فرقه لوتریها (لوتریسم)
یکی از فرقههای مسیحیت، پروتستان است که در زیر سایه خود در حدود 200 فرقه را جای داده است. یکی از فرقههای پروتستان، فرقه لوتریهاست که توسط مارتین لوتر شکل گرفته است. در این نوشتار به معرفی این فرقه، عقاید و رهبران و وضعیت کنونی ایشان میپردازیم.
تعداد کلمات 4410/ تخمین زمان مطالعه 22 دقیقه
مقدمه
این انشعابات و فرقهها منحصر به دین مسیحیت نشده است که بتوان حق بودن آن و الهی بودن آن را با این معیارها زیر سئوال برد بلکه در بسیاری از ادیان الهی همچون دین اسلام، پس از پدیدار شدن آن و به گونهای گسترده شدن آن دین، این دست اختلافات نیز بوجود آمد که در نهایت منجر به پدید آمدن فرق و مذاهب گوناگون در بطن دین اسلام شده است.
چرایی این انشعابات را باید در جای دیگر همچون جامعهشناسی دین و نیز جامعهشناسی دینی بررسی کرد که مجالی دیگر را شایسته است.
در قرنهای نخستین، سخن از دو فرقه اصلی کاتولیک و ارتدوکس که نمایندۀ دو جریان در کلیسای شرقی و روم بود، پدید آمد ولی در گذر زمان و در پی انحرافاتی که در درون ساختار مسیحیت و کلیسا بوجود آمد، فرقهی دیگری را در درون مسیحیت رقم زد که تاثیر بسیاری بر روی این دین داشت و توانست بسیاری از مسیحیان را به خود جذب کند.
داستان پدید آمدن پروتستان، در قرن ۱۵ و ۱۶، داستانی نیست که بتوان از آن به سادگی رد شد و آن را مورد توجه قرار نداد؛ بلکه گویی امروزه بیتوجهی به پروتستان و تاریخ پدیدار شدن آن، پشت کردن به تاریخ مسیحیت و یکی از سه شاخۀ اصلی این دین است و بیتوجه بدان، بیتوجهی به یکی از ارکان سهگانۀ دین مسیحیت است.
خاستگاه پروتستان
اما این سئوال مطرح میشود که در این مدت زمان، چه اتفاقی افتاد که منجر به اعتراضات درونی در ساختار کلیسا شد؟!
آنچه به اختصار میتوان بیان کرد، این میباشد که کلیسا خود را در میدانی وارد کرد که اخلاقیات آن را نداشت و به اصلهای دینی آن آشنا نبود و آن عرصه سیاست و قدرت بود. سیاستی که باعث شد، کلیسا ضعفهای خود را نپذیرد و هر آن کس که اعتراضی به مبانی علمیو نیز ساختاری کلیسا داشت، به راحتی حذف شود و کسی را یارای درگیری با کلیسا و سران آن را نداشته باشد. بهعنوان نمونه میتوان از درگیریها و ورود کلیسا به عرصۀ سیاست، درگیری بین کلیسا و فیلیپ چهارم – پادشاه فرانسه در ابتدای قرن چهاردهم – است. نزاع بین فیلیپ چهارم و پاپ بونیفیلس هشتم بر سر قدرت و پول بود که این نزاع تا جایی پیش رفت که مباحثۀ اخلاقی و مودبانه در میان نبود. [۲] آنسوی این جریان، مطلب دیگری هم وجود داشت و آن عقلگرایی در این عصر است که به جریان پروتستان و انتشار افکار آن کمک رساند. مردمیکه برخی از تعارضات را در افکار صاحبان اندیشه خویش در کلیسا دیده بودند دیگر حاضر به اطاعت بی چون و چرا از اربابان دینی خود نبودند و این کمکی بود به پدیدارشدن پروتستان.
جان ویکلیف و جان هوس
آنچه اشتراک اساسی بین این نهضت و نهضه پروتستان بود، در همین ساختار کلیسا بود؛ ویکلیف قائل بود که مرجعیت دینی، شایستۀ افراد شریف است و افرادی که از لحاظ اخلاقی ضعفهایی را دارند، شایستۀ این مرجعیت دینی نیستند. آنها همچون پروتستانها، قائل بودند مرجعیت باید به کتاب مقدس برگردد و هر آنچه که میخواهید بپذیرید باید در بطن کتاب مقدس وجود داشته باشد.
هوس هم متاثر از ویکلیف، همین افکار را ترویج میکرد که در نهایت به جرم بدعت به دادگاه برده شد و در سال ۱۳۱۵ میلادی بر سر چوبه دار رفت. نهضت این دو، زمینه را برای نهضت اصلاح پروتستان، هموار کرد.
نهضت شوراگرایی
در این میان سخن بسیار میتوان در مورد عصر تجدد و نیز انسانگرایی بیان داشت که مجال دیگری را میطلبد.
پروتستان و نهضتی اعتراضی – اصلاحی
در این میان آنچه به عنوان وجه مشترک تمامیاین چهار نهضت میتوان بیان کرد، مخالفت ایشان با عقاید سنتی کلیسای کاتولیک رومیدربارۀ ماهیت نجات، کلیسا و مرجعیت دینی است.
در ادامه بهطور مفصل به معرفی نهضت نخست، یعنی نهضت لوتریهای و نیز فرقهای که از این نهضت پدید آمده است، میپردازیم.
بیشتر بخوانید: «مارتین لوتر» و «آیین پروتستان» زمینهسازان صهیونیسم مسیحی
فرقه لوتری ها
شخصی که خود اول سنتگرای مسیحی بود و به مرور از این نگاه خود چرخش میکند و با اعتراضات و تفکرات خویش به سمتی پیش میرود که در ابتدا جریان پروتستان و در نهایت منجر به پدید آمدن فرقهای به نام لوتریها میشود.
لوتر، شخصیتی است که در عرصۀ دینداری مسیحیت ظهور یافت و اعمال و شخصیت رفتاری او عبرتآموز بود. او کسی است که توانست با دلیری و استقامت خویش، چرخشی را در افکار نادرست کلیسا بوجود آورد که کسی را یارای انجام آن نبود. او به مانند دیگر مصلحان دینی که سعی در خرافاتزدایی از ارکان دین دارند، سختیهایی را به جان خرید که باعث شد از او قهرمانی اصلاحگر در زمان خویش و نیز در طول تاریخ بسازد.
اندیشۀ لوتر، آنگونه بود که محدودۀ خاصی را تحت تاثیر قرار دهد بلکه اندیشۀ او بر همگان به گونهای تاثیرگذار بود و موجب پدید آمدن دغدغهای در همهی روشناندیشان گشت؛ چرا که مسئلهی او، مسئلهی دین بود و انحرافات پدید آمده در دین در سایه شعایر دینی و فهمهای دینی.
زندگی او مورد ستایش و گاه مورد اهانت بسیاری قرار گرفت تا آنجا که در سال ۱۵۲۹ میلادی، یوهانس کوشلائوس، اولین کسی که به زبان لاتین و آلمانی شرح احوال لوتر را نوشت، بر لوتر به عنوان اژدهایی هفت سر که از تخم شیطان برآمده است، کلمات انتقادیای راند. [۶]
شرح احوال لوتر
لوتر، در دهم نوامبر سال ۱۴۸۳ میلادی در شهر آیسلبن آلمان به دنیا آمد. [۷] او فرزند یک معدن کار بود. او پس از تولدش در عید سنت مارتین (همان مارتین مقدس) غسل تعمید یافت و در زندگیای با سبک و گرایش مسیحی قدم گذاشت و عضوی از جامعۀ مسیحی گشت.
دوران تحصیل او
در مورد او سخن بسیار میتوان بیان داشت ولی آنچه در برش تاریخی زندگی او اهمیت دارد، دوران تحصیل او و چرخش فکری است که در این زمان پدید آمد. او یک راهب مسیحی بود. [۸]
لوتر استاد کتاب مقدس در دانشگاه ویتنبرگ بود که تاثیراتی نیز از انسانگرایی آلمانی نیز گرفته بود. [۹] مارتین لوتر در دانشگاه ارفورت، آغاز به تحصیل نمود؛ در ابتدا دانشکده ادبیات را انتخاب کرد و سعی داشت حقوقدان شود ولی در ادامه به مطالعهی الهیات در دیر محلی آگوستین مشغول شد. در سال ۱۵۱۲ میلادی به مقام استادی مطالعات کتاب مقدس در دانشگاه ویتنبرگ نائل شد. [۱۰]
لوتر و تغییر اندیشۀ او
نقطهی مرکزی هدف اعتراض لوتر، تفسیر کتاب مقدس نبود، بلکه نقطهی اصلی اعتراض او متوجه سوء استفادهی از نظام قدیمی مربوط به نجات و دینداری رایج بود. اعتراض مستقیم لوتر به یوهان تنزل (۱۵۱۹-۱۴۷۰)، راهبی از فرقهی دمینیکن بود که توان زیادی در عفونامه فروشی کلیسایی در شهری نزدیک شهر محل تدریس لوتر یعنی ویتنبرگ داشت.[۱۱]
در طی سالهای تحصیل لوتر، نگاه کلامی او، دستخوش رشتهای تحولات به خصوص در موضوع آمرزیدگی، عفو و بخشش داشت. آنچه سرمنشاء این تحولات بود، مطالعه او بر روی کتاب مقدس و نیز تدریس او در دانشگاه بود؛ اما اولین اعتراض او بر علیه آمرزشنامه، در سال ۱۵۱۷ میلادی و به هنگام انتشار مواد ۹۵ گانۀ خود مورد توجه همگان قرار گرفت.
آنچه این اصلاحگری لوتر را بیشتر جلوهگر مینمود، سه رسالۀ او در سال ۱۵۲۰ میلادی بود که مقام اصلاحگری الهیاتی او را هویدا و آشکار میکرد. لوتر در سه رسالۀ «استمداد از اشراف مسیحی ملت آلمان»[۱۲] از اهمیت اصلاح کلیسا سخن گفت و در ادامه او به نوشتن رسالهای به نام «اسارت بابلی کلیسای مسیحی»[۱۳] پرداخت که تکمیل کنندۀ افکار او در این زمینه بود.
او در این نوشتار انجیل را در اسارت افکار راهبان و کشیشان بیان کرد. او اعتقاد داشت که کلیسای قرون وسطی، انجیل را در نظام پیچیدۀ کشیشان و آئینهای مقدس، زندانی کرده است.
آخرین نوشتار او به نام «آزادی فرد مسیحی» [۱۴] به بررسی پیامدهای آموزۀ آمرزیدگی به وسیلۀ ایمان در زندگی مسیحی پرداخت.
برخی بر این باور هستند که اعتراض لوتر بر ضدعفونامه فروشی تا حدی الهام گرفته از نفرت او از اعمال آرزومندانۀ و نیز فهم جدید او دربارۀ حیات مسیحیت بود که این چیزی جدای از آن عصر رنسانس و انسانگرایی نبوده است.
مگر کلیسای عصر لوتر چه نگاهی در مورد انسان داشت که اعتراض لوتر را به همراه داشت؟
آنچه کلیسای کاتولیک آموزش میداد آن بود که انسان به واسطۀ ایمانی که در اعمال نیکش پدید آمده است، به نجات رسید. آنچه در این میان بسیار نادرست بود و به گونهای القاء کلیسا دانسته میشد آن بود که بسیاری از مردم دربارۀ رابطۀ ایمان و عمل در فضایی آکنده از ملزمات اعمال دینی، همچون زیارتها، یادمانها و عفونامه فروشیها دچار حیرت شده بودند. این تحیر و شگفتی به گونهای بود که از خود میپرسیدند آیا عملشان به گونهای هست که شایستۀ بهشت باشند و آنچه باعث آرامش ایشان میشد آن بود که عفونامه فروشیها به صورتی معامله با خدا بود که در مقابل مالی که به کلیسا میپرداخت، از خشم الهی برعلیه او کاسته میشد و با آن آرامش ذهنی و روانی را به دست میآوردند. [۱۵]
وفات لوتر
در نهایت او در ۱۸ فوریه ۱۵۴۶ میلادی، در شهر آیزلبن هنگامیکه از خانۀ خویش دور بود، جان سپرد. او در حالی جان سپرد که گزارشهایی سراسر تهمت، خبر از آن میداد که او در عین کفر و نکبت و نومیدی مرده است.
پیکر لوتر از شهری به شهر دیگر به همراه محافظان و با رعایت احترام شخصیت او، انتقال یافت و پس از دو روز در شهر ویتنبرگ، پایتخت فرهنگی ایالت ساکسونی، کفن و دفن شد. [۱۶]
فرقهای به نام لوتریها (کلیسای لوتری)[17])
در ابتدا، این فرقه به نام لوتریها شناخته نمیشد بلکه مخالفان لوتر این نامه را به این فرقه دادند و بعدها از سال ۱۵۳۰ میلادی پیروان او که خود را وابسته به لوتر میدانستند، این نام را برای خود پذیرفتند. در اصل لوتر قصد تاسیس یک کلیسای جدید نبود و هنگامیکه کلیسای روم دچار تجزیه و افتراق شد او گروههای محلی لوتری را بهعنوان موسسان یک کلیسای جدید تلقی نکرد و حتی در نوشتههای او تنها عنوان «کلیسای ما» یا «کلیسای اینجا» به کار برده شده است نه کلیسای لوتری و بعدها نیز پیروانش نام «انجیلیها» یا «کلیسای انجیلی» را برای خود انتخاب کردند. همزمان با جنگهای ۳۰ ساله عنوان کلیسای لوتری از سوی عموم آنها پذیرفته شد.
گستره این کلیسا
این فرقه از زادگاه خود «ساکسونی» به مناطق وسیعی حتی آمریکا گسترش یافت که در پایان به حضور این فرقه در آمریکا نیز اشاره خواهد شد. این فرقه ابتدا در آلمان، بعد در اسکاندیناوی و از طریق مهاجرت برخی از پیروان لوتر به آمریکا رفت.
جامعۀ آماری کلیسای لوتری
تعداد پیروان فرقۀ لوتریها در جهان، به ۶۸ میلیون میرسد. براساس آمار سال ۱۹۵۰ میلادی، در آلمان ۳۷ میلیون نفر، در اسکاندیناوی ۱۸ میلیون نفر، در ایالت بالتیک دو میلیون نفر لوتری زندگی میکنند. [۱۸] در هنگری نیم میلیون نفر، در اتریش و چکسلواکی ۴۰۰ هزار نفر، در لهستان و رومانی در حدود ۲۰۰ هزار نفر، در روسیه تقریبا صد هزار نفر، در یوگسلاوی یک کلیسای کوچک لوتری و در سوییس و هلند اقلیت بسیار کوچکی از لوتریها وجود دارد. در حدود یکچهارم از یک میلیون نفر پروتستان در فرانسه، لوتری هستند.
برخی کشورها، همگی ایشان لوتری هستند؛ همچون کشورهای اسکاندیناوی.
در اروپای مرکزی اساساً آلمان و گروههای آلمانیزبان، لوتری هستند. لوتریهای آلمان، اتریش و هلند در قرن هفدهم به آمریکا مهاجرت کردند. در قرن هجدهم، یک مبلغ آلمانی به نام هنری ملشویرمولینبرگ (۱۷۸۷-۱۷۱۱) برای تبلیغ مسیحیت و نیز سامان بخشیدن به سازمان لوتریها به آمریکا رفت. در ابتدای قرن نوزدهم، بسیاری از لوتریها در ناحیۀ آمریکا به منطقۀ وسیعتر آمدند و در سراسر آنجا پراکنده شدند که مهمترین مشکل ایشان در حفظ میراث آلمانیشان بود یا اینکه باید گرایش پیدا کنند به سمت فرهنگ آمریکا.
در رتبهبندی، کلیسای لوتری چهارمین کلیسای بزرگ ایالات متحده است که با بیش از شصت میلیون مسیحی، پس از کلیساهای کاتولیک روم، باپتیستها و متدیستها قرار دارد.
در سمت آسیای شرقی نیز کلیساهای چین با حدود ۵۲ هزار عضو و در هند با ۵۰۰ هزار عضو مسیحی وجود دارد.
شاخصههای فرقۀ لوتریها
این ویژگیها را میتوان در این فرقۀ اصلاحگرا مشاهده کرد:
1. اولین ویژگی این فرقه، راه میانهای است که این فرقه در جهان مسیحیت دارد. علت این امر آن است که این کلیسا از یکسو با کلیساهای کاتولیک رومی و ارتدوکس در نظامات کلیسایی، عبادات، اخلاقیات و بسیاری از اصول دکترینی هماهنگی دارد و از سوی دیگر با کلیساهای اصلاحی و گروههای بنیادگرا نزدیک است.
این فرقه سعی دارد تا در مقایسه با کاتولیک روم، خود را بهعنوان یک مذهب شخصی که هر مسیحی را در موضوعات مذهبی با نقادی تربیت میکند، نشان دهد.
از اینکه گفته میشود فرقۀ لوتری، راه میانهای بین کلیسای کاتولیک و انتوسیازمها، این است که لوتر بر خلاف انتوسیازمها که روی نور باطن یا ندای وجدان تاکید میکنند بر روی نیروی مطلق «کلمۀ خدا» تاکید داشت. او محتاطانه راهی بسیار معتدل را از میان آن دو انتخاب کرد.
اما جدای از این مطالب، این فرقه روی مسئله «فیض» و «فدیه» راه میانهای بین در بین آن دو فرقه ندارد بلکه در این میان خود دارای نظریه قطعی و یک جانبه است که برخی از حوزههای الهیاتی و کلامی مثل حوزۀ انگلیکنها مشکل میتوانستند آن را بپذیرند.
2. دومین ویژگیای که میتوان برای این کلیسا و این فرقه نام برد آن است که فرقۀ لوتری یکی از فرقههایی است که بنیان اعتقادی خویش را بر عشای ربانی، نظام کلیسایی و نیز اخلاقیات تقدم مطلق میدهد. شما در مورد این مسائل بهطور مستقیم نمیتوانید در سخنان و اعتراضات لوتر ببینید بلکه این مسائل، فرعیاتی بود که به مرور بر صحبتهای او بار شد و بهعنوان اصلی از اصول فرقه لوتر و بالتبع کلیسای او شد.
این تبعات بهگونهای بود که اختلاف افکار او را با کلیسای کاتولیک روم شرقی بسیار کرد.
در عشای ربانی، مورد اختلاف او با تسوینگلی نیز مطلبی است که میتواند بسیار مورد توجه قرار بگیرد که در کنفرانس ماربورگ در سال ۱۵۲۹ میلادی بروز کرد.
3. اصل رسمی در این فرقه متکی به پذیرش کتاب مقدس بهعنوان تنها منبع است و اصل اساسی آن، دکترین نجات است.
در این میان باید توجه داشت که کتاب مقدس، در زندگی کلیسایی، تنها منبع و ماخذ نیست؛ زیرا کلیسای لوتری نیز اعتقادنامههای کلیساهای پیشین و اسناد اعترافی را نیز به رسمیت میشناسد.
مطلب دیگری که در این میان نیز وجود دارد، این است که به موجب نظر لوتر کلیۀ بخشهای کتاب مقدس از نظر ماخذ یکسان نیست. او بین متون مقدس، میان آنچه به مسیح اشاره دارد و آنچه به او مربوط نیست، فرق واضحی میگذاشت. نتیجهای که از این امر عارض میشود آن است که نباید فیالفور حقانیت معتقدات مذهبی، آداب و رسوم کلیسایی را با مراجعه به فقرات کتاب مقدس یافت.
4. این بسیار نادرست است که لوتر، فهم کتاب مقدس را در دست عوام قرار داد و به هرکس آزادی فهم آن را داد تا هر آن کس که میخواهد و به هرروشی که در دل دارد و یا بدان رسیده است، کتاب مقدس را تفسیر کند.
علت بیان این امر آن است که لوتر خود الهیدان مسیحی است و میداند که انحراف این امر بسیار زیادتر است از وقتی که کلیسا تنها منبع فهم کتاب مقدس است.
آنچه به عنوان مشخصه این فرقه میتوان در ارتباط با کتاب مقدس به دست آورد آن است که در کلیسای لوتری، مطالعۀ تفسیر، صرفا بهعنوان یک اصل اجتنابناپذیر در تعلیم و تربیت الهی به شمار میرود که یکی از نتایج آن این شد که مراکز الهیاتی در ناریح کلیساهای لوتری از رونق خاصی برخوردار شدند. [۱۹]
5. ویژگی چهارم، اصل اساسی «تبرئه از طریق ایمان» است. آنچه در این اصل و اساس و به نوعی در این ویژگی میتوان به طور واضح مشاهده کرد، اعتقاد بدبینانه نسبت به انسان که از تباهی مطلق انسان سخن میگوید. در ا ین نظریه اینگونه بیان میشود که انسان قدرت ندارد که رضایت خدا را جلب کند و پدید آمدن تبرئه را مطلقاً مربوط به خدا میداند، بدون اینکه ایده انسان و اراده او در این میان نقشی داشته باشد.شخصی که خود اول سنتگرای مسیحی بود و به مرور از این نگاه خود چرخش میکند و با اعتراضات و تفکرات خویش به سمتی پیش میرود که در ابتدا جریان پروتستان و در نهایت منجر به پدید آمدن فرقهای به نام لوتریها میشود.
لوتر، شخصیتی است که در عرصۀ دینداری مسیحیت ظهور یافت و اعمال و شخصیت رفتاری او عبرتآموز بود. او کسی است که توانست با دلیری و استقامت خویش، چرخشی را در افکار نادرست کلیسا بوجود آورد که کسی را یارای انجام آن نبود. او به مانند دیگر مصلحان دینی که سعی در خرافاتزدایی از ارکان دین دارند، سختیهایی را به جان خرید که باعث شد از او قهرمانی اصلاحگر در زمان خویش و نیز در طول تاریخ بسازد.
انسان سقوط کرده و به غیر تباهی راهی ندارد به غیر اینکه خدای متعال به او فیضی رساند. حتی او توان این را نیز ندارد که خود را شامل فیض الهی کند و در این مورد نیز باید خدا به او مددی برساند. آنچه باعث رسیدن به این فیض و تبرئه از گناه میشود، ایمان است.
6. در مسلک لوتری میان شریعت و بشارت در کلمه خدا، فرق اساسی وجود دارد. شریعت در افکار لوتر نه تنها شامل ده فرمان با قوانین عهد عتیق بهطورکلی میشود بلکه کلیۀ دستوراتی که در عهد جدید است و هر کلامیکه به دل انسان القاء میشود معنای امر و نهی الهی را دارد و به نوعی جزو شریعت میشود ولی بشارت شامل جریان تبرئه در مسیح که در عهد جدید آمده است، میشود.
آنچه در این میان بعد از بیان مفاهیم به دست میآید این است که شریعت با اعمال مسیحیان ارتباط دارد و بشارت با ایمان ایشان که یک امر قلبی است که این دو امر دینی در وحی هم به دوگونه میباشند گرچه یک منبع دارد و آن نیز خداست. این تفاوت بارها هم توسط لوتر و هم در اسناد اعترافی تکرار شده است.
گاه این تفاوت در کارکرد و نوع عملشان در کلیساهای لوتری قابل رویت است. چرا که شریعت هدف دیگری در کنار ایجاد آگاهی از گناه نیز دارد.
7. کلیساهای لوتری اینگونه عقیده دارند که جهان را اصلاحناپذیر میدانند. آنها به گونهای امید بخشیدن تلاشهای آدمیان برای اجرای قوانین سلطنت خدا بر روی زمین را بیثمر میدانستند و آن را امری بیفایده میدانستند که سودی در آن نیست و این امر نیز تحقق پیدا نمیکند.
شاید بتوان این امر و ریشۀ آن را در بدبینی آنها نسبت به جهان دانست.
آثاری که در این زمینه بوجود آمد این است که در کشورهای لوتری کلیسا خود را موظف میدانستند تا حد زیادی از زندگی سیاسی کناره بگیرند و در این مورد مسئله خودمختاری حکومت را مورد تاکید قرار دادند. آنها وظیفه کلیسا را وعظ حاکمان در مورد قوانین الهی میدانستند اما نباید در تصمیمات آنها دخالت کرده و نیز نباید خواستههای خود را به این حاکمان دیکته کنند.
8. ویژگیای که در این میان به عنوان شاخصه اصلی این فرقه هست که باز به نوعی آن را از دیگر فرق مسیحی و نیز پروتستانی جدا میکند، بحث غیررهبانی بودن این فرقه هست که با دید مثبتی که به ارزشهای جهانی دارد، مشخص شده است.
نظر بدبینانۀ این مکتب نسبت به اصلاح ناپذیری جهان با تاکید شدید آن روی «نظام آفرینش» تعدیل میشود. توجه به امر ازدواج و نیز داشتن زندگی خانوادگی از ویژگیهای این فرقه و کلیسای لوتری است.
ایشان قائل بودند که کار روزانه هنگامیکه با صداقت، عشق و ایمان همراه باشد خود شغل الهی خواهد بود. نظر او این است که انسان نمیتواند تنها خدا را در شغل خود عبادت کند، بلکه باید در شغل دنیایی خود نیز او را عبادت کند.
9. یکی دیگر از ویژگیهای این کلیسا که به نوعی نشان از اعتدال آن است، عمل شعاری است. این فرقه راهی میانه را بین کلیساهای جناح راست که به گونهای روی مراسم و تشریفات شعائری تاکید داشتند و نیز کلیساهای جناح چپ که غیرشعائریاند را برگزیده بودند.
گرچه امروزه شعائر در کلیساهای لوتری نسبتاً در درجۀ پایینتری قرار دارد. در اسناد اعترافی روی شعائر تاکید زیادی شده و به موضوعیت آنها اهمیت قابل ملاحظهای داده شده است.
تعمید و آیین مقدس عشای ربانی دو شعیره است که در کلیسای لوتری به رسمیت شناخته میشود. لازم بودن تعمید کودک هفت ساله در اصل نهم اعترافنامۀ آوگسبورگ آورده شده است.
10. دهمین ویژگی بهگونهای است که به تفاوت این فرقه و دیگر فرقههای اصلاحگر پروتستان اشاره دارد و آن محافظهکاری این کلیسا به سازمان کلیساست. عشای ربانی در این کلیسا همانند کلیساهای کاتولیک رومی برگزار میشد به خلاف روش و گونهای که در دیگر فرقههای اصلاحگر پروتستان وجود داشت.
مجسمهها و تمثالهایی از وقایعی که در کتاب مقدس، در کلیساهای لوتری وجود داشتند و امروزه در اروپای مرکزی یک کلیسای لوتری را همواره میتوان به خاطر وجود صلیب در آن از کلیساهای اصلاحی بازشناخت.
11. در این فرقه، کلیسا به عنوان جماعتی از مقدسان که در آن انجیل بهطور خالص تدریس میشود و شعائر به درستی اجرا میشود، شناخته میشود. [۲۰] با این نگاهی که این جماعت به کلیسا دارد، کلیسا نمیتواند با هیچ سازمان کلیسایی و توسط برخی از افراد خصوصی شود بلکه هرجا که مسیح موضوع وعظ قرار گیرد همان جا کلیسا میباشد حتی اگر آن جماعت کاتولیک روم باشد.
متون فرقۀ لوتری
1. سه اعتقادنامۀ کاتولیک
2. اعتراف نامۀ آوگسبورگ (نسخۀ اصلی سال ۱۵۳۰ میلادی)
3. دفاعیۀ اعترافنامۀ آوگسبورگ
4. اصول شمالکالدیک
5. سئوال و جوابهای مختصر و مفصل لوتر.
از میان این پنج کتاب، «اعتراف نامۀ آوگسبورگ» از اهمیت بیشتری در نزد ایشان برخوردار است و بهعنوان ماخذ دکترینی قطعی در کلیۀ کلیساهای لوتری جهان به رسمیت شناخته شده و از سال ۱۵۳۰ میلادی همواره یک اظهارنامۀ قابل اعتبار و مورد اطمینان از تفسیر مسیحیت از دیدگاه لوترنیسم محسوب میشده است.
این متن، شامل فرمولهای کلاسیک تفسیری مسیحیتی است که از سوی نهضت اصلاحی تعلیم داده شده است: دکترین انجیلی دربارۀ تبرئه، ارتباط آن با اعمال نیک، دکترین کلیسا و شعائر و موضعگیری جدید در مورد ازدواج و وظایف زندگی دنیوی.
بعدها خود فرمول کنکورد را اعتلا بخشیده تا درجۀ یک سند اعترافی به آن ارزش بخشیده و به محتوای آن توسط الکتور ایالت ساکسونی و الهیدان آنان، مطالبی را بخشیدند. فرمول کنکورد در سال ۱۵۸۰ میلادی توسط ۵۱ حاکم مطلق، ۳۵ شهرنشین و ۹۰۰ الهیدان به امضاء رسید و منتشر گشت.
آنچه در این میان مهم است اعتبار این کتاب در نزد همگی لوتریهاست. کتاب کنکورد یک معیار دکترینی الزامآور برای کلیساهای ملی آلمانی است. این کتاب در آن زمان از سوی کلیسای سوئد بهعنوان منبعی مقدس پذیرفته شد، ولیکن کلیساهای دانمارک و نروژ آن را هیچگاه به رسمیت نشناختند. در دو کشور دانمارک و نروژ، تنها نسخۀ اصلی «اعتراف نامۀ آوگسبورگ» و سئوال و جواب مختصر لوتر، بهعنوان تنها ماخذ و اصلیترین ایشان، مورد توجه قرار گرفت.
«فرمول کنکورد» برخی از عقاید اصولی را که مورد بیتوجهی و بدون بررسی به آورندگانش و ماخذ آن آورده شده بود را مورد انکار قرار داد و در این میان نیز افرادی بودند که بهطور علنی آن را مورد انتقاد قرار داده بودند.
نظریات خاص لوترنیسم
1. استخلاص و تبرئه بهوسیلۀ ایمان است.
2. ایمان محصول فعالیت انسان نیست بلکه هدیهای است از طرف خدا از طریق کلمهاش.
3. انسان دارای آزادی اخلاقی است.
4. طبیعت انسان به واسطۀ گناه نخستین، کاملاً فاسد شده است و نجات تنها بر اساس فیض خدا استوار است.
5. هرنوع کوششی در بررسی تدابیر مخفی خدا، محکوم است.
6. مسیح در عشای ربانی حضور حقیقی دارد و حضور او معنوی نیست بلکه او حضور واقعی و حقیقی دارد و نان و شراب، خون و گوشت مسیح است. بدن و خون مسیح از طریق یک پیوند تقدیسی با نان و شراب متحد میشود.
7. عبادت روز یکشنبه لوتریها بر اساس عشای ربانی کاتولیک روم. [۲۳]
تغییر در عبادات
1. در این فرقه هرکس میتواند عبادت خود را به زبان بومیخویش انجام دهد.
2. بخشی از عبادت وعظ است که بخشی از این فرقه را نیز تشکیل میدهد.
3. سرودخوانی بخش دیگری است که این فرقه به عبادات خویش افزوده است. در دیگر فرقهها ممکن است سرودخوانی دستهجمعی انجام بشود ولی این عمل در این فرقه، ضروری است.
4. آنچه که از عبادتها در این فرقه حذف شده است، دو عبادت کلام مقدس با دعای قربانی است.
نمایش پی نوشت ها:
[۱] مری جوویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه: حسن قنبری، قم، انتشارات: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱، اول، ص ۱۶۷.
[۲] همان، ص ۱۶۵.
[۳] همان، ص ۱۶۷.
[۴] همان، ص ۱۷۲.
[۵] همان، ص ۱۷۳.
[۶] هیکو ابرمان، لوتر مردی میان خدا و شیطان، ترجمه: فریدن الدین رادمهر و ابوتراب سهراب، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۵، اول، ص ۲۵.
[۷] میمکنیدو لیندوارد، مارتین لوتر، ترجمه: آرمینه پتروسیان، نشر: نورجهان، تهران، ۱۳۳۵، اول، ص ۱۱.
مارتین لوتر، اصلاح گر کلیسا، ترجمه: فریدون بدره ای، انتشارات علمیو فرهنگی، تهران، پنجم، ۱۳۸۳، ص ۴
[۸] Cambridge illustrated history religion. John bowker. the pitt building. trumpington. street cambridgw cb2. United kingdow. First edition. First published. p: 251.
[۹] مری جوویور، درآمدی به مسیحیت، ص ۱۷۷.
[۱۰] آلیستر مک گراث، درسنامۀ الهیات مسیحی، ترجمه: بهروز حدادی، قم، انتشارات: ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱، اول، ج ۱، ص ۱۳۱.
[۱۱] پیشین، ص ۱۷۷.
[۱۲]appeal to the Christion nobility of the german nation
[۱۳] babylonion capavity of the christiab church
[۱۴] the liberty of a christian
[۱۵] مری جوویور، درآمدی به مسیحیت، ص ۱۷۹.
[۱۶] هیکو ابرمان، لوتر مردی میان خدا و شیطان، ص ۲۹.
[۱۷]lutheran church
[۱۸] اینار مولند، جهان مسیحیت، ترجمه: محمد باقر انصاری، مسیح مهاجری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۷، سوم، ص ۲۶۳.
[۱۹] همان، ص ۲۷۲.
[۲۰] همان، ص ۲۸۱.
[۲۱] همان، ص ۲۸۱.
[۲۲]the formula of concord
[۲۳] همان، ص ۲۹۳-۲۹۶.
منابع
– آلیستر مک گراث، درسنامۀ الهیات مسیحی، ترجمه: بهروز حدادی، قم، انتشارات: ادیان و مذاهب، اول، ۱۳۸۱.
– اینار مولند، جهان مسیحیت، ترجمه: محمد باقر انصاری، مسیح مهاجری، تهران، امیرکبیر، سوم، ۱۳۸۷.
– مارتین لوتر اصلاح گر کلیسا، ترجمه: فرید الدین بدره ای، تهران، انتشارات علمیو فرهنگی، پنجم، ۱۳۸۳.
– مری جوویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه: حسن قنبری، قم، انتشارات: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، اول، ۱۳۸۱.
– میمکنیرولیندوارد، مارتین لوتر، ترجمه: آرمینه پتروسیان، تهران، انتشارات: نورجهان، اول، ۱۳۳۶.
– هیکو ابرمان، لوتر مردی میان خدا و شیطان، ترجمه: فریدن الدین رادمهر و ابوتراب سهراب، تهران، نشر چشمه، اول، ۱۳۸۵.
– . Cambridge illustrated history religion. John bowker. the pitt building. trumpington. street cambridgw cb2. United kingdow. First edition. First published