پس از درگذشت پيامبر(ص)، امّت اسلامي به گروههاي گوناگوني تقسيم شده و بر اين اساس، مذاهبي پايه گذاري گرديد. از اين رهگذر، سخت ترين و سهمگين ترين ضربه بر پيكر وحدت اسلامي فرود آمد و همگان طعم تلخ فرقه گرايي را چشيدند و آيه (قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلي أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذابَاً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُم أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعَاً وَ يُذيِقَ بَعْضَكُم بَأْس بَعْض)[1] درباره آنان تحقق پذيرفت.
گروه گرايي و دو دستگي يا چند دستگي به اندازه اي خطرناك است كه در آيه ياد شده در كنار عذاب هاي آسماني و زميني، مانند صاعقه و زلزله آمده و از نظر ويرانگري، هم سنگ نبرد اعضاي يك ملّت با يكديگر تلقّي شده است و اگر در اين آيه به چهار نوع عذاب اشاره شد، يكي از آنها «دسته بندي» و «گروه گروه شدن» است.[2]آنچه كه باعث به وجود آمدن فرقه هاي مختلف اسلامي و نيز تيره هاي گوناگون و فرعي آنها و در نتيجه باعث اختلاف در ميان مسلمانان (پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله)) شد، يك رشته از عوامل و حوادثي بود كه در زير به برخي از آنها اشاره مي شود:
1ـ تعصّب هاي كور قبيله اي: نخستين عامل، پس از درگذشت پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) در مسأله خلافت و تعيين جانشين بود. كساني كه مسأله خلافت را يك مقام تنصيصي مي دانستند، با تكيه بر احاديث پيامبر، خلافت را از آنِ امام علي(عليه السلام) مي دانستند. ولي منطق مخالفان علي(عليه السلام) در سقيفه، چه انصار و چه مهاجرين، بر محورهاي ديگري دور مي زد كه قدر مشترك آن را گرايش هاي قبيله اي و تعصّبات حزبي و در باطن، خودخواهي تشكيل مي داد.
2ـ جمود فكري و كج انديشي در فهم معارف كتاب و سنّت: اين عامل، عامل مهمي براي پيدايش طوايفي مانند، «خوارج» و «مرجئه» و… به شمار مي رود. تا آنجا كه در تقديس ظواهر «كتاب خدا» و «سنّت» پيامبر، آن قدر از خود جمود و خشكي نشان داده اند كه عقل و خرد و داوري فطرت و وجدان را فداي ظاهر ابتدايي آيه و روايت ساخته و در نتيجه مذاهبي را پي ريزي كرده اند.
3ـ جلوگيري از تدوين احاديث پيامبر(ص) عامل سومي براي پيدايش مذاهب بود، منع تدوين حديث نبوي و جلوگيري از مذاكره و نشر آن در شكستن وحدت كلمه و ايجاد تفرقه از عوامل مهم به حساب ميآمد. آنچه مهم است، آشنايي با نتايج ناگوار اين امر است كه منجر به پيدايش مذاهب فراواني درباره اصول و فروع گرديد.
4ـ احبار يهود و راهبان مسيحيان: از خسارتهاي بارز منع و جلوگيري از نگارش و انتشار حديث نبوي اين بود كه به علماء يهود و نصارا كه در مسلك مسلمانان در آمده بودند، فرصت داد كه افسانه ها را به عنوان سخنان پيامبران پيشين در ميان مسلمانان منتشر سازند.
5ـ انتقال فرهنگ بيگانه و علوم تجربي به ميان مسلمانان.
6ـ اجتهاد در مقابل نصّ: ياران پيامبر و گروهي كه پس از آنان آمدند، مصلحت را بر نصّ، و غرض شخصي را بر وحي الهي مقدّم داشتند.[3]اين بود خلاصهاي از عوامل و حوادثي كه موجب به وجود آمدن فرقه هاي مختلف اسلامي شدند. البته بايد توجه داشت كه از ميان اين گروهها، طبق روايات متعدد از نبي اكرم(صلي الله عليه وآله) فقط يك گروه اهل نجاتند و بقيه باطل مي باشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. بحوث في الملل و النحل، جعفر سبحاني.
2. فرق و مذاهب کلامي، علي رباني گلپايگاني.
پي نوشت ها:
[1] . «بگو خدا تواناست كه براي شما از بالا و پايين ـ مانند صاعقه و زلزله ـ عذاب بفرستد و شما را به صورت گروه هايي در آورد و طعم جنگ با يكديگر را به شما بچشاند.» انعام/65.
[2] . سبحاني، جعفر، فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، قم، انتشارات توحيد، چاپ اول، 1371ش، ج1، ص47.
[3] . همان، ص130ـ34.