در سال 1259 هـ ق سيد كاظم رشتى (يعنى كسى كه آشكارا و نيم نهان دعوى «بابى» را بعد از شيخ احمد احسائى عنوان مى كرد و على محمد شيرازى را هم تحت تأثير افكار خود قرار داده بود) وفات يافت. از طرفى پس از مرگ وى شاگردانش سراسيمه به دنبال امام غايب (عج) مى دويدند، از جمله شاگردان سيد كاظم، يك نفر از اهالى خراسان به نام ملا حسين بشرويه اى بود كه در مسجد كوفه به اعتكاف نشسته و با دعا از خداوند خواستار ظهور و نشان دادن امام غائب (عج) شده بود.
بعضى از شاگردان سيد هم رو به شهرها آورده و براى همين منظور به گردش پرداختند، اين پژوهش و جستجو بدين منظور پس از مرگ سيد كاظم صورت گرفت كه وى به شاگردانش اطلاع داده بود ظهور امام غائب (عج) نزديك است برويد و او را پيدا كنيد.
در حقيقت سيد كاظم رشتى، مسأله بابيت و ظهور امام (عج) را به نحوى به شاگردانش آموزش داده بود كه تمامى آنان در انتظار ظهور قريب الوقوع امام غائب (عج) به سر مى بردند و از اين لحاظ خود را در زمره ياران حقيقى او به شمار آورده براى دستيابى به مقام نيابت و بابيت و در جستجوى شيعه كامل و تعيين ركن رابع عبادت كرده و دست به رياضت مى زدند، و هر يك ديگرى را سوگند مى داده كه اگر وسيله تشرف به حضور امام (عج) را و يا احياناً از علائم امام (عج) آگاهى يافتند ديگرى را بى خبر نگذارند. در چنين لحظاتى كه شاگردان سيد كاظم در پي يافتن امام(ع) طى طريق مى كردند، حاج محمد كريم خان يكى از شاگردان نامبرده، خود را جانشين سيد كاظم خواند و فرد ديگرى به نام ميرزا شفيع تبريزى فرقه ديگرى به نام شيخيه به وجود آورد و مدعى جانشينى سيد كاظم شد و حاج محمّد كريم خان در برابر اين فرقه شيخيه جديد به مخالفت پرداخت.
در اين ميان على محمد شيرازى شاگرد ديگر سيد كاظم رشتى، ادعاى مقام بابيت امام زمان (عج) را نمود و شاگردان ديگرى به نام ميرزا طاهر، شيخ مهدى قزوينى، سيد ولى اللّه، ميرزا همدانى و چند تن ديگر هر يك ادعاى مقام بابيت كردند به طورى كه تعدادشان به 38 نفر رسيد.
از ميان اين شاگردان دو تن يعنى على محمد شيرازى به عنوان باب و بابيه و حاج محمد كريم خان به عنوان شيخ و شيخيه از موقعيتى چشم گير برخوردار شدند، به گونه اى كه اكثر شاگردان سيد كاظم يا پيرو على محمد شدند يا تابع حاج محمد كريم خان گشتند.
بدين طريق شاگردان سيد كاظم هنگامي على محمد شيرازى ادعاي با بيت كرد، به شيراز آمدند و به او گرويدند.
از اينجا بود كه وى آمادگى پيدا نمود تا ادعايش را دنبال كند، امّا وى در اين راه به مشكلاتى برخورد كرد زيرا در كتابها آمده بود كه امام غائب (عج) با شمشير از مكه ظهور مى كند و درفشهاى سياهى از خراسان هويدا مى شود، لذا وى پنداشت كه با نمايش گذاشتن چنين صحنه هائى ادعايش صحت پيدا خواهد كرد.
بنابراين به ملا حسين بشرويه اى، يكى از اولين مريدانش دستور داد كه به خراسان برود، و دسته هايي گرد آورده و از آنجا با درفشهاى سياه رو به شيراز نهند. و خود نيز آهنگ مكه كرد كه در آنجا آواز بلند گرداند و با شمشير پديد آيد، اين مسأله نشانگر ساده دلى آن مرد است.
بعد از اينكه علي محمد عازم حجاز شد، در مورد حضور وى در حجاز و شهرهاي آن اختلاف وجود دارد . با بيان مى گويند على محمد شيرازى به حجاز مسافرت نمود به مكه هم رسيد و در مجمع بزرگى دعوت خويش را علناً بر جميع مسلمين اظهار داشت، ولى مسلمانان اين موضوع را نمى پذيرند و معتقدند كه على محمد نه تنها موفق نشد به حجاز سفر كند بلكه اصولا داخل مكه نشده است، زيرا دريا طوفانى بوده و على محمد شيرازى از غرق شدن در دريا ترسيد به اين جهت با پيروان خود در بندر بوشهر از كشتى پياده شد و از سفر منصرف گشت.([1])
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كشف الحيل، عبدالحسين آيتي.
2. شيخي گري، بابي گري و بهايي گري، يوسف قضايي.
3. بابيگري و بهايي گري، محمد مهدي اشتهاردي.
پي نوشت:
[1]- افراسيابي، بهرام، بهائيت به روايت تاريخ (تهران، نشر پرستش 1366) ص 34 تا 36.