طلسمات

خانه » همه » مذهبی » قران و کتاب

قران و کتاب

قران و کتاب

نخست از «قرآن‏» آغاز كنيم كه نور است و سرور و مايه بارورى روح و روان آدميان و مايه هدايت پرهيزگاران. دومين سوره قرآن «بقره‏» پس از حروف مقطعه «الم‏» چنين آغاز مى‏شود: «ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين‏» «اين است كتابى كه شك را در آن راه نيست، راهنماى پرهيزگاران است.» (1) «و اين قاعده‏اى است در لغت عرب كه وقتى مى‏خواهند

221930ad c278 420f 8672 a4e4a744c1e1 - قران و کتاب

0012206 - قران و کتاب
قران و کتاب

 

نویسنده : احمد احمدى بيرجندى

 

نخست از «قرآن‏» آغاز كنيم كه نور است و سرور و مايه بارورى روح و روان آدميان و مايه هدايت پرهيزگاران. دومين سوره قرآن «بقره‏» پس از حروف مقطعه «الم‏» چنين آغاز مى‏شود: «ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين‏» «اين است كتابى كه شك را در آن راه نيست، راهنماى پرهيزگاران است.» (1) «و اين قاعده‏اى است در لغت عرب كه وقتى مى‏خواهند مشاراليه را عظمت دهند و بزرگ شمارند به جاى «هذا» كه اشاره به قريب است «ذلك‏» كه اشاره به بعيد است ذكر مى‏كنند…» (2)
بنابرين در آغاز قرآن مجيد به كلمه «كتاب‏» كه جامع است‏برمى‏خوريم و در جاهاى ديگر نيز به همين لفظ مى‏رسيم. اين كتابى است كه از جانب خداى جهانيان نازل شده و از طرف خداى عزيز حكيم بر قلب مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله فرود آمده: «وانه لتنزيل رب العالمين‏» (3)
در ماه رمضان: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن‏». در شب قدر اين حادثه بزرگ اتفاق افتاده: «انا انزلناه فى ليلة القدر» (4) به زبان عربى: «وانا جعلناه قرآنا عربيا». (5) كلمات و حروف قرآن مشخص است: كلمات 77701 و حروف قرآن 223390.
قرآن داراى سى جزء و هر جزء شامل چهار حزب است. از سال آغازين وحى تاكنون هيچ دگرگونى در آن راه نيافته به حكم: «انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون‏» (6) هيچ تغيير و دگرگونى در آن راه نخواهد يافت.
مصطفى را وعده كرد الطاف حق گر بميرى تو نميرد اين سبق (7)
دومين سوره قرآن، بقره، طولانى‏ترين سوره‏هاى قرآن است‏286 آيه دارد. در اين سوره طولانى‏ترين آيه قرآن هم آمده است‏بدين صورت: «يا ايها الذين آمنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه وليكتب بينكم كاتب بالعدل ولاياب كاتب ان يكتب كما علمه الله فليكتب وليملل الذى عليه الحق…» «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اگر معامله مى‏كنيد به وامى براى مدت معينى پس آن را بنويسيد و بايد نويسنده‏اى آن را ميان شما به دادگرى بنويسد و نويسنده از نوشتن بدان گونه كه خدا به وى آموخته است، نبايد خوددارى كند…» (8)
«ابوالفتوح رازى‏» در تفسير خود روض الجنان وروح الجنان فى تفسير القران در ذيل اين آيه شريفه مى‏نويسد: «علما گفتند: خداى تعالى در اين سورت پانصد حكم بيان كرد، از جمله آن بيست و پنج‏حكم در اين آيت است، يكى: اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه، گفت: چون دينى به كسى دهى بنويسى.
دوم گفت: بايد تا دبيرى از ميان شما آن بنويسد به عدل [چنان كه] از جانبى بر جانبى ظلم نباشد.
سه‏ام: كاتب را وعظ كرد تا امتناع نكند از آن كه چنان نويسد كه خداى تعالى فرمود.
نزديك هفت مورد از موارد بيست و پنجگانه مربوط است‏به كتابت و نوشتن اسناد و مواثيق و املاء ولى كه نيابت كند از سوى كسى كه سفيه و كم عقل و نابالغ و ضعيف و عاجز باشد.
تاكيد قرآن كريم بر كتابت و اقامه شهود و استوار داشتن امر در اين آيه شريفه كه مربوط است‏به دين و داين و مديون كه حقى از كسى تباه نشود; همه نشان اهميت‏خاص حق و عدالت و اقامه آن در جامعه و برقرارى قسط و عدل است كه تحقق آن از اهداف مهم نظام اسلامى است در همه جا و دين قويم اسلام مى‏باشد; در همه وقت.
از سوى ديگر، بنابر مشهور نخستين آياتى كه بر رسول مكرم‏صلى الله عليه وآله نازل شد; آيات سوره «علق‏» است كه در آن از «قرائت‏» و «تعليم‏» و «قلم‏» كه ابزار كتابت است; سخن مى‏گويد: خواندن به نام خدا، خداى آفريننده «انسان‏» از «خون بسته‏» از موجود حياتى بسيار ريزى كه آن هم مخلوق «او»ست. «تعليم‏» به ياد «او» كه خود قادر متعال است و اين قدرت را در بشر نهاد كه بياموزد و با «قلم‏» كه ابزار ثبت مفاهيم است تمدن بشرى و تاريخ آن را آغاز نمايد كه اگر «نبشتن‏» نبود اثرى از «گذشته‏» نبود.
«اقرا باسم ربك الذى خلق… اين كلمات مقدس نخستين اشعه وحى است كه از مبدا فيض هستى بر قلب مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده است.
اسلام فجر صادق و انفجار حقيقى نور است.
چون اسلام دينى است مبتنى بر فطرت خداشناسى و خداپرستى و اعتقاد به جزا و پاداش و معاد و نبوت و عدل و امامت و رهبرى مردمان به سوى حقيقت و نور محض; با سلاح علم و تعليم و قرائت و كتابت و خواندن و تدبر و تفكر به ميدان مى‏آيد. اسلام مى‏خواهد هر چه را مى‏شنويم و مى‏بينيم با فهم و فراست توام باشد نه با جهالت و ناآگاهى.
قرآن در سوره جمعه از كسانى كه كتاب آسمانى را در كنار دارند و مى‏خوانند; اما از خواندن آن بهره‏اى نمى‏برند چنين ياد كرده است:
«مثل الذين حملوا التوراة ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا… (9)
علامه طباطبايى (ره) مى‏نويسند: «راغب مى‏گويد كلمه «سفر» به فتحه سين و سكون فاء به معنى پرده‏بردارى است كه البته در خصوص اعيان استعمال مى‏شود مانند (سفر عمامه) يعنى برداشتن عمامه از سر و (سفر خمار) برداشتن نقاب از صورت تا آن جا كه مى‏گويد و سفر به كسر سين و سكون فاء (كه جمع آن اسفار است) به معناى كتابى است كه از حقايق پرده‏برمى‏دارد و در قرآن آمده… اين بود گفتار راغب و منظور از اين كه فرمود: (مثل آنهايى كه تورات بر آنان تحميل شد) به شهادت سياق اين است كه تورات به آنان تعليم داده شد و مراد به اينكه فرمود (ولى آن را حمل نكردند) اين است كه به آن عمل نكردند. شاهد و مؤيد اين مطلب ذيل آيه مزبور است كه مى‏فرمايد: «بئس مثل القوم الذين كذبوا بآيات الله والله لا يهدى القوم الظالمين.» (10) «چه بد است مثل گروهى كه به دروغ داشتند آيات خدا را و خدا هدايت نمى‏كند گروه ستمكاران را.»
و منظور از كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند; يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان، موسى‏عليه‏السلام نازل كرد و او معارف و شرايع آن را تعليمشان داد ولى رهايش كردند و به دستورات آن عمل ننمودند; لذا خداى تعالى بر ايشان مثلى زد و آنان را به خرانى تشبيه كرد كه كتابهايى بر آن خرها بار شده ولى خران هيچ آگاهى از معارف وحقايق آن كتابها ندارند; در نتيجه از حمل آن كتابها چيزى بجز خستگى برايشان نمى‏ماند.
در آيه قبل هم خداوند سخن را با مساله بعث پيامبرى امى آغاز كرد و بر مسلمانان منت نهاد كه از ميانه همه اقوام امى (ناخوانا) پيامبر را در بين آنان مبعوث كرد تا كتاب را بر آنان بخواند و تزكيه‏شان كند و كتاب و حكمتشان بياموزاند و در نتيجه آنان را از ظلمتهاى گمراهى به سوى نور آگاهى هدايت نمايد و از حضيض جهل به اوج علم و حكمت‏شان برساند و در آخر سوره هم به طور عتاب‏آميز و سرزنش آگين مى‏فرمايد: آن مردم بسوى لهو و تجارت ميل كردند و پيامبر دلسوز را سرپا در حال خطبه در نماز جمعه رها كردند، با اين كه نماز جمعه از بزرگترين مناسك دينى است (11) : «… واذا راوا تجارة اولهوا انفضوا اليها وتركوك قآئما قل ما عندالله خير من اللهو ومن التجارة والله خير الرازقين (12) .»
سخن در اين است كه بايد آيات كتاب آسمانى را شنيد يا خواند و به شنيده‏ها و خوانده‏ها عمل كرد; اگر كتابها و مطالب بر اذهان تحميل شود ولى از آنها سودى عملى عايد نشود كارى خواهد بود بى حاصل و حتى حجاب درك حقيقت و رسيدن به معرفت و عرفان حق.
سعدى شيرازى تحت تاثير قرآن كريم است كه در باب هشتم گلستان خود مى‏گويد:
«دو كس رنج‏بيهوده بردند و سعى بى‏فايده كردند: يكى آنكه اندوخت و نخورد و ديگر آن كه آموخت و نكرد
علم چندان كه بيشتر خوانى چون عمل در تو نيست نادانى نه محقق بود نه دانشمند چارپايى بر او كتابى چند آن تهى مغز را چه علم و خبر كه بر او هيزم است‏يا دفتر (13)
اين انفجار نور علم، اين تاكيد فراوان بر كتابت و نگارش در دادوستدها و عهود و مواثيق و اسناد از هر نوع، اين سفارش كه قيدوا العلم بالكتابه (14) از آغاز برآمدن خورشيد اسلام از سرزمينى كه در آن بجز عده معدودى همه امى بودند; باعث تنظيم رسائل، مكاتيب، كتابها گرديد و دانشمندان و محدثان فراوانى ظهور كردند و كم‏كم در حلقات درس پيشوايان بزرگوار اسلام و ائمه بزرگوار صدها تن عالم سترگ تربيت‏شد و كتابخانه‏هاى بسيار بوجود آمد و مدارس و دارالعلمهاى بزرگ پى افكنده شد.
عالمان بزرگوار اسلامى همه عاشق علم و كتاب و حليف كتب‏خانه‏ها بوده‏اند; ما درين مقام از «صاحب‏بن عباد» وزير و سخنور شهير ايرانى در قرن چهارم هجرى و مروج مذهب تشيع و مشوق فرمانروايان به آبادانى مملكت و مروج علم و ادب نام مى‏بريم:
«مردمان دانش‏دوست‏بعد از مصاحبت و مجالست‏با دانشمندان، چيزى را خوشتر از مطالعه كتب علم و ادب نمى‏دانند; و بلكه بعضى آنها مصاحبت كتاب را بر مجالست‏با اصحاب ترجيح مى‏دهند، و بعضى بواسطه اشتياق عظيم كه به فراگرفتن و اندوختن معلومات دارند، بر جمع كتب مولع و حريص مى‏شوند. يكى از اين اشخاص صاحب‏بن عباد است كه در فراهم آوردن كتب علمى و ادبى از هر قبيل سعى بسيار و در نتيجه كوشش بسيار و بذل اموال فراوان آن مقدار كتاب جمع كرد كه بنا به گفته مورخين هيچ وزير بلكه هيچ صاحب تاج و سرير را ميسر نشده بود. صاحب، هر وقت كتابى مفيد را مى‏شنيد كه تازه تاليف شده است تا نسخه آن را به دست نمى‏آورد; آرام نمى‏گرفت.» «از جمله ياقوت در ترجمه احمدبن عبدربه گويد كه صاحب‏بن عباد چون آوازه عقدالفريد را شنيد، سعى كرد تا نسخه‏اى از آن به دست آورد، چون آن را مطالعه كرد گفت: «هذه بضاعتنا ردت الينا، من گمان مى‏كردم اين كتاب بر اخبار بلاد ايشان (اندلس) است و اكنون مى‏بينم اخبار بلاد ما را نوشته است و ما را بدان حاجتى نيست…»
وقتى كه ابوالفرج على بن حسين اصفهانى (متوفى در356 ه ) اغانى را تاليف كرد، صاحب نسخه‏اى از آن را به دست آورد و آن را برخلاف عقدالفريد سخن بپسنديد و انيس خود قرار داد، چنان كه ابن خلكان گويد: قبل از يافتن اغانى هر وقت‏به سفرى مى‏رفت، سى شتر كتاب با خود مى‏برد، چون اغانى به او رسيد تنها آن را در سفرها با خود مى‏برد.
بالجمله صاحب بن عباد كتابخانه‏اى بسيار بزرگ مشتمل بر صدوبيست هزار كتاب، تقريبا، كه حفظ و تنظيم آن هميشه به خازنى دانشمند و فاضل مفوض بود; تاسيس كرد…
پيش از صاحب ملوك و وزراء را رسم آن بود كه كتب خود رامانند جواهر و زر و سيم در خزانه‏اى مى‏نهادند و اهل علم و طلبه را از مطالعه آنها محروم مى‏گذاردند، و عاقبت آن كتب طعمه ارضه و تبديل به خاك مى‏شد; ولى صاحب بن عباد دفاتر و دواوين و كتب بسيار از انواع علوم و اشعار و اصناف فنون و اخبار بر طلبه و اهل علم وقف كرد تا مطالعه آن مى‏نمودند و از آن فوايد برمى‏داشتند و مى‏نوشتند، و اين صفت گزيده‏ترين خصال مولاناست كه هيچ وزير و امير و ملك و سلطان را اين توفيق دست نداده است.» (15)
يك نمونه نيز از «كتاب دوستى‏» ديار فرنگ نقل كنيم كه عموما به كتاب و كتاب خواندن عادت و عشقى فراوان دارند.
«فردريك دوم ملقب به فردريك كبير، امپراطور مشهور آلمان، يكى از سلاطين فاضل دانش‏دوست دنيا بوده و غالب اوقات خود را به مصاحبت فلاسفه بسر مى‏برده و با آنان به محاضره مى‏پرداخته.
امپراطور مزبور عشق غريبى به قرائت كتب داشته و مالك كتابخانه بالنسبه مهمى بوده كه بعدها آن كتابخانه اساس تشكيل كتابخانه معروف خانواده سلطنتى آلمان (هوهن زلرن) گرديده است.
اخيرا كتابدار ويلهلم دوم، قيصر كنونى آلمان، كتابى به رشته تاليف آورده و نام آن را «فردريك كبير و كتابهاى او» گذارده. كتاب مزبور حاوى حكايات و نوادر چندى است در خصوص عشق فردريك به قرائت و شوق او به جمع‏آورى كتب ادبى و فلسفى.
فردريك مزبور مى‏گفت: «اگر يك روز، كتاب همراه نداشته باشم عشق من به جنون مبدل خواهد شد.»
كالسكه او هميشه پر از كتاب بود و امپراطور كبير هيچ گاه بى‏كتاب نمى‏توانست مسافرت نمايد…
در مدتى كه فردريك دوم مشغول جنگ هفت‏ساله بود پى‏درپى از پايتخت‏براى او كتاب‏هايى كه با ذوق امپراطور موافقت داشت ارسال مى‏داشتند.
عادت او ( فردريك دوم) در مطالعه كتب اين بود كه با كمال دقت‏به مطالعه مى‏پرداخت و هر جا نكته‏اى نظر او را جلب مى‏كرد فورا آن را يادداشت مى‏نمود..
خلاصه امپراطور مزبور بى‏نهايت دانش‏گستر و عالم دوست‏بود و علما و ادبا را از اطراف به دربار خود مى‏خواند. از جمله ولتر فيلسوف و شاعر مشهور را از فرانسه به پروس طلبيده سه سال در پيش خود نگاهداشت و به او صلات و نشانهاى افتخار عطا كرد.
در مدت اقامت ولتر در دربار فردريك امپراطور با او در خصوص ادبيات و اشعار و فلسفه صحبت مى‏كرد و گاهگاهى به زبان فرانسه قطعات شعرى نيز تركيب كرده از نظر ولتر مى‏گذراند و فيلسوف مزبور آنها را تصحيح مى‏نمود. بواسطه همين معاشرت فردريك با ولتر و فلاسفه ديگر است كه علما و محققين امپراطور مزبور را پادشاه فيلسوف ” LeroiPhilosophe” لقب داده‏اند.» (16)

پي‌نوشت ها :
 

1- زين العابدين رهنما، قرآن مجيد، با ترجمه و جمع‏آورى تفسير، جلد اول، ص‏103.
2- علامه آيت‏الله شعرانى، وقف ميراث جاويدان، فصلنامه فرهنگى و تحقيقى، سال دوم، شماره چهارم، زمستان‏1373، ص‏28، سازمان اوقاف و امور خيريه، تهران.
3-26/192.
4-97/192.
5-43/3.
6- 15/9.
7- مولوى، دفتر سوم.
8- قرآن مجيد با ترجمه و جمع‏آورى تفسير، ج‏1، ص‏233.
9- سوره جمعه، آيه‏6.
10- سور جمعه، آيه‏6.
11- تفسير الميزان جلد19 علامه طباطبايى (ره) ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، صفحه‏537.
12- سوره جمعه /12.
13- سعدى شيرازى، گلستان; تصحيح و توضيح دكتر غلامحسين يوسفى، چاپ خوارزمى، صفحه 170.
14- روايت از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله است.
15- احمد بهمنيار، صاحب بن عباد شرح احوال و آثار، از انتشارات دانشگاه تهران (1005)، تهران 1344 ه . ش، صفحه‏117.
16- مجله دانشكده‏1336 قمرى مدير و مؤسس ملك‏الشعراى بهار، انتشارات معين تهران، 1370 ه . ش – شماره 4 صفحه 221 (به اختصار و حذف برخى مطالب)
ارسال توسط کاربر : sm1372

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد