ كننده اي است كه مشيت ربوبي را در ساحت حيات معنوي و باطني انسان، جاري كرده و او را از خطرات و تهديدات اخروي حفظ مي كنند.
آيا تاكنون انديشيده ايد كه چرا خيلي از افراد بر صراط مستقيم ماندند و برخي از اين راه منحرف شدند؟ يا چرا جمعي از مؤمنان بر پاي ايمان خويش استوار ماندند و برخي ديگر به گمراهي هاي گوناگون و شقاوت هاي مختلف افتادند؟ چرا جمعي مي روند و جمعي مي مانند؟ چرا گروهي ثابت اند و دسته اي به شقاوت هاي عملي و عقيدتي دچار مي شوند؟ چرا برخي حتي پس از برزخ و مرگ نيز در راهند و بعضي ديگر از هنگام احتضار و پس از آن از راه خارج مي شوند؟ حقيقت آن است كه در راه ماندگان، تحت لواي فرشتگان حفظ كننده هستند كه آنان را از خطرات حيات معنوي و باطني ايمن مي سازند؛ اما از كساني كه در راه بوده و از آن خارج شده اند؛ از لواي ملائكه حفظ حيات اخروي بيرون آمده اند!
اين گروه از ملائكه مؤمنان حقيقي را در دنيا، برزخ، قيامت و مواقف حشر، از خطرهاي عملي، فكري و عقيدتي حفظ مي كنند.

دلايل قرآني
 

آيه ي ذيل به خوبي نشانگر وجود چنين فرشتگاني است:
(لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَينِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يحْفَظونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سوءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ)؛(3)
«براي او فرشتگاني است كه پي در پي او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت ‏سرش پاسداري مي‏ كنند. در حقيقت‏ خدا حال قومي را تغيير نمي ‏دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براي قومي آسيبي بخواهد، هيچ برگشتي براي آن نيست و غير از او حمايتگري براي آنان نخواهد بود».
اين آيه علاوه بر آنكه از وجود فرشتگان حفظ كننده خبر مي دهد، بر اين نكته نيز تأكيد مي كند كه اين مراقبت و حفاظت، تا زماني است كه آدمي وضع خويش را تغيير نداده و بكوشد تا در راه مستقيم باشد. امّا اگر به سوي ضلالت و شقاوت گرايش داشته و وضعيت ايمان خود را به گمراهي مبدّل سازد، ديگر اين حفاظت و مراقبت نخواهد بود و معلوم نيست عاقبت انسان به كجا خواهد انجاميد! بنابراين، حفظ الهي از طريق فرشتگان حد و مرز دارد؛ ولي اين حدود تا كجا و كدام است؟

ايمان و طاعت؛ مرز حفظ
 

با استفاده از معارف قرآني و روايي، معلوم مي شود كه «ايمان و طاعت» حدود اين حفاظت است؛ يعني تا زماني كه معامله انسان با خدا درست بوده و ايمان آورده باشد و به لوازم آن عمل كند، در حفظ است. اما اگر از مسير ايمان و طاعت خارج شود، به هر اندازه كه از آن خارج شده و به هر مقدار كه از اين مسير دورتر گردد، به همان ميزان حفظ كمتر مي شود و اگر به كلي از اين مسير كناره گيرد، ديگر هيچ حفظي وجود نخواهد داشت. براين اساس ما به لغزش هاي معنوي گرفتار مي شويم، ولي خوبان و صالحان نه، آنان در راه ايمان و طاعت، رياضت ها كشيده و مجاهدت ها كرده اند؛ از اين رو با حفاظت فرشتگان از خطرات معنوي مصون هستند؛ ولي ما چون نه رياضتي داريم و نه كوششي و در لفظ ادعاي ايمان و طاعت مي كنيم، همواره در دام تهديدات و اغوائات شيطاني گرفتاريم.
به اين آيه دقت كنيد:
(يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فى الحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فى الآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشاءُ)(4)
«خدا كساني را كه ايمان آورده‏اند در زندگي دنيا و در آخرت با سخن استوار ثابت مي ‏گرداند و ستمگران را بي‏ راه مي ‏گذارد، و خدا هر چه بخواهد انجام مي‏ دهد».
خداوند متعال در اين آيه، اين حقيقت ژرف را بازگو مي كند كه او كسي را كه ايمان آورده و در ايمان خود ثابت قدم باشد ــ ‌يعني عمل صالح داشت ــ از خطرات، ترس ها، اضطراب ها و تهديد ها ــ هم در دنيا و هم در آخرت (برزخ و قيامت)ــ به وسيله گروهي از ملائكه الهي در راه ايمان و اعتقاد تثبيت خواهد كرد. امّا كساني را كه به خويش ظلم كرده و از ايمان و عمل صالح دوري جويند، در مسير ضلالت قرار مي دهد. تعبير «يفعل الله ما يشاء» نيز اشاره به اين دارد كه اگر كسي قدم از صراط مستقيم بيرون گذاشت، ديگر معلوم نيست حفظ شامل حالش شود و دوباره برگردد و يا اينكه به طور كل راه هدايت بر او بسته شود.
عياشي در تفسير آيه ي فوق دو روايت نقل كرده است:
1.«عن صفوان بن مهران عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال: الشيطان لياتي الرجل من اوليائنا فيأتيه عند موته و يأتيه عن يمينه و عن يساره ليصده عما هو عليه فيأبي الله ذلك، و كذلك قال الله: يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا و في الآخرة»؛ (5)
«امام صادق (عليه السلام)، فرمود: شيطان در هنگام مرگ مردي از شيعيان و دوستان ما از راست و چپ او به سراغش آمده تا او را از مسير خود (اصول فكري و اعتقادي اش) خارج كند. پس خدا نمي گذارد كه شيطان اين كار را انجام دهد [و اين منع و نگذاشتن به وسيله فرشتگان حفظ كننده است]؛ از اين رو خداوند متعال فرمود: خدا كساني را كه ايمان آورده اند، در زندگي دنيا و در آخرت با سخن استوار و ثابت مي گرداند».
2.«عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم عن ابي جعفر و ابي عبدالله (عليهما السلام) قالا: اذا وضع الرجل في قبره اتاه ملكان ملك عن يمينه و ملك عن شماله و اقيم الشيطان بين يديه عيناه من نحاس فيقال له: ما تقول في هذا الرجل الذي خرج من بين ظهرانيكم يزعم انه رسول الله؟ فيفزع لذلك فزعة فيقول ان كان مؤمناً: محمد رسول الله فيقال عند ذلك: نم نومة لا حلم فيها و يفسح له في قبره تسعة اذرع و يري مقعدة من الجنة و هو قول الله: «يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا» و ان كان كافرا قالوا: من هذا الرجل الذي كان بين ظهرانيّكم يقول: انّه رسول الله؟ فيقول: ما ادري فيخلّي بينه و بين الشيطان»؛(6)
«زراره و حمران و محمدبن مسلم از امام باقر و امام صادق (عليه السلام) نقل كرده اند: هنگامي كه مرد در قبرش قرار مي گيرد دوملك ــ يكي از جانب راست و ديگري از جانب چپ ــ بر وي حاضر مي شوند و شيطان [نيز در آنجا] در برابرش قرار دارد [تا او را اغوا كند]، چشم هايش مانند مس گداخته است، [به او از سوي فرشتگان] گفته مي شود: تو چه مي گويي در خصوص مردي كه در ميان شما ظاهر شد و گمان مي كرد كه پيامبر است؟(7) [شخص مرده] ناراحت شده و وحشت خاصي برايش پيش مي آيد. پس اگر مؤمن بود [و تحت حفظ ملائكه قرار داشت] مي گويد: محمد رسول خداست؛ پس در اين هنگام گفته مي شود: آرام گير [به صورتي كه] هيچ گونه ناراحتي در اين آرامش نداشته باشد و عالم او [در برزخ و] قبر وسعت داده مي شود به اندازه ي نه زراع و جايگاه خويش را در بهشت مي بيند. اين همان گفتار خداوند است: «خدا كساني را كه ايمان آورده اند، در زندگي دنيا و آخرت با سخن استوار و ثابت مي گرداند». و اگر [مرده] كافر بود[و] فرشتگان به او گفتند: [تو در خصوص] اين مردي كه در ميان شما ظاهر شد و مي گويد رسول خدا است [چه مي گويي] پس مي گويد: نمي دانم [در اين هنگام] ميان او و شيطان خالي گذاشته مي شود».
اگر انسان در مسير ايمان و طاعت قرار داشت، تحت حفظ ملائكه الهي بوده و از خطرات و لغزش ها مصون خواهد بود؛ ولي اگر در خط ايمان و طاعت محض نبود، معلوم نيست كه تحت حفظ فرشتگان باشد! ممكن است در زماني عنايت خاص خدا، مشمول حال او شد، و به راه برگردد و امكان دارد چنين عنايتي به او هرگز نشود و از خطرها و تهديدها ايمن نباشد. اگر انسان گناه كند، راه را براي آلودگي بيشتر هموار مي سازد و در اين صورت خود را دچار شقاوت عملي كرده و از قلمرو حفظ ملائكه الهي خارج مي گردد! اگر اين گناه تداوم يابد، ممكن است انسان به شقاوت فكري و قلبي نيز فرو غلتد و از ناحيه ي عقايد نيز گمراه شود؛ به حدّي كه فرشتگان حفظ كننده قلب و فكر او را از اعوجاجات و انحرافات تنها گذارند و فقط شيطان و القائات شيطاني بر جانش حاكم شود‍!
به هر روي بايد انسان مراقب باشد كه دچار گناه و آلودگي نشود؛ زيرا گناه او را از فرشتگان حفظ كننده دور ساخته و قدم به قدم به ضلالت فكري و عقيدتي مي كشاند! اگر اين امر براي آدمي اتفاق بيفتد، معلوم نيست بتواند دوباره به راه برگردد. قرآن درباره ي اينكه گناه و تداوم آن، انسان را به انحراف فكري مي كشاند مي فرمايد:
(ثُمَّ كانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَساءُوا السُّوءي أَن كذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَ كانُوا بهَا يَستَهْزِئُونَ)(8)
«آن گاه فرجام كساني كه بدي كردند [بسي] بدتر بود [زيرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به ريشخند مي ‏گرفتند».
اينان ابتدا گناه كردند؛ ولي تداوم گناه آنها را به اعواجاج فكري كشاند و دچار قساوت قلب كرد؛ به صورتي كه به كفر و تكذيب و استهزا و نفي منجر شد.
همچنين قرآن درباره ي خروج انسان از تحت حفظ ملائكه ي الهي و حاكميت شيطان بر دل و جان او مي فرمايد:
(إِنَّ الَّذينَ ارْتَدُّوا عَلي‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَي الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلي‏ لَهُمْ)(9)
«بي‏گمان كساني كه پس از آنكه [راه] هدايت بر آنان روشن شد [به حقيقت] پشت كردند، شيطان آنان را فريفت و به آرزوهاي دور و درازشان انداخت».
بر اين اساس كه ابتدا ايمان داشتند و فكرشان به حقايق رسيد؛ ولي سپس به آن حقايق پشت كردند ــ از آنجا كه ملائكه حفظ كننده از آنان دور و جدا شدند ــ شيطان با اغوائات خود آنان را گمراه مي كند. اين گمراهي در حدي است كه آنان در دام آرزوهاي واهي افتاده و ديگر نمي توانند حقايق را بشنوند و بفهمند؛ مانند منافقان كه خداوند بر قلب آنان مهري نهاد كه ديگر نه فكرشان كار مي كرد و نه فهمشان.(10)
پس «ايمان و طاعت» مرز و حد حفاظت ملائكه و عدم آن است؛ امّا اگر بخواهيم بدانيم در اين حد قرار داريم يا از آن دور هستيم، ابتدا بايد معناي درست و صحيح ايمان و طاعت را بفهميم و آن دو را نادرست و غير واقعي تفسير نكنيم! سپس بايد بدانيم روش عملي ما براي قرار گرفتن در اين محدوده چيست و آن گاه با دقت و ظرافت و احتياط به دانسته هاي خود عمل كنيم. بنابراين هيچ گاه به آنچه كه تاكنون ياد گرفته ايم، اكتفا نكنيم و در فهم و درك حقايق ايمان و طاعت بيشتر از گذشته كوشش نماييم و اين سعي را تداوم بخشيم. همچنين به آنچه كه طاعت و عمل كرده ايم، بسنده نكنيم و به طور مداوم تلاش نماييم تا طاعت و عملمان افزايش يابد. در اين ميان به مسأله ي زبان و سخن گفتن توجه ويژه اي داشته باشيم و بدانيم كه گفتار نيز نوعي عمل است و اگر خداي ناكرده مناسب و حلال و نيكو نباشد، آدمي را به مهلكه هاي وحشتناكي خواهد انداخت! اين حقيقت را خوب دريافته و در آن تدبر كنيم كه:
حيات دل به صحبت نكردن و در سكوت نفهته است.(11)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. 72/7/12
2.رعد(13)، آيه ي11.
3.همان.
4.ابراهيم (14)، آيه ي 27.
5.به نقل از: الميزان، ج12، ص 64.[ك] 6.همان، ص 64 و 65.[ك] 7.پرسش و پاسخ برزخي، به نحوي است كه شخص را به شک و ترديدي مي اندازد تا هر چه در درون آدمي است، بيرون كشيده شود و تمام ابعاد فكري و باطني او مشخص شود.(براي مطالعه بيشتر نگا: عروج روح، از همين قلم، ص 85 ــ92).[ك] 8.روم(30)، آيه ي 10.
9.محمد (47)، آيه ي 25.
10.«ذلك بانهم آمنوا ثم كفروا فطبع علي قلوبهم فهم لا يفقهون»: منافقون (63) آيه 3.[ك] 11.و چه نيكو گفته است مولانا:
صبر و خاموشي جذوب رحمت است
وين نشان جستن نشان علت است
انصتوا بپذير تا بر جان تو
آيد از جانان جزاي انصتوا
(مثنوي، دفتر سوم، ابيات 2725 و 2726)[ك]  

منبع : کتاب ملائکه(سلسله دروس معارف اسلامی 1)گفتارهای آیت الله محمد شجاعی،تنظیم و نگارش کاشفی،انتشارات وثوق- 1385

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد