اصل پاسخ همان تعلق قدرت بر ممکنات و محال ذاتی بودن جمع بین دو نقیض است. قادر بودن با ناتوان بودن در تناقض است.در حقیقت میتوان پرسش را چنین تحلیل نمود که آیا توانا ، ناتوان است ؟ بسیار بدیهی و روشن است که انسان به دیوار نمیگوید ای نابینا چرا به کله و سر من زدی !؟ چون محال است دیوار چشم داشته و بیایید کسی را کتک زند. چه آن را یک عامی بفهمد یا نفهمد؛ اما برای روشن تر شدن مطلب می توان گفت اگر بنا باشد خداوند سنگی را بیافریند حتما در بلند کردن آن نیز توانا است و این تصور که بتواند خلق کند ولی نتواند بلند کند درست نیست. قدرت خدای متعال نامحدود است و تمامی سنگ های عالم محدودند یعنی هر قدر بزرگ و با عظمت باشند در برابر خالقشان کوچک و محدودند. و قدرت نامحدود حتما می تواند به اشیای نامحدود سلطه پیدا نماید.