فعل «تَمَنَّوا» از ریشه «منی» به معنای تقدیر و اندازهگیری کردن است. ماده «منی» هنگامی که به باب تفعّل برود به معنای درخواست و آرزوی قلبی نسبت به تحقق یا عدم تحقق چیزی میباشد که هنوز در خارج تحقق پیدا نکرده است.[1]
این فعل، معتل اللام یا ناقص یایی است و مشترک بین دو صیغه میباشد که عبارتاند از:
1. فعل ماضی از باب تفعّل، صیغه جمع مذکر مغایب به معنای «آرزو کردند».
بدین توضیح که در اصل تَمَنَّیُوا بوده ضمه بر یاء سنگین بود آنرا حذف کردیم التقای ساکنین شد بین «واو جمع» و یای حرف عله؛ چون واو علامت جمع و ضمیر بود در کلام باقی ماند و «یاء» را که حرف عله بوده حذف نمودیم «تَمَنَّوا» شد و مضارع آن نیز «یَتَمَنَّی» میباشد.
در قرآن کریم نیز آمده است: «وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِر».[2]
در این آیه تمنوا فعل ماضی ناقص یایی است.[3]
2. فعل امر حاضر از باب تفعل، صیغه جمع مذکر به معنای«آرزو کنید».
توضیح اینکه صیغه مفردش در اصل تَتَمَنَّی بود، برای ساختن امر حاضر تای مضارعه را از اولش حذف نمودیم؛ چون فعل امر حاضر مجزوم به لام امر مقدر است و جزم در افعال ناقص نیز به حذف آخر است، یا را حذف نمودیم شد تَمَنَّ که تثنیهاش تَمَنَّیا و جمعش تَمَنَّیُوا میباشد، ضمه بر یاء سنگین بود آنرا حذف کردیم التقای ساکنین شد بین واو جمع و یای حرف عله؛ چون واو علامت جمع و ضمیر بود در کلام باقی ماند و یا را که حرف عله بود حذف نمودیم، «تَمَنَّوا» شده است.
در آیاتی از قرآن کریم نیز این صیغه استعمال شده است، برای نمونه به یک آیه اشاره میکنیم که خداوند متعال میفرماید: «قُلْ إِن کاَنَتْ لَکُمُ الدَّارُ الاَخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ».[4]
البته ضمه بر روی واو در فتمنوا به جهت برخورد دو ساکن[5] با یکدیگر است که به جهت مناسبت ضمه با واو، آنرا ضمه دادهاند. برخی نیز به جهت قاعده «اذا التقی الساکنان ان حُرِّک حُرّکَ بالکسر» واو را کسره دادهاند؛ یعنی فَتَمَنَّوِا الموت خواندهاند.[6]
گفتنی است؛ برای تشخیص اینکه فعل«تَمَنَّوا» که در کلام به کار رفته ماضی است یا امر، باید موقعیت کلامی آنرا مورد ارزیابی قرار دهیم؛ یعنی اگر کلام گوینده خبری بود، «تمنوا» فعل ماضی و اگر کلام گوینده انشایی بود، «تمنوا» فعل امر است.
این فعل، معتل اللام یا ناقص یایی است و مشترک بین دو صیغه میباشد که عبارتاند از:
1. فعل ماضی از باب تفعّل، صیغه جمع مذکر مغایب به معنای «آرزو کردند».
بدین توضیح که در اصل تَمَنَّیُوا بوده ضمه بر یاء سنگین بود آنرا حذف کردیم التقای ساکنین شد بین «واو جمع» و یای حرف عله؛ چون واو علامت جمع و ضمیر بود در کلام باقی ماند و «یاء» را که حرف عله بوده حذف نمودیم «تَمَنَّوا» شد و مضارع آن نیز «یَتَمَنَّی» میباشد.
در قرآن کریم نیز آمده است: «وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِر».[2]
در این آیه تمنوا فعل ماضی ناقص یایی است.[3]
2. فعل امر حاضر از باب تفعل، صیغه جمع مذکر به معنای«آرزو کنید».
توضیح اینکه صیغه مفردش در اصل تَتَمَنَّی بود، برای ساختن امر حاضر تای مضارعه را از اولش حذف نمودیم؛ چون فعل امر حاضر مجزوم به لام امر مقدر است و جزم در افعال ناقص نیز به حذف آخر است، یا را حذف نمودیم شد تَمَنَّ که تثنیهاش تَمَنَّیا و جمعش تَمَنَّیُوا میباشد، ضمه بر یاء سنگین بود آنرا حذف کردیم التقای ساکنین شد بین واو جمع و یای حرف عله؛ چون واو علامت جمع و ضمیر بود در کلام باقی ماند و یا را که حرف عله بود حذف نمودیم، «تَمَنَّوا» شده است.
در آیاتی از قرآن کریم نیز این صیغه استعمال شده است، برای نمونه به یک آیه اشاره میکنیم که خداوند متعال میفرماید: «قُلْ إِن کاَنَتْ لَکُمُ الدَّارُ الاَخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ».[4]
البته ضمه بر روی واو در فتمنوا به جهت برخورد دو ساکن[5] با یکدیگر است که به جهت مناسبت ضمه با واو، آنرا ضمه دادهاند. برخی نیز به جهت قاعده «اذا التقی الساکنان ان حُرِّک حُرّکَ بالکسر» واو را کسره دادهاند؛ یعنی فَتَمَنَّوِا الموت خواندهاند.[6]
گفتنی است؛ برای تشخیص اینکه فعل«تَمَنَّوا» که در کلام به کار رفته ماضی است یا امر، باید موقعیت کلامی آنرا مورد ارزیابی قرار دهیم؛ یعنی اگر کلام گوینده خبری بود، «تمنوا» فعل ماضی و اگر کلام گوینده انشایی بود، «تمنوا» فعل امر است.
[1]. «والتمنی هو قول القائل لما لم یکن. “لیته کان کذا” و “لیته لم یکن کذا” لما کان. قال الشیخ أبو علی: و قال أبو هاشم فی بعض کلامه: التمنی معنى فی القلب»، طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، محقق، حسینی، سید احمد، ج 1، ص 399، تهران، کتابفروشى مرتضوى، چاپ سوم، 1375 ش.
[2]. «و آنها که دیروز آرزو مى کردند به جاى او باشند (هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: «واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد یا تنگ مى گیرد». قصص، 82.
[3]. دعاس- حمیدان- قاسم، اعراب القرآن الکریم، ج 2، ص 443، دمشق، دارالمنیر و دارالفارابى، چاپ اول، 1425 ق؛ درویش محیى الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 7، ص 378، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415 ق.
[4]. بگو: «اگر آن (چنان که مدعى هستید) سراى دیگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مى گویید». بقره، 94.
[5]. واو در فتمنوا و لام در الموت که هر دو ساکن هستند.
[6]. نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج 1، ص 69، بیروت، منشورات محمدعلى بیضون، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1421 ق.