داستان حضرت لوط(ع) در سورههای متعددی از قرآن کریم[1] بیان شده است. طبق برخی از آیات قرآن، در جریان نزول عذاب بر قوم لوط(ع)، تمامی قوم او و یک تن از اعضای خانواده وی که از او به «عجوز» تعبیر شده است، به هلاکت میرسند و خودش و سایر اعضای خانوادهاش از عذاب در امان میمانند.[2] اما آیات دیگر تعبیر به «إمرأته: همسر او» میکنند: حضرت لوط(ع) و اعضای خانوادهاش به غیر از همسر وی از عذاب در امان میمانند و همسر و قومش به هلاکت میرسند.[3] بنابر این، میتوان نتیجه گرفت که آن فرد عجوز همان همسر لوط(ع) است و مفسران شیعه[4] و اهل سنت[5] نیز به این نکته اذعان دارند.
در آیه اول اشاره به فردی کهنسال شده است که از خانواده لوط(ع) بوده و هلاک شد و در آیه دوم هویت آن فرد مشخص میگردد و معلوم میشود که آن فرد، همسر لوط(ع) بوده است. کلمه «عجوز»، در ادبیات عرب هم بر زن کهنسال و هم بر مرد سالخورده اطلاق میشود.[6] و در قرآن برای زنها بدون تاء تأنیث استعمال شده است. استعمال یک کلمه ممکن است در عرف یک قوم با عرف قوم دیگر متفاوت باشد؛ چنانکه استعمال «عجوز» در عرف عرب، برای فرد سالخورده رایج بوده و استعمال آن برای همسر حضرت لوط(ع) بیاحترامی به شخصیت زن نیست، بلکه بیانگر سن فرد است. مؤید این مطلب آن است که همسر حضرت ابراهیم(ع) برای خودش از کلمه «عجوز» در معنای سالخورده استفاده کرده است: «قالَتْ یا وَیْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجِیب»؛[7] البته بهکارگیری همین کلمه در عرف فارسی زبانان شاید نوعی بیاحترامی تلقی گردد.
در آیه اول اشاره به فردی کهنسال شده است که از خانواده لوط(ع) بوده و هلاک شد و در آیه دوم هویت آن فرد مشخص میگردد و معلوم میشود که آن فرد، همسر لوط(ع) بوده است. کلمه «عجوز»، در ادبیات عرب هم بر زن کهنسال و هم بر مرد سالخورده اطلاق میشود.[6] و در قرآن برای زنها بدون تاء تأنیث استعمال شده است. استعمال یک کلمه ممکن است در عرف یک قوم با عرف قوم دیگر متفاوت باشد؛ چنانکه استعمال «عجوز» در عرف عرب، برای فرد سالخورده رایج بوده و استعمال آن برای همسر حضرت لوط(ع) بیاحترامی به شخصیت زن نیست، بلکه بیانگر سن فرد است. مؤید این مطلب آن است که همسر حضرت ابراهیم(ع) برای خودش از کلمه «عجوز» در معنای سالخورده استفاده کرده است: «قالَتْ یا وَیْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجِیب»؛[7] البته بهکارگیری همین کلمه در عرف فارسی زبانان شاید نوعی بیاحترامی تلقی گردد.
[1]. ر.ک: أعراف، 80 – 84؛ هود، 81 – 83؛ شعراء، 160 – 175؛ عنکبوت، 31 – 35.
[2]. شعراء، 170 – 172؛ صافات، 134- 136.
[3]. أعراف، 83؛ حجر، 60؛ نمل، 57؛ عنکبوت، 32.
[4]. ر.ک: ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: دکتر یاحقی، محمد جعفر، دکتر ناصح، محمد مهدی، ج 8، ص 289، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408ق؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص، 360، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، إرشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ص 166، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 3، ص 353، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق.
[5]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق: المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 3، ص 22، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1418ق؛ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 165، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[6]. ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 5، ص 372، دار الفکر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[7] . «[همسر ابراهیم(ع)] گفت: اى واى بر من، آیا فرزند میآورم با آنکه من پیر زنم، و این شوهرم پیر مرد است؟ واقعاً این چیز بسیار عجیبى است»؛ هود، 72.