افعال خارق عادت را به چهار قسم تقسیم کرده اند: معجزه، کرامت، اعانت و اهانت. آنچه انبیا دارند معجزه است و آنچه را ائمه و اولیای الهی دارند کرامت و آنچه مؤمنان متوسط واجدند اعانت و آنچه سایرین، نظیر مسیلمه کذاب، از آن برخوردارند اهانت است، چنانکه گفته اند: وی برای افزایش آب، به درون چاه، آب دهان انداخت و آب چاه خشک شد! این توهینی است نسبت به او و تثبیتی است نسبت به اصل رسالت رسول اکرم(ص).خرق عادت اگر با دعوی نبوت و تحدّی (مبارز طلبی) همراه بود معجزه است و اگر با دعوی نبوت همراه نبود کرامت است.خرق عادت به اذن خدای سبحان جزو شئون ولایت است و اختصاص به رسالت ندارد. فرق آنچه پیامبر می آورد با آنچه غیر او می آورد آن است که پیامبر مستقیماً به خداوند اتکاء تکوینی و تشریعی دارد و دیگران به وسیله پیامبر، فیض را از خداوند دریافت می کنند، همان طور که پیامبر در مسئله خرق عادت به پیش می رود.محور تأسی و اقتدا به پیامبر، خصوص عمل به ظواهر دینی نیست، بلکه هم عمل به ظواهر- که آغاز سیر است_ و هم عمل به باطن_ که دسترسی به تصرف در نظام آفرینش و نیز نیل به مراحل فراتر و بهره مندی از علوم و اکتشافات غیبی، در گرو آن است_ را شامل می شود. همان گونه که روح بر بدن مسلط است و اگر قوی شد نه تنها بر بدنهای دیگران، بلکه به میزان قوتش بر عالم آفرینش مسلط است. البته همه این تصرفها به اذن خداست و ذکر جامع «لا حول و لا قوة الا بالله» هرگونه تحول و اعمال قدرت را به عنایت الهی می داند.
بنابر این سالکان الی الله می توانند این راه را پیموده، به اعانت و کرامت و بالاتر از آن نایل شده، خرق عادت کنند و به این وسیله دین مردم را تقویت کرده، مردم را به دینداری علاقمند کنند.
کرامت امری واقعی و محققی است و لذا شما نیازی به اثبات آن ندارید. زیرا می دانید که هم قرآن و هم روایات به صدق وجود آن گواهند و بزرگان و اولیائی همانند آصف بن برخیا را که از انبیاء نیستند صاحب کرامت (انتقال تخت بلقیس به طرفه العین) معرفی کرده اند. اما برای تبیین جواب نخست لازم است که هویت معجزه را باز شناسیم.
معجزه امر خارق العاده ای است که به دست خدا (مانند قرآن) یا به دست نبی (مانند مرده زنده کردن عیسی علیه السلام) صورت می گیرد تا گواه صدق ادعای پیامبری باشد و شاهدی بر ارتباط او با خدا به شمار آید و هیچ گاه مغلوب عامل دیگر قرار نمی گیرد و همواره ندای تحدی (هل من مبارز) بر زبان خویش جاری می کند بنابراین معجزه چند ویژگی مهم دارد: خرق عادت، از سوی پیامبران، گواه بر صدق رسالت و نبوت، مغلوب نشدن و فریاد تحدی. که هر یک از اینها در کتابهای اصول عقاید به بحث کشیده شده است.
اما کرامت اولیاء هم چنان که از نامش پیداست، از اولیاء یعنی پیروان ژرف رفتار انبیاء صورت می گیرد و این خود نشان می هد که گرچه کرامت دارای خصیصه خرق عادت است و به اذن الهی از سوی اولیاء صورت می گیرد ولی هیچ یک از اولیاء کرام ادعای نبوت و رسالت نداشته و به هیچ وجه فریاد تحدی بر زبان مبارک خویش جاری نمی کنند و همین سر تمایز کرامت از معجزه است. ولذا کرامت میوه ای است که از شاخه خرق عادت معجزه ثمر می دهد.
در مورد وجه تمایز میان اعجاز پیامبران و کارهای خارق العاده مرتاضان چند نکته ملاحظه می شود:
1. اعجاز انبیاء همواره مقارن با ادعای نبوت است. بدین معنا که هر پیامبری که معجزه ای را ارائه کرده است آن معجزه را دلیلی برای این گرفته که او و پیام او از طرف خداست.
2. اعجاز پیامبران(ص) همراه با تحدی(مبارزه طلبی) است. چنانکه قرآن کریم بعنوان یک معجزه جاودانی از مخاطبین خود خواسته است که مثل و مانند آن را بیاورند و آنها را به مبارزه طلبیده است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: ” اگر جن و انس جمع شوند تا مانند قرآن را بیاورند، اگرچه برخی پشتیبان دیگری باشند، نمی توانند مانند آن را بیاورند.” سوره اسراء آیه 88
3. سحر و کارهای خارق العاده مرتاضان قابل آموزش و تعلیم به دیگران است. یعنی مرتاض می تواند به شاگردش سلسه مراتبی را تعلیم بدهد تا با طی آن مراحل به انجام کارهای خارق العاده موفق شود. در حالی که اعجاز انبیاء قابل تعلیم و آموزش به دیگران نیست.
4. پیامبران می توانند سحر و کارهای مرتاضان را ابطال کنند ولی مرتاضان و ساحران نمی توانند اعجاز انبیاء را ابطال کنند چنانکه در مورد حضرت موسی(ع) و سحر ساحران فرعون اتفاق افتاد.
5. در برخی موارد کسانی نزد انبیاء(ع) می آمدند و از آنها معجزه های درخواست می کردند -البته به انگیزه کشف حقیقت نه منفعت طلبی یا به بازیچه گرفتن مقدسات- و انبیاء به درخواست آنها پاسخ می گفتند. اما این وضعیت در مورد مرتاضان صادق نیست یعنی مرتاضان به یک مرحله ای می رسند که فراتر از آن مرحله نمی توانند به مطالبات و درخواست ها پاسخ دهند. به عبارت دیگر قدرت مرتاضان بر انجام کارهای خارق العاده حوزه و قلمرو خاصی دارد که نمی توانند فراتر از آن گام بردارند.
بنابر این سالکان الی الله می توانند این راه را پیموده، به اعانت و کرامت و بالاتر از آن نایل شده، خرق عادت کنند و به این وسیله دین مردم را تقویت کرده، مردم را به دینداری علاقمند کنند.
کرامت امری واقعی و محققی است و لذا شما نیازی به اثبات آن ندارید. زیرا می دانید که هم قرآن و هم روایات به صدق وجود آن گواهند و بزرگان و اولیائی همانند آصف بن برخیا را که از انبیاء نیستند صاحب کرامت (انتقال تخت بلقیس به طرفه العین) معرفی کرده اند. اما برای تبیین جواب نخست لازم است که هویت معجزه را باز شناسیم.
معجزه امر خارق العاده ای است که به دست خدا (مانند قرآن) یا به دست نبی (مانند مرده زنده کردن عیسی علیه السلام) صورت می گیرد تا گواه صدق ادعای پیامبری باشد و شاهدی بر ارتباط او با خدا به شمار آید و هیچ گاه مغلوب عامل دیگر قرار نمی گیرد و همواره ندای تحدی (هل من مبارز) بر زبان خویش جاری می کند بنابراین معجزه چند ویژگی مهم دارد: خرق عادت، از سوی پیامبران، گواه بر صدق رسالت و نبوت، مغلوب نشدن و فریاد تحدی. که هر یک از اینها در کتابهای اصول عقاید به بحث کشیده شده است.
اما کرامت اولیاء هم چنان که از نامش پیداست، از اولیاء یعنی پیروان ژرف رفتار انبیاء صورت می گیرد و این خود نشان می هد که گرچه کرامت دارای خصیصه خرق عادت است و به اذن الهی از سوی اولیاء صورت می گیرد ولی هیچ یک از اولیاء کرام ادعای نبوت و رسالت نداشته و به هیچ وجه فریاد تحدی بر زبان مبارک خویش جاری نمی کنند و همین سر تمایز کرامت از معجزه است. ولذا کرامت میوه ای است که از شاخه خرق عادت معجزه ثمر می دهد.
در مورد وجه تمایز میان اعجاز پیامبران و کارهای خارق العاده مرتاضان چند نکته ملاحظه می شود:
1. اعجاز انبیاء همواره مقارن با ادعای نبوت است. بدین معنا که هر پیامبری که معجزه ای را ارائه کرده است آن معجزه را دلیلی برای این گرفته که او و پیام او از طرف خداست.
2. اعجاز پیامبران(ص) همراه با تحدی(مبارزه طلبی) است. چنانکه قرآن کریم بعنوان یک معجزه جاودانی از مخاطبین خود خواسته است که مثل و مانند آن را بیاورند و آنها را به مبارزه طلبیده است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: ” اگر جن و انس جمع شوند تا مانند قرآن را بیاورند، اگرچه برخی پشتیبان دیگری باشند، نمی توانند مانند آن را بیاورند.” سوره اسراء آیه 88
3. سحر و کارهای خارق العاده مرتاضان قابل آموزش و تعلیم به دیگران است. یعنی مرتاض می تواند به شاگردش سلسه مراتبی را تعلیم بدهد تا با طی آن مراحل به انجام کارهای خارق العاده موفق شود. در حالی که اعجاز انبیاء قابل تعلیم و آموزش به دیگران نیست.
4. پیامبران می توانند سحر و کارهای مرتاضان را ابطال کنند ولی مرتاضان و ساحران نمی توانند اعجاز انبیاء را ابطال کنند چنانکه در مورد حضرت موسی(ع) و سحر ساحران فرعون اتفاق افتاد.
5. در برخی موارد کسانی نزد انبیاء(ع) می آمدند و از آنها معجزه های درخواست می کردند -البته به انگیزه کشف حقیقت نه منفعت طلبی یا به بازیچه گرفتن مقدسات- و انبیاء به درخواست آنها پاسخ می گفتند. اما این وضعیت در مورد مرتاضان صادق نیست یعنی مرتاضان به یک مرحله ای می رسند که فراتر از آن مرحله نمی توانند به مطالبات و درخواست ها پاسخ دهند. به عبارت دیگر قدرت مرتاضان بر انجام کارهای خارق العاده حوزه و قلمرو خاصی دارد که نمی توانند فراتر از آن گام بردارند.