جواب اجمالی :
مطالعه تاریخ امامت بخشی از مطالعه تاریخ و تحولات تاریخ است .
بر اساس آموزه های دینی شناخت امام زمان هر دوره جزو بدیهیات اعتقادی است.
تاکید دین بر شناخت و معرفت نسبت به امام از وظایف اولیه شخص مومن است تا نگرش او به زندگی و جهان اصلاح شود و راه حق و باطل را تشخیص دهد.
تاریخ مجموعه بهم پیوسته ایی است که از گذشته و حال و آینده تشکیل شده است . این تحولات زنجیره های بهم پیوسته ایی است که اگر از هر بخشی غفلت شود این زنجیره دچار گسست می شود .
تاریخ و مطالعه تاریخ و بخصوص تاریخ امامت و تاریخ اهل بیت دهها فایده را پیش روی ما می نهد .
توضیح بیشتر :
انسان تاریخ را آیینه ای می بیند که تصویر هزاران سال سرگذشت پرکشاکش حیات، اندیشه و تحول را به او نشان می دهد. او می کوشد از تاریخ، حال، یا جامعه و فرهنگ و سیاست دیروز، معیارهایی بجوید برای احوال و اعمال امروز. همین معنی یعنی پند و عبرت از تاریخ گذشته مشهورترین هدف و فایده ای است که مورخان اسلامی به تبع آیات قرآنی برای تاریخ برشمرده اند. زیرا از مضمون تعدادی از آیات قرآنی پیداست که مراد اشاره به بعثت انبیاء (ع) و سرگذشت آدمیان و اعمال امتها و علل سقوط آنها، تشویق انسان به تحصیل تجربه و عبرت آموزی برای تهذیب اخلاق و جستن راه هدایت است. آیاتی چون آل عمران/۱۴۰، هود/۱۰۰ و ۱۲۰ از آن جمله اند .
از این رو ، پس از این مقدمه به بررسی دیدگاههای برخی از مورخان مسلمان می پردازیم:
مسعودی ( متوفی ۳۴۶) در کتاب «مروج الذهب» تاریخ را بستر و مجرای همه دانشها و شناخت بشری میدانست که اگر بدان پرداخته نشود اول و آخر علم ضایع میگردد. زیرا همه دانشها از اخبار بیرون میآید. آن را معلمی می داند که همواره در شب و روز و در سفر و حضر همراه خواننده حضور دارد و معلمی است که به کسی جفا نمی کند و در این باره مینویسد :
«اگر دانشوران خاطره هاى خویش را ثبت نمیکردند آغاز علم نابود و انجام آن تباه شده بود که هر علمى را از اخبار استخراج و هر حکمتى را از آن استنباط کنند فقه از آن مایه گیرد و فصاحت از آن فایده اندوزد و اصحاب قیاس بنا بر آن نهند و اهل مقالات بدان استدلال کنند و معرفت مردم از آن گرفته شود و امثال حکیمان در ضمن آن یافت شود و فضائل و مکارم اخلاق را از آن اقتباس کنند و آداب سیاست و ملک و آخربینى را در آن جویند و نکته هاى غریب از آن آموزند و دقایق عجیب از آن گلچین کنند علمى است که عالم و جاهل از سماع آن بهره برند و احمق و عاقل از آن خشنود شوند و با آن انس گیرند و خاص و عام بدان راغب باشند و رو سوى آن کنند و عربى و عجمى به روایتهاى آن متمایل باشند». [۱]«و از این بیشتر، هر سخنى را با آن پیوند دهند و در هر مقام زینت از آن جویند و تجمل از آن خواهند و در هر انجمن محتاج آن باشند پس فضیلت علم اخبار بر علوم دیگر روشن است و شرف مرتبت آن بنزد همه کس معلوم است و تنها کسى بمرحله فهم و یقین مطالب و احاطه بر وارد و صادر آن تواند رسید که دل بدان دهد و حقایق آن در یابد و از بر آن بچشد و از دقایق آن پرده بر گیرد و بخوشیهاى آن دست یابد. حکیمان گفته اند چه همدم و یار خوبیست کتاب.
اگر خواهى لطایف آن سرگرمت کند و نکته هاى آن بخنداندت و اگر خواهى مواعظ آن غنیمت کند و اگر خواهى از دقایق آن شگفتى کنى. اول و آخر و غایب و حاضر و ناقص و کامل و صحرانشین و شهرى و هر چیزى را با خلاف آن و هر نکوئى را یا ضد آن پیش تو فراهم آرد مرده ایست که از مردگان سخن آرد و سرگذشت زندگان گوید مونسى است که از نشاط تو نشاط گیرد و با خفتن تو بخوابد و جز آنچه خواهى نگوید همسایه اى نکوکارتر و معاشرى منصف تر و رفیقى مطیع تر و معلمى پرمایه تر و یارى لایقتر و امین تر و سودمندتر و نکو خصال تر و سرگرم کننده تر و حفظ الغیب کن تر و ملایم خوى تر و زود تلافى کن تر و کم خرج تر از آن نشناخته ایم اگر بدو نظر کنى ترا بهره دهد و طبعت را نیرو دهد و فهمت را قوى کند و علمت را بیفزاید در یک ماه چندان از او بیاموزى که از دهان مردان بیک روزگار نتوانى آموخت ترا از زحمت طلب و اطاعت کسى که ریشه از او بیشتر و نسب از او والاتر دارى آسوده کند معلمى است که جفا نکند اگر خوان از او دریغ کنى فایده از تو دریغ ندارد. شب نیز چون روز و در سفر نیز چون حضر مطیع تو باشد» .[۲]ابوعلی مسکویه ( متوفی۴۲۱) مورخ ایرانی اهل ری و از نزدیکان دربار آل بویه، تاریخ را از دیدگاهی اخلاقی و فلسفی نگریسته و آن را همواره تکرار شدنی دانسته و بر آن است که حوادث امروز و آینده شبیه به حوادثی است که در گذشته به وقوع پیوسته است- باید گفت با گفتن این حرف مسکویه را باید پیش رو در فلسفه تاریخ دانست- ، همچنین مسکویه هدف و فایده دیگر تاریخ را، عرضه تجربه و عبرت آموزی از آن برای اصلاح امور دانسته، مانند اتخاذ سیاستهای درست، توجه به آبادانی و عمران، توجه به زندگی خلق، اصلاحات نظامی و پیشگیری از حوادث نامیمون. از این رو، بیشترین فایده را باید گفت که فرمانرویان و سیاستمداران و وزیران لاأقل در سیاست و تدبیر منزل از آن سود می جویند و کم بهره ترین مردم از تاریخ مردم عادی هستند . با توجه به مطالب گفته شده مسکویه کتاب خود را تجارب الأُمم نامید . و امّا مسکویه می نویسد:
«من چون سرگذشت مردمان و کارنامه شاهان را ورق زدم و سرگذشت کشورها و نامه هاى تاریخ را خواندم، در آن چیزها یافتم که مى توان از آنها، در آن چه مانندش همیشه پیش مى آید و همتایش پیوسته روى مى دهد، پند گرفت. همچون گزارش آغاز دولتها، و پیدایى پادشاهى ها، و رخنه هایى که سپس در آنها راه یافته، و کارسازى کسانى که آن رخنه ها چاره کردند تا به بهترین روز بازگشت، و سستى کسانى که از آن بى هش ماندند و رهایش کردند تا کارشان به آشفتگى و نیستى کشید، و گزارش شیوه هایى از این دست، همچون تلاش در آباد کردن کشور، و یک سخن کردن مردم، و راست آوردن پندار سپاهیان، و فریبهاى جنگى و نیرنگهاى مردان، که گاه به زیان دشمن انجامید و گاه به زننده نیرنگ بازگشت، و آن چه گروهى در نزد شهریار بدان پیش افتادند و آن چه دیگران بدان واپس ماندند، و آن چه آغازى پسندیده، لیک فرجامى ناستوده داشت. و آن چه باژگونه این بود، یا آغاز و انجام آن یک سان بود، و گزارش شیوه هاى وزیران و سرداران و کسانى که جنگى یا رام کردن مردمى یا چاره کردن کارى یا نگاهدارى استانى بدیشان سپرده شد و نیک از پس بر آمدند و راه کار بدانستند، یا باژگونه این بودند. نیز دیدم، اگر از این گونه رویدادها، در گذشته نمونه اى بیابیم که گذشتگان آن را آزموده باشند و آزمون شان راهنماى آیندگان شده باشد، از آنچه مایه گرفتارى کسانى مى بود دورى جسته، بدان چه مایه نیکبختى کسانى دیگر، چنگ زده اند. چه، کارهاى جهان همانند و در خور یک دیگرند. رویدادهایى از این دست، که آدمى به یاد مى سپرد، گویى همگى آزموده خود اوست، گویى خود بدانها دچار آمده و در برخورد با آنها فرزانه و استوار شده است، گویى خود در هنگامه آنها زیسته و خود با آنها روبرو بوده است و سپس، دشواریهاى خویش را چون مردى کاردان پذیره شود، و پیش از روى دادن بازشناسد و همواره در برابر چشمان و در دیدگاه خویش بدارد و با آنها هم با همسان و همانندشان روبرو گردد. فرق بسیار است میان چنین کس و آن خام و ناآزموده که پیش آمد را جز پس از روى دادن بازنشناسد، و رویدادها در چشم وى بیگانه آیند، چنان که در برابر دشواریها سرگشته شود و از هر رویداد تازه اى بى خود گردد. لیک، این گونه گزارشها را آمیخته با گزارشهایى دیدم افسانه مانند، یا چون متل ها که در آنها سودى جز خواب آوردن، یا سرگرم شدن به تازگى پاره اى از آنها نباشد، آمیخته بدان سان که گزارشهاى درست در میان افسانه ها تباه شدند، یا پراکنده گشتند، چنان که دیگر سودى نبخشند، و شنونده یا خواننده، پیوندى در میان شان نبیند، بلکه هنوز همتاشان روى نداده، نکته شان فراموش شود، و پیش از آن که تکرار همانندشان، در یاد نگاهشان دارد، از یاد بروند، یا ذهن تنها به شیوه گزارش آنها سرگرم بماند، بى آن که از آنها سودى برد.از این روى، این کتاب را گرد آورده ام و آن را تجارب الأمم [آزمونهاى مردمان ] نامیده ام. کسانى که از جهان بهره اى بیشتر برده اند، از آن، سودى بیشتر و بهره اى بزرگتر برند، مانند وزیران، سرداران سپاه، شهرداران، کارگزاران ویژگان و توده، سپس رده هاى دیگر، و آنان را که بهره اى اندک باشد، نه کمتر، در تدبیر کارهاى خانه، و آمیزش با دوستان، و برخورد با بیگانگان از آن سود برند. با این همه، این کتاب از دلنشینى افسانه ها که در آن گونه از گزارشهاست و ما آن را رها کرده ایم، تهى نباشد. بارى، اگر چنان باشد که کارگزار جز بدان چه در نزد فرمانروا کمیاب باشد بدو نزدیکى نجوید، یا جز بدان چه فرمانروا مانندش را نیابد، کار نیکى به نزد او نبرد، آیین پیشکش کردن و ارمغان بردن برافتد، و مهر ورزیدن به ادب و چیزهاى نو از میان برود، به ویژه نزد کسى که در بلندنگرى و فروزش هوش، و پاسدارى از آیین، و نگاهدارى شایسته کشور و مردم، همپایه شهریار بزرگ، که روزگارش بپایاد، باشد».[۳]ابن اثیر( متوفی۶۳۰) یکی دیگر از مورخان مشهور مسلمان است که خود را دوستدار مطالعه تاریخ و آگاهی از رویدادهای پنهان و آشکار می داند. وی نیز همانند ابوعلی مسکویه حوادث تاریخ را مکرر و عبرت آموزی را از فواید آن دانسته و آورده که اطلاع از تاریخ بر خرد آدمی می افزاید تا در زندگی این جهانی برای مقابله با حوادث و پیش بینی وقایع آن را مقتدای خود گرداند. به عقیده او انسان طبیعتاً خواهان بقاست و چون تاریخ می خواند، بی اعتنا به زمان، خود را با قهرمانان تاریخ هم عصر می بیند. به سلاطین نیز با اطلاع از تاریخ ، عاقبت ستمگری و نتیجه دادگری را دریافته، با استعانت از تاریخ حوادث پیشین می توانند سیاستی در پیش گیرند تا دچار مهالک نشوند. به عقیده او فایده اخروی تاریخ، اعتقاد به ناپایداری جهان و پیش گرفتن زهد و دینداری است . ابن اثیر در مقدمه کتاب خود چنین می نویسد:
«اما بعد، من پیوسته دوستدار مطالعه کتابهاى تاریخ و آشنائى به آنچه درین کتابهاست بودم و به آگاهى از رویدادهاى پنهان و آشکار تاریخى علاقه داشتم. به معارف و آداب و تجاربى که در طى آنها نهفته است مایل بودم. و چون در آنها تأمل کردم دیدم که مراد مرا برنمى آورند و چه بسا که جوهر معرفت در آنها به عرض باز گردد».[۴]«من گروهى از کسانى را دیدم که دعوى دانائى و هوشیارى دارند و خود را در دانش استاد مى پندارند. با این همه، تاریخ ها را تحقیر و تمسخر مى کنند و از خواندن تاریخ دورى مى جویند و این کار را لغو مى شمارند و گمان مى برند که بیش ترین سود تاریخ این است که مقدارى قصه و خبر در اختیار خواننده مى گذارد و آخرین حد آشنائى به تاریخ، آگاهى یافتن ازداستان و افسانه- هاست.کسى چنین گمان مى کند که از مغز، تنها چشم به پوست دارد و گوهر را خر مهره مى انگارد. اما کسى که خداوند او را طبعى سلیم داده و به راهى مستقیم رهنمون شده، مى داند که سودهاى تاریخ بسیار و منافع دنیوى و اخروى آن بى شمار است.در این جا برخى از سودهاى تاریخ را که بر ما آشکار شده یادآور مى شویم و پى بردن به فوائد دیگر آن را به ذوق و قریحه خواننده تاریخ واگذار مى کنیم».
«از سودهاى دنیائى تاریخ یکى این است که آدمى دوستدار جاودانگى است و مى کوشد که در زمره زندگان باشد. بنابر این ای کاش مى دانستم که چه فرقى است میان آنچه دیروز دیده و شنیده و آنچه در کتابهائى خوانده که متضمن اخبار گذشتگان و حوادث پیشینیان است؟»
«پس هنگامى که این رویدادها را مى خواند گوئى با آن گذشتگان همزمان بوده، و وقتى از کارهاى ایشان آگاه مى شود مانند این است که در نزدشان به سر مى برده است»
«یکى دیگر از سودهاى تاریخ این است که فرمانروایان و کسانى که زمام امر و نهى را در دست دارند وقتى آگاه شوند از آنچه در تاریخ ها راجع به رفتار ستمکاران و سنگدلان نوشته شده و ببینند که اعمال آنان در کتابهائى آمده که مردم به نقل آنها مى پردازند و آیندگان از گذشتگان روایت مى کنند، و ببیند که بیدادگرى تا چه اندازه مایه بدنامى و رویدادهاى زشت و ویرانى شهرها و هلاک بندگان خدا و از دست رفتن اموال و تباهى احوال مى شود، طبیعتا بیداد و ستم را نکوهش مى کنند و از میان مى برند. بر عکس، هنگامى که روش فرمانروایان دادگر و نیکى رفتارشان را ببینند که پس از درگذشتشان مردم از آنان به نیکى یاد مى کنند و شهرها و کشورهاى ایشان آباد شده و ثروت مردم فزونى یافته، داد و دهش را ستایش مى کنند و بدان مى گرایند. دادگسترى را پیگیرى مى کنند و آنچه را که مخالف عدل و داد است کنارمى گذارند. از این گذشته با آراء و اندیشه هاى درستى آشنا مى شوند که پیشینیان به نیروى آنها گزند دشمنان را دفع کرده و از مهلکه ها رهائى یافته و شهرهاى عالى و کشورهاى بزرگ را حفظ کرده اند. تاریخ اگر جز این سودها هیچ سود دیگرى نداشت باز هم کافى بود که به ارزش خود ببالد.
«سود دیگر تاریخ این است که آدمى از خواندن آن تجربه مى اندوزد و با رویدادها آشنا مى شود و پى مى برد که هر کارى براى شخصى چه عواقبى به بار مى آورد زیرا هیچ واقعه اى روى نمى دهد جز این که عین آن یا همانند آن قبلا پیش آمده باشد.این موضوع خرد را فزونى مى بخشد و کسى را که از حوادث عبرت مى گیرد، به راه راست مى آورد»
چه خوش گفت شاعری که این شعر را سرود :
رأیت العقل عقلین فمطبوع و مسموع
فلا ینفع مسموع إذا لم یک مطبوع
کما لا تنفع الشّمس و ضوء العین ممنوع
یعنى: عقل را دو گونه دیدم: عقل مطبوع و عقل مسموع. اگر عقل مطبوع نباشد، عقل مسموع سودى نمى دهد.
چنانکه اگر چشم روشنائى و بینائى نداشته باشد پرتو خورشید فایده اى ندارد.
خداى بزرگ، عقل مطبوع یعنى عقل غریزى را براى آدمى آفریده و عقل مسموع را نیز از آن رو بدو بخشیده تا بوسیله عقل مسموع، عقل غریزى او مطالبى بیاموزد و تجاربى بیندوزد. خدا این عقل، یعنى عقل مسموع، را به آدمى براى بزرگداشت او و توسعه دامنه اندیشه او داده است. وگرنه این عقل براى عقل نخستین زائد بود».
«از سودهاى دیگر تاریخ این است که آدمى در انجمن ها و بزم ها با بیان برخى از معارف تاریخى خویش، مقبول و مورد توجه واقع مى شود و اهل مجلس را مجذوب خویش مى سازد. هنگامى که او تازه اى از تازه هاى تاریخى را شرح مى دهد مى بینى که گوش ها به سخنان او است. روى ها به سوى او برگشته است. دل ها شیفته گفتار او و ستاینده بیان اوست.
«اما از جمله منافع اخروى تاریخ این که داناى خردمند وقتى به مطالب آن مى اندیشد، مى بیند که گیتى چگونه رنگ مى گرداند و از مردم گیتى برمى گردد و بدبختى هاى او دامنگیر بزرگان جهان مى شود، جان و مال جهانیان را مى گیرد و کوچکان و بزرگانشان را نابود مى کند. نه بزرگ از چنگ او رهائى مى یابد نه کوچک، نه توانگر از گزندش در امان است نه تنگدست. با دیدن اینها از جهان کناره مى جوید و گوشه مى گیرد و به توشه اندوزى براى جهان دیگر مى پردازد و به سرائى دل مى بندد که ویژگى هاى این سراى فانى را ندارد و اهل آن از نقائص این جهان برکنارند . شاید کسى بگوید: «ما کسى را نمى بینیم که به خواندن تاریخ گرایش داشته باشد و از دنیا دورى جوید و گوشه گیرى کند و به آخرت روى آورد و دلبسته پایه هاى بلند آن جهانى باشد.» ای کاش من مى دانستم که گوینده چنین سخنانى چه کسانى را دیده که با خواندن قرآن گرامى- که بزرگترین اندرزگو و شیواترین سخن است پرهیزگار شده و به اندکى از مال جهان قناعت کرده اند؟پس دلها به چیزى آز و نیاز مى ورزند که نقد به دست مى آید»
«سود دیگر تاریخ این است که آدمى را به شکیبائى و پایدارى عادت مى دهد و این دو از محاسن اخلاق است. زیرا خردمند هنگامى که ببیند نه پیامبر گرامى از آسیب هاى جهان برکنار مى ماند و نه پادشاه بزرگ، بلکه هیچیک از آدمیان را از تحمل مصائب دنیوى چاره اى نیست، پى مى برد به این که او هم سختى هائى مى کشد که دیگران کشیدند و رنج هائى مى برد که دیگران بردند»[۵].
ابن خلدون( متوفی ۸۰۸ ه.ق) مورخ و جامعه شناس یکی از اهداف تاریخ را اطلاع از خویها و سیرتها و سیاسات ملتها و پیامبران و فرمانروایان و علل و زمینه های سقوط تمدنها دانسته، و منظور و مراد وی بهره مندی از فواید عملی و پند و عبرت گرفتن از آنها برای اصلاح جامعه و امّت بوده است . همچنین تاریخ را در ردیف علوم عقلی قرار داده و برای فهم رویدادهای تاریخی معتقد است که خواننده تاریخ نباید تنها به روایت اخبار بسنده کند و با تدبُر در کیفیّت روایت به صحّت و سقم گزارش پی ببرد. از این رو وی در مقدمهکتابش می نویسد:
«اما بعد، تاریخ از فنون متداول در میان همه ملتها و نژادهاست، براى آن سفرها و جهانگردیها میکنند، هم مردم عامى و بى نام و نشان بمعرفت آن اشتیاق دارند، و هم پادشاهان و بزرگان به شناختن آن شیفتگى نشان میدهند و در فهمیدن آن دانایان و نادانان یکسانند، چه در ظاهر اخبارى بیش نیست درباره روزگارها و دولتهاى پیشین و سرگذشت قرون نخستین، که گفتارها را بآنها میآرایند و بدانها مثل ها میزنند و انجمنهاى پر جمعیت را بنقل آنها آرایش میدهند.
ما را بحال آفریدگان آشنا میکند که چگونه اوضاع و احوال آنها منقلب میگردد، دولتهایى میآیند و فرصت جهانگشایى مى یابند و بآبادانى زمین میپردازند تا نداى کوچ کردن و سپرى شدن آنان را در میدهند و هنگام زوال و انقراض ایشان فرا میرسد.
و اما در باطن، اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادى آنها و جستجوى دقیق براى یافتن علل آنهاست، و علمى است درباره کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقى آنها، و بهمین سبب تاریخ از حکمت سرچشمه میگیرد و سزاست که از دانشهاى آن شمرده شود.
باید دانست که فن تاریخ را روشى است که هر کس بدان دست نیابد، و آنرا سودهاى فراوان و هدفى شریف است، چه این فن ما را بسرگذشتها و خویهاى ملتها و سیرتهاى پیامبران و دولت ها و سیاستهاى پادشاهان گذشته آگاه میکند، و براى آنکه جوینده آن را در پیروى از این تجارب و در احوال دین و دنیا فایده تمام نصیب گردد، وى بمنابع متعدد و دانشهاى گوناگونى نیازمند است و هم باید ویرا حسن نظر و پافشارى و تثبت خاصى باشد (در صحت سند و چگونگى روات) که هر دو وقتى دست بهم داد او را بحقیقت رهبرى کند و از لغزشها و خطاها برهاند چه اگر تنها بنقل کردن اخبار اعتماد کند، بى آنکه بقضاوت اصول عادات و رسوم، و قواعد سیاستها، و طبیعت تمدن، و کیفیات اجتماعات بشرى بپردازد و حوادث نهان را با وقایع پیدا، و اکنون را با رفته، بسنجد، چه بسا که از لغزیدن در پرتگاه خطاها و انحراف از شاهراه راستى در امان نباشد.
بارها اتفاق افتاده که تاریخ نویسان و مفسران و پیشوایان روایات، وقایع و حکایات را بصرف اعتماد براوى یا ناقل خواه درست یا نادرست بى کم و کاست نقل کرده و مرتکب خبطها و لغزش ها شده اند، چه آنان وقایع و حکایات را بر اصول آنها عرضه نکرده، آنها را با نظایر هر یک نسنجیده، و بمعیار حکمت و آگاهى بر طبایع کاینات و مقیاس تحکیم نظر و بصیرت نیازموده و بغور آنها نرسیده اند پس از حقیقت گذشته و در وادى و هم و خطا گمراه شده اند. اینگونه اغلاط بویژه در بسیارى از حکایات هنگام تعیین اندازه ثروت یا شماره سپاهیان روى داده است. زیرا که این بحث (یعنى قضیه آمار) در مظان دروغ و دستاویز یاوه گویى است و ناچار باید آنها را باصول باز گردانید و در معرض قواعد قرار داد»[۶].
عمادالدین کاتب اصفهانی در کتاب خود گوید: اگر تاریخ نبود، انقطاع پیش میآمد و دولتها فراموش میشدند. مردمان از نسب همدیگر بی خبر میماندند و به مثابه نطفههایی در اصلاب در ازنای تاریک، میگردیدند. اگر تاریخ نبود، کوشش سیاستهای ارزشمند، از میان میرفت، و بین مدح و ذم فرقی نهاده نمیشد.[۷]شمس الدین سخاوی در کتاب ارزشمند خود بنام «التوبیخ لمن ذم التاریخ» آراء مورخان مسلمان را در فواید علم تاریخ گردآورده است. بهترین فواید تاریخ را آن دانسته است که با آن میتوان به نسخ یکی از دو خبر متعارض متعذر الجمع پیبرد[۸]. وی در ادامه گفته سفیان ثوری را برای اثبات این فایده آورده است . سفیان ثوری گفته است: هنگامی که راویان (حدیث) به نقل روایت دروغ پرداختند، ما تاریخ را در برابر آنها به کار گرفتیم[۹].
همچنین وی در جای دیگر کتاب و همچنین در مقدمه کتاب التبر المسبوک فی ذیل السلوک درباره تاریخ مینویسد : علم تاریخ فنی است از فنون حدیث نبوی. زینتی است که چشم را روشن میکند. روشی استوار و ماندگار در آن پیموده شده است. مکانت آن در دین بزرگ، و سود آن در شرع معین است. به سبب اشتهار، نیاز به بیان و اظهار ندارد. بزرگان اهل رسوخ با علم تاریخ، ناسخ را از منسوخ تشخیص میدهند. و نیز دروغ راویان مدعی دیدار با واقعه (تاریخ) آشکار و تحریف آن روشن میشود.[۱۰]انساب که صله رحم به آن مترتب است با وارث و کفو در ازدواج که بر مبنای خود مقرر است. با علم تاریخ تعیین و تثبیت میشود. مهلتهای حقوق و اختلاف در عیار سکهها و نقود و اوقاف که از آن درک استحقاق معهود میشود. همه به کمک علم تاریخ، شناخته میشود.[۱۱]با علم تاریخ، از علمای مرزها و فضلا و ملوک و سیره و مآثر حربی و سلمی آنها، بعد از آن که، روزگار از میانشان بوده و فضیلتها و رذیلتهایشان را بر جای نهاده، خبر داده میشود. از این رو کارهای نیک آنها دنبال مشود و از آن چه خردها (دانشها) یا (عقلها) از آن روی گردان است، اجتناب میگردد. از پندهای سودمند و لطیفههایی ارزشمند برای آرامش نقوس آزمند بهره گرفته میشود. نیز از مسائل علمی و مباحث نظری و اشعار و از کل مواد علوم ادبی، همانند لغت و معانی و عربیت استفاده میکنند.[۱۲]جمالالدین ابوالحسن علی بن ابی منصور ازدی مصری عبرت گرفتن از تاریخ را بیشمار دانسته و در نظر او تاریخ به ما نشان می دهد که دنیا همواره در حال تغییر است . وی در «اخبار الدول الاسلامیه» فواید تاریخ را چنین بیان میکند اگر از فواید تاریخ، جز همین پندی که روزگار به یک حال نماند و دوام ندارد، نبود برای آنکه از سر تأمل بدان بنگریم و کافی بود. حال آن که فواید آن بیشمار و عبرتهای آن بیاندازه است. نگرنده در تاریخ «بین عبرتهایی که اشکها آرامشش دهند و شادیهایی که بخششها بر شوکتش افزایند جمع میکند.[۱۳]ابوبکر محمدبن علی بن خمیس ( متوفی ۶۳۹)، چنان به تاریخ اهمیت می دهد که با نگاه فقهی و حدیثی خود تاریخ را پس از فراگیری قرآن و سنت پیامبر (ص) قرار داه است و در مقدمه «ادباء مالقه» خود که آن مقدمه را در اینجا از الاعلان بالتوبیخ سخاوی می آوریم گفته است: بهترین چیزی که بعد از کتاب و سنت، باید به آن عنایت داشت و نیکو آموخت. آشنایی با اخبار و گردآوردن مناقب و آثار است و چه در این دانش، از آن چه روزگار بر فرزندانش وارد کرده و هر چه که از گذشته از شگفتیهای پدید کرده، خبر میدهند. در این دانش بر زندگی عالمانی که میباید راهشان را پیمود و مناقب و اخبارشان را گردآورد. آگاهی حاصل میشود. با این کار این عالمان در پیش چشم تو مجسم میشوند و با تو همراه و مخاطب میشوند و به آن چه شهرت یافتهاند. متصف میگردند. از این رو آن کس که آنها را ندیده، سخنشان را میشنود و آن را که سن مهلت دیدار نداده، محاسنشان را میبیند. [۱۴]ابوالعباس احمد بن علی بن ابیبکربن عیسی بن محمدبن زیاد میورقی نوشتن تاریخ را به مثابه روح بخشیدن به جامعه دانسته و آن را وسیله ای می داند که یاد و اعمال نیک مؤمنان( عالمان مسلمان) را در طول مدت زمان بیشتری زنده نگاه می دارد و از این نظر علم تاریخ جزء علوم دینی قرار می گیرد . وی در کتاب «اعمال الاحتمال» آورده است: هر کس تاریخ حیات مؤمنی را بنویسد، او را زنده کرده و هر کس تاریخ حیات آن مؤمن را بخواند، او را دیدار کرده و هر کس مؤمنی را زنده کند، گویی همه مردمان را زنده داشته است.[۱۵]تاجالدین ابوطالب علی بن انجب خازن: در کتاب «اخبار الوزراء فی دول الائمه الخلفاء» مینویسد: پیوسته صاحبان همتهای بلند و نقشهای برومند به محاسن اخبار روی مینهند تا آن را خوراک فهمهای خود و صیقل ذهنها و تذکر دلها و تمرین عقلهای خویش گردانند. تامل در این اخبار، به توحید و اعتراف به یگانگی باری تعالی میخواند؛ زیرا در تدبر مجاری زمان و دگرگونی آن و آمد و شد شب و روز و توالی و تعاقب امتها و تداول دولتها، برای پندگیرندگان پندها و برای غافلان، هشدارهاست. این سخن وی ، ما را به آیه ای از قرآن کریم آنجا که خداوند باری تعالی در آیه ۱۴۰ سوره آل عمران میفرماید: «تلک الایام نداولها بین الناس» ما این روزها را به نوبت در میان مردم میگردانیم؛ رهنمون می کند.[۱۶]محمدبن ابراهیم بن ساعد بن اکفانی در کتاب «ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد» به عبرت گرفتن بیشتر از خواندن کتابهای تاریخی تأکید می کند و این عبرت پذیری در میان صاحبان اندیشه نسبت به دیگران بیشتر است و چنین می نویسد: کتابهای تاریخ که به مدد آنها بر اخبار شاهان و عالمان و بزرگان و حوادث روزگاران گذشته، آگاهی حاصل میشود. موجب انبساط خاطر و عبرت گرفتن صاحبان بصیرت و آگاهی است.[۱۷]موفق الدین، ابوالحسن علی بن حسن بن ابی بکر خزرجی در مقدمه کتاب «تاریخ الیمن» با مضمونی که در ادامه میآید درباره تاریخ مینویسد: اگر علم تاریخ نبود کسی از میان خلف به اخبار سلف دست نمییافت. هیچ دانایی، از غیر دانا و هیچ معروفی از غیر معروف شناخته نمیشده.[۱۸]کافیجی در کتاب «المختصر فی علم التاریخ» تدوین تاریخ را از مصادیق واجب کفایی دانسته، زیرا حاوی وقایع و دانشهای بشری میان مبدا و معاد است.[۱۹]همچنین در جای دیگر کتابش مینویسد: اگر علم تاریخ نبود، نه خبری به ما میرسید و نه اثری، تاریخ غذای ارواح و گنجینه اخبار مردمان و مردان است. تاریخ معدن شگفتی و نوادر و روایات و مثلهاست. تاریخ زینت ادیب و سرمایه خردمند و یار محدث و سرمایه فرزانه است.[۲۰]تقیالدین مقریزی می نویسد: علم جملتاً بر دو قسم است: عقلی و نقلی – شایسته است که انسان بعد از فراگیری خوب آن دو، به مطالعه تاریخ و تدبر در پندهای آن پردازد. با تدبر و اندیشه در این علم، آن کس که با مطالعه گذشته، مهر از دلها و پرده از دیده هایش برداشته میشود. و در نتیجه آگاهی به آنچه از فنا و نابودی در اموال و لشکریان هم نوعانش در گذشته بوجود آمده، از دنیا برکنده، و به آخرت متمایل میشود.[۲۱]ابن جوزی در آغاز کتاب «شذور العقود فی تاریخ العهود» در فایده تاریخ آورده است: «تواریخ و یا سیرهها، آسایش دل و زدودن غم و هوشیاری خود «عقل» است. اگر شگفتیهای آفریدگان را برشماری بر عظمت صانع دلالت کند. و اگر سیره انسان حازهی را شرح کنی، حسن تدبیر از آن بدست آید. و اگر داستان شخص مفرطی را ذکر کنی، از به کار نبردن حزم، بیم «ترس» در دل افتد و اگر توصیف حالات ظریفی رو باعث آشنایی با شگفتیهای تقدیر و مالا تفریحی که شبیه داستان سرایی است، خواهد شد.[۲۲]وی در کتاب المنتظم دو فایده مهم برای تاریخ بر شمرده است : نخست فایده تأدیبی یعنی عبرت آموزی و تحصیل تجربه از احوال پیشینیان تا حسن تدبیر و حزم به بار آورد ؛ دوّم همانند ابن فندق از آن به محبت به اخبار و استخبار تعبیر کرده است . ابن جوزی بر آن است که روح آدمی با اطلاع از حوادث شگفت آور و تقلبات ایام و حوادث روزگار ، آرامش و آسایشی احساس می کند.[۲۳]کمال الدین جعفر ادفوی در مقدمه کتاب «الطالع السعید» در بحث فواید تاریخ مینویسد: «تاریخ فنی است که بدان نیاز است و استوار کردن صناعت آدمی بدان صورت پذیرد. با تاریخ است که باقیان از گذشتگان، آگاه میشوند. به کمک و یاری تاریخ است که از میان گذشتگان، آن کسان که در خور تعظیم و تکریماند، از آن کسان که خرد و حقیر هستند و یا آنان که به جرح و تعدیل وصف شدهاند، باز شناخته میشوند. با کمک تاریخ است که راههایی که گذشتگان طی کردهاند و خلقهایی که به آن وصف شدهاند و آن اندازه از آن را بر مردمان آشکار کردهاند، شناخته میشود. علم تاریخ از نیرومندترین سبب در حفظ علم انساب است. در این دانش بزرگان از حافظان و پیشوایان از عالمان آگاه به تعداد ستارگان آسمان کتاب نوشتهاند. این عالمان (دانشمندان) در نگارش تاریخ، بعضی بر اساس سال وقوع حادثه و بعض دیگر به ملاحظه اعتبار کار خویش بر اساس نامها نگاشته و کسان دیگر، بعضی از شهرها را محور کار خویش قرارداده و دسته آخر بر اساس همه شهرها و سرزمینها نوشتهاند.[۲۴]بدرالدین حسین اهدل ( متوفی ۸۵۵) تاریخ را علم به احوال گذشتگان می داند و خواننده آن از عبرت و دانش و آگاهی گذشتگان محفوظ در تاریخ بهرمند می شود . وی در کتاب «تحفه الزمن فی تاریخ سادات الیمن» مینویسد: تاریخ از علوم سودمند است. با آن، برای مردمان علم احوال گذشتگان به دست می آید و ثابت قدمان و بیمایگان، از هم بازشناخته میشوند نگاه کننده در آن از عبرت و عقلهای پیشینیان بهرهمند میگردد، با این علم بسیاری از دلیلهای وقایع، تبیین میشود. اگر علم تاریخ نبود، احوال گذشته و دولتها و نسبها ناشناخته میماند و خردمندان از نادانان شناخته نمیشدند.[۲۵]حافظ نجم الدین عمر بن فهد هاشمی مکی تاریخ را با توجه به جملات تنبیهی مؤکّد از علوم سودمند دانسته که با فراگیری این دانش می توان به احوال گذشتگان پی برد و دانا از نادان تشخیص داده می شود وی در کتابش «الدر الکمین بذیل العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین» درباره فایدههای تاریخ آورده است: تاریخ از علوم خوب و سودمند است. و از تنبیهات (آگاهیهای) عینی موکد بهرهور است. با استعانت از تاریخ دانش احوال پیشینیان به دست میآید. اگر تاریخ نبود، احوال گذشته ناشناخته میماند و عالمان از جاهلان تمییز داده نمیشدند. مردمان در هر زمان درباره اهمیت آن اتفاق کرده و در آن از هر نوع و قسم تالیف کردهاند. گفته اند که: خدای تعالی کتابی از تورات را فقط به بیان احوال و طول عمر و نسب امتهای گذشته، اختصاص داده است.[۲۶]وی در کتاب دیگر خود به نام إتحاف الوری بأخبار أُمّ القُری می نویسد در گران قدری و مکانت تاریخ ، جای هیچ تردیدی نیست . و در ادامه گفته است . با تاریخ ، بر حوادث گذشته و سرنوشت مردمان و آن چه روزگار ، بعد از نابودی اعیانشان ، از اخبارشان بر جای نهاده ، آگاهی به دست می آید . تدبّر در آن ، برای کسی که از سر اعتبار بنگرد ، عبرت ، و برای آن کس که بیندیشد ، تنبیه است. خبر دادن از حال رفتگان و اعلام سفر ساکنان در آن ، سود رسان است . ضبط تاریخ با سال وقوع حوادث ، امری مهمّ و دارای سودهای فراوان است.[۲۷]…………………..
۱٫ مسعودی، مروج الذهب، تحقیق أسعد داغر، قم ، دارالهجره ، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۲، ص۴۰؛ همو، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ج۱، ص ۴۲۸٫
۲٫ مسعودی، ج۲، ص ۴۱؛ ترجمه پاینده، ج۱، ص ۴۲۹ .
۳٫ تجارب الامم، ج۱، ص ۴۷ – ۴۹؛ ترجمه تجارب، ج۱، ص ۵۱ – ۵۳٫
۴٫ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۵، ج۱، ص ۲؛ همان، ترجمه ابوالقاسم حالت و عبّاس خلیلی، تهران مؤسسه مطبوعات علمی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص ۱۳۲ .
۵٫ ابن اثیر، ج۱، ص ۶ – ۸؛ همان، ترجمه، ج۱، ص ۱۳۸- ۱۴۲٫
۶٫ ابن خلدون، تاریخ، تحقیق خلیل شهاده، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص ۶ ، ۱۳؛ مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ص ۲، ۱۳٫
۷ . الفتح القُسّی فی الفتح القدسی ، چاپ ۲۰۰۴، ص ۳۵٫
۸٫ الإعلان بالتوبیخ لمن ذم التاریخ، تخقیق و چاپ روزنتال، بیروت دار الکتب العلمیه، بی تا، ص۱۷- ۱۸ .
۹٫ همان، ص ۲۱- ۲۲ .
۱۰٫ همان، ص ۸۲؛ همو، التبر المسبوک فی الذیل السلوک، تحقیق أ. نجوی مصطفی کامل و لبیبه ابراهیم مصطفی ، قاهره ، دار الکتب و الوثائق القومیه بالقاهره ،۲۰۰۲، ج۱، ص ۳۳ .
۱۱٫ الاعلان ، همانجا ؛ التبر ، ج ۱ ، ص ۳۳ – ۳۴ .
۱۲٫ الإعلان ، ص ۸۲ – ۸۳ ؛ همو ، التبر ، ص ۳۴ .
۱۳٫ سخاوی ، الإعلان ،ص ۴۶ .
۱۴٫ ابن خمیس مالقی ، کتاب ادباء مالقه، تحقیق صلاح جرّار ، بیروت و عمان، موسسه الرساله و دار البشیر ، ۱۴۱۹، ص ۴۳ .
۱۵٫ سخاوی، الإعلان ، ص ۵۴ .
۱۶٫ همان ، ص ۵۵٫
۱۷٫ همان، ص ۵۷ .
۱۸٫ همان ، ص ۶۲ .
۱۹٫ روزنتال ، علم التاریخ عند المسلمین ( المختصر فی علم التاریخ کافیجی) ، ص ۳۳۴ .
۲۰٫ همان، ص ۳۶۷ .
۲۱٫ مقریزی، المواعظ و الإعتبار فی ذکر الخطط و الآثار ، تحقیق أیمن فؤاد سیِّد ، لندن ، ۲۰۰۲، ج۱، ص ۷
۲۲٫ سخاوی ، همان ، ص ۴۴ .
۲۳٫ ابن حوزی ، المنتظم ، ج ۱ ، ص ۱۱۷ .
۲۴٫ کمال الدین جعفر ادفوی ، الطالع السعید الجامع أسماء نجبا الصعید ، چاپ سعد محمد حسن، مصر ، الدار المصریه لِلتألیف و الترجمه ، ۱۹۶۶، اولین صفحه مقدمه کتاب .
۲۵٫ سخاوی ، ص ۶۹ .
۲۶ . الدر الکمین بذیل العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، چاپ، عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دار الخضر، ۱۴۲۱، ج۱، ص ۱ .
۲۷٫ نجم الدین عمر بن فهد ، اتحاف الوری بأخبار ام القری، چاپ فهیم محمد شلتوت ، قاهره، مکتبه الخانجی ، ۱۹۸۳، ص ۴ .
منابع جهت مطالعه بیشتر :
مجموعه کتابها با عناوین
– تاریخ تحلیلی صدر اسلام
– تاریخ امامت و ولایت
– تاریخ امامان شیعه
– تاریخ تشیع
مطالعه تاریخ امامت بخشی از مطالعه تاریخ و تحولات تاریخ است .
بر اساس آموزه های دینی شناخت امام زمان هر دوره جزو بدیهیات اعتقادی است.
تاکید دین بر شناخت و معرفت نسبت به امام از وظایف اولیه شخص مومن است تا نگرش او به زندگی و جهان اصلاح شود و راه حق و باطل را تشخیص دهد.
تاریخ مجموعه بهم پیوسته ایی است که از گذشته و حال و آینده تشکیل شده است . این تحولات زنجیره های بهم پیوسته ایی است که اگر از هر بخشی غفلت شود این زنجیره دچار گسست می شود .
تاریخ و مطالعه تاریخ و بخصوص تاریخ امامت و تاریخ اهل بیت دهها فایده را پیش روی ما می نهد .
توضیح بیشتر :
انسان تاریخ را آیینه ای می بیند که تصویر هزاران سال سرگذشت پرکشاکش حیات، اندیشه و تحول را به او نشان می دهد. او می کوشد از تاریخ، حال، یا جامعه و فرهنگ و سیاست دیروز، معیارهایی بجوید برای احوال و اعمال امروز. همین معنی یعنی پند و عبرت از تاریخ گذشته مشهورترین هدف و فایده ای است که مورخان اسلامی به تبع آیات قرآنی برای تاریخ برشمرده اند. زیرا از مضمون تعدادی از آیات قرآنی پیداست که مراد اشاره به بعثت انبیاء (ع) و سرگذشت آدمیان و اعمال امتها و علل سقوط آنها، تشویق انسان به تحصیل تجربه و عبرت آموزی برای تهذیب اخلاق و جستن راه هدایت است. آیاتی چون آل عمران/۱۴۰، هود/۱۰۰ و ۱۲۰ از آن جمله اند .
از این رو ، پس از این مقدمه به بررسی دیدگاههای برخی از مورخان مسلمان می پردازیم:
مسعودی ( متوفی ۳۴۶) در کتاب «مروج الذهب» تاریخ را بستر و مجرای همه دانشها و شناخت بشری میدانست که اگر بدان پرداخته نشود اول و آخر علم ضایع میگردد. زیرا همه دانشها از اخبار بیرون میآید. آن را معلمی می داند که همواره در شب و روز و در سفر و حضر همراه خواننده حضور دارد و معلمی است که به کسی جفا نمی کند و در این باره مینویسد :
«اگر دانشوران خاطره هاى خویش را ثبت نمیکردند آغاز علم نابود و انجام آن تباه شده بود که هر علمى را از اخبار استخراج و هر حکمتى را از آن استنباط کنند فقه از آن مایه گیرد و فصاحت از آن فایده اندوزد و اصحاب قیاس بنا بر آن نهند و اهل مقالات بدان استدلال کنند و معرفت مردم از آن گرفته شود و امثال حکیمان در ضمن آن یافت شود و فضائل و مکارم اخلاق را از آن اقتباس کنند و آداب سیاست و ملک و آخربینى را در آن جویند و نکته هاى غریب از آن آموزند و دقایق عجیب از آن گلچین کنند علمى است که عالم و جاهل از سماع آن بهره برند و احمق و عاقل از آن خشنود شوند و با آن انس گیرند و خاص و عام بدان راغب باشند و رو سوى آن کنند و عربى و عجمى به روایتهاى آن متمایل باشند». [۱]«و از این بیشتر، هر سخنى را با آن پیوند دهند و در هر مقام زینت از آن جویند و تجمل از آن خواهند و در هر انجمن محتاج آن باشند پس فضیلت علم اخبار بر علوم دیگر روشن است و شرف مرتبت آن بنزد همه کس معلوم است و تنها کسى بمرحله فهم و یقین مطالب و احاطه بر وارد و صادر آن تواند رسید که دل بدان دهد و حقایق آن در یابد و از بر آن بچشد و از دقایق آن پرده بر گیرد و بخوشیهاى آن دست یابد. حکیمان گفته اند چه همدم و یار خوبیست کتاب.
اگر خواهى لطایف آن سرگرمت کند و نکته هاى آن بخنداندت و اگر خواهى مواعظ آن غنیمت کند و اگر خواهى از دقایق آن شگفتى کنى. اول و آخر و غایب و حاضر و ناقص و کامل و صحرانشین و شهرى و هر چیزى را با خلاف آن و هر نکوئى را یا ضد آن پیش تو فراهم آرد مرده ایست که از مردگان سخن آرد و سرگذشت زندگان گوید مونسى است که از نشاط تو نشاط گیرد و با خفتن تو بخوابد و جز آنچه خواهى نگوید همسایه اى نکوکارتر و معاشرى منصف تر و رفیقى مطیع تر و معلمى پرمایه تر و یارى لایقتر و امین تر و سودمندتر و نکو خصال تر و سرگرم کننده تر و حفظ الغیب کن تر و ملایم خوى تر و زود تلافى کن تر و کم خرج تر از آن نشناخته ایم اگر بدو نظر کنى ترا بهره دهد و طبعت را نیرو دهد و فهمت را قوى کند و علمت را بیفزاید در یک ماه چندان از او بیاموزى که از دهان مردان بیک روزگار نتوانى آموخت ترا از زحمت طلب و اطاعت کسى که ریشه از او بیشتر و نسب از او والاتر دارى آسوده کند معلمى است که جفا نکند اگر خوان از او دریغ کنى فایده از تو دریغ ندارد. شب نیز چون روز و در سفر نیز چون حضر مطیع تو باشد» .[۲]ابوعلی مسکویه ( متوفی۴۲۱) مورخ ایرانی اهل ری و از نزدیکان دربار آل بویه، تاریخ را از دیدگاهی اخلاقی و فلسفی نگریسته و آن را همواره تکرار شدنی دانسته و بر آن است که حوادث امروز و آینده شبیه به حوادثی است که در گذشته به وقوع پیوسته است- باید گفت با گفتن این حرف مسکویه را باید پیش رو در فلسفه تاریخ دانست- ، همچنین مسکویه هدف و فایده دیگر تاریخ را، عرضه تجربه و عبرت آموزی از آن برای اصلاح امور دانسته، مانند اتخاذ سیاستهای درست، توجه به آبادانی و عمران، توجه به زندگی خلق، اصلاحات نظامی و پیشگیری از حوادث نامیمون. از این رو، بیشترین فایده را باید گفت که فرمانرویان و سیاستمداران و وزیران لاأقل در سیاست و تدبیر منزل از آن سود می جویند و کم بهره ترین مردم از تاریخ مردم عادی هستند . با توجه به مطالب گفته شده مسکویه کتاب خود را تجارب الأُمم نامید . و امّا مسکویه می نویسد:
«من چون سرگذشت مردمان و کارنامه شاهان را ورق زدم و سرگذشت کشورها و نامه هاى تاریخ را خواندم، در آن چیزها یافتم که مى توان از آنها، در آن چه مانندش همیشه پیش مى آید و همتایش پیوسته روى مى دهد، پند گرفت. همچون گزارش آغاز دولتها، و پیدایى پادشاهى ها، و رخنه هایى که سپس در آنها راه یافته، و کارسازى کسانى که آن رخنه ها چاره کردند تا به بهترین روز بازگشت، و سستى کسانى که از آن بى هش ماندند و رهایش کردند تا کارشان به آشفتگى و نیستى کشید، و گزارش شیوه هایى از این دست، همچون تلاش در آباد کردن کشور، و یک سخن کردن مردم، و راست آوردن پندار سپاهیان، و فریبهاى جنگى و نیرنگهاى مردان، که گاه به زیان دشمن انجامید و گاه به زننده نیرنگ بازگشت، و آن چه گروهى در نزد شهریار بدان پیش افتادند و آن چه دیگران بدان واپس ماندند، و آن چه آغازى پسندیده، لیک فرجامى ناستوده داشت. و آن چه باژگونه این بود، یا آغاز و انجام آن یک سان بود، و گزارش شیوه هاى وزیران و سرداران و کسانى که جنگى یا رام کردن مردمى یا چاره کردن کارى یا نگاهدارى استانى بدیشان سپرده شد و نیک از پس بر آمدند و راه کار بدانستند، یا باژگونه این بودند. نیز دیدم، اگر از این گونه رویدادها، در گذشته نمونه اى بیابیم که گذشتگان آن را آزموده باشند و آزمون شان راهنماى آیندگان شده باشد، از آنچه مایه گرفتارى کسانى مى بود دورى جسته، بدان چه مایه نیکبختى کسانى دیگر، چنگ زده اند. چه، کارهاى جهان همانند و در خور یک دیگرند. رویدادهایى از این دست، که آدمى به یاد مى سپرد، گویى همگى آزموده خود اوست، گویى خود بدانها دچار آمده و در برخورد با آنها فرزانه و استوار شده است، گویى خود در هنگامه آنها زیسته و خود با آنها روبرو بوده است و سپس، دشواریهاى خویش را چون مردى کاردان پذیره شود، و پیش از روى دادن بازشناسد و همواره در برابر چشمان و در دیدگاه خویش بدارد و با آنها هم با همسان و همانندشان روبرو گردد. فرق بسیار است میان چنین کس و آن خام و ناآزموده که پیش آمد را جز پس از روى دادن بازنشناسد، و رویدادها در چشم وى بیگانه آیند، چنان که در برابر دشواریها سرگشته شود و از هر رویداد تازه اى بى خود گردد. لیک، این گونه گزارشها را آمیخته با گزارشهایى دیدم افسانه مانند، یا چون متل ها که در آنها سودى جز خواب آوردن، یا سرگرم شدن به تازگى پاره اى از آنها نباشد، آمیخته بدان سان که گزارشهاى درست در میان افسانه ها تباه شدند، یا پراکنده گشتند، چنان که دیگر سودى نبخشند، و شنونده یا خواننده، پیوندى در میان شان نبیند، بلکه هنوز همتاشان روى نداده، نکته شان فراموش شود، و پیش از آن که تکرار همانندشان، در یاد نگاهشان دارد، از یاد بروند، یا ذهن تنها به شیوه گزارش آنها سرگرم بماند، بى آن که از آنها سودى برد.از این روى، این کتاب را گرد آورده ام و آن را تجارب الأمم [آزمونهاى مردمان ] نامیده ام. کسانى که از جهان بهره اى بیشتر برده اند، از آن، سودى بیشتر و بهره اى بزرگتر برند، مانند وزیران، سرداران سپاه، شهرداران، کارگزاران ویژگان و توده، سپس رده هاى دیگر، و آنان را که بهره اى اندک باشد، نه کمتر، در تدبیر کارهاى خانه، و آمیزش با دوستان، و برخورد با بیگانگان از آن سود برند. با این همه، این کتاب از دلنشینى افسانه ها که در آن گونه از گزارشهاست و ما آن را رها کرده ایم، تهى نباشد. بارى، اگر چنان باشد که کارگزار جز بدان چه در نزد فرمانروا کمیاب باشد بدو نزدیکى نجوید، یا جز بدان چه فرمانروا مانندش را نیابد، کار نیکى به نزد او نبرد، آیین پیشکش کردن و ارمغان بردن برافتد، و مهر ورزیدن به ادب و چیزهاى نو از میان برود، به ویژه نزد کسى که در بلندنگرى و فروزش هوش، و پاسدارى از آیین، و نگاهدارى شایسته کشور و مردم، همپایه شهریار بزرگ، که روزگارش بپایاد، باشد».[۳]ابن اثیر( متوفی۶۳۰) یکی دیگر از مورخان مشهور مسلمان است که خود را دوستدار مطالعه تاریخ و آگاهی از رویدادهای پنهان و آشکار می داند. وی نیز همانند ابوعلی مسکویه حوادث تاریخ را مکرر و عبرت آموزی را از فواید آن دانسته و آورده که اطلاع از تاریخ بر خرد آدمی می افزاید تا در زندگی این جهانی برای مقابله با حوادث و پیش بینی وقایع آن را مقتدای خود گرداند. به عقیده او انسان طبیعتاً خواهان بقاست و چون تاریخ می خواند، بی اعتنا به زمان، خود را با قهرمانان تاریخ هم عصر می بیند. به سلاطین نیز با اطلاع از تاریخ ، عاقبت ستمگری و نتیجه دادگری را دریافته، با استعانت از تاریخ حوادث پیشین می توانند سیاستی در پیش گیرند تا دچار مهالک نشوند. به عقیده او فایده اخروی تاریخ، اعتقاد به ناپایداری جهان و پیش گرفتن زهد و دینداری است . ابن اثیر در مقدمه کتاب خود چنین می نویسد:
«اما بعد، من پیوسته دوستدار مطالعه کتابهاى تاریخ و آشنائى به آنچه درین کتابهاست بودم و به آگاهى از رویدادهاى پنهان و آشکار تاریخى علاقه داشتم. به معارف و آداب و تجاربى که در طى آنها نهفته است مایل بودم. و چون در آنها تأمل کردم دیدم که مراد مرا برنمى آورند و چه بسا که جوهر معرفت در آنها به عرض باز گردد».[۴]«من گروهى از کسانى را دیدم که دعوى دانائى و هوشیارى دارند و خود را در دانش استاد مى پندارند. با این همه، تاریخ ها را تحقیر و تمسخر مى کنند و از خواندن تاریخ دورى مى جویند و این کار را لغو مى شمارند و گمان مى برند که بیش ترین سود تاریخ این است که مقدارى قصه و خبر در اختیار خواننده مى گذارد و آخرین حد آشنائى به تاریخ، آگاهى یافتن ازداستان و افسانه- هاست.کسى چنین گمان مى کند که از مغز، تنها چشم به پوست دارد و گوهر را خر مهره مى انگارد. اما کسى که خداوند او را طبعى سلیم داده و به راهى مستقیم رهنمون شده، مى داند که سودهاى تاریخ بسیار و منافع دنیوى و اخروى آن بى شمار است.در این جا برخى از سودهاى تاریخ را که بر ما آشکار شده یادآور مى شویم و پى بردن به فوائد دیگر آن را به ذوق و قریحه خواننده تاریخ واگذار مى کنیم».
«از سودهاى دنیائى تاریخ یکى این است که آدمى دوستدار جاودانگى است و مى کوشد که در زمره زندگان باشد. بنابر این ای کاش مى دانستم که چه فرقى است میان آنچه دیروز دیده و شنیده و آنچه در کتابهائى خوانده که متضمن اخبار گذشتگان و حوادث پیشینیان است؟»
«پس هنگامى که این رویدادها را مى خواند گوئى با آن گذشتگان همزمان بوده، و وقتى از کارهاى ایشان آگاه مى شود مانند این است که در نزدشان به سر مى برده است»
«یکى دیگر از سودهاى تاریخ این است که فرمانروایان و کسانى که زمام امر و نهى را در دست دارند وقتى آگاه شوند از آنچه در تاریخ ها راجع به رفتار ستمکاران و سنگدلان نوشته شده و ببینند که اعمال آنان در کتابهائى آمده که مردم به نقل آنها مى پردازند و آیندگان از گذشتگان روایت مى کنند، و ببیند که بیدادگرى تا چه اندازه مایه بدنامى و رویدادهاى زشت و ویرانى شهرها و هلاک بندگان خدا و از دست رفتن اموال و تباهى احوال مى شود، طبیعتا بیداد و ستم را نکوهش مى کنند و از میان مى برند. بر عکس، هنگامى که روش فرمانروایان دادگر و نیکى رفتارشان را ببینند که پس از درگذشتشان مردم از آنان به نیکى یاد مى کنند و شهرها و کشورهاى ایشان آباد شده و ثروت مردم فزونى یافته، داد و دهش را ستایش مى کنند و بدان مى گرایند. دادگسترى را پیگیرى مى کنند و آنچه را که مخالف عدل و داد است کنارمى گذارند. از این گذشته با آراء و اندیشه هاى درستى آشنا مى شوند که پیشینیان به نیروى آنها گزند دشمنان را دفع کرده و از مهلکه ها رهائى یافته و شهرهاى عالى و کشورهاى بزرگ را حفظ کرده اند. تاریخ اگر جز این سودها هیچ سود دیگرى نداشت باز هم کافى بود که به ارزش خود ببالد.
«سود دیگر تاریخ این است که آدمى از خواندن آن تجربه مى اندوزد و با رویدادها آشنا مى شود و پى مى برد که هر کارى براى شخصى چه عواقبى به بار مى آورد زیرا هیچ واقعه اى روى نمى دهد جز این که عین آن یا همانند آن قبلا پیش آمده باشد.این موضوع خرد را فزونى مى بخشد و کسى را که از حوادث عبرت مى گیرد، به راه راست مى آورد»
چه خوش گفت شاعری که این شعر را سرود :
رأیت العقل عقلین فمطبوع و مسموع
فلا ینفع مسموع إذا لم یک مطبوع
کما لا تنفع الشّمس و ضوء العین ممنوع
یعنى: عقل را دو گونه دیدم: عقل مطبوع و عقل مسموع. اگر عقل مطبوع نباشد، عقل مسموع سودى نمى دهد.
چنانکه اگر چشم روشنائى و بینائى نداشته باشد پرتو خورشید فایده اى ندارد.
خداى بزرگ، عقل مطبوع یعنى عقل غریزى را براى آدمى آفریده و عقل مسموع را نیز از آن رو بدو بخشیده تا بوسیله عقل مسموع، عقل غریزى او مطالبى بیاموزد و تجاربى بیندوزد. خدا این عقل، یعنى عقل مسموع، را به آدمى براى بزرگداشت او و توسعه دامنه اندیشه او داده است. وگرنه این عقل براى عقل نخستین زائد بود».
«از سودهاى دیگر تاریخ این است که آدمى در انجمن ها و بزم ها با بیان برخى از معارف تاریخى خویش، مقبول و مورد توجه واقع مى شود و اهل مجلس را مجذوب خویش مى سازد. هنگامى که او تازه اى از تازه هاى تاریخى را شرح مى دهد مى بینى که گوش ها به سخنان او است. روى ها به سوى او برگشته است. دل ها شیفته گفتار او و ستاینده بیان اوست.
«اما از جمله منافع اخروى تاریخ این که داناى خردمند وقتى به مطالب آن مى اندیشد، مى بیند که گیتى چگونه رنگ مى گرداند و از مردم گیتى برمى گردد و بدبختى هاى او دامنگیر بزرگان جهان مى شود، جان و مال جهانیان را مى گیرد و کوچکان و بزرگانشان را نابود مى کند. نه بزرگ از چنگ او رهائى مى یابد نه کوچک، نه توانگر از گزندش در امان است نه تنگدست. با دیدن اینها از جهان کناره مى جوید و گوشه مى گیرد و به توشه اندوزى براى جهان دیگر مى پردازد و به سرائى دل مى بندد که ویژگى هاى این سراى فانى را ندارد و اهل آن از نقائص این جهان برکنارند . شاید کسى بگوید: «ما کسى را نمى بینیم که به خواندن تاریخ گرایش داشته باشد و از دنیا دورى جوید و گوشه گیرى کند و به آخرت روى آورد و دلبسته پایه هاى بلند آن جهانى باشد.» ای کاش من مى دانستم که گوینده چنین سخنانى چه کسانى را دیده که با خواندن قرآن گرامى- که بزرگترین اندرزگو و شیواترین سخن است پرهیزگار شده و به اندکى از مال جهان قناعت کرده اند؟پس دلها به چیزى آز و نیاز مى ورزند که نقد به دست مى آید»
«سود دیگر تاریخ این است که آدمى را به شکیبائى و پایدارى عادت مى دهد و این دو از محاسن اخلاق است. زیرا خردمند هنگامى که ببیند نه پیامبر گرامى از آسیب هاى جهان برکنار مى ماند و نه پادشاه بزرگ، بلکه هیچیک از آدمیان را از تحمل مصائب دنیوى چاره اى نیست، پى مى برد به این که او هم سختى هائى مى کشد که دیگران کشیدند و رنج هائى مى برد که دیگران بردند»[۵].
ابن خلدون( متوفی ۸۰۸ ه.ق) مورخ و جامعه شناس یکی از اهداف تاریخ را اطلاع از خویها و سیرتها و سیاسات ملتها و پیامبران و فرمانروایان و علل و زمینه های سقوط تمدنها دانسته، و منظور و مراد وی بهره مندی از فواید عملی و پند و عبرت گرفتن از آنها برای اصلاح جامعه و امّت بوده است . همچنین تاریخ را در ردیف علوم عقلی قرار داده و برای فهم رویدادهای تاریخی معتقد است که خواننده تاریخ نباید تنها به روایت اخبار بسنده کند و با تدبُر در کیفیّت روایت به صحّت و سقم گزارش پی ببرد. از این رو وی در مقدمهکتابش می نویسد:
«اما بعد، تاریخ از فنون متداول در میان همه ملتها و نژادهاست، براى آن سفرها و جهانگردیها میکنند، هم مردم عامى و بى نام و نشان بمعرفت آن اشتیاق دارند، و هم پادشاهان و بزرگان به شناختن آن شیفتگى نشان میدهند و در فهمیدن آن دانایان و نادانان یکسانند، چه در ظاهر اخبارى بیش نیست درباره روزگارها و دولتهاى پیشین و سرگذشت قرون نخستین، که گفتارها را بآنها میآرایند و بدانها مثل ها میزنند و انجمنهاى پر جمعیت را بنقل آنها آرایش میدهند.
ما را بحال آفریدگان آشنا میکند که چگونه اوضاع و احوال آنها منقلب میگردد، دولتهایى میآیند و فرصت جهانگشایى مى یابند و بآبادانى زمین میپردازند تا نداى کوچ کردن و سپرى شدن آنان را در میدهند و هنگام زوال و انقراض ایشان فرا میرسد.
و اما در باطن، اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادى آنها و جستجوى دقیق براى یافتن علل آنهاست، و علمى است درباره کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقى آنها، و بهمین سبب تاریخ از حکمت سرچشمه میگیرد و سزاست که از دانشهاى آن شمرده شود.
باید دانست که فن تاریخ را روشى است که هر کس بدان دست نیابد، و آنرا سودهاى فراوان و هدفى شریف است، چه این فن ما را بسرگذشتها و خویهاى ملتها و سیرتهاى پیامبران و دولت ها و سیاستهاى پادشاهان گذشته آگاه میکند، و براى آنکه جوینده آن را در پیروى از این تجارب و در احوال دین و دنیا فایده تمام نصیب گردد، وى بمنابع متعدد و دانشهاى گوناگونى نیازمند است و هم باید ویرا حسن نظر و پافشارى و تثبت خاصى باشد (در صحت سند و چگونگى روات) که هر دو وقتى دست بهم داد او را بحقیقت رهبرى کند و از لغزشها و خطاها برهاند چه اگر تنها بنقل کردن اخبار اعتماد کند، بى آنکه بقضاوت اصول عادات و رسوم، و قواعد سیاستها، و طبیعت تمدن، و کیفیات اجتماعات بشرى بپردازد و حوادث نهان را با وقایع پیدا، و اکنون را با رفته، بسنجد، چه بسا که از لغزیدن در پرتگاه خطاها و انحراف از شاهراه راستى در امان نباشد.
بارها اتفاق افتاده که تاریخ نویسان و مفسران و پیشوایان روایات، وقایع و حکایات را بصرف اعتماد براوى یا ناقل خواه درست یا نادرست بى کم و کاست نقل کرده و مرتکب خبطها و لغزش ها شده اند، چه آنان وقایع و حکایات را بر اصول آنها عرضه نکرده، آنها را با نظایر هر یک نسنجیده، و بمعیار حکمت و آگاهى بر طبایع کاینات و مقیاس تحکیم نظر و بصیرت نیازموده و بغور آنها نرسیده اند پس از حقیقت گذشته و در وادى و هم و خطا گمراه شده اند. اینگونه اغلاط بویژه در بسیارى از حکایات هنگام تعیین اندازه ثروت یا شماره سپاهیان روى داده است. زیرا که این بحث (یعنى قضیه آمار) در مظان دروغ و دستاویز یاوه گویى است و ناچار باید آنها را باصول باز گردانید و در معرض قواعد قرار داد»[۶].
عمادالدین کاتب اصفهانی در کتاب خود گوید: اگر تاریخ نبود، انقطاع پیش میآمد و دولتها فراموش میشدند. مردمان از نسب همدیگر بی خبر میماندند و به مثابه نطفههایی در اصلاب در ازنای تاریک، میگردیدند. اگر تاریخ نبود، کوشش سیاستهای ارزشمند، از میان میرفت، و بین مدح و ذم فرقی نهاده نمیشد.[۷]شمس الدین سخاوی در کتاب ارزشمند خود بنام «التوبیخ لمن ذم التاریخ» آراء مورخان مسلمان را در فواید علم تاریخ گردآورده است. بهترین فواید تاریخ را آن دانسته است که با آن میتوان به نسخ یکی از دو خبر متعارض متعذر الجمع پیبرد[۸]. وی در ادامه گفته سفیان ثوری را برای اثبات این فایده آورده است . سفیان ثوری گفته است: هنگامی که راویان (حدیث) به نقل روایت دروغ پرداختند، ما تاریخ را در برابر آنها به کار گرفتیم[۹].
همچنین وی در جای دیگر کتاب و همچنین در مقدمه کتاب التبر المسبوک فی ذیل السلوک درباره تاریخ مینویسد : علم تاریخ فنی است از فنون حدیث نبوی. زینتی است که چشم را روشن میکند. روشی استوار و ماندگار در آن پیموده شده است. مکانت آن در دین بزرگ، و سود آن در شرع معین است. به سبب اشتهار، نیاز به بیان و اظهار ندارد. بزرگان اهل رسوخ با علم تاریخ، ناسخ را از منسوخ تشخیص میدهند. و نیز دروغ راویان مدعی دیدار با واقعه (تاریخ) آشکار و تحریف آن روشن میشود.[۱۰]انساب که صله رحم به آن مترتب است با وارث و کفو در ازدواج که بر مبنای خود مقرر است. با علم تاریخ تعیین و تثبیت میشود. مهلتهای حقوق و اختلاف در عیار سکهها و نقود و اوقاف که از آن درک استحقاق معهود میشود. همه به کمک علم تاریخ، شناخته میشود.[۱۱]با علم تاریخ، از علمای مرزها و فضلا و ملوک و سیره و مآثر حربی و سلمی آنها، بعد از آن که، روزگار از میانشان بوده و فضیلتها و رذیلتهایشان را بر جای نهاده، خبر داده میشود. از این رو کارهای نیک آنها دنبال مشود و از آن چه خردها (دانشها) یا (عقلها) از آن روی گردان است، اجتناب میگردد. از پندهای سودمند و لطیفههایی ارزشمند برای آرامش نقوس آزمند بهره گرفته میشود. نیز از مسائل علمی و مباحث نظری و اشعار و از کل مواد علوم ادبی، همانند لغت و معانی و عربیت استفاده میکنند.[۱۲]جمالالدین ابوالحسن علی بن ابی منصور ازدی مصری عبرت گرفتن از تاریخ را بیشمار دانسته و در نظر او تاریخ به ما نشان می دهد که دنیا همواره در حال تغییر است . وی در «اخبار الدول الاسلامیه» فواید تاریخ را چنین بیان میکند اگر از فواید تاریخ، جز همین پندی که روزگار به یک حال نماند و دوام ندارد، نبود برای آنکه از سر تأمل بدان بنگریم و کافی بود. حال آن که فواید آن بیشمار و عبرتهای آن بیاندازه است. نگرنده در تاریخ «بین عبرتهایی که اشکها آرامشش دهند و شادیهایی که بخششها بر شوکتش افزایند جمع میکند.[۱۳]ابوبکر محمدبن علی بن خمیس ( متوفی ۶۳۹)، چنان به تاریخ اهمیت می دهد که با نگاه فقهی و حدیثی خود تاریخ را پس از فراگیری قرآن و سنت پیامبر (ص) قرار داه است و در مقدمه «ادباء مالقه» خود که آن مقدمه را در اینجا از الاعلان بالتوبیخ سخاوی می آوریم گفته است: بهترین چیزی که بعد از کتاب و سنت، باید به آن عنایت داشت و نیکو آموخت. آشنایی با اخبار و گردآوردن مناقب و آثار است و چه در این دانش، از آن چه روزگار بر فرزندانش وارد کرده و هر چه که از گذشته از شگفتیهای پدید کرده، خبر میدهند. در این دانش بر زندگی عالمانی که میباید راهشان را پیمود و مناقب و اخبارشان را گردآورد. آگاهی حاصل میشود. با این کار این عالمان در پیش چشم تو مجسم میشوند و با تو همراه و مخاطب میشوند و به آن چه شهرت یافتهاند. متصف میگردند. از این رو آن کس که آنها را ندیده، سخنشان را میشنود و آن را که سن مهلت دیدار نداده، محاسنشان را میبیند. [۱۴]ابوالعباس احمد بن علی بن ابیبکربن عیسی بن محمدبن زیاد میورقی نوشتن تاریخ را به مثابه روح بخشیدن به جامعه دانسته و آن را وسیله ای می داند که یاد و اعمال نیک مؤمنان( عالمان مسلمان) را در طول مدت زمان بیشتری زنده نگاه می دارد و از این نظر علم تاریخ جزء علوم دینی قرار می گیرد . وی در کتاب «اعمال الاحتمال» آورده است: هر کس تاریخ حیات مؤمنی را بنویسد، او را زنده کرده و هر کس تاریخ حیات آن مؤمن را بخواند، او را دیدار کرده و هر کس مؤمنی را زنده کند، گویی همه مردمان را زنده داشته است.[۱۵]تاجالدین ابوطالب علی بن انجب خازن: در کتاب «اخبار الوزراء فی دول الائمه الخلفاء» مینویسد: پیوسته صاحبان همتهای بلند و نقشهای برومند به محاسن اخبار روی مینهند تا آن را خوراک فهمهای خود و صیقل ذهنها و تذکر دلها و تمرین عقلهای خویش گردانند. تامل در این اخبار، به توحید و اعتراف به یگانگی باری تعالی میخواند؛ زیرا در تدبر مجاری زمان و دگرگونی آن و آمد و شد شب و روز و توالی و تعاقب امتها و تداول دولتها، برای پندگیرندگان پندها و برای غافلان، هشدارهاست. این سخن وی ، ما را به آیه ای از قرآن کریم آنجا که خداوند باری تعالی در آیه ۱۴۰ سوره آل عمران میفرماید: «تلک الایام نداولها بین الناس» ما این روزها را به نوبت در میان مردم میگردانیم؛ رهنمون می کند.[۱۶]محمدبن ابراهیم بن ساعد بن اکفانی در کتاب «ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد» به عبرت گرفتن بیشتر از خواندن کتابهای تاریخی تأکید می کند و این عبرت پذیری در میان صاحبان اندیشه نسبت به دیگران بیشتر است و چنین می نویسد: کتابهای تاریخ که به مدد آنها بر اخبار شاهان و عالمان و بزرگان و حوادث روزگاران گذشته، آگاهی حاصل میشود. موجب انبساط خاطر و عبرت گرفتن صاحبان بصیرت و آگاهی است.[۱۷]موفق الدین، ابوالحسن علی بن حسن بن ابی بکر خزرجی در مقدمه کتاب «تاریخ الیمن» با مضمونی که در ادامه میآید درباره تاریخ مینویسد: اگر علم تاریخ نبود کسی از میان خلف به اخبار سلف دست نمییافت. هیچ دانایی، از غیر دانا و هیچ معروفی از غیر معروف شناخته نمیشده.[۱۸]کافیجی در کتاب «المختصر فی علم التاریخ» تدوین تاریخ را از مصادیق واجب کفایی دانسته، زیرا حاوی وقایع و دانشهای بشری میان مبدا و معاد است.[۱۹]همچنین در جای دیگر کتابش مینویسد: اگر علم تاریخ نبود، نه خبری به ما میرسید و نه اثری، تاریخ غذای ارواح و گنجینه اخبار مردمان و مردان است. تاریخ معدن شگفتی و نوادر و روایات و مثلهاست. تاریخ زینت ادیب و سرمایه خردمند و یار محدث و سرمایه فرزانه است.[۲۰]تقیالدین مقریزی می نویسد: علم جملتاً بر دو قسم است: عقلی و نقلی – شایسته است که انسان بعد از فراگیری خوب آن دو، به مطالعه تاریخ و تدبر در پندهای آن پردازد. با تدبر و اندیشه در این علم، آن کس که با مطالعه گذشته، مهر از دلها و پرده از دیده هایش برداشته میشود. و در نتیجه آگاهی به آنچه از فنا و نابودی در اموال و لشکریان هم نوعانش در گذشته بوجود آمده، از دنیا برکنده، و به آخرت متمایل میشود.[۲۱]ابن جوزی در آغاز کتاب «شذور العقود فی تاریخ العهود» در فایده تاریخ آورده است: «تواریخ و یا سیرهها، آسایش دل و زدودن غم و هوشیاری خود «عقل» است. اگر شگفتیهای آفریدگان را برشماری بر عظمت صانع دلالت کند. و اگر سیره انسان حازهی را شرح کنی، حسن تدبیر از آن بدست آید. و اگر داستان شخص مفرطی را ذکر کنی، از به کار نبردن حزم، بیم «ترس» در دل افتد و اگر توصیف حالات ظریفی رو باعث آشنایی با شگفتیهای تقدیر و مالا تفریحی که شبیه داستان سرایی است، خواهد شد.[۲۲]وی در کتاب المنتظم دو فایده مهم برای تاریخ بر شمرده است : نخست فایده تأدیبی یعنی عبرت آموزی و تحصیل تجربه از احوال پیشینیان تا حسن تدبیر و حزم به بار آورد ؛ دوّم همانند ابن فندق از آن به محبت به اخبار و استخبار تعبیر کرده است . ابن جوزی بر آن است که روح آدمی با اطلاع از حوادث شگفت آور و تقلبات ایام و حوادث روزگار ، آرامش و آسایشی احساس می کند.[۲۳]کمال الدین جعفر ادفوی در مقدمه کتاب «الطالع السعید» در بحث فواید تاریخ مینویسد: «تاریخ فنی است که بدان نیاز است و استوار کردن صناعت آدمی بدان صورت پذیرد. با تاریخ است که باقیان از گذشتگان، آگاه میشوند. به کمک و یاری تاریخ است که از میان گذشتگان، آن کسان که در خور تعظیم و تکریماند، از آن کسان که خرد و حقیر هستند و یا آنان که به جرح و تعدیل وصف شدهاند، باز شناخته میشوند. با کمک تاریخ است که راههایی که گذشتگان طی کردهاند و خلقهایی که به آن وصف شدهاند و آن اندازه از آن را بر مردمان آشکار کردهاند، شناخته میشود. علم تاریخ از نیرومندترین سبب در حفظ علم انساب است. در این دانش بزرگان از حافظان و پیشوایان از عالمان آگاه به تعداد ستارگان آسمان کتاب نوشتهاند. این عالمان (دانشمندان) در نگارش تاریخ، بعضی بر اساس سال وقوع حادثه و بعض دیگر به ملاحظه اعتبار کار خویش بر اساس نامها نگاشته و کسان دیگر، بعضی از شهرها را محور کار خویش قرارداده و دسته آخر بر اساس همه شهرها و سرزمینها نوشتهاند.[۲۴]بدرالدین حسین اهدل ( متوفی ۸۵۵) تاریخ را علم به احوال گذشتگان می داند و خواننده آن از عبرت و دانش و آگاهی گذشتگان محفوظ در تاریخ بهرمند می شود . وی در کتاب «تحفه الزمن فی تاریخ سادات الیمن» مینویسد: تاریخ از علوم سودمند است. با آن، برای مردمان علم احوال گذشتگان به دست می آید و ثابت قدمان و بیمایگان، از هم بازشناخته میشوند نگاه کننده در آن از عبرت و عقلهای پیشینیان بهرهمند میگردد، با این علم بسیاری از دلیلهای وقایع، تبیین میشود. اگر علم تاریخ نبود، احوال گذشته و دولتها و نسبها ناشناخته میماند و خردمندان از نادانان شناخته نمیشدند.[۲۵]حافظ نجم الدین عمر بن فهد هاشمی مکی تاریخ را با توجه به جملات تنبیهی مؤکّد از علوم سودمند دانسته که با فراگیری این دانش می توان به احوال گذشتگان پی برد و دانا از نادان تشخیص داده می شود وی در کتابش «الدر الکمین بذیل العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین» درباره فایدههای تاریخ آورده است: تاریخ از علوم خوب و سودمند است. و از تنبیهات (آگاهیهای) عینی موکد بهرهور است. با استعانت از تاریخ دانش احوال پیشینیان به دست میآید. اگر تاریخ نبود، احوال گذشته ناشناخته میماند و عالمان از جاهلان تمییز داده نمیشدند. مردمان در هر زمان درباره اهمیت آن اتفاق کرده و در آن از هر نوع و قسم تالیف کردهاند. گفته اند که: خدای تعالی کتابی از تورات را فقط به بیان احوال و طول عمر و نسب امتهای گذشته، اختصاص داده است.[۲۶]وی در کتاب دیگر خود به نام إتحاف الوری بأخبار أُمّ القُری می نویسد در گران قدری و مکانت تاریخ ، جای هیچ تردیدی نیست . و در ادامه گفته است . با تاریخ ، بر حوادث گذشته و سرنوشت مردمان و آن چه روزگار ، بعد از نابودی اعیانشان ، از اخبارشان بر جای نهاده ، آگاهی به دست می آید . تدبّر در آن ، برای کسی که از سر اعتبار بنگرد ، عبرت ، و برای آن کس که بیندیشد ، تنبیه است. خبر دادن از حال رفتگان و اعلام سفر ساکنان در آن ، سود رسان است . ضبط تاریخ با سال وقوع حوادث ، امری مهمّ و دارای سودهای فراوان است.[۲۷]…………………..
۱٫ مسعودی، مروج الذهب، تحقیق أسعد داغر، قم ، دارالهجره ، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۲، ص۴۰؛ همو، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ج۱، ص ۴۲۸٫
۲٫ مسعودی، ج۲، ص ۴۱؛ ترجمه پاینده، ج۱، ص ۴۲۹ .
۳٫ تجارب الامم، ج۱، ص ۴۷ – ۴۹؛ ترجمه تجارب، ج۱، ص ۵۱ – ۵۳٫
۴٫ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۵، ج۱، ص ۲؛ همان، ترجمه ابوالقاسم حالت و عبّاس خلیلی، تهران مؤسسه مطبوعات علمی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص ۱۳۲ .
۵٫ ابن اثیر، ج۱، ص ۶ – ۸؛ همان، ترجمه، ج۱، ص ۱۳۸- ۱۴۲٫
۶٫ ابن خلدون، تاریخ، تحقیق خلیل شهاده، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص ۶ ، ۱۳؛ مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ص ۲، ۱۳٫
۷ . الفتح القُسّی فی الفتح القدسی ، چاپ ۲۰۰۴، ص ۳۵٫
۸٫ الإعلان بالتوبیخ لمن ذم التاریخ، تخقیق و چاپ روزنتال، بیروت دار الکتب العلمیه، بی تا، ص۱۷- ۱۸ .
۹٫ همان، ص ۲۱- ۲۲ .
۱۰٫ همان، ص ۸۲؛ همو، التبر المسبوک فی الذیل السلوک، تحقیق أ. نجوی مصطفی کامل و لبیبه ابراهیم مصطفی ، قاهره ، دار الکتب و الوثائق القومیه بالقاهره ،۲۰۰۲، ج۱، ص ۳۳ .
۱۱٫ الاعلان ، همانجا ؛ التبر ، ج ۱ ، ص ۳۳ – ۳۴ .
۱۲٫ الإعلان ، ص ۸۲ – ۸۳ ؛ همو ، التبر ، ص ۳۴ .
۱۳٫ سخاوی ، الإعلان ،ص ۴۶ .
۱۴٫ ابن خمیس مالقی ، کتاب ادباء مالقه، تحقیق صلاح جرّار ، بیروت و عمان، موسسه الرساله و دار البشیر ، ۱۴۱۹، ص ۴۳ .
۱۵٫ سخاوی، الإعلان ، ص ۵۴ .
۱۶٫ همان ، ص ۵۵٫
۱۷٫ همان، ص ۵۷ .
۱۸٫ همان ، ص ۶۲ .
۱۹٫ روزنتال ، علم التاریخ عند المسلمین ( المختصر فی علم التاریخ کافیجی) ، ص ۳۳۴ .
۲۰٫ همان، ص ۳۶۷ .
۲۱٫ مقریزی، المواعظ و الإعتبار فی ذکر الخطط و الآثار ، تحقیق أیمن فؤاد سیِّد ، لندن ، ۲۰۰۲، ج۱، ص ۷
۲۲٫ سخاوی ، همان ، ص ۴۴ .
۲۳٫ ابن حوزی ، المنتظم ، ج ۱ ، ص ۱۱۷ .
۲۴٫ کمال الدین جعفر ادفوی ، الطالع السعید الجامع أسماء نجبا الصعید ، چاپ سعد محمد حسن، مصر ، الدار المصریه لِلتألیف و الترجمه ، ۱۹۶۶، اولین صفحه مقدمه کتاب .
۲۵٫ سخاوی ، ص ۶۹ .
۲۶ . الدر الکمین بذیل العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، چاپ، عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دار الخضر، ۱۴۲۱، ج۱، ص ۱ .
۲۷٫ نجم الدین عمر بن فهد ، اتحاف الوری بأخبار ام القری، چاپ فهیم محمد شلتوت ، قاهره، مکتبه الخانجی ، ۱۹۸۳، ص ۴ .
منابع جهت مطالعه بیشتر :
مجموعه کتابها با عناوین
– تاریخ تحلیلی صدر اسلام
– تاریخ امامت و ولایت
– تاریخ امامان شیعه
– تاریخ تشیع