فرمانروايان هستي
فرمانروايان هستي
امامان جانشینان برحق خدا در زمین
از اهداف اصلی و بنیادین خلقت انسان، رسیدن به مقام عبودیت است (ذاریات آیه 56) زیرا باطن و کنه آن ربوبیت طولی و دستیابی به مقام خلافت خداوندی است که در آیه 30 سوره بقره به عنوان تفسیر دیگری از آفرینش انسان برای فرشتگان بیان شده است. بنابراین رسیدن به مقام عبودیت و خلافت و ربوبیت طولی و اصطلاحات و مفاهیم دیگر که همین معنا را برای مخاطبان متعدد و متنوع و مختلف بیان می کند، هدف اصلی خلقت بشر است. از این رو، شاید بسیاری با این پرسش روزانه مواجه باشند که چگونه می توان به این مقام دست یافت؟
شاید بهترین کسانی که بتوانند به عنوان راهنما و تبیین گر به این پرسش، پاسخی درخور دهند، کسانی هستند که این راه را پیموده اند و درمقام عبودیت، ربوبیت و خلافت الهی نشسته اند و بر کائنات و ماسوی الله خلافت می کنند و هر موجودی را به ربوبیت طولی خود از خدا، به کمال شایسته و بایسته خودشان می رسانند.
اینان چنان که قرآن بیان می دارد همان اسوه های عینی و الگوهای عملی بشر هستند که با دستیابی به همه عوالم و حضور در همه مراتب پنج گانه کل هستی از مقام بشری خود چنان فراتر رفته اند که درحال حاضر همه آسمان و زمین و زمان و مکان، مطویات بیمینه شده است و همه ماسوی الله و هستی، کطی السجل در دست ایشان پیچیده شده و برای آنان چیزی به نام اول و آخر و ظاهر و باطن وجود ندارد؛ زیرا آنان در جایگاهی نشسته اند که مظهر هوالاول والاخر و هوالظاهر والباطن هستند. بر این اساس معنا و مفهومی ندارد که برای ایشان کشف الغطایی درآینده رخ دهد و یا قیامتی برای ایشان برپا شود؛ چون هم اکنون همه هستی را کطی السجل کرده اند و همه کائنات و ماسوی الله از کون و مکان در دست های ایشان پیچیده شده و قیامت صغرا و کبرای ایشان برپا شده است.این گونه است که آنان با مسامحه ای در تعبیر از واژه کنون و الان، می توانند از آغاز و انجام هستی گزارش دهند و همه چیز مشهود ایشان است و آنان شاهد و شهید برهمه کائنات و مظهر اسم شهید خداوندی می باشند.
مدیریت هستی
اگر آنان در مقام شهید و شاهد نشسته اند، می بینند که روز واقعه برپا شده و بهشت و قیامت و بهشتیان و دوزخیان در مکان خویش قراردارند، زیرا چیزی به نام زمان و مکان، آنان را دربر نگرفته است که امور هستی برای ایشان قبل و بعد داشته باشد. آنان درهمین زمان و اکنون (با آن تسامحی که گفته شد) همه هستی را نظاره گر هستند و بیرون از دروازه های زمان و مکان به علم احاطی هرچند عرضی خویش به شکل تسلط و سخریه برای هستی فرمانروایی می کنند و خلافت ربوبی از خدا را از مستقر و قرارگاه زمین و ستاد مرکزی هستی مدیریت و ربوبیت می نمایند.
اینان چون درمقام شاهد و شهید هستند و در جایگاهی قرارگرفته اند که منتها و مرجع همه هستی بدان است (به حکم الهی ربک المنتهی و الی ربک الرجعی) می توانند مسیر طی شده از خاک تا افلاک تا عرش الهی و قاب قوسین او ادنی را بیان دارند. از این رو ایشان بهترین راهنمایان هستند برای کسانی که بخواهند از مسیر خاک به مقام عبودیت و ربوبیت و خلافت دست یابند و خود را درمقام صبغه الهی چنان که خداوند در قرآن دستور فرموده قرار دهند و به انسانیتی دست یابند که عین ربوبیت طولی است.
چهارده معصوم(ع)، اسوه کامل
چهارده نور محمدی(ص) کسانی هستند که به عنوان اسوه کامل در قرآن مطرح شده اند. هرچند که ظاهر آیه «ولکم فی رسول الله اسوه حسنه» اختصاص به پیامبر(ص) دارد ولی از آن جایی که خداوند خود به صراحت در آیه مباهله، حضرت امیرمؤمنان(ع) را به عنوان نفس و جان پیامبر(ص) مطرح می کند و آن حضرت خود نیز از امیر مؤمنان(ع) به عنوان انفسنا و جان ما تعبیر می کند می توان دریافت که اسوه حسنه بودن اختصاص به پیامبر(ص) ندارد و همه ویژگی های برتر انسانی که به پیامبر(ص) نسبت داده شده از آن امیر مؤمنان علی(ع) نیز می شود. و لذا می توان گفت که وی از همه چیزهایی که پیامبر(ص) می دید و می شنید آگاه بود و همانندی مطلق میان آنان برقرار بوده است.
بر این اساس پیامبر(ص) خود می فرماید: یا علی! تسمع ما اسمع و تری ما اری؛ تو هر آن چه از وحی می شنوم می شنوی و هر چه را که من از ملکوت و مسایل هستی می بینم می بینی؛ زیرا خداوند و به تبع او، پیامبر(ص) می داند که نور علی و محمد یکی است و پیامبر(ص) در روایتی این مطلب را به صراحت بیان می کند تا وحدت وجودی و نوری خود با امیرمؤمنان علی(ع) را اعلام نماید.
البته حضرت در روایات متعدد گاه از خود به العقل یا نور و مانند آن یاد می کند که به حکم «عباراتنا شتی و حسنک واحد» همه تعبیر یک معنا و مفهوم و مصداق است. اگر گاه می فرماید: اول ما خلق الله نوری «منتخب میزان الحکمه، ج 1، ص 324» و گاه دیگری می فرماید: اول ما خلق الله العقل، این عقل مطلق خود آن حضرت است که به حکم دایره آغاز و انجام هستی می بایست به ایشان ختم شود؛ زیرا خداوند اثبات می کند که همه هستی از او آغاز و به او ختم می شود و این مسیر که انالله و اناالیه راجعون است می بایست از باب انسان کامل بگذرد. به سخن دیگر معلوم است که همه هستی از خداوند آغاز شده و به او ختم می شود؛ ولی خداوند می فرماید که منتها و بازگشت و محل رجوع هستی به پیامبر و رب کامل اوست که رب العالمین می باشد. براین اساس باید پذیرفت که پیامبر(ص) آغاز و انجام هستی است و همه چیز از او آغاز و به او ختم یافته است. بنابراین او همان العقل و الروح الاعظم و النور و مانند آن تعابیر است.
از آن جا که نور علی(ع) و نور محمد(ص) به صراحت پیامبر(ص) و تصریح خداوند (انفسنا) یکی است، باید همه چیزهایی که برای پیامبر(ص) گفته شده برای امیر مومنان(ع) به عنوان وحدت جانی و نوری و وجودی گفته شود. از این رو امیرمؤمنان می فرماید: انا اول ما خلق الله حجه؛ من نخستین کسی هستم که خدا مرا به عنوان حجت خلق کرده است» (شرح خطبه البیان، علامه دهدار، ص77) که البته شرح و تفصیل این روایات مجال دیگری می طلبد.
یگانگی انوار وجودی ائمه و پیامبر
از آن جایی که میان نور علی(ع) و نور محمد(ص) وحدت و یگانگی است، میان دیگر امامان معصوم(ع) با نور محمدی و علوی یگانگی وجود دارد و این تفاوت ها تنها در نامگذاری هاست این موضوع همانند نام های الهی است که بیانگر یک وجود بیش نیست و نوعی عینیت میان چهارده معصوم وجود دارد که بیرون از مجال تفکر ماست. روایات زیر بخشی از این حقایق را بازگو می کند:
: وباسناده مرفوعاً الی جابر بن یزید الجعفی قال قال ابو جعفر محمدبن علی الباقر(ع) یا جابر کان الله و لاشیء غیره و لامعلوم و لامجهول فاول ما ابتدا من خلق خلقه ان خلق محمد(ص) و خلقنا اهل البیت معه من نوره و عظمته (بحارالانوار ج 25 ص 17 ح 31) (امام باقر فرمود: خدا بود اما غیر او از معلوم و مجهول هیچ چیز وجود نداشت پس آنگاه خداوند اولین چیزی که آفرید محمد(ص) بود و اهل بیت را از نور و عظمت او بیافرید)
و نیز درروایت دیگر آمده است: نحن صنایع ربنا و الخلق بعد صنایعنا (بحارالانوار ج 53 ص 178- الاحتجاج ج 2 ص 466- الصراط المستقیم ج 2 ص 235- الغیبه الطوسی ص 285- منتخب الانوار المضیئه ص 811) امام زمان (عج) فرمود «خداوند ابتدا ما را آفرید و سپس هر چیز دیگر را بواسطه ما خلق کرد.»
هر یک از ائمه معصوم(ع) به عنوان یکی از انوار وجود علوی و محمدی هستند. ایشان نیز در همان مقامی نشسته اند که آنان نشسته اند و از آن جا که تفاوتی میان ایشان و پیامبر(ص) و علی(ع) نیست می توان گفت که آنان نیز به همان جا رفته اند که دیگران رفته اند و در همان مقام عبودیت و خلافت و ربوبیت طولی قرار گرفته اند که پیامبر(ص) و جانش علی (ع) قرار گرفته است؛ زیرا جان چهارده معصوم یک جان است و تفاوت نوری و وجودی ندارند هرچند که به ظاهر تفاوت هایی را به حسب شرایط زمانی و مکانی دارا می باشند.
درروایتی آمده: لاتسمونا اربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم فانکم لن تبلغوا من فضلنا کنه ما جعله الله لنا و لامعشارالعشر لانا آیات الله و دلائله و حجج الله و خلفاؤه… (بحارالانوار ج 62 ص 5) ما را پروردگار نخوانید و سپس هرچه می خواهید در فضل ما بگویید. چرا که شما در فضل ما به کنه آنچه خداوند برای ما قرار داده نخواهید رسید…
– یا اباذر انا عبدالله عز و جل و خلیفه علی عباده لاتجعلونا اربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم فانکم لاتبلغون کنه ما فینا و لانهایته فان الله عز و جل قد اعطانا اکبر و اعظم مما یصفه واصفکم او یخطر علی قلب احدکم فاذا عرفتمونا هکذا فانتم المؤمنون (بحارالانوار ج 62 ص 1) ای اباذر! من بنده خداوند عزوجل و خلیفه او بر بندگانش هستم. ما را پرودگار قرار ندهید و سپس هرآنچه می خواهید در فضل ما بگویید. چرا که شما به آنچه در کنه ما هست و نهایت آن نمی رسید. همانا خداوند عزوجل بزرگتر و عظیم تر از آنچه را که وصف کند وصف کننده شما، یا به قلب هر کس از شما خطور کند به ما عطا نموده است. پس زمانی که اینچنین ما را شناختید در آن صورت شما مؤمن هستید.
– ایاکم و الغلو فینا قولوا انا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ما شئتم (بحارالانوار ج 01 ص 29، ج 52 ص 072 ح 51- تحف العقول ص 401- غرر الحکم ص 811 ح 3502- الصراط المستقیم ج 1 ص 59) درباره ما غلو نکنید بلکه بگویید ما بنده و تربیت شده هستیم و سپس هر آنچه خواستید در فضل ما بگویید.
– عن زراره عن ابی جعفر(ع) قال سمعته یقول ان الله عزوجل لایوصف … و ان النبی(ص) لایوصف … و انا لانوصف… (الکافی ج 2 ص 281 ح 61- بحارالانوار ج 37 ص 03- المؤمن ص 03) امام باقر (ع) فرمود: بدرستیکه خداوند عزوجل قابل وصف نیست… بدرستیکه پیامبر(ص) قابل وصف نیست… بدرستیکه ما قابل وصف نیستیم.
منبع:روزنامه کیهان
/خ