مكتب ديوبندي زير نفوذ شاه ولي الله (محدث سني) به صورت يك نهضت احياي اسلام بنا شد. او در زمان تيپو سلطان از همراهان و دوستداران وي بود و جنبش اتحاد اسلامي را بنا كرد و اهل سنت و جماعت را تبليغ به اتحاد نمود. وي ميگفت: بدون تكريم اهل بيت ـ عليهم السلام ـ رستگاري ممكن نيست و ذات پيمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را برتر از بحث و تعريف و گفتگو ميدانست.
در سال 1799 پيروان وي در قصبه ديوبند كه در ايالت اتارپراديش هند است مدرسه ديوبند را بنا كردند. درس آنها بر پايه فقه و حديث و تبليغ بود كه در عرف به طلبه فارغ التحصيل اين حوزه علميه ديوبندي ميگفتند. مؤسس و باني و سرپرست اين حوزه علميه عالمي به نام مولانا محمد قاسم نانوتوي بود، اولين مدرس آن مولانا محمود ديوبندي، اولين طلبه آن مولانا محمود الحسن ديوبندي بود، كه بعدها بنام شيخ الهند شهرت يافت. و اولين صدر المدرسين آن، مولانا محمد يعقوب نانوتوي بوده است، امروزه پيروان فرقه ديوبندي خود را پيرو شاه ولي الله دهلوي و سيد احمد شهيد، صاحب مكاتيب معرو ف و مخالف سياستهاي استعماري ميدانند و به خود لقب شاه ولي اللهي دادهاند.
بعد از جنبش احمد رضاخان بريلوي مدرسه ديوبند، صورت يك فرقه به خود گرفت و منكر برخي از رسومات اسلامي شد و آهسته آهسته به مرام وهابيت نزديك گرديد، تا آن جا كه بريلويان آنها را متهم به وهابيت كردند. مردم آنها را متوسط بين بريلويان و وهابيون ميدانند و آنها خود را اهل سنت و جماعت كه به گفته آنها، بنيادش بر قرآن، سنت، اجماع و قياس بنا شده معرفي كنند، كه در مذهب پيرو مكتب ابوحنيفه، و در مشرب صوفي، به طوري كه اكثر علماي آنها خود از اقطاب و خلفاي سلاسل و خصوصاً چشتي و نقشبندي هستند. در كلام ماتريدي، در فكر سياسي، شاه ولي اللهي مي باشند.[1]بريلويان كه مخالف ديوبنديان هستند و آنها هم پيرو ابوحنيفه هستند با شيعيان رابطه بهتري دارند، هرچند كه بريلويان در جامعه امروز هند و پاكستان درحال استحاله در فرقههاي ديگر هستند و ديوبنديان از شيعيان ناراضي و دور هستند، ديوبنديان امروزه داراي يك مدرسه بسيار منظم و مجهز ميباشند كه دروس آن عبارت است از:
صرف و نحو، ادب، معاني، منطق، فلسفه، فقه، اصول فقه، حديث، تفسير، علم الفرائض، علم العقايد، علم الكلام، علم الطب، علم المناظره، علم هيأت و قرائت و تجويد و زبان و ادب پارسي و رياضي.
در منشور اين مدرسه چنين آمده است:
1. آزادي وجدان و اعلاي كلمةالحق؛
2. سعي در بر قراري نظام مردمي (جمهوري)؛
3. حفاظت و اشاعه مسلك شاه وليالله دهلوي، اولين مترجم قرآن به زبان فارسي در شبه قاره؛
4. خاتمه استبداد و خودخواهي از جامعه مسلمين؛
5. احياي علوم ديني؛
6.تربيت صحيح علوم عقليه؛
7. تربيت طلاب كه علاوه بر داشتن مهارتهاي ديني در يكي از علوم جديد هم مهارت داشته باشند.
آنها با تجزيه پاكستان از هندوستان، مخالف بودند و علت آنهم دو چيز بود: 1. باقي ماندن عدهاي از مسلمين در ايالتهاي ديگر هند و احتمال دور شدن آنها از اسلام 2. دور شدن از جامعه غير مسلمان هند و بسته شدن راه تبليغ آنها به اسلام.
منبع: اكثر مطالب از كتاب سفرنامه پاكستان، تأليف قاسم صافي گلپايگاني، ناشر: كلمه، تهران، تاريخ 1366، صص192، 193، 194 و 34 استفاده شده است.
پي نوشت:
[1] . ارشد، مولاناعبدالرشيد، بزرگمردان انديشه و تاريخ، انتشارات شيخ احمد جام، چاپ اول، تربت جام، 82، ص13.