در ابتدا لازم است نكاتي به عنوان مقدمه بيان شود:
1ـ يهود بدترين دشمنان اسلام و مسلمين است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ؛ دشمنترين مردم نسبت به كسانى كه ايمان آوردهاند يهود و مشركان را مىيابى، و مهربانترين كسان نسبت به آنان كه ايمان آوردهاند كسانى را مىيابى كه مىگويند: ما نصرانى هستيم. زيرا بعضى از ايشان كشيشان و راهبان هستند و آنها سرورى نمىجويند. ».[1]2ـ كساني كه خدا و رسول را آزار دادند، مورد نفرت خداوند هستند. قرآن مي فرمايد «آنها، كه خدا و پيامبرش را آزار مي دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته و براي آنها عذاب خوار كننده اي آماده كرده است و آنان كه مردان و زنان با ايمان را به خاطر كاري كه انجام نداده اند، آزار مي دهند، بار بهتان و گناه آشكاري را به دوش كشيده اند».[2]3ـ تولي و تبري: يكي از مسائلي که معروف و از مسلمات بين شيعيان شمرده مي شود مساله تولي و تبري است، تولي، يعني دوستي خدا، و همچنين، دوستي با دوستان خدا و پيامبر -صلي الله عليه وآله- و آل او، و تبري يعني بيزاري جستن و دشمني با دشمنان خدا و رسول و آل او.
4ـ حساب صهيونيست ها از يهوديها جدا است و مشكلات هم، مربوط به عده اي از يهوديها است نه همه آنها.
بعد از اين مقدمه، جواب را چنين آغاز مي كنيم كه فلسفه مشكلات با يهود در دو قسمت است 1ـ عقيدتي: كه آنها دين اسلام را دين خاتم نمي دانند.
2ـ از ناحيه رفتاري: يهوديها، قبل از ظهور اسلام طبق كتب مذهبي خود، انتظار آمدن پيامبر خاتم را داشتند و ديگران را به آن بشارت مي دادند، ولي با ظهور اسلام و جلوگيري از منافع نا مشروع آنها و انحرافات و خودكامگي هاي آنها، نه تنها دعوت اسلام را نپذيرفتند، بلكه در آشكار و نهان بر ضد اسلام قيام كردند، چنانكه قرآن مي فرمايد: «و هنگامي كه از طرف خداوند كتابي براي آنها (يهوديان و…) آمد كه موافق نشانه هايي بود كه با خود داشتند و پيش از اين به خود نويد پيروزي بر كافران مي دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند) با اين همه، هنگامي كه اين (كتاب و پيامبري) را كه (از قبل) شناخته بودند نزد آنها آمد به او كافر شدند، لعنت خدا بر كافران باد، ولي آنها در مقابل بهاي بدي، خود را فروختند كه به ناروا به آياتي كه خدا فرستاده بود كافر شدند و معترض بودند چرا خداوند به فضل خويش بر هر كس از بندگانش بخواهد آيات خود را نازل مي كند؟ از اين رو به خشمي بعد از خشمي (از سوي خدا) گرفتار شدند و براي كافران مجازاتي خوار كننده است.[3] پس اولين مسأله رفتاري كه باعث شده، عده اي از يهوديان در مقابل مسلمين قرار بگيرند، انكار اسلام و وجود پيامبر -صلي الله عليه و آله- و تحريف كتاب خود در اين مورد بود. و اين آغاز مبارزه اي بود كه هنوز ادامه دارد.
دومين چيزي كه باعث شد مسلمين با يهوديان شديداً مشكل پيدا كنند دشمني ها و كار شكني هاي آنها عليه پيامبر و مسلمانان مي باشد، چنانكه در مقدمه اشاره شد، بدترين دشمن براي مسلمانها عده اي از يهوديها بودند و تاريخ اسلام به خوبي گواه اين حقيقت است، زيرا در بسياري از صحنه هاي نبرد ضد اسلامي عده اي از يهود، به طور مستقيم يا غير مستقيم دخالت داشتند و از هر گونه كار شكني و دشمني، خودداري نمي كردند، كه به نمونه هايي اشاره مي شود:
1ـ ايجاد شبهه براي متزلزل ساختن عقيده مسلمانان.[4] 2ـ لجبازي در مقابل دعوت پيامبر اسلام-صلي الله عليه و آله- كه با حالت استهزاء مي گفتند «بر دلهاي ما پرده افتاده است و ما گفته هاي تو را درست نمي فهميم.[5] 3ـ تفسيق يهودياني كه مسلمان شدند، مثل عبداللّه بن سلام[6]. 4ـ ايجاد اختلاف بين مسلمانان و دو قبيله اوس و خزرج.[7] 5ـ با مشركان ارتباط مخفيانه برقرار كردن.[8] 6ـ جنگ سرد و تبليغاتي تيره «بني قنيقاع» بر عليه مسلمين.[9] 7ـ توهين به يكي از زنهاي عرب مسلمان و كشتن مسلماني، و پناهنده شدن يهوديها بعد از جنايت به قلعه هاي خود.[10] 8ـ توطئه قتل پيامبر اسلام -صلي الله عليه و آله- با تصميم سران بني النضير، توسط شخصي بنام «عمرو حجاش»[11]. با اينكه با پيامبر-صلي الله عليه وآله- پيمان بسته بودند كه بر عليه مسلمانها قدمي بر ندارند. 9ـ همكاري يهوديان با مشركين در محاصره مدينه در جنگ خندق[12] و پيمان شكني بني قريظه و تجاوزات آنها به مسلمانان در غارت شهر و…[13]. 10ـ محاصره دژ بني قريظه، و گفتن ناسزا و فحش به پيامبر اسلام توسط يهوديان.[14] 11ـ بنابر قول عده اي از علما، علت شهادت پيامبر اسلام اين بود كه در آغاز سال هشتم هجرت يك زن يهودي به وسيله غذايي مسمومي آن حضرت را مسموم كرد.[15] 12ـ از پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) نقل شده است كه يهوديها آن قدر با مسلمين دشمني داشتند كه هرگاه دو نفر يهودي با يك مسلمان برخورد مي كردند تصميم به قتل او مي گرفتند.[16]سومين علت دشمني و مشكل مسلمانان با يهوديها صفات نامطلوب بعضي از يهودي هاست قبل از اينكه اين اوصاف را از قرآن بيان كنيم، به اين جمله از گوستاولوبُون توجه كنيد «اگر بخواهيم صفات يهود را در چند كلمه خلاصه كنيم بايد بگوئيم يهود، مانند انسانهايي هستند كه تازه از جنگل داخل شهر شده اند و هميشه از صفات انساني بي بهره بودند و چون پست ترين مردم روي زمين زندگي مي كنند.»[17]اما براي ذكر اوصاف آنها فقط به عناوين اوصافي كه در قرآن آمده اكتفا مي شود:
1ـ قساوت قلب شديد و سنگ دلي آنها در طول تاريخ.[18] 2ـ كشتن انبياء الهي.[19] 3ـ حق پوشي و توطئه.[20] 4ـ مكر و خدعه و فريب كاري.[21] 5ـ مال اندوزي و ثروت پرستي.[22] 6ـ پيمان شكني و نقض عهد.[23] 7ـ فساد اخلاقي آنها (كه ريشه هاي اكثر فسادهاي امروز در دست يهود است) به قول يكي از شخصيت هاي آلماني: «هر دُملي را كه انسان بشكافد خواهد ديد كه ميليونها يهودي (صهيونيست) داخل آن مشغول فساد هستند.[24] 8ـ ربا خواري[25] و نژادپرستي، خود خواهي و…
چهارمين علّت، اشغال قبله اول مسلمانان، بيت المقدس و اشغال فلسطين توسط يهوديهاي صهيونيست، و كشتار صدها هزار نفر مسلمان و آواره نمودن آنها است كه هنوز هم ادامه دارد[26] و هر روز شاهد جناياتي تازه اي توسط آنها هستيم.
پنجمين علت، اين است كه ما تنها با يهوديهاي صهيونيست مشكل نداريم بلكه تمام دنيا، آلمان، شوروي، فرانسه و… مشكل داشتند و دارند، لذا از اشغال فلسطين حمايت كردند، تا خود از دست يهوديها راحت شوند[27] و حتي امروزه خود آمريكائي ها با يهوديهاي صهيونيست مشكل دارند[28] و در يك كلام تمام دنيا از دست اسرائيل غاصب فغان شان بلند، و ناله هاشان به آسمان روان است اين مشكل رفتاري، به صهيونيست ها و عده اي از يهوديان اختصاص دارد و به همه آنها در تمام زمانها و مكان نمي توان نسبت داد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دنيا بازيچه يهود، ترجمه سيد هادي مدرسي.
2. فروغ ابديت، استاد سبحاني، ج 1 و 2، (نشر عمّار)، ص 436 – 507.
3. تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازي و همكاران، ج 5، ص 50 – 58.
پي نوشت ها:
[1] . مائده/82.
[2] . احزاب/57ـ58.
[3] . بقره/89ـ90.
[4] . سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، نشر عمار، 1351، ج1و2، ص383.
[5] . بقره/88.
[6] . فروغ ابديت، ص383، نقل از سيرة ابن هشام، ج1، ص516.
[7] . همان، ص384.
[8] . همان، ص384ـ385.
[9] . همان، ص436.
[10] . همان، ص439.
[11] . همان، ص507.
[12] . همان، ص537.
[13] . همان، ص541.
[14] . همان، ص 556.
[15] . محمدي اشتهاردي، سوگنامه آل محمد، قم، انتشارات ناصر، نهم، 1375، ص18.
[16] . زمخشري، محمود، الكشاف، بيروت، دار الكتاب العربي، چاپ سوم، 1407، ج1، ص 668 سطر 13.
[17] . ر.ك: دنيا بازيچه يهود، ترجمه سيد هادي مدرسي، قم، انتشارات امام صادق (ع)، ص10، نقل نموده است از اليهود في تاريخ الحضارات الاولي، ترجمه عادل، قاهره، 1950.
[18] . مائده/13 و بقره/74.
[19] . بقره/87ـ91 و مائده/70.
[20] . آل عمران/71 ـ73 و نساء/46 و مائده/40.
[21] . آل عمران/54 و مائده/41.
[22] . اعراف/148 و مائده/62.
[23] . بقره/83ـ86.
[24] . دنيا بازيچه يهود، ص17 و مائده/78.
[25] . نساء/160ـ161.
[26] . ر.ك: دنيا بازيچه يهود، ص39 تا 76 و…
[27] . همان، ص21.
[28] . همان، ص30.