مقدّمه:
انجيل يوحنّا اولين معجزهي مسيح را تبديل خمرههاي پر از آب، به شراب در مجلس جشن عروسي قانا ميداند.[1]و چون مسيحيت نبوت عيسي را در سن سي سالگي، پس از تعميد به دست يحيي دانسته است، اين معجزه بايد در همان سن، از وي رخ داده باشد.
امّا قرآن پس از بيان داستان مقدمات تولد عيسي، اولين نشان نبوتش را سخن گفتن با مردم در نوزادي ميداند.[2] و پس از آن به مناسبتهاي مختلف، معجزات ديگري را از وي نقل ميكند.[3] اين معجزات هر چند جلوههاي مختلفي دارند؛ ولي بيشتر آنها پيرامون شفاي بيماران و كوران و دميدن روح در اشياء ميباشد.
دوگانگي نقل انجيل و قرآن، دربارة اولين معجزهي مسيح. ما را در برابر اين سؤال قرار ميدهد كه اولاً چرا بيان يك حادثه در دو كتاب مختلف است. و ثانياً نقل كداميك از آن دو مستند و موثق است.
در سنجش اين دو، به نظرات ديگري نيز در انجيلهاي سهگانه بر ميخوريم. به اين معنا كه انجيلهاي متّي، مرقس و لوقا هيچيك سخن از معجزهاي كه يوحنا نقل نموده، به بيان نميآورند. اين است كه ابتدا بايد به حلّ چرايي ديدگاههاي متفاوت انجيلها در اين باره پرداخت.
انجيلها و بيان معجزه
گفته شد كه انجيل يوحناء اولين معجزه مسيح را تبديل آب به شراب بيان كرده است. ولي نقلِ ساير انجيلها با آن تفاوت دارد. انجيل متي در اولين بخش بيان معجزات مسيح، معجزهي شفاي يك ابرص[4] و انجيل مرقس بينايي بخشيدن به يك كور؛[5] و انجيل لوقا صيد تعداد زيادي ماهي در جايي كه اميد صيد وجود نداشته،[6] را بيان مينمايد.
چرا نقل انجيلها در اين باره مختلف است؟ اگر آنها از يك منشأ صادر شدهاند چرا هر يك چيزي متفاوت با ديگري را نقل ميكند؟ پاسخ اين سؤال را بايد در نوع برداشت مسيحيت از كتاب آسماني جستجو نمود. مسيحيت برخلاف نظر مسلمانان، عيسي را فاقد كتاب آسماني ميداند. به اين دليل كه معتقد است مسيح خود تجلي علم و حكمت الهي است، و نيازي نبوده كه كتابي را به نگارش در آورد.
اين رسولان بودند كه سالها پس از عيسي، دست به نگارش قسمتهاي مختلف عهد جديد زدند.[7]اگر چه مسيحيت بر اين باور است كه رسولان و شاگردان قسمتهاي عهد جديد از جمله انجيلها را براساس الهام الهي نوشتهاند؛ ولي بررسي دقيق محققين، بيانگر نوشته شدن آنها توسط انسانهاي عادي ميباشد.
به همين دليل، تفاوت در نقل حوادث، وجود تعارض ميان قسمتهاي مختلف و تقدم و تأخر در بيان مطالب، امري عادي است.
قرآن و بيان معجزه
قرآن كتابي است كه آياتش وحي الهي بوده و به همين دليل حوادث را براساس آگاهي و صداقت نقل ميكند؛[8] و دست تحريف به آن راه نيافته است.[9] و چون كتابهاي آسماني گذشته از جمله انجيل مسيح (كتابي كه بر حضرت عيسي ـ عليهالسلام ـ وحي شده است نه انجيلهاي موجود) را مورد تأييد قرار ميدهد؛[10] به عنوان آخرين و كاملترين پيام آسماني، بايد مورد استناد واقع شود.
اينكه قرآن جريان زندگي عيسي را به طور كامل نقل ميكند، بخاطر اهميت و حساسيت خاص آن ميباشد.[11] مطالبي را كه قرآن به عيسي نسبت ميدهد، علاوه بر برخورداري از روشني و وضوح عقلپذير بوده، و با اصول اصيل اديان آسماني، مطابقت دارد.
برخلاف آن، انجيلها چنان دوران كودكي و نوجواني عيسي را در هالهاي از ابهام فرو بردهاند؛ كه حتي در وجود تاريخ مسيح شك شده است.[12] و به همين جهت هيجده سال از عمر مسيح (دوازده تا سي سالگي) را سالهاي سكوت و خاموشي ناميدهاند.[13] و جالب اينكه علتش را عدم تمايل روح خدا به ارضاي حسّ كنجكاوي كساني دانستهاند كه خواهان فهم جزئيات زندگي وي پيش از آغاز خدمت علنياش دانستهاند.[14]كليد حلّ معماي اختلاف نوع معجزاتي كه انجيلها براي عيسي نقل ميكنند با آنچه كه قران بيان مينمايد، را بايد در وحياني بودن قرآن جستجو نمود. انجيلها از آنجا كه مدتها بعد از زندگي مسيح، به دست بشر جمعآوري و نگارش يافته، نميتوانند به عنوان يك منبع موثق در نقل رويدادهاي زندگي مسيح، قلمداد شود.
قرآن بيان ميكند كه چگونه پس از ولادت اعجازآميز مسيح، مردم در صدد تهمت زدن به مريم برآمدند، و وي جهت رفع چنين اتهام بزرگي از ساحت خود، به فرزند شيرخوارهاش اشاره نموده و فرزند شروع به سخن و به عبوديت خداوند و آوردن كتاب (انجيل) و پيامبري خود، شهادت داد[15] و پس از آن معجزات فراواني از جمله پيكرهسازي پرنده از گِل و دميدن روح حيات در آن و شفاي كور مادرزاد و ابرص و زنده كردن مردگان از وي مشاهده شده است.[16]برخي از اين معجزات مثل شفاي كور مادرزاد و ابرص، در انجيلها نيز آمده است. و بعضي ديگر همانند زندگي بخشي به پيكر پرندة گلي، هرچند در انجيلهايي كه به طور رسمي پذيرفته شده، نيامده، ولي با توجه به صراحت و يا اعتراف ضمني اينگونه انجيل، به اينكه همه معجزات عيسي را نياوردهاند، مشكلي ايجاد نميكند. پارهاي از معجزات همچون تبديل آب به شراب كه تنها در انجيل يوحنّا آمده، اسلام با آن موافق نيست.
صرف نظر از جنبة وحياني بودن، شواهد تاريخي نيز نظر قرآن را دربارة چگونگي معجزات مسيح، تأييد ميكند.
اوّل. ولادت غيرعادي عيسي ميباشد كه انجيل يوحنا دربارة آن سكوت اختيار كرده است. طبيعي است موقعيت حساس مسيح به عنوان پيامبر آينده، ايجاب مينمايد كه هرگونه اتهامي را از خود و مادرش سلب نمايد. لذا نقل قرآن درست ميباشد در غير اين صورت، آيا ميتوان تصور نمود يهود نكته سنج و ستيزهجو، از كنار مسئله اي به اين مهمي، جهت خدشه وارد نمودن به آساني گذشته باشند؟!
دوم. محيطي كه مسيح در آن به دنيا آمد، سراسر مملوّ از تعصبات و كينهتوزي و بحثهاي بيحاصل قوم يهود بود. هر انسان مصلحي، اگر بخواهد اندك تغييري در چنين محيطي ايجاد نمايد، سالها بايد وقت صرف نمايد. عادتاً چگونه ممكن است عيسي ظرف مدت سه سال (از سي تا سي و سه سالگي) هم ادعاي نبوت خود را به اثبات رسانده و هم بتواند آيين خود را در ميان چنين مردمي نفوذ دهد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عيسي، همفري كارپنتر، حسن كامشاد.
2. معرفي عهد جديد، مريل سيتني.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: انجيل يوحنا، / 2: 1ـ11.
[2] . مريم/30.
[3] . ر.ك: آلعمران/49، مائده/110ـ115.
[4] . متّي/8: 1- 5.
[5] . مرقس/10: 46-52.
[6] . لوقا/ 5: 1-11.
[7] . ر.ك: و.م. ميلر، تاريخ كليساي قديم، ترجمه علي نخستين، ندارد، 1931، ص 66.
[8] . ر.ك: آلعمران/62، انعام/57، اعراف/7، كهف/13.
[9] حجر/9، فصلت/42.
[10] . مائده/43ـ48.
[11] . مريم/16ـ33.
[12] . ر.ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن، سازمان انتشارات و آموزش، دوم، 67، ج 3، ص 651ـ656.
[13] . جان بيناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علياصغر حكمت، سازمان انتشارات و آموزش، چهارم،70، ص583.
[14] . جان والوورد، خداوند ما عيسي مسيح، ترجمه مهرداد فاتحي، كليساي جماعت رباني. ص94.
[15] . ر.ك: مريم/27ـ30.
[16] . آلعمران/49.