خانه » همه » مذهبی » فرهنگ و زندگي کوثري و تکاثري (قسمت اول)

فرهنگ و زندگي کوثري و تکاثري (قسمت اول)

فرهنگ و زندگي کوثري و تکاثري (قسمت اول)

موضوعي که در اين مقاله و چهار قسمت متوالي به منظر شما خوانندگان محترم تقديم مي گردد يکي از موضوعات مبتلا به فردي، اجتماعي، اقتصادي و تربيتي است. قرآن کريم دو نوع فرهنگ و زندگي را پيش روي مخاطبان خود ترسيم نموده است. يکي فرهنگ و زندگي تکاثري و ديگري فرهنگ و زندگي کوثري است. سر فصل اين دو نوع فرهنگ و زندگي اگر چه از سوره هاي تکاثر (يکصد و دومين سوره قرآن در جزءسي )و سوره کوثر (يکصد و هشتمين سوره قرآن) نشأت گرفته و ليکن به نوبه خود حجم وسيعي از آيات وحياني و روايات معصومين (عليهم

41796c56 ec58 4409 a8da 3e2fa67393eb - فرهنگ و زندگي کوثري و تکاثري (قسمت اول)

21381 - فرهنگ و زندگي کوثري و تکاثري (قسمت اول)
فرهنگ و زندگي کوثري و تکاثري (قسمت اول)

 

نويسنده: حجت الاسلام سيد محمد رضا علاءالدين
قرآن پژوه و استاد راهنماي سطوح حوزه علميه اصفهان

 

چکيده:
 

موضوعي که در اين مقاله و چهار قسمت متوالي به منظر شما خوانندگان محترم تقديم مي گردد يکي از موضوعات مبتلا به فردي، اجتماعي، اقتصادي و تربيتي است. قرآن کريم دو نوع فرهنگ و زندگي را پيش روي مخاطبان خود ترسيم نموده است. يکي فرهنگ و زندگي تکاثري و ديگري فرهنگ و زندگي کوثري است. سر فصل اين دو نوع فرهنگ و زندگي اگر چه از سوره هاي تکاثر (يکصد و دومين سوره قرآن در جزءسي )و سوره کوثر (يکصد و هشتمين سوره قرآن) نشأت گرفته و ليکن به نوبه خود حجم وسيعي از آيات وحياني و روايات معصومين (عليهم السلام ) را به خود اختصاص داده است. قرآن و روايات، فرهنگ و زندگي کوثري را فرهنگ و حيات طيبه ي محمد و آل محمد (ص) قلمداد نموده است و فرهنگ و زندگي تکاثري را فرهنگ و زندگي شياطين انسي و جني و مستکبران و منافقان در طول تاريخ به حساب آورده است. کساني که از فرهنگ و زندگي کوثري تبعيت مي کنند از خلقيات و روحيات صاحبان اين فرهنگ و زندگي بهره مند شده و آثار مطلوب آن را از اين دنيا به سراي آخرت مي برند و همچنين کساني که از فرهنگ و زندگي تکاثري پيروي و دنباله روي مي کنند، اخلاق و روحيات متکاثران مستکبر را دارند که قرآن کريم مصاديقي از آنها را با عناويني همچون نمرود، فرعون، قارون، ابرهه، ابوجهل، ابولهب ذکر نموده است. آنچه در اين قسمت به آن پرداخته ام سيماي فرهنگ و زندگي تکاثري است.

کليد واژه:
 

تکاثر، ريشه هاي تکاثر طلبي، عوارض و ضايعات تکاثر طلبي.

تکاثر:
 

تکاثر به معناي مال اندوزي و گنج سازي و فزون طلبي است. راغب اصفهاني در مفردات آورده است که تکاثر به معناي همچشمي کردن و مسابقه گذاشتن در فزوني مال و عزّت هاي مجازي و نازيدن به فزوني و تفاخر به زيادي مال، اولاد و جاه است. طبرسي (ره) در مجمع البيان آورده است که تکاثر به معني فزون طلبي و مباهات کردن به زيادي مال، اولاد و فاميل است و همچنين آمده است که تکاثر به دست آوردن مال فراوان از سر حرص و آز و اتراف و غرق در ناز و نعمت شدن است. تکاثر کليد واژه اي است که در آيات يک سوره (تکاثر/102) و بيست (حديد/57) به کار رفته است. تکاثر از ريشه کثره، ثلاثي مزيد و از باب تفاعل است که اساس آن را نوعي حس غلبه جويي بر ديگران و برتري طلبي و زياده خواهي تشکيل مي دهد و تکاثر طلبي غده سرطاني چرکيني است که هر اجتماعي را به انحطاط و نابودي مي کشاند. قرآن کريم عوامل تکاثر طلبي را مادي گرايي، شهوت پرستي، حيوان صفتي، جهل و ناداني و روحيه حرص، طمع و آزمندي انسان ها دانسته است.
*خداي سبحان در سوره حديد و در وصف دنياي ناپايدار چنين مي فرمايد:
«اعلموا انما الحياه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و الاولاد… »
(حديد، 20):
بدانيد که زندگي دنيا بازي و بيهودگي و تجمل گرايي و فخر کردن به يکديگر و افزون طلبي در مال و فرزندان است…
امام محمد غزالي در «احياءعلوم الدين» (1) و محمد مهدي نراقي در «جامع السعادات» (2)پيرامون آيه ي مذکور به نکته اي ظريف اشاره کرده اند. ايشان بر اين باورند که پنج ويژگي لعب، لهو، زينه، تفاخر و تکاثر تمام تمايلات و خواهش هاي نفساني انسان ها را در بر مي گيرند و عمر ناپايدار آدمي، بستري است مناسب براي بروز اين هوس ها و تمايلات!
خلاصه اين اوصاف عبارت است از بازيچه دنيا بودن و سرگرم گشتن به بازي هاي کودکانه، بيهودگي و عدم توفيق در دستيابي به حقايق، علاقه مندي به تجملات و زيب و زيورهاي دنيوي و سپس بيداري حس ويرانگر تفاخر و فخر فروشي بر ديگران، و در نهايت ميل و رغبت مفرط به تکاثر و افزون طلبي در مال و افتخار به داشتن فرزندان بي شمار.
ملاصدرا شيرازي در تفسير شريف (3) خود بر اين باور است که اين پنج ويژگي، نه از جهت مجاز و يا تشبيه است که به دنيا نسبت داده شده، بلکه حقيقت دنيا و پايه و اساس آن، چيزي جز اين صفات نيست که به فرموده قرآن سرابي است که از تشنه رفع عطش نمي کند (نور، 39) و ظلمتي است که روشنايي به خود نمي بيند و درياي مواج و عميقي است که خواهان خود را در کام خويش فرو مي برد (نور، 40).
هر چند «متعلق تکاثر» در سوره حديد، مال و فرزند معرفي شده، اما در سوره تکاثر نامي از آن به ميان نيامده است. برخي از مفسران اظهار داشته اند که عدم ذکر متعلق تکاثر، در بيان مذمت و نکوهش اين عمل رساتر و کارآمدتر است؛ چرا که ذهن آدمي به قصد يافتن متعلق تکاثر، به کاوش و بررسي خواهد پرداخت و آن را به موردي خاص محدود نخواهد کرد. (4) از اين روست که صاحب تفسير روح البيان، متعلق تکاثر را تمام اموري معرفي مي کند که به نحوي سبب غفلت آدميان از سرچشمه هستي و دوري ايشان از ذات لايزال الهي مي شود. (5)
اما در خصوص شأن نزول دو آيه نخست از سوره تکاثر، نظرات گوناگوني مطرح شده اند که به مهم ترين آن ها اشاره مي کنيم:
«الهاکم التکاثر*حتّي زرتم المقابر».
افزون خواهي شما را به خود مشغول داشت تا آن قبرها را زيارت نموديد.
مشهور آن است که اين دو آيه در شأن دو قبيله از قبايل قريش (بني عبد مناف و بني سهم) نازل شد. آن زمان که قصد نمودند، براي غلبه بر خصم، نفرات خويش را بشمارند تا آشکار شود کدام يک افزون ترند. به پيشنهاد گروه شکست خورده، هر دو طايفه به قبرستان رفتند تا اين بار مردگان خود را به شماره در آورند؛ چرا که گروه مغلوب معتقد بود، در جاهليت به علت فسق و فجور و شرکت در جنگ هاي گوناگون، نفرات بيش تري از ايشان کشته شده اند! با اين شمارش، شکست خوردگان پيشين به ظفر يافتگاني مبدّل شدند که افزوني مردگان خويش را عاملي اساسي براي مباهات و فخر فروشي خويش عنوان کرده بودند. (6)
کلام اميرمؤمنان علي عليه اسلام در «نهج البلاغه» نيز مؤيد اين سخن است:
«افبمصارع آباء هم يفخرون ام بعديد الهلکي يتکاثرون… و لان يکونوا عبرا حق من ان يکونوا مفتخرا» (7)
شوکاني نيز در فتح القدير همين شأن نزول را نقل کرده است، اما وي بيان مي دارد که اين دو طايفه نه از قبايل قريش، بلکه دو فرقه از فرق يهوديان بوده اند که اين گونه گوي سبقت را در ميدان تاخت و تاز تکاثر طلبي از يکديگر ربوده اند. (8) برخي نيز اظهار داشته اند که اين سوره ويژه تاجران نازل شده است که نگاهشان به اشياي پيرامون خود، نگاهي صرفاً مادي و منفعت جويانه است. (9)

ريشه هاي بروز حس افزون طلبي:
 

علل زيادي در ايجاد اين حس مؤثرند که به برخي از آن ها اشاره مي کنيم: وجود قوه شهواني و تمايل و گرايش به حيوان صفتي، ريشه و منشأ اصلي آشکار شدن اين حس در آدميان عنوان شده است که ارتباط ايشان را با ماوراي عالم ماده قطع و توجه آن ها را به دنيا افزون مي سازد. (10)
از ديگر عوامل بيدار شدن اين حس، حرص و طمع آدميان است، تا با آزمندي هر چه بيشتر زير دستان را استثمار کنند و زمينه دستيابي به منافع خويش را فراهم سازند. (11)
جهل و ناداني نسبت به پاداش ها و کيفر هاي الهي و عدم ايمان به رستاخيز و نيز نا آگاهي نسبت به ضعف ها و ناتواني هاي فردي، از ديگر عوامل بروز چنين حسي بر شمرده شده است. (12) در رويکردي عرفاني، افزون طلبي به عنوان مانعي بزرگ در مسير تحصيل کمالات و سعادت نفساني مطرح شده است (13). کثرت طلبان و زياده خواهان با مال اندوزي و انباشته کردن ثروت، از حيطه عبوديت پرودگار خارج شده و عملاً بندگي مال خويش را پذيرفته اند. ايشان به واقع حمال اموال خود و بنده بي چون و چراي محمول خويشند (14) و به تصريح روايات، حسابشان نزد پروردگار به مراتب دشوارتر و موشکافانه تر خواهد بود. (15)

افزون طلبان از منظر روايات:
 

رسول اعظم (ص) در توصيف متکاثران و مترفان فرموده اند:
«ما أخشي عليکم الفقر ولکني أخشي عليکم التکاثر» (16)
مفاد حديث دلالت بر آن دارد که آن بزرگوار از فقر و مستمندي اُمت، بلکه از تکاثر و افزون طلبي ايشان نگران و در هراس بوده است. به تصريح بسياري از روايات، جز اندکي از انسان ها، همه گرفتار تکاثر طلبي و افزون جويي و برتري يافتن بر همنوعان خويشند. (17) دنياي ايشان تباه و انواع عذاب هاي دنيوي و اخروي بر ايشان مهيا شده است. (18) رسول الله (ص)فرموده اند:
(ان کان يسعي تفاخراً و تکاثراً، فهو في سبيل شيطان)
متکاثران از حيطه عبوديت خداوند خارج و عملا بندگي شيطان را پذيرفته و در شمار اعوان و انصار او داخل شده اند. (19)
از رحمت پرودگار دور و خشم و غضب خداوندي ايشان را احاطه کرده است. (20)
از آن جا که افزون طلبان در انديشه فلج و در انتخاب راه به بيراهه تاخته اند، طعم شيرين مناجات با پروردگار خويش را نخواهند چشيد (21) و از درک و فهم معارف الهي محرومند و بوي بد عالم طبيعت و غرق گشتن در معاصي و منکرات سراسر وجودشان را فرا گرفته است که اميرمؤمنان پيشاپيش پيروانش را اين چنين از آن برحذر داشته است:
«تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب»: (22)
خويش را با استغفار معطر سازيد تا بوي بد گناه شما را رسوا نکند.
در حديثي معصوم عليه السلام، زياده خواهان را در شمار احمق ترين و نابخردترين انسان ها به شمارآورده است (23)؛ از اين رو که علاقه مفرط و بي چون و چرا به مال و زر اندوري، عقل هايشان را فاسد و پرده هاي غفلت را بر چشمانشان افکنده است. با بررسي روحيات و عملکرد اين فرقه، اين نتيجه تلخ به دست خواهد آمد که عواطف مذهبي و پايبندي به اوامر و نواهي الهي، نزد ايشان تا پايين ترين حد ممکن تنزل يافته است. (24)

افزون طلبي و ضايعات اجتماعي و اقتصادي آن:
 

تکاثر طلبي نه يک درد فردي، بلکه همان گونه که ابتدا نيز اشاره شد، پديده اي شوم و اجتماعي است که در صورت عدم کنترل، همچون غده اي سرطاني در پيکره اجتماع ريشه دوانده و جوامع انساني را گام به گام به انحطاط و نابودي مي کشاند. علاّمه طباطبايي در تفسير گرانقدر خويش به نکته اي بس شگرف اشاره کرده اند. ايشان بر اين اعتقادند که ريشه بزرگ ترين جنگ هاي خانمانسوز که بشر تا به حال به خود ديده است، چيزي جز به دست آوردن جاه و مقام و نشستن بر اريکه قدرت و اشباع حس منفعت طلبي و برتري جويي انسان ها نبوده است. اين تفکر مسموم، در سطح کلان، انسانيت را تهديد و دنيا را به ويرانه اي مبدل ساخته است. (25)
يکي ديگر از آثار ويرانگر بروز حس تکاثر طلبي، ايجاد اختلافات شديد طبقاتي ميان اقشار مختلف جامعه است (26) که تعادل و موازنه ثروت را در جامعه بر هم مي زند و نظامي را که فطرت الهي به آن فرا مي خواند، مختل مي سازد (27) و به دنبال آن عده اي اندک را مسلط بر ثروت هاي جامعه و گروهي بسيار را بي نصيب از آن مي کند. از اين روست که خداوند مردم را به گردش ثروت در ميان خود تشويق مي کند تا از تجمع آن در دست عده اي قليل جلو گيري شود. (حشر، 7)
توجه به حال مستمندان، رواج سنت حسنه انفاق و پايبندي به احکامي چون خمس و زکات و حرمت ربا، از جمله عواملي هستند که مي توانند از بروز اين حس نامبارک در انسان جلوگيري کنند. قرآن کريم در آياتي چند، ثروتمندان و مترفاني را که فقط به فکر زر اندوزي هستند و حقوق ديگران را در نظر نمي گيرند، نکوهش و تهديد و رفتار ظلمانه آنان را گوشزد مي کند. اين نکوهش ها و تهديدها در آيات زيادي از قرآن کريم همچون آل عمران، 197، 196، 181، 180؛ نساء، 39 -37؛ اسراء، 16 ، 26و 27؛ زخرف، 25 -23؛ حديد، 23، 10 و24؛ فجر، 20-17؛ بلد، 16-14؛ ماعون، 3-1 مطرح شده است.

زندگي تکاثري و رذايل اخلاقي:
 

زندگي تکاثري بر روي خلق، روحيات و انديشه هاي انسان اثر گذاشته و موجب مي گردد انسان از حالت انساني خارج و به رذائل شيطاني و حيواني گرفتار آيد. امام علي بن الحسين(عليه السلام) فرموده اند: شيطان با وسوسه مداوم، جمع کردن مال را در جان انسان مي دمد. (28) در ثروت اندوزي دنيا آرامش و آسايش وجود ندارد ليکن شيطان در آدمي چنين وسوسه مي کند که جمع مال باعث راحتي و آسايش است و او را به رنج فزون طلبي و پاسخگوئي به حساب و کتاب در دنيا و آخرت مبتلا مي سازد. شيطان انسان را از انفاقات، صدقات، خيرات، امور وقفي و پرداخت خمس و زکات ظاهري و باطني منع نموده و انسان را به جمع کردن، گنج ساختن، ذخيره نمودن، احتکار و محروم نمودن ديگران دعوت مي نمايد. تثبيت چنين روحيه اي در انسان سبب پيدايش رذائل اخلاقي همچون بُخل، حرص و ولع، قطع رحم، غصب حقوق ضعفا و محرومان، سرقت اموال فقيران، طغيان و سرکشي، تکبر و غرور و برتري طلبي، کم فروشي، گران فروشي، انحصار طلبي، احتکار، خودپسندي، شهرت طلبي، شهوت پرستي و شادخواري مترفانه مي گردد. در روايات وارده از حضرات معصومين (عليهم السلام) آثار اخلاقي و روائي ديگري را نيز براي بيماري تکاثر بر شمرده اند که از آن جمله فروريختن شخصيت انسان، تباه شدن عقل، سنگ دلي و کور دلي، پوشيده ماندن عيوب و فساد عمومي متکاثران در سطح جامعه انساني است.

پي نوشت ها :
 

1. غزالي، محمد، احياءعلوم الدين، ج3، ص190.
2. نراقي، محمد مهدي، جامع السعادات، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان، ج 2، ص24.
3. صدرالدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، تفسير القرآن الکريم، قم، انتشارات بيدار، ج6، ص 236.
4. فخر رازي، التفسير الکبير، چاپ سوم، ج32، ص 77.
5. حقي بروسوي ، اسماعيل، تفسير روح البيان، دارالفکر، ج 10، ص 502.
6. بغدادي، محمد بن حبيب، المنمق في اخبار قريش، تحقيق احمد فارق، ص111، عالم الکتب و اسباب النزول، علي بن احمد واحدي دارالحديث، قاهره . ص 400. کشف الاسرار، رشيدالدين ميبدي، انتشارات اميرکبير، تهران، 1361، ج10، ص 597.
7. صبحي صالح، تحقيق، نهج البلاغه، دارالاسره وابسته به سازمان اوقاف کلام221، ص 458.
8. شوکاني، محمد بن علي بن محمد، فتح القدير، دارالمعرفه، بيروت، لبنان، ج 5، ص 488.
9. انصاري قرطبي، ابو عبدالله محمد، الجامع لاحکام القرآن، دارالکتب العلميه، بيروت، لبنان، ج 20، ص 115.
10. صدرالدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، تفسير القرآن الکريم، قم، انتشارات بيدرا، ج 6، ص 237.
11. مراغي، احمد مصطفي، تفسير مراغي، ج 28، ص 229.
12. مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 27، ص 281.
13. خوئي، ميرزا حبيب الله، منهاج البراعه، مکتبه الاسلاميه، تهران، ج14، ص 213.
14. احمد طه علي، محمد، امال في ضوء القرآن، ص 293.
15. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت، لبنان، ج 72، ص 67.
16. المتقي الهندي، علاءالدين علي، کنز العمال، مؤسسه الرساله، ج 3، ص 196.
17. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت، لبنان، ج 75، ص 152.
18. ابن الجوزي، سيد محمد، بدائع التفسير، سيري، ج5، ص 309.
19. صنعائي، ابوبکر عبدالرزاق بن همام، المصنف، تحقيق حبيب الرحمن الاعظمي، ج 5، ص 272.
20. غزالي، محمد، احياء علوم الدين، ج 3، ص 190.
21. موسوي خميني، روح الله، سرالصلاه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ص 132.
22. جوادي آملي، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 202.
23. امالي، ابو عبدالله محمد بن نعمان، ص184، تحقيق علي اکبر غفاري و حسين استاد ولي، جامعه مدرسين.
24. مدني شيرازي، سيد علي خان حسيني، رياض السالکين، مؤسسه النشر الاسلامي، قم.
25. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، مؤسسه الاعلمي المطبوعات، بيروت، لبنان، ج2، ص413.
26. قانع عزآبادي، احمد علي، علل انحطاط تمدن ها، ص353.
27. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان، ج 2، ص413.
28. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت، ج 73، ص 92و93.
 

منبع: نشريه فصلنامه قرآني کوثر شماره 31

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد