خانه » همه » مذهبی » كداميك از دانشمندان بزرگ شيعه در گسترش تشيع نقش داشته اند؟

كداميك از دانشمندان بزرگ شيعه در گسترش تشيع نقش داشته اند؟

بايد گفت تمامي علماي شيعه هر كدام به سهم خود در گسترش تشيع نقش مهم و تعيين كننده اي داشته اند و آنچه امروز در نزد ماست ثمره چهارده قرن زحمات بي دريغ علمي و عملي و صدها سال تلاش و ايثار جان و مال و … براي روشن نگهداشتن مشعل هدايت توسط عالمان بزرگ شيعه بوده است.
اما با مطالعه تاريخ، نقش عده اي از علما قدري برجسته تر به نظر مي رسد، آنان كه با درك صحيح از شرايط سياسي و اجتماعي زمانه خود بهره برداري‌ هاي بسياري براي گسترش اين مكتب علوي نمودند.
با توجه به شرايط سياسي و اجتماعي ممالك اسلامي، مكتب تشيع تا قرن هفتم گسترش چشم گيري نداشت و اصولاً اظهار علني تشيع نوعي جرم كه عواقب وخيمي را در پي داشت به شمار مي رفت، و شيعيان اثنا عشري همواره مورد آزار و ستم قرار داشتند، هرچند در مواردي هم توفيقات كوتاه مدتي براي آن ها به دست مي آمد، مثل دولت هاي آل بويه، و سربداران. يا مثل به تشيع گرويدن الجايتو ‌‍‍‌(كه به سلطان محمد خدابنده تغيير نام داد) به راهنمايي تاج الدين آوجي و جمال الدين مطهر حلي (علامه حلي) كه بر اثر فعاليت اين عالمان تشيع نام 12 امام بر مسكوكات ايلخانان[1] حك شد و مذهب شيعه مذهب رسمي اعلام گردد. نيز علامه حلي(ره) از كساني است كه فكر سلطان را براي پذيرش شيعه آماده ساخته بود.[2]در دوران تسلط مغولان صدمات شديدي را بر قسمت بزرگي از جهان اسلام تحميل كرده بود، در حمله مغولان، سني و شيعه هردو به قتل مي رسيدند، ولي با درايت عالمان اسلامي خصوصاً علماي شيعه، رفته رفته اين موجودات سركش رام شدند و با پذيرش اسلام و در بعضي مواقع تشيع فرصتي پيش آمد كه شيعيان توانستند از خود بروز و ظهوري نشان دهند.
از فقيهان و دانشمندان شيعه در آن زمان مي توان از محقق حلي، علامه حلي، خواهر زاده محقق حلي و فخر المحققين فرزند علامه حلي و فيلسوف و فقيه نادر خواجه نصير الدين طوسي نام برد. در زمان مرجعيت محقق حلي، هلاگوخان بغداد را فتح كرد و آخرين خليفه عباسي را به قتل رسانيد، اما شهر حله با درايت ايشان و ساير فقها از آسيب مغولان در امان ماند، وي در سال 676ق در حله در گذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از خدمات مهم اين علامه بزرگوار پذيرش مذهب شيعه از سوي سلطان محمد خدابنده بود كه در علت آن نقل هاي فراواني آمده است ولي آن چه مسلم است عدم رضايت سلطان از آراء غير منطقي فقهاي اهل سنت و استدلال عقلاني و تسلط علامه بر شيوه هاي كلامي معقول و منقول بوده كه موجب قبول تشيع توسط سلطان شد، هرچند مشكلات سياسي فراواني نيز براي او ايجاد كرد. علامه از آن به بعد در دستگاه سلطان جايگاهي سترگ يافت و ترويج تشيع را اساس كار خود قرار داد.[3] علامه در خدمت به تشيع از لحاظ سياسي و علمي سهم به سزايي دارد خصوصاً وي در ايران موجب رونق تشيع و پشتوانه علمي و سياسي شيعيان شد، و نبايد اثر او را در زمينه سازي حكومت انقلابي شيعيان صفوي و پذيرش مردمي آن ناديده گرفت، علامه حلي در محرم 726 ق. در 78 سالگي در گذشت.
يكي ديگر از فقهاي معروف شيعه در قرن هفتم محمد بن محمد بن الحسن معروف به خواجه نصير الدين طوسي است خواجه در 597 در طوس متولد شد، دروس ابتدايي را در طوس فرا گرفت و بعد به نيشابور رفت و در محضر قطب الدين سرخسي و فريد الدين نيشابوري به تحصيل حديث و عرفان پرداخت بعد از آنكه هلاكو در صفر 656 بغداد را تصرف كرد وي كه به دستور هلاكو سرپرستي اوقاف را به دست آورده بود، با استفاده از امكانات حكومت و اوقاف دانشگاه مراغه و رصدخانه اي بزرگ به وجود آورد، وي از همه مسلمانان بهره مند از دانش (چه شيعه و چه سني) دعوت كرد تا در اين دانشگاه به تحقيق بپردازند، خواجه كتابخانه بزرگي نيز تأسيس و كتاب هاي پراكنده شده را در آن جمع كرد. تأسيس اين مركز عظيم علمي، در زماني صورت گرفت كه شرق و غرب عالم به دست نيروي ويرانگر مغول نابود شده بود حضور خواجه در دستگاه حكومتي هلاگوي مغول بر اساس اين نظريه شيعه بود كه حُضور در دستگاه ظالمين حرام است مگر احقاق حقي شود، يا ابطال باطلي انجام گيرد.
از ميان فقهيان عصر صفوي نيز مي توان علي بن الحسين بن عبدالعالي كركي معروف به محقق ثاني و يا كركي را كه در كرك از روستاهاي بعلبك به دنيا آمد نام برد كه. [4]تأثير زيادي در زمان شاه طهماسب داشت و با احكام مهمي كه شاه براي محقق صادر كرد محقق با دست باز به اصلاح امور ديني پرداخت. وي با ارسال بخش نامه هايي به سرتاسر كشور قوانين عادلانه براي كارگزاران وضع كرد كه چگونه با مردم در گرفتن ماليات و مقدار و زمان آن رفتار نمايند، در هر شهر و روستا امامي را براي نماز جماعت و تعليم احكام معين كرد.[5]تأثير محقق كركي در ايران سني الاصل تا جايي است كه گفته اند بعد از خواجه نصير الدين طوسي هيچ كس به اندازه محقق كركي در اعتلاي مذهب جعفري و ترويج مكتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مؤثر نبوده است. وي فاجران را از فساد بازداشت و قوانين بدعت آميز را منسوخ كرد، منكرات را از ميان برداشت، حدود و تعزيرات را اجرا و نماز جماعت و ديگر واجبات را اقامه كرد و به احوال ائمه جماعات و مؤذنين رسيدگي نمود و در اين راه تلاش و نظارت جدي داشت.[6] وي بعد از رتق و فتق امور به نجف برگشت و در سال 940 در آن جا فوت كرد شيخ عبدالصمد پدر شيخ بهايي مدعي است كه وي به دست برخي عمال حكومت مسموم و به قتل رسيده است.
از ديگر عالمان كه براي اعتلاي شيعه كوشيده اند مي توان به شيخ محمد بن حسين بن عبدالصمد الحارثي معروف به شيخ بهايي ياد كرد. وي در كودكي همراه پدر به ايران آمد و در ايران به تحصيل پرداخت و به سرعت نبوغ خود را نشان داد تا آنجا كه صاحب وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي در مورد وي گفته است: او همه محاسن را با خود جمع كرد، فضائل او قابل شمارش نيست در همه علوم زبردست‌، شاعر و اديب بود و در فقه و حديث و معاني بيان و رياضي و ساير علوم بي مانند بود.[7] با اين كه وي از فقها بود و كتابي فارسي به نام جامع عباسي در فقه به اضافه 18 كتاب ديگر در همين موضوع تأليف كرد امّا تبحر او در ساير علوم حجاب فقاهت وي شد.[8]وي در دوران شيخ الاسلامي خود و چه قبل و بعد از آن خدمات بسيار فراواني را به بسط و گسترش شيعه نمود كه اظهر من الشمس است، صاحب روضات الجنات براي او 55 كتاب در موضوعات مختلف ذكر كرده است.[9]وي در سال 1030 در سن 78 سالگي درگذشت و پيكر مطهرش در جوار امام علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ به خاك سپرده شد.
علامه مجلسي فرزند ملا محمد تقي مجلسي، از ديگر دانشمندان به نام شيعه است كه در سال 1038 به دنيا آمد و در محضر پدر دانشمندش مراتب علمي را در اصفهان با نبوغ سرشار طي كرد. براي وي 169 كتاب ذكر كرده اند معروف ترين اثر وي بحارالانوار است كه در صد و ده (110) جلد منتشر شده است، ايشان در سال 1098 به اصرار شاه سليمان منصب شيخ الاسلامي را پذيرفت وي در اجراي احكام اسلام و امر به معروف و نهي از منكر بسيار جدي بود، تا جايي كه ادوارد براون وي را مردي هول‌انگيز توصيف كرده است.
در تأثير علامه بر حكومت گفته اند تا زماني كه علامه مجلسي زنده بود شاه سلطان حسين هم فردي متدين و خوش رفتار بود، اما پس از رحلت ايشان وي به فساد و تباهي گراييد و نسبت به علما بي توجه و جسور شده بود. وي در سال 1110 در اصفهان درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد.
گرچه ما در اين مختصر از اين دانشمندان به عنوان علماي گسترش دهنده تشيع ياد كرديم، اما همانگونه كه در ابتدا بيان شد، تمامي علما از صدر اسلام تا امروز هركدام علمداري رشيد براي لشكر توحيدي شيعه بوده اند. نيز بايد از بزرگمرداني چون حضرت آيت الله بروجردي  ياد كرد كه با درايت خود چهارده قرن دوري دو مذهب اصلي اسلام را بدل به دوستي كرد و موجب صدور فتواي تاريخي شيخ الازهر در جواز تبعيت از مكتب تشيع شد، هم چنين از زنده كنند اسلام در قرن اخير و خورشيد منير و سلالة پاك امير مؤمنان حضرت آيت الله العظمي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ كه با شهامت، كياست، فراست و در نهايت خلوص و تقوا با مدد الهي و تأييد انفاس قدسيه معصومين ثمره تلاش هزار و چهارصد ساله شيعه را در قيام خود تجلي بخشيد. افزون بر اينها علماي بسياري در اين عصر و دوران هاي گذشته بدون هيچ چشم داشتي و سر و صدايي در راه اعتلاي اسلام تلاش نموده اند و گذار تاريخ آنها را به فراموشي سپرده است ولي تلاش آنها موجب تداوم اسلام و تشيع گرديده و خواهد بود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
ـ مفاخر اسلام، علي دواني؛
ـ اعيان الشيعه، محسن امين؛
ـ طبقات أعلام الشيعه، آقابزرگ تهراني.

پي نوشت ها:
[1] . برتولد اشپولر، تاريخ مغول در ايران، ترجمه محمود ميرآفتاب، ص195.
[2] . دين و دولت در ايران عهد مغول، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 71، ج2، ص598.
[3] . خوانساري، محمد باقر، روضات الجنات، قم، اسماعليان، بي تا، ج2، ص281.
[4] . دواني، علي، مفاخر اسلام، ج4، ص421.
[5] . خوانساري، محمد باقر، روضات الجنات، قم، اسماعيليان، بي تا، ص361.
[6] . مدرك پيشين، ص369.
[7] . خوانساري، محمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعيليان، بيتا، ج 7، ص6.
[8] . مهدي پور، محمود ، شيخ بهايي، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1371، ص35.
[9] . خوانساري، محمد باقر، پيشين، ص61.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد