در پاسخ سؤال لازم است نكاتي را جهت تبيين ابعاد مختلف سوال، بيان شود.
الف. معناي لغوي و اصطلاحي گناه و معصيت
گناه در لغت به معناي، جرم، بزه، سهو، غلط، نافرماني، جفا و ظلم آمده است.[1]گناه در اصطلاح ديني به معناي معصيت و نافرماني حق تعالي و سرپيچي از قوانين ديني و شرعي و انجام كارهاي حرام ميباشد.[2]ب. راههاي ترك گناه
1. اراده
براي ترك گناه انسان ابتدا بايد اراده كند و تصميم بگيرد كه ديگر نافرماني الهي نكند و تا تصميم جدي بر ترك معصيت نداشته باشد، نميتواند از آلودگي گناه رهايي يابد.
2. از بين بردن زمينهها
ديگر اينكه زمينههاي گناه را از بين ببرد و در معرض معصيت قرار نگيرد؛ مثلاً در مجالسي كه نافرماني الهي انجام ميشود حضور پيدا نكند، با دوستان معصيت كار همراهي و ارتباط نداشته باشد، از فيلم ها و عكسها و كتاب هاي تحريكآميز استفاده ننمايد، اجازه ندهد تصور معصيت و لذت انجام آن به ذهنش خطور كند و با ياد الهي و عذاب آخرت، ذهن خود را از تصور معصيت تهي كند.
3. انديشه در عاقبت گناه
و مسئله ديگر اين كه در عاقبت نافرماني الهي انديشه و مطالعه كند و بفهمد كه چه سرنوشت زيان باري در كمين گناهكاران ميباشد و اينكه گناه زندگي دنيوي و اخروي او را تباه ميكند و باعث شقاوت و نابودي هم در دنيا و هم در آخرت ميگردد، و بايد متوجه باشد كه نافرماني و سرپيچي از فرمان خالق جهان و خداوند بيهمتا باعث نابودي كارهاي خوب او و هم چنين باعث قساوت و تيرگي دل او ميگردد.[3]آثار گناه از نگاه قرآن و حديث
قرآن كريم ميفرمايد: « وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً»؛ هر كه از فرمان خدا و رسول خدا سرپيچي كند تا ابد در آتش جهنّم خواهد ماند.[4]علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «هر گاه شخصي گناه ميكند نقطهاي سياه از دل او بيرون ميآيد، اگر توبه كند اين نقطه پاك ميشود و اگر گناه فزوني يابد، آن نقطه نيز رو به گسترش مينهد، تا جائي كه بر دل او چيرگي مييابد و ديگر پس از آن هرگز روي رستگاري نبيند.»[5]
از نگاه عالمان
استاد فرزانه و بزرگ اخلاق مرحوم محمد بيدآبادي ميفرمايد: «اگر اسير شهوت دنيا و معصيت آن شوي صفات رحماني و انساني خود را كه بايد مسجود ملائكه باشد به صفات سگ و خوك و شيطان مبدّل كردهاي و از كرامت انساني ساقط شده و در گرداب بلا گرفتار آمدهاي، پس خود را با انجام دستورهاي الهي و شرع مقدّس پاكيزه كن و از گناهان گذشته توبه نما[6]».
ج. راههاي كسب حضور قلب در نماز
نماز يكي از واجبات بزرگ الهي و ركن دين ميباشد. اولين چيزي كه از انسان در روز قيامت سؤال ميشود نماز است.
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايند: «اوّلُ ما يُحاسبُ بهِ العبدُ الصَّلوةُ، فإن قُبِلَتْ قُبِلَ سائرُ عَمله، و إذا رُدَّتْ رُدَّ عليهِ سائرُ عملِهِ»؛ اول برنامهاي كه انسان به آن محاسبه ميشود نماز است، اگر پذيرفته شود بقيه اعمال او نيز پذيرفته ميشود، و اگر مردود گردد، ساير اعمال او نيز مردود ميگردد.»[7]و نماز با حضور قلب يكي از مسائلي است كه آيات و روايات به آن توصيه كردهاند و حضور قلب امري با ارزش تلقي شده است و اگر نمازي با حضور قلب و دقت به جا آورده شود ثوابش چندين برابر افزايش پيدا ميكند و آثار روحي و رواني و تربيتي آن به مراتب بالا ميرود و باعث روشني دل و آرامش قلب و صفاي درون و باعث نجات از عذاب الهي ميگردد.[8]براي حضور قلب در نماز راههاي بسياري ذكر شده كه به نمونههايي اشاره ميشود.
1. كنترل حواس ظاهري
قلب و روح انسان متأثر از محرّكهاي خارجي و داخلي است و لذا نمازگزار بايد قواي بينايي و شنوايي خود را كنترل كند و نگاه خود را به محل سجده متمركز كند و توجّهي به اطراف نداشته باشد تا توجه بيشتري حاصل بشود و در مقابل تصاوير و چيزهايي كه جلب توجه ميكند نماز نخواند.[9]2. دوري از گناه و معصيت
گناه و معصيت دل را تاريك و تيره ميكند و نورانيت و صفاي دل و روح را ضايع ميگرداند و لذا سالك طريق معرفت و حضور، بايد خود را از معصيت و نافرماني دور كند تا حضور معنوي الهي ايجاد شود و باصفاي دل به ديدار محبوب و جان جانان بشتابد.
3. ياد مرگ و قيامت
اگر نمازگزار قبل از نماز و قبل از تكبيرة الاحرام مرگ خويش و آخرت خويش و ايستادن د رعرصههاي محشر را به ياد آورد و اين فكر را در ذهن خود القاء كند كه شايد اين نماز آخرِ من باشد و نماز وداع باشد، نماز را به بهترين وجه و حضور قلب به جاي آورد.[10]4. اهميت دادن به نماز
يكي از اسباب ديگر حضور قلب كه اكثر علما به آن اشاره كردهاند، اهتمام و اهميت دادن به نماز است، چرا كه يكي از امور فطري آن است كه قلب، به امور مهم توجه ميكند، چنانچه در زندگي آنچه براي ما پراهميت و مهم جلوه كند، طريقة برخورد با آن هم جدّي است، لذا نماز هم به هر مقدار در نظر نمازگزار مهم جلوه كند، به همان تناسب، توجه وحضور قلب در نماز به وجود ميآيد.
مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي ميفرمايد: حضور قلب بيش همّت آدمي است، زيرا قلب، تابع همّت بوده و اگر همّت نماز باشد، قلب هم نزد نماز حاضر خواهد بود و اگر همّت و فكر انسان در پي چيز ديگري باشد، قلب هم غافل از نماز و نزد آن چيز خواهد بود.[11]5. عش و محبت به خداوند
محبت و محبوب فكر آدم را از هر چيز به سوي خود مي كشانند؛ زيرا هر كس چيزي را دوست بدارد همواره در فكر او خواهد بود و ياد محبوب همواره بر قلب مي تازد و آن را تخير مي كند.[12]خوشا آنان كه الله يارشان بي
به حمد و قل هوالله كارشان بي
خوشا آنان كه دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بي
از آن جا كه اين سوال بسيار اساسي و كارساز است و نميتوان دراين مختصر به طور كامل به آن پرداخت لازم است كه براي كسب علم بيشتر به كتابهاي زير مراجعه فرماييد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمدتقي مصباح يزدي، به سوي خودسازي، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1380.
2. اسرار الصلوه؛ ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي.
3.علل و درمان حواسپرتي در نماز، علي اصغر عزيزي، انتشارات دفتر تبليغات، چاپ سوم.
4. خودسازي، ابراهيم اميني، انتشارات شفق.
5. پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي، سازمان چاپ و انتشارات ارشاد، چاپ اول، سال 69.
پي نوشت ها:
[1] . معين، محمد، فرهنگ معين، چاپ پنجم، ج 3، ص 3395.
[2] . دست داده، زين العابدين، دريچهاي به سوي آسمان، انتشارات مجتمع فرهنگي، فرهنگي شهيد عبدالرضا مصلي نژاد، 1377، ص 9.
[3] . براي مطالعه ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، به سوي خودسازي، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1380؛ و عباس طاهر، گناه از نگاه قرآن، انتشارات آستان قدس رضوي، 1377، ص 95 ـ 122.
[4] . جن/23.
[5] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات دار احياء التراث العربي، 1403 ق، ج 73، ص 327.
[6] . مطالعه بيشتر ر.ك: بيدآبادي، مولي محمد، حسن دل، انتشارات نهاوندي، 1380، ص 32 الي آخر.
[7] . حر عاملي، وسائل الشيعه، موسسه آل البيت، 1409 ق، ج 4، ص 34.
[8] . موسوي خميني، روح الله، آداب نماز، موسسه نشر و تنظيم آثار امام، 1370، ص 40 ـ 42.
[9] . همان، ص43.
[10] . فيض كاشاني، محجة البيضاء، انتشارات اسلامي، 1342 ق، ج 1، ص 388.
[11] . ملكي تبريزي، ميرزا جواد، اسرار الصلوة، انتشارات پيام آزادي، بيتا، ص 301.
[12]. همان، ص122.