زنا به عنوان عمل منافي عفّت، در طول تاريخ مورد نكوهش نوع بشر بوده و في الجمله به عملي شنيع و گناهي اجتماعي معروف شده است، به گونهاي كه خود مرتكب نيز آن را علني انجام نميدهد. شرايع آسماني به طوري كه قرآن بدان اشاره ميكند، همه از عمل زشت زنا به شديدترين وجه، نهي كردهاند.[1] در اسلام نيز اين عمل از گناهان كبيره محسوب است. قرآن كريم در موارد متعددي به آن اشاره دارد.[2] از جمله در آية شريفه زير چنين توصيه ميكند: «و لاتَقْرَبُوا الزِّنَا انَّهُ كانَ فَاحِشةً و سَآءَ سَبِيلاً»[3] «و نزديك زنا نشويد كه كار بسيار زشت و بد راهي است»
در ذيل آية شريفه نكاتي قابل توجّه است:
1. نميگويد زنا نكنيد، بلكه تأكيد دارد به اين عمل شرم آور نزديك نشويد. اين تعبير علاوه بر تأكيدي كه در خود آن نسبت بهاين عمل نهفته است، اشارة لطيفي دارد به اين كه آلودگي به زنا غالباً مقدماتي دارد از قبيل بيحيايي، بدحجابي، چشمچراني، كتابهاي بدآموز، نشريات ويرانگر، فيلمهاي فاسد و ترك ازدواج، همه از عوامل مقدماتي زنا محسوب مي شوند كه در روايات اسلامي به صورت انفرادي و در آية مذكور به عنوان يك منع كلي مورد تأكيد قرار گرفته است.
2. زنا فاحشه است (به معناي كردار و يا گفتار زشت) اين كلمه حدود 13 بار در قرآن مجيد به كار رفته است، گاهي در مورد «زنا» و گاهي در مورد «لواط» و گاهي در مورد اعمال زشت و ننگين، به طور كلي استعمال شده است.[4]3. زنا بد راهي است (سآء سبيلا) بيانگر اين واقعيت است كه اين عمل راهي به مفاسد ديگر در جامعه ميگشايد. زنا كژ راههاي است كه انسان را از هدف اصلي غافل و انسانيت را به نابودي ميكشاند. «اينكه ميبينيم تمام اقوام و ملل در همه اعصار اين عمل را زشت و فاحشه خواندهاند، براي اين بوده كه ميفهميدند اين عمل باعث فساد انساب و شجرههاي خانوادگي و قطع نسل، و ظهور و بروز امراض گوناگون تناسلي گشته، و همچنين علاوه بر اين باعث بسياري از جنايات اجتماعي از قبيل آدمكشي و چاقوكشي و سرقت و جنايات و امثال آن ميگردد، ونيز باعث ميشود عفّت و حيا و غيرت و مودّت و رحمت در ميان افراد اجتماع جاي خود را به بيعفتي و بيشرمي و بيغيرتي و دشمني و شقاوت بدهد».[5]براي توضيح بيشتر اين عبارت، توجه به نكات زير ضروري مينمايد:
1. پيدايش اين عمل زشت و شيوع آن بدون شك نظام خانواده و رابطة پدري و فرزندي را متزلزل ميسازد. رابطهاي كه نه تنها موجب شناخت اجتماعي است، بلكه ضامن حمايت كامل از فرزندان و باعث بقاي نسل سالم در ساية محبت عميق انساني به شمار ميآيد. اگر بساط ازدواج و نكاح برچيده شود، و عمل زشت زنا شايع گردد، فرزندان نامشروعي كه در جامعه به و جود ميآيند، در عالم بيهويتي ـ كه طبعاً مورد حمايت هم قرار نميگيرند ـ بزرگ ميشوند. از اين گذشته از عنصر محبّت كه نقش تعيين كنندهاي در زندگي انسان دارد، محروم گشته، و امنيت اجتماعي را مختل خواهند ساخت. به اين ترتيب در جامعهاي كه فرزندان نامشروع فراوان گردند، روابط اجتماعي كه بر پاية روابط خانوادگي بنيان شده از اساس متزلزل ميگردد.
2. اين عمل ننگين، زمينه انواع برخورد و درگيريها در ميان هوس بازان را فراهم ميسازد. تجربه نشان ميدهد كه در كنار انحرافات جنسي بدترين جنايات اتّفاق ميافتد. به اين صورت آسايش و امنيت اجتماعي در گردباد حوادث ناشي از كردار زشت هوس بازان، از بين ميرود.
3. تجربه و علم نشان ميدهد كه عمل زنا باعث اشاعة انواع بيماريهاي مقاربتي است و افراد زيادي از اين راه سلامت خود را از دست داده و ميدهند. به رغم تلاشهاي فراواني كه صورت گرفته هنوز بشر از مبارزه با عواقب و آثار زيانبار اين عمل عاجز مانده است.
4. اين عمل غالباً باعث سقط جنين و كشتن فرزندان و قطع نسل ميگردد، زيرا زنان مبتلا به اين عمل هرگز حاضر به نگهداري اين گونه فرزندان نيستند، اصولاً وجود فرزندان مانع بزرگي بر سر راه ادامه اعمال شوم آنان ميباشد، لذا همواره سعي ميكنند آنها را از سر راه بر دارند.
5. نكاح و ازدواج به عنوان يك سنّت حسنه در طول تاريخ مورد مدح و ستايش نوع بشر بوده و هدف از آن تنها اشباع غريزة جنسي نيست، بلكه اشتراك در تشكيل زندگي، و اُنس روحي و آرامش فكري و تربيت فرزندان تعاون و همياري در همة ابعاد زندگي، به منظور حفظ بقاء نوع و مشخص بودن نسلها در آينده، همه از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر و تحريم زنا، امكان پذير نيست.[6]پس غريزه اختصاص و غيرت از عنايت ها و الطاف آفريننده است كه براي حفظ بقاي نوع، و حفظ حرمت خانواده و تربيت نسل صالح، در نهاد بشر همانند پاسدار اميني ايفاي وظيفه مينمايد. غريزه اختصاص يعني هر زن و مردي تمايل فطري دارد كه جفتش مختص به وي بوده و از شرّ اجنبي در امان باشد، و اين معنا همان غيرت است كه سنّت ازدواج در طول تاريخ مشروعيت آن را امضا كرده است. در پرتو غريزه اختصاص است كه مردان دفاع از عِرض را واجبتر از دفاع از جان و مال خود دانسته، و چه بسا در مواردي جان خود را بر سر عرض و ناموس ميگذارند.
با شايع شدن عمل زنا، به تدريج ميل و رغبت افراد به ازدواج ـ به عنوان راه طبيعي و مشروع اشباع غريزة جنسي ـ كمتر ميشود. ناديده گرفتن غريزة طبيعي و غفلت انسانها از غايت و هدف اصلي ازدواج، انسانيت را تهديد به نابودي ميكند. آثار آن در جوامعي كه زنا را آزاد گذاشته كاملاً مشهود است، و اگر فكري نشود و طرحي انديشيده نشود، به مرور زمان اشاعه اين عمل، جامعه انساني را نابود خواهد كرد.
در اين قسمت، حديثي از امام علي ـ عليه السلام ـ نقل ميكنيم، ميفرمايد: از پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم كه فرمود: «در زنا شش اثر سوء است» سه اثر آن در دنيا است كه عبارتند از: صفا و نورانيت را از انسان ميگيرد، روزي را قطع ميكند، و تسريع در نابودي انسانها ميكند، امّا سه اثري كه در آخرت است: غضب پروردگار، سختي حساب و دخول ـ يا خلود ـ در آتش جهنّم است».[7]بنابراين با توجّه به آثار شوم و عواقب زيانباري كه بر اين عمل شنيع مترتب است، حرمت آن از ديدگاه اسلام كاملاً مبرهن و آشكار ميگردد. چون اسلام به عنوان يك دين آسماني براي هدايت بشر آمده است، در اين راستا، سلامت نسلها و قداست خانواده به عنوان ركني از اركان جامعه، از اهميت خاصّي بر خوردار است، لذا براي تنظيم سالم روابط و حفظ حرمت خانواده و صالح بودن نسل بشر بر كنترل عادلانه و صحيح روابط مردان و زنان تأكيد فراون دارد. ارتكاب جرائمي همانند زنا كه مخلّ به اين روابط است، مشمول مجازات شديد حدّ شناخته شده است، تا كسي جرأت بيتوجهي به سرنوشت خانواده و نسل آينده جامعه پيدا نكند، و از مسير صحيح اشباع غرائز بيرون نرود. حدودي مانند تازيانه و رجم به تعبيري مجازات شديد، موجب پيشگيري جدي از وقوع جرم ننگين زنا است، زيرا احتمال مجازات فوق العاده شديدي كه در برابر زناكاران قرار داده شده، در روحيه غالب افراد مؤثر است و حالت تهديدي آن ميتواند در آنها اثر بگذارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. طباطبائي (علّامه) سيّد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان. ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج13.
2. محمدي گيلاني، محمدي، حقوق كيفري در اسلام، (تهران، انتشارات المهدي) چاپ دوّم، 1362.
3. احمدي ابهري، سيّد محمّد علي، اسلام و دفاع اجتماعي، (قم، دفتر تبليغات اسلامي، حوزة علميه قم) 1367.
4. فيض، علي رضا، مقارنه و تطبيق در حقوق جزاي عمومي اسلام (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) چاپ،1379.
5. ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه (تهران، دار الكتب الاسلاميه) چاپ17، 1378، ج12.
پي نوشت ها:
1. ر. ك: طباطبائي، سيّد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمة سيّد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ج13، ص 123ـ 118.
[2] .فرقان/68، ممتحنه/12، نور/2 و 3
[3] .اسراء/32
[4] .ر. ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، ج3، ص342، ذيل آية شريفة150، سورةنساء
[5] .طباطبائي، سيّد محمد حسين، همان، ج13، ص123ـ 128
.[6] ر، ك، تفسير نمونه، همان، ص103ـ 104
[7] الطبرسي، الفضل بن الحسن، مجمع البيان، بيروت، دار المعرفة، چاپ دوم، 1408هـ . ق، 1988م، المجلد5 و 6، ص638