فرقهی بَقلیّه
بَقلیّه (یا نَفلیّه)، نام گروهی از قرامطه در سواد کوفه در نیمهی اول سدهی چهارم هجری بوده است. این گروه به نوشتهی مسعودی در التنبیه و الاشراف، (1) در 316 (در زمان خلافت مقتدر) به سواد کوفه مستولی شدند. نام گروه در این کتاب «بَقلیّه»، و در نسخه بدل های آن در پاورقی «النّقلیّه» و «النّفلیّه» است. در صِلَة التاریخ الطّبریِ عُرَیب بن سعدی قرطبی (2) قرمطیان عراق را «النِّفَلیّه» و نویری «نقلیه» مینامد؛ ولی هیچ نشانه ای دلیل بر اختلاف آنان با سایر قرمطیان در دست نیست. (3) عباس اقبال، (4) به پیروی از متن التّنبیه، بَقلِیّه آورده است. متأسفانه مسعودی علت این تسمیه را به تألیفات دیگرش حواله داده است. اگر وجه این تسمیه معلوم میبود، ضبط درست آن نیز معلوم میشد. اما مسعودی در همین کتاب خود میگوید: «هواسم دِیانیُّ عندهم» که ظاهراً میرساند نام مذکور به امری دینی و مذهبی اشارت داشته است. اگر چنین باشد، باید گفت که شاید بَقلیّه درست نباشد و احتمال صحت نَفِلِیّه بیشتر باشد. در صلهی عُرَیب دربارهی این گروه مطلبی هست که شاید نام نفلیّه را بهتر توجیه کند به این عبارت که «وأَخَذوا الجِزَیّة ممّن خالفهم علی رسوم احدثوها و جَبوا الغَلّات»، یعنی این گروه، از مخالفانِ خود بنابر رسومی که خود پدید آوردند، جزیه گرفتند و مالیات غلّات را جمع کردند. چون گرفتن جزیه از مخالفان با «نَفَل» و «اَنفال» بی مناسبت نیست، عجالتاً تا نام این فرقه از منبع دیگری به درستی معلوم نشده است شاید بتوان همین «نَفلیّه» را ترجیح داد.
مسعودی از عقاید این فرقه سخن نگفته است و تنها نام رؤسا و مختصری از ظهور و غلبه و شکست ایشان را بیان کرده و تفصیل را به کتب دیگرش حواله داده است. به گفتهی او رؤسای این گروه، مسعودبن حُریث و عیسی بن موسی، خواهرزادهی عبدان ابن الرّبیط معروف و ملقّب به قرمیط و معروف به ابن ابی السّیّد و ابن ابی الاعمی و ابوالذّرّ و جوهری و دیگران، همه از قبایل بنو ذُهل و بنو رِفاعة بوده اند. این گروه در ناحیهی طُفوف (از اعمال کوفه) و جُنبُلاء (شهرکی میان واسط و کوفه) بُنَیّ بن نفیس را شکست دادند تا آنکه از هارون بن غریب الحال و صافی، غلام نصر قشوری (سرداران مقتدر خلیفه)، شکست خوردند. بعضی از ایشان هنگامی که سلیمان بن حسن قرمطی از هَیت به بحرین بازمی گشت به او پیوستند و چون در بیشه ها سکونت داشتند در سپاه او به «اَجَمّیین» معروف شدند. (5)
عُرَیب در صله (6) این طایفه را «نفلیّه» خوانده است و میگوید که افراد آن از بَنی رِفاعة و ذُهل و عَبس بودند و مقتدر هارون بن غریب را به نبرد با ایشان فرستاد و او در واسط بر آنان غالب آمد و بسیاری را کشت و دویست تن را اسیر کرد که در بغداد به دار آویخته شدند.
ابن اثیر در حوادث سال 316 به ظهور همین گروه در «سواد واسط» اشاره میکند بی آنکه از «نفلیّه» یا «بَقلیّه» نام ببرد. به گفتهی او، این دسته در سواد عراق بودند و عقاید خود را از ترس پنهان میداشتند تا آنکه ابوطار قرمطی در همین سال در شمال عراق و اطراف فرات قیام کرد؛ آنان نیز ظاهر شدند و ده هزار تن از ایشان گرد هم آمدند. ابن اثیر در میان رؤسای ایشان به جای مسعودبن حُرَیث (مذکور در مسعودی و عُرَیب) حُرَیث بن مسعود را نام میبرد و میگوید که این عدّه مردم را به «مهدی» دعوت میکردند و حریث بن مسعود در اعمال موفّقی (نواحیی که موفّق، پدر معتضد، آباد کرده بود) خانه ای بنا کرد که آن را «دارالهجرة» نامید. مقتدر، هارون بن غریب را برای نبرد با حُریث بن مسعود و صافی بصری (ظاهراً نَصری) را برای نبرد با عیسی بن موسی گسیل داشت. در نتیجه، قرامطه شکست خوردند و بسیاری از ایشان اسیر و کشته شدند. پرچم های ایشان سفید بود و بر آنها آیهی «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» (قصص: 5) نوشته شده بود. این پرچم ها را سرنگون وارد بغداد کردند. (7)
پینوشتها:
1. ص 391.
2. ص 137.
3. دخویه، ص 99-100.
4. ص 252.
5. ص 137.
6. مسعودی، ص 391.
7. ثابت بن سنان، ص 53؛ ابن اثیر، ج8، ص 186- 187.
منابع تحقیق:
قرآن کریم.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت 1385-1386/ 1965- 1966.
عباس اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، تهران 1357ش.
ثابت بن سنان، تاریخ اخبار القرامطة، چاپ سهیل زکار، بیروت 1391/ 1971.
عریب بن سعد قرطبی، صلة التاریخ الطّبری، چاپ دخویه، لیدن 1897.
علی بن حسین مسعودی، کتاب التّنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن 1893-1894.
M. J. de Goeje, Mémoire sur les carmathes de Bahran et les Fatimides, Leiden 1886.
منبع مقاله :
زریاب خویی، عباس؛ (1389)، مقالات زریاب (سی و دو جستار در موضوعات گوناگون به ضمیمهی زندگینامهی خودنوشت)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل