فرشتگان حفظ كننده(1)
فرشتگان حفظ كننده(1)
(1)
فرشتگان «حفيظ» در امور دنيوي
ملائكه در خصوص انسان ها، موظف و مأمور به انجام دادن اموري هستند؛ يكي از آنها حفظ انسان ها در جهات مختلف و شئون گوناگون است. گروهي از فرشتگان مأمورند تا انسان را از مهلكه ها، بلاها، حوادث، خطرات و تهديدها براي حيات دنيوي حفظ كنند. البته نوع انسانها بدين امر توجه ندارند؛ مگر آنكه اهليّت فهم اين حقيقت را بيابند. اين گروه از فرشتگان، «ملائكه حفظه» ناميده مي شوند.
آنها در واقع از مظاهر اسم «حفيظ» خداوندي هستند؛ چنان كه ملائكه قبض كننده ي روح از جلوه هاي اسم «قابض» حق و فرشتگان تصويرگر موجودات از تجلّي هاي اسم «مصوّر» خداوند سبحان اند. او با هر اسمش، در همه ي جهان هستي حضور و به همه جا احاطه دارد «و باسمائك التي ملأت اركان كل شيء»(3) و در خصوص حفظ موجودات و از جمله انسان ها از بلايا و خطرات دنيوي، با اسم حفيظ خويش از طريق ملائكه ي حفظه حضور دارد.
آيات گوناگون بر حفيظ بودن خداوند دلالت دارد؛ از جمله:
1.(…وَ رَبُّكَ عَلى كلِّ شىْءٍ حَفِيظٌ)(4)
«و پروردگار تو بر هر چيزي نگاهبان است».
2. (…إنَّ رَبِّى عَلى كُلِّ شَىْءٍ حَفِيظٌ)(5)
«[از قول حضرت هود] در حقيقت، پروردگارم بر هر چيزي نگاهبان است».
3.(الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيهِمْ وَ مَا أَنتَ عَلَيهِم بِوَكِيلٍ)
«و كساني كه به جاي او براي خود اوليا گرفتند، خدا برايشان نگهبان است و تو بر آنان گمارده و وكيل نيستي».
اين آيه در واقع در مقام تهديد است و مي فرمايد: خداوند انسان رادر همه ي آنچه كه بايد حفظ شود، حفظ مي كند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فقط وظيفه ي ابلاغ دارد و خداوند بر آنان وكيل است و اگر او بخواهد، با اسم حفيظ خويش آنان را از شرك ــ كه يكي از مخاطرات بزرگ است ــ حفظ مي كند.
پس ملائكه حفظه، فرشتگاني اند كه مظهر اسم «حفيظ» الهي بوده، داراي مراتب، آمر و مأمور، و جناح هاي بسيار مي باشند. خداوند حفيظ، كساني را كه بايد حفظ كند، از طريق اين ملائكه حفظ مي كند و او امر و مشيت هاي او در آنچه كه بايد حفظ شود، از طريق اين ملائكه صورت مي پذيرد.
اصل «حفظ» از خداوند متعال است و فرشتگان حفظ كننده، مجرا و اسباب و علل مياني اين وظيفه ي مهم اند.
آيا شما در اين حقيقت انديشيده ايد كه در عالم «حفظه» هاي ناپيدايي وجود دارد كه آدي را از خطرات گوناگون دنيوي حفظ مي كند؟ آيا احساس كرده ايد كه گاهي در معرض خطر جدي قرار گرفته ايد و بدون آنكه متوجه شويد شخصي يا نيرويي شما را از آن خطر مصون نگه داشته است؟! با دقت و تامل در اين امور، در مي يابيد كه فرشتگان الهي به امر خداوند، همواره آدمي را از تهديدها، حوادث و بلايا حفظ مي كنند. اين مسأله در خصوص كودكان در اوان طفوليت و در مقطع سني خاص، قابل درك است. طفل كوچكي كه تازه راه افتاده و شيطنت و جنب و جوش دارد و پدر و مادر او نيز به دليل كارهاي گوناگون نوعاً از وي غافل اند، با چه نيروي مرموزي از اين همه خطرات حفظ مي شود و آسيبي نمي بيند؟ اين نيرو همان فرشتگان حفظ كننده اند.
آيا هيچ انديشيده ايد كه برخي از انسان ها، به دليل وضعيت شغلي شان، در مكان هايي زندگي مي كنند كه حيوانات موذي و خطرناكي چون مار و عقرب وجود دارند، ولي در عين حال آنان كمترين آسيبي از اين ناحيه مي بينند! چه نيرويي با وجود اين خطرات، بلا گرداني مي كند؟! اگر خداشناس باشيم، در مي يابيم كه خداوند متعال از طريق «ملائكه حفظه» خود، آنها را از اين مصايب حفظ مي كند.
دلايل اين انگاره عبارت است از:
1.(وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّي إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ )(7)
«و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهباناني بر شما مي فرستد تا هنگامي كه يكي از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالي كه كوتاهي نمي كنند».
اين آيه به خوبي بيانگر اين حقيقت است كه فرشتگان حفظ كننده، به دستور و مشيت الهي حافظ انسان از تهديدات حيات دنيوي اند تا زماني كه هنگام مرگ فرا رسد كه در آن وقت مأموريت آنان به پايان مي رسد.
2.اميرمؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد:
«ليس احد من الناس الا و معه ملائكة حفظة يحفظونه من ان لتردي في بئر، او يقع عليه حائط او يصيبه سوء فاذا حان اجله خلوا بينه و بين ما يصيبه»(8)
«احدي از مردم نيست، مگر اينكه با او ملائكه اي است كه او را حفظ مي كنند؛ از اينكه پايش بلغزد [و] در چاه [بيفتد]، يا اينكه ديواري رويش بيايد و يا اينكه بدي به او برسد. پس هنگامي كه مرگ او فرا رسيد، ميان او و آنچه را به او [از بدي ها و خطرات و حوادث] مي رسد، خالي مي كنند».
بر اين اساس تا زمان مرگ انسان، اين ملائكه به وظيفه ي خويش عمل مي كنند؛ امّا پس از آن او را به حال خو واگذار كرده و مأموريتشان خاتمه مي يابد.
3.امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«…و ان الله برأفته و لطفه ايضا وكلهم بعباده يذبون عنهم مردة الشياطين و هو امّ الارض و آفات كثيرة من حيث لا يرون باذن الله الي ان يجئي امر الله عزوجل»(9)
«و حقيقت آن است كه خداوند به واسطه ي رأفت و لطفش، [فرشتگاني را] موكل بندان خويش كرده است [تا بدين طريق] متمردين از شياطين و حشرات موذي زميني و آفات فراواني را ــ از جايي كه انسان ها نمي بينند ــ به اذن خداوند بر مي گردانند تا اينكه امر خداوند عزوجل بيايد [مبني بر اينكه ديگر امر حفظ دنبال نشود]».
در اين روايت به اين نكته نيز اشاره شده كه فرشتگان حفظ كننده، آدمي را از خطرات متمردين شياطين ــ كه كارشان طغيان گري است ــ حفظ مي كنند. در گفتار نخست بيان شد كه ملائكه نوري و شياطين همچون، جن ناري اند؛ و از اين رو اگر نور حافظ انسان گشت، به دليل غالبيّت و قاهريتش بر نار موجب مي شود موجودات ناري ــ و ازجمله شيطان و انصارش ــ نتوانند به انسان نزديك شوند. اگر ما مؤمن باشيم، حقيقت ما نيز از «نور» است، و به دليل نزديكي ما با حقيقت خويش (روح كه از نور (10) است) از خطرات شياطين ايمن خواهيم بود، اگر اراده و عمل كنيم و از خداي نوري به سوي خداي نوري برگرديم، راه نفوذ شياطين مسدود مي شود. هر چه در اين بازگشت جدي تر باشيم، راه يافتن، لطمه زدن، اغواگري و گمراه ساختن كمتر خواهد بود تا جايي كه به بارگاه مخلصان بار مي يابيم و راه شيطان به كل بر انسان بسته مي گردد.
اينكه بر اساس برخي از روايات، عده اي در محضر رسول خدا (صلي الله عليه وآله و سلم) حال خوش و پاكي داشتند و در وقت فراق حال ديگري و نيز سفارش شده كه با اوليا و صالحان همنشين شويد و…اينها بدان جهت است كه هر چه ما به كساني نزديك شويم كه حقيقت نوري شان بر اساس ايمان و عمل صالح بيشتر و بالاتر است شعاع نوري آنها ما را نيز مي گيرد و در پرتو آن، از خطرات شياطين ايمن خواهيم بود. در روايتي آمده است:
«عن سلام بن المستنير قال: كنت عند ابي جعفر (عليه السلام) فدخل عليه حمران بن اعين و سأله عن أشياء فلما هم حمران بالقيام قال لابي جعفر (عليه السلام) اخبرك ــ اطال الله بقائك لنا و امتعنا بك ــ انا ناتيك فما نخرج من عندك حتى ترق قلوبنا و تسلو انفسنا عن الدنيا و يهون علينا ما في ايدي الناس من هذه الاموال: ثم نخرج من عندك فاذا صرنا مع الناس و التجار احببنا الدنيا قال: فقال ابو جعفر (عليه السلام) انما هي القلوب مرة تصعب و مرة تسهل.
ثم قال ابو جعفر (عليه السلام) اما ان اصحاب محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) قالوا يا رسول اللَّه نخاف علينا النفاق. قال: فقال و لم تخافون ذلك؟ قالوا اذا كنا عندك فذكرتنا و رغبتنا، وجلنا و نسينا الدنيا و زهدنا حتى كانا نعاين الآخرة و الجنة و النار و نحن عندك فاذا اخرجنا من عندك و دخلنا هذه البيوت و شممنا الاولاد و رأينا العيال و الاهل يكاد ان نحول عن الحال التي كنا عليها عندك و حتى كانا لم نكن على شيء أفتخاف علينا ان يكون ذلك نفاقاً؟ فقال لهم رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): كلا ان هذه خطوات الشيطان فيرغبكم في الدنيا و اللَّه لو تدومون على الحالة التي وصفم انفسكم بها لصافحتكم الملائكة …»؛(11)
«سلام بن مستنير گويد: من در خدمت حضرت باقر (عليه السلام) بودم كه حمران بن اعين (يكى از اصحاب آنحضرت) وارد شد، و از چيزهايى پرسيد. پس همين كه خواست برخيزد، به امام باقر(عليه السلام) عرض كرد: من شما را آگاه كنم ــ خداوند عمر شما را دراز كند و ما را به وجود شما بهره مند سازد ــ كه ما خدمت شما مي رسيم و از نزد شما بيرون نمي رويم تا اينكه دل هاى ما نرم شود، و جان هاى ما از [نداشتن] اين دنيا تسلى يابد، و آن چه از اين اموال و دارايى كه در دست مردم است، بر ما خوار و پست شود، سپس از نزد شما بيرون رويم و همين كه [دوباره] پيش مردم و تاجران رويم، دنيا را دوست بداريم؟ [اين چگونه است؟] آن حضرت (عليه السلام) فرمود: همانا اينها دل هاست كه گاهى سخت و گاهى هموار و آسان شود.
سپس فرمود: هر آينه ياران حضرت محمد عرض كردند: اي رسول خدا! ما بر نفاق از خودمان ترسناكيم؟ فرمود: چرا از آن مى ترسيد؟ عرض كردند: هنگامي كه نزد شما هستيم و شما ما را تذكّر مي دهيد و به آخرت تشويق مي كنيد، از خدا مى ترسيم و دنيا را يكسره فراموش مي كنيم و در آن بى رغبت مي شويم تا آنجا كه گويا آخرت را به چشم خود ببينيم و بهشت و دوزخ را [مي نگريم] و چون از خدمت شما مي رويم و داخل اين خانه ها مي گرديم، و بوى فرزندان را استشمام مي کنيم و زنان و خاندان را مي نگريم، از آن حالى كه نزد شما داشتيم برمي گرديم؛ به حدى كه گويا ما هيچ نداشته ايم [و شما را نديده و خدمت شما نبوده ايم و آن حال قبلى را نداشته ايم!] آيا شما از اين كه اين تغيير حالت نفاق باشد، بر ما مي ترسيد؟ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به آنان فرمود: هرگز [اين نفاق نيست]، اينها وسوسه هاى شيطان است كه شما را به دنبال تشويق مي كند، به خدا سوگند! اگر شما به همان [حالى كه بآن خودتان] را توصيف كرديد، مى مانديد هر آينه فرشتگان دست در دست شما مى گذاشتند…».
حديث ياد شده بيانگر اين حقيقت است كه در هنگام حضور در پيشگاه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، به دليل انعكاس حقيقت نوري آن وجود مقدس بر وجود آدمي، راه نفوذ شيطان مسدود گشته او در نور است و در وقت عدم حضور، به دليل گناهان باطني و كمي يا ضعيف بودن نور، نار شيطاني بر انسان مسلط مي گردد و حقايق را فراموش كرده يا از آن غافل مي شود. امّا اگر وجود خود را به حقيقت اصلي اش (نور)، نزديك كند، ملائكه حفظه علاوه بر آن كه وجود ظاهري وي را از خطرات نگه مي دارد؛ وجود باطني انسان را نيز از تهديدات شيطان ها حفظ مي كند. با بيان اين حقيقت روشن مي شود كه چرا ائمه (عليهم السلام) براي ملائكه و فرشتگان دعا مي كردند، و چرا امام سجاد (عليه السلام) در دعاي سوم صحيفه سجاديه، صلوات خاصي براي فرشتگان مي فرستد. حقيقت آن است كه خدمتي كه ملائكه به دستور خداوند متعال، براي انسان ها مي كنند، بسيار والا و ارزشمند است؛ ولي افسوس كه ازآن غافليم!
پينوشتها:
1. 72/6/5.
2.انعام (6)، آيه ي 61.
3.فرازي از دعاي كميل.[ك]
4.سبأ(34)، آيه ي 21.
5.هود(11)، آيه ي 57.
6.شوروي (42)، آيه ي 6.
7.انعام (6)، آيه ي 61.
8.بحارالانوار، ج 59، ص 184، ح25.
9.همان، ص 196، ح6.
10.از آثار نور سخن ها گفته شده است؛ ولي حقيقت آن هنوز ناشناخته است؛ حتي نور حسي كه پرتوي از آن نور فراحسي و حقيقي است براي بشر امروز مرموز، مهم و پيچيده است و تنها ظواهر و آثار آن را تا حدي مي شناسد.
11.اصول كافي، ج2، ص 423، (چاپ قديم)؛ ج4، ص 153ــ154، ح1، (چاپ جديد).[ك]
منبع : کتاب ملائکه(سلسله دروس معارف اسلامی 1)گفتارهای آیت الله محمد شجاعی،تنظیم و نگارش کاشفی،انتشارات وثوق- 1385
/ج