خانه » همه » مذهبی » لطفاً به اين شبهه که در يکي از سايت هاي اهل سنت هست پاسخ دهيد «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي» امروز دينم را براي شما کامل گردانيدم و نعمتم را بر شما تمام نمودم. کلمه اليوم که علامه طباطبايي آن را امروز معني نموده است، امروز(روزمعين) معني نمي دهد بلکه به معناي(امروزه)و دوره مي باشد…؟

لطفاً به اين شبهه که در يکي از سايت هاي اهل سنت هست پاسخ دهيد «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي» امروز دينم را براي شما کامل گردانيدم و نعمتم را بر شما تمام نمودم. کلمه اليوم که علامه طباطبايي آن را امروز معني نموده است، امروز(روزمعين) معني نمي دهد بلکه به معناي(امروزه)و دوره مي باشد…؟

ترديدي نيست که بعضي آيات، آيات ديگر را تفسير مي کنند اما در تفسير قرآن تنها اين روش نه کافي است و نه روشنگر بلکه در تفسير آيات الهي شواهد تاريخي و شأن نزول آيات و روايات وارده از ناحيه فريقين يکي از مهم ترين و اساسي ترين مسائلي است که بايد به آن توجه نمائيم اين از يک سو و از سوي ديگر روش منصفانه در نقد و تحليل آرا و نظرات اين است که همراه با ادعا، دليل آن هم ذکر گردد و اين که ادعاي طرف مخالف را بيان کنيم و از هر طرف آن را مورد نقد و تهاجم قرار دهيم بي آن که دليلش را هم در اختيار همگان و خوانندگان قرار دهيم، دليلي واضحي بر ضعف منطق و احياناً عوام فريبي خواهد بود.
 اينک در پاسخ به مطلبي که در سوال مورد نظر به آن اشاره گرديده، و براي روشن شدن حقيقت، به خلاصه از بيان مرحوم علامه بزرگوار طباطبائي ـ قدس سره ـ در تفسير الميزان اشاره نموده و قضاوت را به خوانندگان محترم واگذار مي کنيم:
« کلمه (يوم)که در جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کفَرُواْ»[1] آمده و يک بار ديگر در جمله «الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ» آمده، يک روز را در نظر دارند، يک روزي که هم کفار از دين مسلمانان مأيوس شدند، و هم دين خدا به کمال خود رسيده است حال بايد ديد منظور از کلمه «يوم» در جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کفَرُواْ مِن دِينِکمْ»[2] چيست؟ آن، چه روزي است که کفار از دين مسلمانان مأيوس شدند؟ و فهميدند که ديگر نمي توانند دين اسلام را از بين ببرند، آيا زماني است که اسلام با بعثت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و دعوت آن جناب ظاهر شد؟ و در نتيجه مراد از اين جمله اين است که خداي تعالي اسلام را بر شما نازل و دين را براي شما تمام و نعمت خود را بر شما به نهايت رسانيد، و ديگر کفار نمي توانند به شما دست پيدا کنند؟
اين را که به هيچ وجه نمي توان گفت، براي اين که اين عبارت را براي هر کسي بخواني از آن چنين مي فهمد که مردم مسلمان ديني داشته اند، که به خاطر ناقص بودنش کفار طمع بسته بودند که دين آنان را باطل ساخته يا در آن دخل و تصرّفي بکنند، و مسلمانان هم از همين جهت بر دين خود مي ترسيدند، وليکن خداي تعالي دين آنان را تکميل کرد، و آن نقص را برطرف ساخت، و نعمت خود را بر آن مردم به حد کمال رسانيد، و آن گاه به آن مردم فرمود: ديگر نترسيد که ديگر کفار از دين شما مايوس شدند، و ما مي دانيم که عرب قبل از ظهور اسلام ديني نداشتند تا با بعثت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به کمال رسيده باشد، و نعمتي نداشتند تا با آمدن اسلام آن نعمت تمام شود. علاوه بر اين که اگر آيه را اين طور معنا کنيم بايد علي القاعده جمله «الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ»[3] را در اول آورده باشد و جمله « الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کفَرُواْ» را دنبال آن، تا معنا درست شود، (چون مأيوس شدن کفار لازمه به کمال رسيدن دين است نه اين که به کمال رسيدن دين لازمه مأيوس شدن کفار باشد).
و يا اين که مراد از کلمه «اليوم» روز بعد از فتح است، که خداي تعالي کيد مشرکين قريش را باطل و شوکت شان را شکست و بنيان دين بت پرستي شان را منهدم و بت هاي شان را خرد نمود، و اميد شان را از اين که يک روز ديگر روي پاي خود بايستند و در مقابل اسلام صف آرايي نموده از نفوذ اسلام و انتشار آن جلوگيري کنند قطع فرمود اين احتمال نيز درست نيست زيرا آيه شريفه دلالت بر اکمال دين دارد، و ما مي دانيم که بعد از فتح مکه دين خدا کامل و نعمت اش تمام نشده بود، چون فتح مکه در سال هشتم هجرت اتفاق افتاد و بسياري از واجبات ديني اسلام بعد از اين سال نازل شد و بسياري از حلال ها و حرام ها بين فتح مکه و بين درگذشت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تشريع گرديد .
و يا مراد از کلمه «اليوم» (زماني است که سوره برائت نازل شد) و امير المؤمنين از طرف رسول خدا با آيات سوره برائت به مکّه گسيل داشته شد و بقاياي رسوم جاهليت را ابطال نمود، و آن زماني است که اسلام تقريباً بر شبه جزيره عرب گسترش يافته، آثار شرک از بين رفته، سنن جاهليت بمرد، زماني که ديگر مسلمانان در معابد و معاهد دين و از آن جمله در مناسک حج دلواپسي که مسلمين داشتند را مبدل به امنيت کرد؟ اين احتمال هم به هيچ وجه قابل قبول نيست زيرا مشرکين عرب هر چند که بعد از نزول سوره برائت و برچيده شدن بساط شرک از دين مسلمانان مأيوس شدند، و رسوم جاهليت محو شد، الا اين که دين اسلام هنوز کامل نشده بود، چون فرايض و احکامي بعد از سوره برائت نازل شد، از آن جمله فرايض و احکامي است که در سوره مائده آمد، و مفسّرين اتفاق دارند، بر اين که سوره مائده در اواخر عمر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نازل شده و همه مي دانيم که بسياري از احکام حلال و حرام و حدود و قصاص در اين سوره است. پس با نادرست بودن اين سه احتمال که کلمه «اليوم» به معناي دوره و ايام (امروزه) باشد نه يک روز خاصي که آفتاب در آن طلوع و غروب کرده باشد، و خلاصه وقتي نتوانستيم بگوئيم مراد از روز دوره پيدايش دعوت اسلامي و يا دوره بعد از فتح مکه، و يا قطعه زمان بين نزول سوره برائت و رحلت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است. لا جرم و به ناچار بايد بگوئيم مراد از اين کلمه يک روز معيني است، روزي است که خود اين آيه در آن روز نازل شده، و قهراً روز نزول اين سوره است، البته اين در صورتي است که جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کفَرُواْ» معترضه و بر حسب معنا مرتبط با آيه باشد که آن را احاطه کرده، و يا بگوئيم نزول اين آيه حتي بعد از نزول سوره و در روزي بوده که بعداز آن ديگر هيچ آيه نازل نشده، چون دنبالش فرموده: «امروز ديگر دين شما کامل شد» خوب حال مي پرسيم اين روز معيّن چه روزي بوده؟ آيا روز معيّني بوده که فتح مکه شد؟ و يا روز معيني که سوره برائت نازل شد؟ و در فساد اين دو احتمال همان اشکال هاي سابق کافي است، ديگر حاجتي به تکرار آن ها و يا دليل ديگر نيست.
و يا مراد از اين روز معيّن روز عرفه است در حجة الوداع، که بسياري از مفسرين اين را گفته اند،  در اين صورت هم مي پرسيم معناي مأيوس شدن کفار از دين مسلمانان در آن روز معين چيست؟ آيا معنايش اين است که مشرکين قريش از اين که بار ديگر زور شان برسد که دين اسلام را از بين ببرند مأيوس شدند، که بسيار احتمال بي پايه است، براي اين که مشرکين عرب دو سال قبل يعني در فتح مکه مأيوس شدند، که سال هشتم هجرت بود، نه در روز عرفه از حجة الوداع، که سال دهم هجرت بوده و يا معنايش اين است که در روز نزول برائت مأيوس شدند، که نزول سوره برائت در سال نهم بوده، و قهراً آن روز معين هم در آن سال بوده و يا منظور اين است که همه کفار از دين مسلمانان مأيوس شدند هم مشرکين و هم يهود و هم نصارا و هم مجوس و هم سايرين، که قهراً بر حسب اين احتمال بايد بگوئيم جمله «الذين کفروا» جمله اي است مطلق، که ما مي دانيم يهود و نصارا در آن روز از غلبه بر مسلمين مأيوس نشده بودند، قوت و شوکت اسلام از چهار ديواري جزيره العرب آن روز تجاوز نکرده بود. و از جهتي ديگر بايد درباره اين روز يعني روز عرفه دقت و تأمل کنيم، ببينيم چه رابطه اي بين روز عرفه يعني روز نهم ماه ذي الحجه، سال دهم هجرت با جمله: «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت علکيم نعمتي» که در آيه مورد بحث قرار گرفته برقرار است.
چه بسا ممکن است کسي بگويد: رابطه اين بوده است که در آن روز امور حج به حد کمال رسيد، چون رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به نفس شريف خود در آن مراسم شرکت کرده بود و تک تک احکام حج را هم مي توان گفت و هم خودش پياده مي کرد (همان گونه که در مطالب مندرج در نوشته هاي مورد نظر در سوال به آن اشاره شد) اما متأسفانه اين احتمال را هم نمي توان پذيرفت، براي اين که ديديم يکي از مناسکي که در آن سال به مسلمانان تعميم داد حج تمتّع بوده که چيزي نگذشت بعد از درگذشتن اش متروک شد، آن وقت چه طور ممکن است تعليم چنين حکمي را اکمال دين بناميم، و تعليم نماز، روزه و حج و زکات و جهاد و سائر معارف را که قبلاً تشريع شده بود تکميل دين ندانيم، و اصلاً چه طور ممکن است تعليم يکي از واجبات دين را اکمال آن دين شمرده با اين که اکمال خود آن واجب هم نيست تا چه رسد به اکمال مجموع دين؟ از اين هم که بگذريم اين احتمال باعث مي شود که رابطه فقره اول يعني جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کفَرُواْ مِن دِينِکمْ» با فقره دوم يعني جمله « الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ» قطع بشود، چه رابطه اي تصور مي شود که ميان تعليم حج تمتّع براي مسلمانان و بيان مأيوس شدن کفار از دين مسلمين بوده باشد؟ و اما صاف شدن جو زندگي مسلمانان براي اجراي احکام اسلام، و بر طرف شدن موانع و مزاحمات از عمل مسلمين به آن احکام نيز نمي تواند اکمال دين باشد، علاوه بر اين که پيدا شدن چنين جوّي چه ارتباطي با نوميد شدن کفار دارد؟  پس (بايد گفت کافران و مشرکين) آخرين و اساسي ترين اميدي که به زوال دين و موت دعوت حقه آن بسته (بودند) اين بود که به زودي داعي به اين دعوت و قائم به امر آن يعني رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از دنيا مي رود و فرزند ذکوري هم که اهدافش را تعقيب کند ندارد و منشأ اين اميدواري شان اين بود که آن ها مي پنداشتند دعوت ديني هم يک قسم سلطنت و پادشاهي است، که در لباس نبوت و دعوت و رسالت عرضه شده است، پس اگر او بميرد يا کشته شود اثرش منقطع و يادش و نامش از دل ها مي رود. (بنابر اين) تماميت يأس کفّار حتماً بايد به خاطر عامل و علتي بوده باشد که عقل و اعتبار صحيح آن را تنها عامل نااميدي کفار بداند، و آن چيزي نيست جز اين که خداي سبحان براي اين دين کسي را نصب کند، که قائم مقام رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ باشد و در حفظ دين و تدبير امر آن و ارشاد امت متدّين کار خود آن جناب، را انجام دهد، به نحوي که (جايي) براي آرزوي شوم کفار باقي نماند و کفار براي هميشه از ضربه زدن به اسلام مأيوس شوند.
آري مادامي که امر دين قائم به شخص معيّني باشد، دشمنان آن مي توانند اين آرزو را در سر بپرورانند، که با از بين رفتن آن شخص دين هم از بين برود، ولي وقتي قيام به حاملي شخصي، مبدّل به قيام به حاملي نوعي شد، آن دين به حد کمال مي رسد و از حالت حدوث به حالت بقاء متحول گشته، نعمت اين دين تمام مي شود. و اين وجه خود مؤيد رواياتي است که مي گويد آيه شريفه مورد بحث در روز غدير خم در مورد ولايت علي ـ عليه السلام ـ نازل شد، يعني روز هيجدهم ذي الحجه سال دهم هجرت، و بنا بر اين دو فقره آيه به روشن ترين ارتباط مرتبط مي شوند و هيچ يک از اشکالات گذشته هم وارد و متوجه نمي شود. و اين آيه نبايد به آيه «أُحِلَّ لَکمُ الطَّيِّبَاتُ …» (و سائر آيات که در سوال به آن اشاره شده است) مقايسه شود، براي اين که زمينه اي که اين آيه دارد غير زمينه و سياق آن آيه (و آيات ديگر) است.»[4] براي اطلاع بيشتر از روايات وارده درباره اين آيه و نيز مطالعه بيشتر به کتاب شريف ترجمه تفسير الميزان، ج 5، و کتاب شريف الغدير علامه اميني مراجعه شود.
 
پي نوشت ها:
[1] . مائده / 3.
[2] . مائده / 3.
[3] . مائده / 3.
[4] . مطالب اين مقاله عيناً با کمي تلخيص از ترجمه تفسير الميزان، يادداشت شده است، ج 5، ص 270 ـ 285.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد