سوره احزاب/ آيه6:
“النَّبىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَجُهُ أُمَّهَتهُمْ وَ أُولُوا الاَرْحَامِ بَعْضهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فى كتَبِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَجِرِينَ إِلا أَن تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيَائكُم مَّعْرُوفاً كانَ ذَلِك فى الْكتَبِ مَسطوراً”
قرآن در اين آيه اولويت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را نسبت به مسلمانان بطور مطلق ذكر كرده است و مفهومش اين است كه در كليه اختياراتى كه انسان نسبت به خويشتن دارد، «پيامبر» (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از خود او نيز اولى است. گرچه بعضى از مفسران آن را به مساله «تدبير امور اجتماعى» و يا اولويت در مساله قضاوت و يا اطاعت فرمان تفسير كرده اند اما در واقع هيچ دليلى بر انحصار در يكى از اين امور سه گانه نداريم. و اگر مى بينيم در بعضى از روايات اسلامى، اولويت به مساله «حكومت» تفسير شده، در حقيقت بيان يكى از شاخه هاى اين اولويت است.
لذا بايد گفت: پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هم در مسائل اجتماعى و هم فردى و خصوصى، هم در مسائل مربوط به حكومت و هم قضاوت و دعوت، از هر انسانى نسبت به خودش اولى است و اراده و خواست او، مقدم بر اراده و خواست وى مى باشد.
از اين مساله نبايد تعجب كرد؛ چرا كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) معصوم است و نماينده خدا جز خير و صلاح جامعه و فرد را در نظر نمى گيرد، هرگز تابع هوى و هوس نيست و هيچگاه منافع خود را بر ديگران مقدم نمى شمرد، بلكه به عكس برنامه او در تضاد منافع، همواره ايثارگرى و فداكارى براى امت است. اين اولويت در حقيقت شاخه اى از اولويت مشيت الهى است، زيرا ما هر چه داريم از خدا است .
اضافه بر اين انسان هنگامى مى تواند به اوج ايمان برسد كه نيرومندترين علاقه او يعنى عشق به ذات خود را تحت الشعاع عشق به ذات خدا و نمايندگان او قرار دهد، لذا در حديثى مى خوانيم كه فرمود: «لا يؤمن احدكم حتى يكون هواه تبعا لما جئت به»:(هيچيك از شما به حقيقت ايمان نمى رسد مگر زمانى كه خواست او تابع آنچه من از سوى خدا آورده ام باشد)!
و نيز در حديث ديگرى چنين آمده : «و الذى نفسى بيده لا يؤمن احدكم حتى اكون احب اليه من نفسه و ماله و ولده و الناس اجمعين»:(قسم به آن كسى كه جانم در دست او است، هيچيك از شما به حقيقت ايمان نمى رسد مگر زمانى كه من نزد او محبوبتر از خودش و مالش و فرزندش و تمام مردم باشم).
و باز از خود آن حضرت نقل شده كه فرمود: «ما من مؤمن الا و انا اولى الناس به فى الدنيا و الاخرة»:(هيچ مؤ منى نيست مگر اينكه من در دنيا و آخرت از او نسبت به خودش اولى هستم ).
قرآن نيز در آيه 36 همين سوره (احزاب) مى گويد: “ما كان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضى الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيرة من امرهم”: (هيچ مرد با ايمان و زن با ايمانى نمى تواند هنگامى كه خدا و پيامبرش حكمى كند در برابر آن از خودشان اختيارى داشته باشند).
اين سخن مفهومش اين نيست كه خداوند بندگانش را دربست تسليم تمايلات يك فرد كرده باشد، بلكه با توجه به اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) داراى مقام عصمت است و به مصداق “لا ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى”(نجم – 3 و 4).هر چه مى گويد سخن خدا است،و از ناحيه او است،و حتى از پدر هم دلسوزتر و مهربان تر است. اين اولويت در حقيقت در مسير منافع مردم، هم در جنبه هاى حكومت و تدبير جامعه اسلامى و هم در مسائل شخصى و فردى است. به همين دليل بسيار مى شود كه اين اولويت، مسئوليت هاى سنگينى بر دوش پيامبر مى گذارد، لذا در روايت معروفى كه در منابع شيعه و اهل سنت وارد شده مى خوانيم : پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: «انا اولى بكل مؤمن من نفسه، و من ترك مالا فللوارث و من ترك دينا او ضياعا فالى و على»: (من از هر مؤ منى نسبت به او اولى هستم ، كسى كه مالى از خود بگذارد براى وارث او است ، و كسى كه بدهكار از دنيا برود و يا فرزند و عيالى بگذارد كفالت آنها بر عهده من است). بايد توجه داشت كه (ضياع ) در اينجا به معنى فرزندان و يا عيالى است كه بدون سرپرست مانده اند، و تعبير به دين قبل از آن نيز قرينه روشنى بر اين معنى مى باشد، زيرا منظور داشتن بدهى بدون مال است.
منبع:
تفسير نمونه ج17 ص202تا204