خانه » همه » مذهبی » فقیه دادگستر

فقیه دادگستر

فقیه دادگستر

هنگامی که شیخ محمد جواد مغنیه از منطقه ی طیرحرفا به بیروت سفر کرد، در سال 1367، در سال 1367ه.ق. منصب قضاوت در دادگستری شیعیان بیروت به وی پیشنهاد شد.

0025110 - فقیه دادگستر
0025110 - فقیه دادگستر

 

هنگامی که شیخ محمد جواد مغنیه از منطقه ی طیرحرفا به بیروت سفر کرد، در سال 1367، در سال 1367ه.ق. منصب قضاوت در دادگستری شیعیان بیروت به وی پیشنهاد شد. وی این سمت را قبول کرد تا بتواند برای محرومین جامعه کاری انجام دهد.(1) او سال بعد (1368ه.ق.) مشاور عالی گردید و در سال 1370ه.ق. ریاست دادگستری شیعیان را قبول نمود.(2) وی تا سال 1375ه.ق. در این مسند باقی ماند و خدمات زیادی انجام داد. بعد از این سال، ریاست را واگذار کرد و تا سال 1378ه.ق. به عنوان مشاور باقی ماند.
او هرگز ریاست را برای مطامع دنیوی نمی خواست بلکه خواهان اجرای عدالت و خدمت به مردم بود. در سال 1376ه.ق. وزیر کشاورزی، کاظم الخیلیل، به وی گفت «اگر مطابق نظر من قضاوت کنی، در مقام ریاست باقی می مانی». شیخ محمد جواد مغنیه از این کار سرباز زد و جواب داد «ثابت ماندن دینم مهم است؛ نه کرسی ریاست. مقامهای دنیوی سایه ای رفتنی است». او در سال 1378ه.ق. به طور کلی از این گونه مسؤولیتها کناره گرفت و به تألیف و تحقیق روی آورد.(3)
از خدمات مهم دوره ی ریاست شیخ محمد جواد مغنیه می توان به تغییر قانون دادگستری شیعیان اشاره کرد. قبل از ریاست شیخ محمد جواد مغنیه، انتخاب قاضی دادگستری شیعیان بر خلاف قاضی های دیگر مذاهب و ادیان، بدون آزمون و از طریق معرفی شخصیتهای معروف انجام می شد. این روند باعث اختلالاتی در نظام دادگستری شیعیان شده بود. شخصیت های بلندپایه و معرفی نامه از علمای نجف، منصب قضاوت را تصاحب می کردند. شیخ محمد جواد مغنیه که این مشکل را به خوبی درک کرده بود، با رایزنی های زیاد و تلاش فراگیر موفق شد قانونی وضع نماید که در آن، قاضی شیعه باید دارای دو شرط اساسی باشد: 1. در حوزه ی علمیه ی نجف اشرف درس خوانده باشد؛ 2. مانند سایر قضات در امتحان ورودی شرکت کند و نمره ی قبولی را کسب نماید. پس از تصویب این قانون، دست عده ای که بدون صلاحیت وارد منصب قضاوت می شدند، کوتاه شد.
مشکل دیگری نیز در نظام دادگستری شیعیان وجود داشت و آن ماده ی 240 دادگستری های لبنان بود که می گفت نقل و انتقال و تعیین و ارتقای رتبه ی قضات، وقتی صحیح است که شورای عالی دادگستری آن را تصویب کند. اکثر اعضای این شورا از اهل سنت بودند؛ لذا در سرنوشت قضات شیعه نیز دخالت می کردند. مغنیه با زحمات فراوان توانست این قانون را نیز تغییر دهد؛ بدین شرح که نظر اکثریت شورای عالی نسبت به شیعیان وقتی به تصویب می رسد که یکی از آنان شیعه بوده و موافق آن مسأله باشد. در غیر این صورت، قابل اجرا نخواهد بود.
شیخ محمد جواد مغنیه طی دوران ریاستش و دوران مشاور عالی بودنش هیچ حکمی برخلاف حق صادر نکرد. همین امر باعث شد عده ای که منافع خود را در خطر می دیدند به هر طریق ممکن علیه او اقدام کنند. لذا برای ندادن یک قضاوت ناعادلانه، از مقام خود برکنار شد. شایعه پراکنی یکی از ترفندهای آنان بود. به طوری که حتی شیخ محمد جواد مغنیه را کمونیست معرفی نمودند.(4)
موضوع آخرین پرونده ی مورد بررسی توسط مغنیه که باعث عزل وی شد به این شرح است: شخصی به منطقه ی دیگری غیر از محل تولدش هجرت کرده و در آنجا ازدواج کرده و از همسرش صاحب پسری شده بود. پس از مرگ این شخص، خانواده ی زن در اموال مرد تصرف کرده و پسرش را از ارث محروم کرده بودند. پدربزرگ این پسر که بسیار فقیر بود به دادگستری شکایت کرد؛ ولی رسیدگی به این پرونده به کندی صورت می گرفت؛ تا این که در زمان ریاست مغنیه به جریان افتاد. علت روند کند رسیدگی به پرونده این بود که وزیر کشاورزی آن زمان، کاظم الخلیل، می خواست پسر را از ارث محروم کند. اما تقوا و عدالت خواهی مغنیه باعث شد که حکم به حق صادر کند و پسر را صاحب ارث بداند. همین جریان باعث شد که کاظم الخلیل با کمک عادل عیران(5) رئیس وکلای شیعه، شیخ محمد جواد را از مقام خود عزل کند.(6)
آیه الله شیخ محمد جواد مغنیه در طول عمر خویش به کشورهای گوناگون مسافرت نمود. وی در سال 1379ه.ق. به سوریه سفر کرد و با شیخ ابوزهره دیدار کرد. در سال 1382ه.ق. به مصر و ایران مسافرت نمود. سفر وی به بحرین در سال 1385ه.ق. و دیدار از عربستان و انجام اعمال مناسک حج سال 1383ه.ق. رخ داد.(7)
وی درباره ی سفر به ایران می نویسد:
بعد از این که «تفسیر کاشف» را نوشتم، با خود گفتم دیگر، دست به قلم نخواهم زد. از این به بعد، راحت زندگی می کنم و به سیاحت می پردازم. دوستی که مرا می شناخت گفت «محال است قلم را زمین بگذاری. نوشتن از آن جایی که نمی دانی به سراغت خواهد آمد». به مصر رفتم و مدتی را در شهر اُسوان گذراندم. چند روزی در حوالی شهر قاهره بودم. به این فکر بودم که تا آخر عمر در مصر بمانم. اما اوضاع جنگی مصر و اسرائیل مرا بر آن داشت که به وطن خود بازگردم. نمی دانستم عمری را که روز به روز کوتاه ترمی شود، چگونه بگذرانم؛ تا این که از طرف آیه الله شریعتمداری برای تدریس در دارالتبلیغ دعوت شدم. دودل بودم و نمی دانستم دعوت را قبول یا رد کنم. بیش از یک ماه با خود کلنجار رفتم. بالاخره استخاره گرفتم، این آیه آمد: «وقال انی ذاهب الی ربی سیهدین»(8) تفسیر به رهایی از غم و اندوه کردم و برای پذیرفتن دعوت دو شرط مطرح کردم: 1. به حساب خود و به عنوان زائر به قم بروم؛ 2. اوضاع آن جا را ببینم و بعد جواب مثبت یا منفی بدهم. وقتی شروطم را پذیرفتند، به قم رفتم. وقتی دارالتبلیغ را دیدم، آنچه مرا متحیّر کرد حرکت علمی حوزه در زمینه ی دروس حوزوی سطح، خارج، تفسیر و نهج البلاغه و جلسات هفتگی بود که برای تعلیم و تربیت جوانان می کوشیدند.(9)
این سفر در سال 1390ه.ق. انجام شد. وی در آن مؤسسه در زمینه ی تفسیر و کلام تدریس می نمود. او پس از زیارت مرقد مطهر امام رضا (علیه السلام) و پس از دو سال توقف در ایران در سال 1392ه.ق. به بیروت بازگشت.(10)

پی نوشت ها :

1. لبنان دارای جمعیتهای مختلفی از جمله شیعه، سنی، و مسیحی است که هر کدام برای خود دادگاه جداگانه ای دارند و طبق قوانین خود حکم صادر می کنند.
2. شیعه و زمامداران خودسر، ص20.
3. دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، بهاء الدین خرمشاهی، ج2، ص2124؛ گلشن ابراز، ج3، مقاله ی «محمد جواد مغنیه».
4. شیعه و زمامداران خودسر، ترجمه ی مصطفی زمانی، ص 21؛ گلشن ابرار، ج3، مقاله ی «محمد جواد مغنیه»، به نقل از تجارب محمدجواد مغنیه، ص105.
5. عادل عیران از مغنیه کینه به دل داشت. زیرا شخصی را برای قضاوت معرفی کرد ولی این شخص پس از آزمون، نمره ی قبولی را به دست نیاورد. لذا مغنیه او را نپذیرفت و اعتنایی به معرفی نامه نکرد. (تجارب مغنیه، ص102).
6. گلشن ابرار، ج3، مقاله ی «محمدجواد مغنیه».
7. همان، به نقل از تجارب محمد جواد مغنیه، ص 298.
8. صادفات/99.
9. فلسفه ی التوحید و الولایه، محمدجواد مغنیه، ص6، مقدمه.
10. گنجینه ی دانشمندان، ج3، ص272.

منبع: احمدی، مهدی؛ محمدجواد مغنیه؛ تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی،1389.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد