این وظیفه عقلانى و شرعى ایجاب مى کند که در ایام عزادارى اهل بیت(ع) حزن و اندوه خود را در گفتار (اشک و آه و ناله و زارى) در این خصوص نگا: چشمه فیض.، رفتار (کم خوردن و کم آشامیدن) طبق فرموده امام صادق(ع) به معاویه بن وهب: عزاداران سیدالشهداء(ع) در روز عاشورا از آب و غذا دورى جویند تا آنکه یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، آنگاه در حد لزوم به غذاى معمول صاحبان مصیبت، سدّ جوع و عطش کنند.(نگا: تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن على(ع)، سید صالح شهرستانى، ج 1، ص 157-159) این روایت باید براى ما تأمل برانگیز باشد.، و حتى پوشاک (پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف حکایتگر اندوه و ناراحتى است) آشکار سازیم؛اما چرا لباس و پوشش سیاه؟
رنگ سیاه، از جهات گوناگون، آثار و خواص مختلف دارد و به اعتبار هر یک از این خواص، در مورد یا مواردى خاص، به کار مى رود. رنگ سیاه از جهتى رنگ پوشش است؛ یعنى سبب استتار و اختفا مى گردد و براى چنین هدفى به کار گرفته مى شود؛ یوسفى، دکتر غلامحسین، یادداشت هایى در زمینه فرهنگ و تاریخ، ص 272و273. از جهت دیگر، رنگ هیبت و تشخص است. به همین سبب، لباس رسمى شخصیت ها سیاه یا سرمه اى سیر است. در نقل هاى تاریخى موارد فراوان مى توان یافت که براى نشان دادن هیبت و تشخص فرد، گروه، حکومت یا مسأله اى از این رنگ استفاده شده است. در کتاب برهان قاطع در برابر واژه سیاهپوش آمده است: «شب گرد و عسس و میر بازار و میر شب را گویند، و چاووش را نیز گفته اند و آن کسى باشد که پیشاپیش پادشاه دور باش گوید و این جماعت در قدیم به جهت هیبت و صلابت و سیاست سیاه مى پوشیده اند،»(برهان قاطع، محمد حسین تبریزى، ص 683) ابن اثیر یکى از مورخان برجسته مى نویسد: ابومسلم خراسانى روزى خطبه خواند. مردى برخاست و پرسید: این علامت سیاه که بر تو مى بینم چیست؟ گفت: ابو زبیر از جابر بن عبدالله انصارى روایت کرده است که گفت: پیغمبر(ص) هنگام فتح مکه عمامه سیاه بر سرداشت و این لباس هیبت و لباس دولت است.»(ابن اثیر، الکامل، ج 9، ص 114)
یکى دیگر از خواص و آثار رنگ سیاه، آن است که این رنگ به صورت طبیعى، رنگى حزن آور و دلگیر و مناسب عزا و ماتم است. از همین رو، بسیارى از مردم جهان از این رنگ براى اظهار اندوه در مرگ دوستان و عزیزان خود سود مى جویند. البته انتخاب رنگ سیاه در ایام سوگوارى، علاوه بر نکته فوق، علتى منطقى – عاطفى نیز دارد. آنکه در ماتم عزیزان خویش جامه سیاه مى پوشد و در و دیوار را سیاهپوش مى کند، بااین عمل مى خواهد بگوید و بفهماند: عزیز از دست رفته، مایه روشنى چشم و فروغ دیدگانم بود و دفن پیکرش در دل خاک به سان افول ماه و خورشید در چاه مغرب، پهنه حیات و زندگى را در چشمم تیره و تار ساخته و زمین و زمان را در سیاهى و ظلمت فرو برده است.
این مطلب شواهد گوناگون دارد. حضرت زهرا(س) هشت روز پس از رحلت حضرت رسول(ص)، بر مزار آن حضرت فریاد برآورد: «اى پدر، تو رفتى و با رفتن تو دنیا روشنى هاى خویش را از ما برگرفت و نعمت و خوشى اش را از ما دریغ کرد. جهان، به حسن و جمال تو، روشن و درخشان بود[ولى اکنون با رفتن تو] روز روشن آن سیاه گشته و تر و خشکش حکایت از شب هاى بس تاریک دارد… و حزن و اندوه، همواره، ملازم ما است…» بحارالانوار، ج 43، ص 174-180.
فردوسى نیز، با اشاره به قتل سیامک توسط دیوان، مى گوید:
چو آگه شد از مرگ فرزند، شاه از اندوه گیتى بر او شد سیاه
بنابراین، سیاه پوشى به دلیل رمز و رازى که در این رنگ نهفته است، رسمى طبیعى و سنتى منطقى براى نشان دادن حزن و اندوه بوده، ملل و اقوام گوناگون در ایام عزا از آن بهره جسته اند. براى مطالعه بیشتر ر.ک:
الف. زندگى مسلمانان در قرون وسطى، دکتر على مظاهرى، ترجمه مرتضى راوندى، ص 68و69؛
ب. رنگ در تاریخ ایران، دکتر مریم میراحمدى؛ فصلنامه مطالعات تاریخى، سال اول، ص 115 به بعد؛
پ. فرهنگ البسه مسلمانان، دُزى، ترجمه دکتر حسینعلى هررى، ص 342-349.
سابقه سیاه پوشى
شواهد فراوانى در متون کهن ایرانى وجود دارد که سیاهپوشى را نشان ماتم و اندوه قلمداد کرده است. شاهنامه فردوسى که بیانگر فرهنگ و تمدن کهن ایران است، از مواردى که جامه سیاه را نمود عزا و غم تلقى کرده، آکنده مى نماید. وقتى رستم به دست برادرش، شغاد، ناجوانمردانه کشته شد، با این بیت روبه رو مى شویم:
به یک سال در سیستان سوگ بودهمه جامه هاشان سیاه و کبود
در عصر ساسانیان، هنگامى که بهرام گور در گذشت، ولیعهدش یزدگرد سیاه پوشید:
چهل روز سوگ پدر داشت راه بپوشید لشگر کبود و سیاه
وقتى فریدون در گذشت نیز بازماندگان و سپاهش جامه سیاه پوشیدند:
منوچهر یک هفته با درد بوددو چشمش پر از آب و رخ زرد بود
سپاهش همه کرده جامه سیاه توان گشته شاه و غریوان سپاه
این سیاهپوشى تا اکنون در ایران رایج است. نگا: یاقوت حموى، معجم البلدان، ج 3، ص 452؛ میر سید ظهیرالدین مرعشى، تاریخ گیلان و دیلمستان، ص 223.
در اساطیر یونان باستان آمده است: زمانى که تیتس از قتل پاتروکلوس به دست هکتور شدیداً اندوهگین شد، به نشانه عزا سیاه ترین جامه هایش را پوشید. این امر نشان مى دهدکه قدمت رسم سیاهپوشى در یونان به عصر هومر باز مى گردد. در میان عبرانیان (یهودیان قدیم) نیز رسم آن بود که در عزاى بستگان سرها را مى تراشیدند و بر آن خاکستر مى پاشیدند و لباس تیره مى پوشیدند. باستانى، پطرس، دائرة المعارف، ج 6، ص 710 – 712.
بستانى، در دائرة المعارف خود، رنگ سیاه را مناسب ترین رنگ عزا در تمدن اروپاى قرن هاى اخیر گزارش کرده، مى نویسد: «طول دوران عزادارى، بر حسب درجه نزدیکى به میّت، از یک هفته تا یک سال طول مى کشد و بیوه زنان دست کم تا یک سال عزا مى گیرند و در این مدت لباس هاى آنان سیاه رنگ و خالى از هر گونه نقش و نگار و زیور آلات است.» همان.
در کتاب هاى تاریخى گزارش شده است که عرب، در مواقع مصیبت، جامه خویش به رنگ سیاه مى کرد. اخبار الدولة العباسیة، تحقیق دکتر عبدالعزیز دورى و دکتر عبدالجبار مطلّبى، ص 247. در عصر پیامبر(ص) پس از پایان جنگ بدر که 70 تن از مشرکان و قریش به دست مسلمانان بر خاک هلاکت افتادند، زن هاى مکه در سوگ کشتگان خویش جامه سیاه پوشیدند. ابن هشام، السیرة النبویة، ج 3، ص 10 و 11.
شعر لُبید، درباره سیاه پوشى زنان نوحه گر، مورد استشهاد بسیار از کتب لغت است:
یخشمن حرّ اوجه صِحاح فى السُّلُب السّودِ و فى الاَمْساح
ابوالحسنى، على، سیاهپوشى در سوگ ائمه نور، ص 76و77.
آن زنان در حالى که لباس هاى سیاه عزا و پلاس مویین بر تن کرده بودند، گونه هاى خویش را با ناخن مى خراشیدند.
پس شواهد تاریخى و ادبى نشان مى دهد، رنگ سیاه از دیر باز در میان بسیارى از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است. این امر به ایران یا دوران اسلام اختصاص ندارد و اعراب پیش از اسلام، ایرانیان و یونانیان باستان در عزا جامه سیاه یا کبود مى پوشیدند. براى اطلاع بیش تر ر.ک:
الف.تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، آدام متز، ترجمه على رضا ذکاوتى قراگزلو، ج 2،ص 127 به بعد؛
ب. سیاهپوشى در سوگ ائمه نور. همان ص 53-93.
سیاهپوشى در میان اهل بیت(ع)
گزارش هاى مستند تاریخى حکایتگر این حقیقت است که پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز بر این سنت منطقى و رسم طبیعى مُهر تأیید گذاشته و خود در عزاى عزیزانشان سیاه پوشیده اند. به روایت ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، امام حسن(ع) در سوگ امیرمؤمنان على(ع) جامه سیاه پوشید و با همین جامه براى مردم خطبه خواند. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 16، ص 22. براساس حدیثى که اکثر محدثان نقل کرده اند، زنان بنى هاشم در سوگ اباعبدالله الحسین(ع) جامه سیاه پوشیدند: «لما قتل الحسین بن على(ع) لبس نساء بنى هاشم السواد و المسوح و کن لاتشتکین من حر و لا برد و کان على بن الحسین(ع) یعمل لهن الطعام للمأتم»؛ بحارالانوار، ج 45، ص 188؛ وسائل الشیعه، ج 2، ص 890. «وقتى امام حسین بن على(ع) به شهادت رسید، زنان بنى هاشم لباس هاى سیاه و جامه هاى خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمى کردند و پدرم على بن الحسین(ع) به علت اشتغال آنان به مراسم عزادارى، برایشان غذا درست مى کرد.»
مرحوم کلینى چنان نقل مى کند که سلیمان بن راشد از پدرش نقل کرد: امام سجاد(ع) را دیدم که جبّه اى جلو باز و سیاه رنگ و طیلسانى کبود رنگ پوشیده بود. وسائل الشیعه، ج 3، ص 361.
این شیوه از سوى دیگر ائمه(ع) و بزرگانى چون ام سلمه، مختار ثقفى و سیف بن عمیره نخعى کوفى جریان داشته و در عصر غیبت تا کنون تداوم یافته است. سیاهپوشى در سوگ ائمه نور، ص 129-155.
فلسفه سیاه پوشى عباسیان
عباسیان که در طول قیام داعیه خونخواهى شهداى اهل بیت(ع) داشته اند و وقتى به قدرت رسیدند، دولت خود را دولت آل محمد(ص) و ادامه خلافت على بن ابى طالب(ع) خواندند، لباس سیاه را براى نشان دادن تداوم ماتم و اندوه شان در فقدان عزت پیامبر و مصائب اهل بیت(ع) انتخاب کردند. ر.ک: ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 172؛ حسن، ابراهیم، تاریخ الاسلام، ج 1، ص 408 و ج 2، ص 447-448. براساس منابع تاریخى، پس از قتل فجیع زید و یحیى، آتش خشم مردم علیه رژیم اموى زبانه کشید و در خراسان بزرگ آن روز، شهرى باقى نماند که مردمش، لباس سیاه نپوشیده باشند. قیام ابومسلم و ظهور سیاه جامگان عباسى نیز دقیقاً در همین دوره حساس تاریخى صورت گرفت.
بنى عباس که در بحبوحه قیام زید و یحیى خود و پیروان خویش را از معرکه و جنگ بابنى امیه و خطرات ناشى از آن برکنار داشته بودند، اوضاع و شرایط را جهت بهره بردارى مناسب دیدند و به بهانه خونخواهى شهداى مظلوم کربلا و زید و یحیى، پرچم سیاه و سیاهپوشى را ابزار اعلام عزاى شهداى اهل بیت(ع) ساختند و با این ترفند دوستداران اهل بیت(ع) را پیرامون خود گرد آوردند؛ و براى آنکه این تبلیغ ظاهرى را در اذهان مردم زنده نگه دارند، پس از به قدرت رسیدن، سیاهى پرچم و لباس را شعار همیشگى خویش ساختند.
به دلیل همین فریبندگى ظاهرى بود که امام صادق(ع) و دیگر ائمه(ع) به رنگ و لباس سیاه خرده مى گرفتند؛ یعنى مخالفت امام در این موارد، به سیاهپوشى رسمى و خاصى که از سوى بنى عباس تحمیل شده و نماد بستگى و اطاعت از حکومت ستمگران به شمار مى آمد، ناظر است نه سیاهپوشى در عزا و ماتم؛ به ویژه مصائب اهل بیت(ع). نگا: سیاهپوشى در سوگ ائمه نور، ص 195-200.
سخن پایانى
آنچه به اجمال و اختصار گذشت، نشان مى دهد:
اولاً، سیاهپوشى سنت منطقى بشر در طول تاریخ بوده و در ایران باستان، یونان و اعراب رواج داشته است.
ثانیاً، سیاهپوشى بر مصائب اهل بیت(ع) تداوم همان سیره انسانى است.
ثالثاً، سیاهپوشى از سوى عباسیان یا اعراب پس از اسلام به ایران منتقل نشده، از دیرباز در فرهنگ و تمدن ملت ایران ریشه داشته است.
به هر روى، لباس سیاه نشانه عشق و دوستى به ساحت امامان پاک اعلان جانبدارى از سرور آزادگان در جبهه ستیز حق و باطل و اظهار تیره شدن آفاق حیات معنوى است. آنکه در عزاى امامان نور(ع)، خصوصاً سالار شهیدان، جامه سیاه مى پوشد، جسمى تیره ولى جانى روشن دارد، در ظاهر سیاه است ولى در باطن سپید.
و چه خوش گفته است شیخ محمود شبسترى در گلشن راز:
سیاهى گر بدانى نور ذات است به تاریکى درون، آب حیات است
چه مى گویم که هست این نکته باریک شب روشن میان روز تاریک