قضا و قدر تکوینی
قضا و قدر تکوینی، به بعد آفرینشی زندگی و چگونگی تنظیم قوانین و حوادث آن مربوط میگردد. برخی معتقدند که این قضا و قدر، خود به دو قسم تقسیم میشود: قضا و قدر تکوینی در باره آفرینش موجودات، که به معنای اندازه گیری و پدید آوردن آنهاست، و قضا و قدر تکوینی در باره افعال انسان، که قدر تکوینی آن به معنای اعطای قدرت انتخاب و توان انجام دادن کارها از سوی خداوند به اندازهای محدود و معین به انسان، و قضای تکوینی آن، به معنای فرمان تکوینی خداوند به اجرای این اندازه هاست.
بنابراین، قوانین حاکم بر حیات آفرینش انسان و دیگر موجودات و حوادث آن نیز از موقعیت های دیگری هستند که زیر مجموعه قضا و قدر کلی قرار می گیرند. اکنون، موقعیت قضا و قدر، قدری عینی تر و مشخص تر شده است؛ اما همچنان باید این مسیر را ادامه داد. قضا و قدر تکوینی در باره افعال انسان، به مسئله اختیار و اراده انسان و نقش آن در شادکامی مربوط میشود اما آنچه از قضا و قدر تکوینی در باره آفرینش، به بحث ما مربوط میشود، حوادث و رخدادهایی هستند که در روند زندگی هر فردی پیش میآیند.
حوادث زندگی، به دو قسم خوشایند و ناخوشایند تقسیم میشوند. مفاهیم دیگری نیز هستند که با این حقیقت ارتباط پیدا میکنند. خوشایند زندگی (یوم لک)، همان چیزی است که در ادبیات دین با عنوان «نعمت» و ناخوشایند زندگی (یوم علیک)، همان چیزی است که با عناوینی همچون: «بلا»، «مصیبت»، «نقمت» و مانند آن، از آن یاد میشود. بر اساس این مطلب، نسبت میان برخی واژه ها در احادیث روشن میگردد. در پاره ای از روایات سه واژه قضاء، بلاء و نعماء در کنار هم آمده اند. با توضیحی که گذشت، معلوم میگردد که این سه، در عرض یکدیگر نیستند؛ بلکه بلاء و نعماء (یا واژههای مشابه)، زیرمجموعه قضاء هستند. تحلیل مفهومی سه واژه مورد بحث (قضاء، بلاء و نعماء) به اضافه شواهد روایی، این مطلب را ثابت میکند. قضا و قدر یعنی آنچه خداوند، معین کرده و به آن حکم میکند و آنچه خداوند در بعد تکوین به آن حکم میکند، یا خوشایند است یا ناخوشایند که از آنها به نعمت یا بلا یاد میشود. این نکته ای مهم در فهم صحیح این روایات و شناخت دقیق نسبت میان مفاهیم دینی است. نمی توان این سه را در عرض هم و یا به صورت مستقل تحلیل کرد. دو موضوع بلا و نعمت، در عرض یکدیگرند و هر دو، در طول موضوع قضا قرار می گیرند.
واکنش به اصل قضا و قدر، یا رضامندی (الرضا) یا نارضایتی (سخط) است؛ اما واکنش به اقسام قضا و قدر چیست؟ همان گونه که در روایات، سه واژه قضاء، بلاء و نعماء با هم می آمدند، سه مفهوم «رضا»، «صبر» و «شکر» نیز در کنار هم ذکر میشوند. رضا، واکنش به قضاء، صبر، واکنش به بلاء و شکر، واکنش به نعماء است. قضای الهی، یا خوشایند است و یا ناخوشایند. خوشایند قضای الهی، همان وضعیت نعماء است و ناخوشایند قضای الهی، همان وضعیت بلاء. از این رو می توان گفت که قضاء، در دو شکل بلاء و نعماء، نمود پیدا میکند و عینی میشود. پس از این، نوبت به یافتن نسبت میان واکنش هاست. از آنچه گذشت به راحتی می توان نسبت میان واکنش های سه گانه: رضا، شکر و صبر را به دست آورد. در حقیقت، رضا، به دو قسم شکر و صبر تقسیم میشود؛ چرا که رضا، واکنش به قضاء است و صبر، واکنش به بلاء، و شکر، واکنش به نعماء. حال اگر قضاء به دو موقعیت بلاء و نعماء تقسیم شد، رضامندی نیز به دو ویژگی شکر و صبر تقسیم میشود و این بدان معناست که رضامندی، در مقام عمل، یا در شکل شکر و یا در شکل صبر، نمود پیدا میکند.
از مجموع آنچه گذشت، به دست میآید که رضامندی در حوزه وضعیت و رخدادهای زندگی، با دو مسئله مهم شکر و صبر، نمود مییابد. البته تحقق شکر و صبری که تأمین کننده رضامندی باشند، نیازمند عواملی است. آنچه در این جا مهم است این که برای رضامندی، دو مؤلفه شکر و صبر وجود دارد که ناظر به دو موقعیت خوشایند (نعمت) و ناخوشایند (نقمت) است. بنابراین، تحقق صبر و شکر، به انسان کمک میکند که در هر دو موقعیت خوشایند و ناخوشایند، راضی و خرسند باشد.
اما در طرف مقابل، اگر انسان در ناخوشایندها، نابردبار (جزع) و در خوشایندها، ناسپاس (کفران) باشد، موجب نارضایتی و ناخرسندی خواهد شد که در ادبیات دین، با عنوان سخط، از آن یاد میشود. از آنچه گذشت روشن میشود که دلیل نارضایتی، بیتابی در سختی ها، و ناسپاسی در خوشی هاست. این جا نیز نسبت میان چند مفهوم دیگر روشن شد. سخط، جزع و فر، واژه های سه گانهای هستند که نه در عرض یکدیگرند و نه جدا از هم؛ بلکه جزع و کفران، از اقسام سخط و نمود عینی آن در صحنه زندگیاند.
اگر هر دو بحث رضامندی و نارضایتی را با هم ببینیم، روشن میشود که از سویی، یک موقعیت در زندگی با سه کلیدواژه مهم «قضاء، بلاء و نعماء» داریم، و از سوی دیگر، واکنشی که می تواند درست یا نادرست باشد. واکنش درست، موجب رضامندی میشود که سه کلیدواژه مهم «رضا، شکر و صبر» را دربر میگیرد و واکنش نادرست، موجب نارضایتی میگردد که آن نیز سه کلیدواژه مهم «سخط، کفر و جع» را در بر میگیرد. پرسش مهمی که مطرح میشود، این است که اساسا چرا باید انسان در هر دو موقعیت، راضی باشد و چگونه چنین چیزی ممکن است؟ پاسخ این پرسش در خیر بودن قضای الهی است.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص48-41، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394